در واقع، تحقیقات نشان می دهد که دو سوم افرادی که با OCD زندگی می کنند، در طول دوره بیماری خود یک دوره افسردگی اساسی را تجربه خواهند کرد. به اعتقاد مشاوران افسردگی و وسواس، علل می تواند متفاوت باشد، از استرس گرفته تا رفتارهای وسواسی یا اجباری و تغییرات بیوشیمیایی در مغز که می تواند خلق و خو و رفتار را تغییر دهد.
افسردگی می تواند به ویژه در افراد مبتلا به وسواس جدی باشد، زیرا می تواند بر توانایی آنها در پایبندی به درمان علائم OCD تأثیر بگذارد .
درک اختلال افسردگی اساسی
به گفته مشاور افسردگی اختلال افسردگی اساسی چیزی فراتر از احساس غم و اندوه است. برای تشخیص MDD، باید خلق و خوی افسرده را تجربه کنید و علاقه خود را به چیزهایی که قبلاً برای شما لذت بخش بود، حداقل به مدت 2 هفته از دست بدهید. علاوه بر این، چهار مورد از علائم زیر باید تقریباً هر روز در طول یک دوره 2 هفته ای وجود داشته باشد:
- مشکل در فکر کردن یا تمرکز
- خوردن زیاد یا کم
- احساس کند شدن یا به طور قابل توجهی بی قراری
- احساس بی ارزشی یا گناه نامناسب
- انرژی کم
- افکار مکرر مرگ یا خودکشی
- زیاد یا کم خوابیدن
به طور معمول، این علائم به اندازه کافی شدید هستند که باعث ایجاد مشکل در خانه یا محل کار شوند.
ارتباط بین وسواس و افسردگی
مشاوران بالین اعتقاد دارند افسردگی در افراد مبتلا به وسواس اغلب پس از شروع علائم وسواس رخ می دهد. عکس آن درست نیست آنچه این تحقیقات نشان می دهد این است که افسردگی ممکن است به استرس شخصی ناشی از زندگی با OCD یا مشکلاتی که در خانه یا محل کار در نتیجه این بیماری ایجاد شده است، مرتبط باشد. با این حال، به نظر می رسد دلبستگی مطئمن در برابر افسردگی محافظت می کند.
مشاوران افسردگی همچنین بر این باورند که ممکن است عوامل بیوشیمیایی وجود داشته باشد که به افسردگی کمک می کند. برای مثال، می دانیم که OCD و MDD هر دو با تغییرات در تولید و فعالیت سروتونین، یک ماده شیمیایی که سیگنال ها را بین سلول های عصبی ارسال می کند، مشخص می شوند.
با این تغییرات بیوشیمیایی ممکن است تغییرات رفتاری تداعی ایجاد شود که برخی از آنها در افراد مبتلا به OCD و MDD مشترک است. به این ترتیب، OCD ممکن است MDD را صرفاً با افزایش یک عدم تعادل بیوشیمیایی زمینه ای تداوم بخشد.
بیشتر شواهد همچنین نشان می دهد که علائم افسردگی بیشتر به جای اجبار (رفتارهای تکراری که نمی توانید کنترل کنید) با وسواس های مزاحم (افکار منفی که نمی توانید از آنها خلاص شوید) مرتبط است.
روش های درمانی می تواند به شما کمک کند تشخیص دهید که چه چیزی باعث افسردگی شما می شود. درمانگرانی که در زمینه افسردگی تخصص دارند از تکنیکهای ایمن و غیرتهاجمی مختلفی استفاده میکنند تا به شما در پردازش افکار، احساسات و تجربیاتی که ممکن است با علائم شما مرتبط باشد، کمک کنند. درمانگران همچنین مسائل فیزیولوژیکی را بررسی می کنند که می تواند علائم افسردگی را ایجاد کند، و روانپزشکان ممکن است داروهای ضد افسردگی را برای استفاده همراه با گفتار درمانی تجویز کنند.
برای مطالعه بیشتر و دریافت مشاوره افسردگی و وسواس میتوانید مقاله "ارتباط وسواس و افسردگی: مشاوره جهت درمان" را مطالعه کنید.
مدیریت تشخیص دوگانه
OCD و MDD به خودی خود نیاز به مراقبت و درمان خاصی دارند که در دراز مدت ارائه شود. هنگامی که هر دو با هم رخ می دهند، ممکن است عارضه درمانی داشته باشند.
اما این در واقع تنها نکته اصلی مشکل است. در ماهیت خود، افسردگی اساسی بر توانایی فرد برای حفظ پایبندی به درمان دارویی تأثیر می گذارد، نه تنها داروهای مرتبط با OCD، بلکه هر دارویی مزمن که نیاز به مصرف روزانه دارو دارد.
اغلب اوقات، احساس ناامیدی مداوم میتواند افراد را به این پرسش سوق دهد که "چه فایده ای دارد؟" اگر این اتفاق بیفتد، فرد معمولا علاقه کمتری به مصرف داروهای خود، آرایش، تغذیه مناسب یا تعامل با دیگران خواهد داشت.
این کار می تواند برای کسانی که تحت درمان OCD هستند مشکل ساز باشد . از آنجایی که بسیاری از داروهای روانگردان به سطوح بالایی از پایبندی برای دستیابی به اثر مطلوب نیاز دارند، هر شکافی در درمان می تواند دستاوردهایی را که فرد ممکن است به دست آورده است، پس بگیرد. برای کاهش این نگرانی، مشاور درمانگر اغلب باید قبل از پرداختن به OCD ابتدا افسردگی را درمان کند.
از سوی دیگر، استفاده از مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) که معمولاً برای درمان افسردگی استفاده میشود، در مدیریت بسیاری از علائم OCD نیز مؤثر است.
در پایان، اگر مشاور وسواس تشخیص داد که مبتلا به OCD هستید و معتقدید که افسردگی دارید، منتظر از بین رفتن احساس غم نباشید. با مشاور درمانگر خود صحبت کنید. برنامه های درمانی را می توان برای رفع نیازهای شما و جلوگیری از بدتر شدن علائم تنظیم کرد.
استرس زندگی با OCD نیز ممکن است منجر به افسردگی شود
تحقیقات روانشناسان در مورد OCD و افسردگی نشان می دهد که افراد مبتلا به OCD پس از شروع اختلال اضطرابی خود به افسردگی مبتلا می شوند. کمتر پیش می آید که فردی افسردگی داشته باشد و بعداً به OCD مبتلا شود.
به اعتقاد مشاور افسردگی، این تحقیقات نشان می دهد که داشتن OCD خود یک عامل خطر برای اختلالات سلامت روان مرتبط است. و این ممکن است خیلی خوب باشد. استرس ناشی از زندگی با OCD و مشکلاتی که افراد در نتیجه آن دارند، ممکن است باعث افسردگی شود.
تشخیص دوگانه، بعداً، یک احتمال قوی است، به ویژه به این دلیل که اکثر افراد مبتلا به OCD قبل از تشخیص صحیح، مدت طولانی این اختلال را دارند.
به نظر میرسد که مبتلایان به OCD - بهویژه کسانی که OCD تشخیص داده نشدهاند - ممکن است استرس کافی برای شروع یک دوره افسردگی شدید داشته باشند.
نظر شما