به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، بحران آب در ایران دیگر صرفا چالشی محیطزیستی نیست و تبدیل به مسئلهای اجتماعی-سیاسی شده که استمرار آن، نهتنها امنیت آبی بلکه همبستگی اجتماعی را نیز در معرض تهدید قرار داده است. کارشناسان بر این باورند که حل این بحران نیازمند مدیریتی منصفانه و پایدار، بازنگری در الگوهای مصرف و سیاستهای اختصاص آب و همچنین مشارکت جدی و گفتوگوی مؤثر میان تمام آنهایی است که در این زمینه منفعتی دارند؛ چراکه بدون این رویکرد، پیامدهای کمآبی میتواند به شکافهای عمیق اجتماعی و فرهنگی بین استانها و گروههای مختلف دامن بزند. حالا پژوهشگر مدیریت منابع آبی که نگرش مردم درخصوص بحران زایندهرود را بررسی کرده، میگوید این وضعیت منجر شده مردم چهار استان اصفهان، چهارمحالوبختیاری، خوزستان و یزد، به هم نگاه خصمانهای داشته باشند و همدیگر را تهدید به قطع منابع آب و بستن خط لولههای انتقال آب میان استانها کنند.
ماجرا از کجا شروع شد؟
طرح انتقال آب از زایندهرود به استان یزد که از دهه ۱۳۶۰ آغاز شد، اکنون پس از چند دهه اجرا، به یکی از پرچالشترین مسائل منابع آب کشور تبدیل شده است. این پروژه با هدف تأمین آب شرب و بخشی از نیازهای صنعتی یزد، سالانه حدود ۹۸ میلیون مترمکعب آب را از سرشاخههای زایندهرود به این استان منتقل میکند. اما با تشدید خشکسالیها و کاهش جریان زایندهرود، اعتراضات شدید کشاورزان اصفهانی نسبت به این انتقال افزایش یافته است.
در هفتههای اخیر، تنشها به اوج خود رسیده و دو ایستگاه پمپاژ در شرق اصفهان به آتش کشیده شده است. این اقدام منجر به قطع یا کاهش شدید جریان آب به استان یزد شد و وضعیت قرمز آبی در این استان اعلام شد. در پی آن، مدارس، دانشگاهها و برخی ادارات یزد برای چند روز تعطیل شدند. مسئولان نگران در استان یزد از مردم خواستند در مصرف آب صرفهجویی کنند و از سایر استانها برای تأمین آب آشامیدنی درخواست کمک کردند. در طرف مقابل، کشاورزان اصفهانی که سالهاست با کمآبی، ورشکستگی و ازدسترفتن حقابههای تاریخیشان مواجهاند، معتقدند انتقال آب به یزد بدون رعایت حقوق آنها صورت گرفته و خلاف عدالت است. به گفته آنها، این انتقال نهتنها معیشتشان را نابود کرده، بلکه هیچگاه بهطور قانونی با رضایت آنها انجام نشده است. آنها بارها از طریق قانونی پیگیر موضوع شدهاند، اما بیپاسخ ماندهاند.
حسین محمدی، رئیس اتاق اصناف کشاورزی شهرستان هرند، گفته است سالانه بیش از ۹۰ میلیون مترمکعب آب به یزد منتقل میشود، درحالیکه مصرف شرب یزد بسیار کمتر از این مقدار است. به گفته او، بخش درخور توجهی از این آب، صرف صنایع و گلخانههای یزد میشود؛ موضوعی که مسئولان یزدی رد کردهاند و گفتهاند که آب صنعت به منابع دیگری اختصاص داده شده است. مقامات یزد هم تأکید دارند که اختصاص آب به این استان، قانونی و بدون محدودیت زمانی بوده و تنها برای مصارف شرب و صنعت استفاده شده است. به گفته آنها، آب انتقالی هیچگاه به کشاورزی اختصاص نیافته و حجم آن تنها پنج درصد کل آب زایندهرود را تشکیل میدهد. در این میان، کارشناسان بر لزوم مدیریت منصفانه و پایدار منابع آب تأکید دارند. آنها معتقدند حل بحران آب در کشور نیازمند گفتوگو، مشارکت همگانی و بازنگری در الگوهای مصرف و سیاستهای اختصاص آب است؛ چراکه ادامه این وضعیت، نهتنها امنیت آبی بلکه همبستگی اجتماعی را تهدید میکند.
