به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، برخی هیجانات نهتنها برای فرد مفید هستند بلکه داشتن عکسالعمل مناسب در موقعیتهای خطرناک باعث میشود تا فرد عکسالعمل مناسبی در مقابل خطرات از خود نشان دهد. بنابراین داشتن مهارت مقابله باهیجان میتواند کمک مؤثری در زندگی سالم داشته باشد. مهارت کنترل خشم یکی از مهارتهایی است که هر فرد باید در ابتدای زندگی خود آن را آموزش ببیند.
اما این آموزش مستلزم این است که فرد آموزشدهنده نیز از مهارت کافی در این زمینه برخوردار باشد. صحبتهای زهرا رهنما، روانشناس و مدیر سابق مرکز پیشگیری و کنترل خشم شهرداری تهران را در این زمینه بخوانید.
یکی از مشکلات اصلی بیشتر افراد نداشتن مهارت تنظیم هیجان (ترس، غم، شادی، مهربانی و...) است. همه ما باید آموزش ببینیم که چطور با این هیجانات آشنا شده و زندگی کنیم و یاد بگیریم چطور از برخی هیجانات بد و نامناسب پیشگیری کرده یا آنها را کنترل کنیم.زهرا رهنما، روانشناس، با بیان این جملات میگوید: قطعا خانواده نخستین محلی است که افراد باید کنترل همه هیجانات ازجمله خشم را یاد بگیرند و لازمه این کار این است که ابتدا والدین یاد بگیرند چطور هیجان خشم خود را کنترل کنند ولی متأسفانه آنچه ما شاهدش هستیم این است که انگار خانوادهها حوصله بسیاری از کارها ازجمله آموزش کنترل خشم را ندارند.
اما همیشه هم عصبانی و خشمگین شدن بد نیست، برخی اوقات اگر فرد از اتفاقی که افتاده عصبانی نشود نمیتواند از حقوق خود دفاع کند یا اگر درموقع خطر، ترس را تجربه نکند نمیتواند عکسالعمل مناسبی از خود نشان دهد بنابراین لازم است که افراد هیجانات مختلف را بهصورت سالم تجربه کنند و آن را در زندگی بهکار بگیرند. اما همین هیجانات زمانی برای زندگی و فرد دردسرساز میشود که هیجاناتی مثل خشم و عصبانیت را بهصورت نامناسب و کنترل نشده بروز دهد.
رهنما با اشاره به اینکه خشم در برخی مواقع میتواند ویرانگر باشد، میگوید: خشم ویرانگر میتواند منجر به پرخاشگری و ایجاد صدمات عاطفی یا جسمانی در طرف مقابل و یا خود فرد شود. برای همین است که مسئله کنترل خشم، مسئلهای مهم و بعضا حیاتی است. ما در مسئله خشم غیراز کنترل آن باید به درمان آن نیز فکر کنیم.
در مبحث بیماریها دو مبحث کنترل و درمان وجود دارد، کنترل کردن به این معنی است که اوضاع بدتر از آنچه هست نشود ولی کار اساسی در بخش درمان صورت میگیرد. در مبحث خشم هم اینگونه است گاهی اوقات مسئله کنترل و برخی مواقع درمان را لازم داریم پس برای کار اساسی در مسئله خشم باید نگاه درمانی داشته باشیم.
ریشه عصبانیت در کودکی است
او با بیان اینکه تندمزاجی و عصبانیت ریشه در دوران کودکی دارد، میگوید: افرادی که در کودکی نیازهایشان برآورده نشود افرادی هستند که در بزرگسالی تند مزاج میشوند. این نیاز ممکن است نیاز به تفریح کردن، دویدن، خانه مادربزرگ رفتن، رفتن به طبیعت یا بازی کردن باشد که میتواند استرس و اضطراب را از آنها دور کند و از خشم آنها جلوگیری کند.