قطبیشدن هویتهای قومی
برخی کارشناسان معتقدند بحران آبی در این حوزه، تنها یک مشکل محیطزیستی نیست، بلکه به مسئلهای اجتماعی و سیاسی تبدیل شده که پیامدهای آن نهتنها به بحرانهای آبی، بلکه به گسستهای اجتماعی و فرهنگی منجر شده است. محسن سلیمانی، پژوهشگر حوزه مدیریت منابع آبی، میگوید در پژوهشی به بررسی نگرش و چارچوبهای ذهنی مردم چهار استان درخصوص بحران زایندهرود پرداخته است. او در این پژوهش روی دو بخش اصلی تمرکز کرده است؛ نخست، بررسی نحوه بازنمایی بحران زایندهرود در رسانهها و دوم، تحلیل دیدگاههای مردم چهار استان درگیر با این مسئله یعنی اصفهان، چهارمحالوبختیاری، یزد و خوزستان. اخیرا کهگیلویهوبویراحمد نیز به این فهرست اضافه شده است.
سلیمانی ابتدا به وضعیت بحرانی منابع آب در منطقه زایندهرود اشاره میکند: «در حوزه زایندهرود، منابع آبی به اندازهای نیست که همه استانها بتوانند تمام نیازهای خود را برآورده کنند. نیازهای مختلفی داریم؛ آب شرب، کشاورزی، صنعت و محیط زیست. اما واقعیت این است که نمیتوانیم همه این نیازها را با منابع محدود تأمین کنیم». به گفته او تأثیرات تغییر اقلیم هم به کاهش منابع آبی کمک کرده است؛ هرچند تأثیر آن در مقایسه با سایر عوامل مانند مصرف زیاد و مدیریت نادرست، نسبتا کم است.
سلیمانی تأکید میکند که توسعه همزمان کشاورزی و صنعت در استانهای مختلف، بهویژه چهارمحالوبختیاری، اصفهان، یزد و خوزستان، فشار چشمگیری بر منابع محدود آبی وارد کرده است؛ «درحالیکه این استانها همزمان در حال گسترش فعالیتهای کشاورزی و صنعتی هستند، این توسعهها به شکل مستقیم موجب افزایش مصرف آب شدهاند. از سوی دیگر، رشد جمعیت در این مناطق هم نیاز به منابع آبی را بیشتر کرده و بر شدت بحران افزوده است».
یکی از مهمترین جنبههای تحلیل سلیمانی، تبدیل این بحران به یک موضوع قومی است. او معتقد است مسئله آب در این حوزه به شکلی جدی هویتهای قومی و منطقهای را دچار بحران کرده است: «در حال حاضر، بحران آب در زایندهرود به یک مسئله قومی تبدیل شده است. مردم دیگر در قالب یک هویت مشترک به موضوع نگاه نمیکنند. درواقع، هر استان بهطور مطلق احساس میکند آب حق مسلم آن است و این باعث تشدید تنشها میان استانها شده است».
او بهشدت از وضعیت ایجادشده انتقاد میکند که در آن مردم استانهای مختلف مانند اصفهان، چهارمحالوبختیاری، خوزستان و یزد بهطور خصمانهای به یکدیگر مینگرند و حتی همدیگر را تهدید میکنند؛ تهدیداتی برای قطع منابع آب یا بستن خط لولههای انتقال آب میان استانها مطرح شده که در فضای عمومی بهطور فزایندهای در حال افزایش است.
سلیمانی مدیریت نادرست در حوزه منابع آبی را در تشدید بحران مهم میداند. به گفته او، وزارت نیرو و دیگر نهادهای مسئول بهجای مدیریت هوشمند منابع، از ابتدا رویکردی اشتباه در پیش گرفتند که باعث شد بحران زایندهرود به یک مسئله اجتماعی پیچیده تبدیل شود. براساس اعلام این پژوهشگر، در انتشار دادهها و اطلاعات مربوط به وضعیت منابع آبی شفافیتی وجود ندارد، وزارت نیرو باید در انتشار اطلاعات پیشگام باشد.
ابعاد بین استانی و قومی زایندهرود
او در تشریح یافتههای پژوهشی خود، به یکی از مهمترین نتایج آن اشاره میکند؛ اینکه مسئله زایندهرود در نگاه مردم هر چهار استان، از یک بحران صرفا محیطزیستی یا مدیریتی، به یک «مسئله عدالتمحور» تبدیل شده است؛ مسئلهای که در ذهن سیاستگذاران و حتی مدیران فعلی مغفول مانده است. «وقتی بحران را فقط کمبود آب بدانیم، راهحلهایی مثل انتقال آب، شیرینسازی یا صرفهجویی مطرح میشوند. حتی اگر بگوییم مشکل مدیریت است، باز هم راهکارهایی از جنس اصلاح ساختار و بهبود روشها در دسترس است. اما وقتی مسئله از نظر مردم به «عدالت» تبدیل شود، دیگر این راهکارهای فنی ساده کارآمد نیستند».
به گفته سلیمانی، آنچه امروز در ذهن مردم نقش بسته، روایتی عدالتمحور است که در هر استان با تعبیری متفاوت بیان میشود؛ «برای مثال، مردم اصفهان به «حق تاریخی» خود اشاره میکنند؛ حق آبی که ریشه در گذشته دارد، آثاری تاریخی که با فرونشست در خطرند، جمعیت مهاجرانی که پذیرفتهاند و صنعتی که قلب اقتصاد ملی است. آنها همچنین به تالاب گاوخونی و حق محیطزیستی خود استناد میکنند و حتی به اسناد شرعی مثل طومار شیخبهایی و اسناد خرید سهم آب نیز اشاره میکنند. از نظر آنها، نادیدهگرفتن این حقوق یعنی پایمالشدن عدالت».
او درباره نگرش مردم چهارمحالوبختیاری میگوید: «در این استان، مسئله زایندهرود از دریچه «عدالت زیستمحیطی» دیده میشود؛ مفهومی که میگوید منابع طبیعی معمولا به نفع طبقات ثروتمند بهرهبرداری میشوند، اما آسیبها نصیب فقراست. مردم چهارمحال میگویند ما سختی تولید آب را تحمل میکنیم؛ برف، سیل، سرمای شدید، جادههای بسته، محدودیت کشاورزی و ناتوانی در توسعه صنعت، اما ثمرهاش به پاییندست میرسد. آنها چمن میکارند، برنج و هندوانه میکارند، صنعت راه انداختهاند و در نهایت خود را مالک منابع میدانند».
او میگوید حتی در نگاههای بدبینانهتر، برخی میگویند ما اول استفاده کنیم، هرچه ماند فروخته شود یا برسد به بقیه؛ «این نوع نگاهها تقویتشده ساختارهای استانی پس از تشکیل شرکتهای آب منطقهای ذیل استانداریها در سال ۱۳۸۴ است که نگاه ملی به منابع آب را تضعیف کرده است».
او به برداشت مردم یزد از مفهوم عدالت هم میپردازد: «یزدیها عدالت را در قالب «حق آب شرب» تعریف میکنند. آنها تأکید دارند آبی که از اصفهان میآید صرفا برای آشامیدن است، نه صنعت یا کشاورزی. میگویند اگر این آب نباشد، باید با تانکر آب بیاورند، دانشگاهها تعطیل و زندگی مردم مختل میشود. همین نگاه در چهارمحال هم وجود دارد؛ آنها میگویند اصفهان منابع ما را برداشته، خود توسعه پیدا کرده و حالا میگوید آب به دیگران نرسد».
به گفته سلیمانی، مردم خوزستان نیز مفهوم عدالت را در قالب «حق طبیعت» میبینند: «آنها معتقدند انتقال آب از سرچشمههای بالادست مثل بهشتآباد، باعث انحراف جریان طبیعی آب و آسیب به جلگه خوزستان شده است. میگویند اصفهان حقی برای این انتقال ندارد، چون طبیعت خوزستان را نابود و حاصلخیزی زمینهایش را تهدید میکند». به گفته او، وقتی هر استان معنای خاصی از عدالت دارد و آن را تنها حق مسلم خود میداند، دیگر گفتوگوی مؤثر بین طرفها از بین میرود؛ چون هرکس آب را فقط برای خودش میخواهد و استفاده دیگران را ناعادلانه میداند. در چنین شرایطی، ذهنیتها مطلق میشود و هیچ حقی برای دیگری قائل نیستند. این یعنی زنگ خطر.
تغییر ماهیت مناقشه
سلیمانی معتقد است راهحلهای سنتی برای حل بحرانهای آب در این منطقه دیگر جوابگو نیست. او بهجای تلاش برای اختصاص آب به تمام نیازها که در شرایط کنونی غیرممکن است، پیشنهاد میدهد باید بر تغییر ماهیت مناقشه و ایجاد هویت مشترک تأکید کرد. او به طرحهایی اشاره میکند که میتوانند در گامهای ابتدایی این هویت مشترک را بسازند و پروژههای توسعهای را بهگونهای تعریف کنند که به نفع تمام استانها باشد. این همکاری میتواند به کاهش تنشها و افزایش همبستگی اجتماعی منجر شود.
هشدار به فروپاشی اجتماعی
سلیمانی هشدار میدهد اگر روند کنونی ادامه یابد، بحران زایندهرود به فروپاشی اجتماعی و اکولوژیکی منجر خواهد شد: «این امر نهتنها باعث از بین رفتن منابع آبی میشود، بلکه به تشدید تنشها و خشونتهای اجتماعی میان مردم میانجامد. برای جلوگیری از این وضعیت باید اقدامات عاجلتری انجام دهیم که هم از نظر اجتماعی و هم از نظر محیطزیستی پایدار باشد».
به گفته او، برای مقابله با این بحران، باید به سوی یک رویکرد جامع و مشارکتی که تمام استانهای یادشده در آن سهیم هستند، حرکت کرد و بهجای تمرکز بر مشکلات، به ایجاد راهکارهایی مشترک و بلندمدت برای توسعه این منطقه توجه کرد.
نظر شما