بازی کردن بچهها پساندازی برای آینده آنهاست یعنی ما با اجازه دادن به بچهها برای بازی کردن کمک میکنیم که در زمان بزرگسالی انسانهای سالمتری باشند. یکی از علل پرخاشگری افراد بزرگسال میتواند این موضوع باشد که در زمان کودکی تفریح مناسبی نداشتهاند. اینکه گفته میشود برطرف کردن نیاز به دلبستگی ایمن مرتبط است یعنی فرد بداند که یک نفر واقعا او را دوست دارد و نیازهای عاطفی و احساسیاش را برطرف میکند، این پایگاه ایمن در زمان کودکی، پدر و مادر فرد هستند که جایگاه مادر مهمتر از پدر است.
پس مادر باید 3ویژگی داشته باشد:در دسترس باشد، پاسخگو بوده و به موقع جواب نیاز کودک را بدهد و در نهایت مسئلهای که از همه مهمتر است اینکه پیشبینیپذیر باشد یعنی الان به بچه محبت نکند و چند دقیقه بعد سر بچه داد بزند. مادری که چندگانه رفتار میکند مادری پیشبینی ناپذیر است.
مدیریت بهتر از پشیمانی است
هنگام خشم و عصبانیت برخی راهها وجود دارد که همه ما کم و بیش با آنها آشنا هستیم، مثلا میگویند، یک لیوان آب بخور یا نفس عمیق بکش و موقعیتت را تغییر بده، اینها مسکنهای لحظهای هستند امااگر بخواهیم به شکل اساسی خشم را درمان کنیم نیاز بهکار ریشهای داریم. در مبحث درمانی ابتدا بینش فرد را نسبت به هیجانات، خواستهها و نیازهایش بررسی میکنیم تا ببینیم آیا این نیازها باید بهصورت لحظهای برطرف شود یا در شرایط مناسبتر و با یاد گرفتن تکنیکها و مهارتها به وقت مناسبتری موکول شود.
اما مشکلی که وجود دارد این است که انسانها تمایل دارند مشکلاتشان در لحظه برطرف شود. در کار درمانی ما به فرد میگوییم ابتدا باید هیجانش را بشناسد و یاد بگیرد که این خشمگین شدن و پرخاشگری چه آسیبهای فیزیکی، روحی و ارتباطی به او میزند و علت و خاستگاه این آسیبها از چه زمانی (کودکی یا نوجوانی) بوده؟ چرا که معمولا نحوه مقابله با خشم از سن قبل از 12سالگی شکل میگیرد بنابراین آموزش کنترل خشم و دیگر مهارتهای زندگی باید در خانوادهها و مراکز تربیتی خصوصا از سن مهدکودک و پیشدبستانی آغاز شود و این کار هم باید توسط افراد متخصص آشنا صورت پذیرد. علت این مسئله این است که بچهها از سن 3سالگی اجتماعی شدن را آغاز میکنند و از 5سالگی اجتماعی شدن را آموزش میبینند.
در درمان خشم افراد بزرگسال باید روی 3مسئله تمرکز کرد: احساس، فکر و رفتار. یعنی احساس به اضافه فکر است که رفتار فرد را درست میکند. اگر فردی رفتاری پرخاشگرانه دارد باید ببینیم آن زمان چه احساسی داشته و چه اتفاقی افتاده که پرخاشگر شده. احساس منفی فکر منفی ایجاد میکند و بهدنبال خود رفتار منفی را نمایان میکنند.
یکی از روشهای خلاص شدن از احساس منفی «توجه برگردانی»است یعنی همان زمان که این احساس به سراغ فرد میآید به فرد آموزش میدهیم که بهطور لحظهای توجهش را به کاری که دوست دارد برگرداند یا مثلا موسیقی مورد علاقهاش را گوش دهد یا با فردی که علاقه دارد تلفنی یا حضوری صحبت کند که البته تمام این کارها در اثر تمرین کردن میتواند ملکه ذهن فرد شود و نباید توقع داشته باشیم که بدون تمرین و بلافاصله فرد در زمان عصبانیت برود موسیقی گوش کند.
نظر شما