به گزارش سلامت نیوز به نقل ازمهر،حسن پرویزی، به افسردگی بعد از زایمان و پیامدهای آن اشاره کرد و افزود: افسردگی بعد از زایمان، با آنکه غالباً از آن به عنوان یک اختلال و یا حتی یک بیماری یاد میشود، اما شکل بسیار خفیف آن را معمولاً هم انسانها و هم حیوانات تجربه میکنند که بر اثر آن، حس عاطفی و از خودگذشتگی در مادر شکل گرفته و تقویت میشود و نتیجه آن گذشتن از امیال خود و فداکاری در جهت پرورش و نگهداری فرزند است.
وی ادامه داد: بنابراین این نوع افسردگی، در دل خود فلسفه بقای نسل موجودات عالم را به همراه دارد که از آن، به عنوان مهر مادری یاد میشود. در پرندگان، این نوع افسردگی را (کوروک شدن پرنده) مینامند که پس از گذاشتن تعداد معینی تخم و یا همزمان با تخم گذاری رخ میدهد و طی آن، پرنده میل به انزواطلبی پیداکرده و حس عاطفی شدیدی نسبت به جوجهها، در او شکل میگیرد. به طوری که پرنده مادر، بارها و بارها، جان خود را به خاطر جوجهها به خطر میاندازد.
پرویزی گفت: با این همه، گاه تحت تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی، وجود افسردگی قبلی، و به خاطر بیماریهایی مانند کم کاری تیروئید (میکزودم)، بیماری کوشینگ که بر اثر آن بخش قشری غدد فوق کلیه به آزادسازی بیش از حد کورتیزون یا هورمون استرس میپردازند، این افسردگی ملایم که میتوانست پیوند عاطفی زیبا و وصف ناپذیری بین مادر و کودک ایجاد کند، تحت تأثیر اختلالات یاد شده که مادر از قبل، با آن دست به گریبان بوده و به افسردگی دامن زده، با تشدید افسردگی و گریههای پی در پی مادر که در مواردی با احساس خشم و عصبانیت نیز همراه است، این افسردگی ملایم، تشدید، و به یک فاجعه تبدیل میشود که کودک نه تنها از آن بهرهای نمیبرد، بلکه گاهی بر اثر شدت افسردگی و خشم ناشی از آن، مادر ممکن است عقده خود را را بر سر کودک خالی کرده و حتی او را کتک بزند.
این کارشناس ارشد روانشناسی عمومی تاکید کرد: درمان این نوع افسردگی کار بسیار ظریف و دقیقی است که بایستی حتماً تحت نظر یک روانپزشک و با همراهی یک روانشناس صورت گیرد. چرا که درمان خودسرانه و بی رویه، ممکن است وضعیت مادر را وخیمتر کرده و حداقل موجب خشکیدن شیر و از دست رفتن قدرت شیردهی مادر گردد.
وی افزود: استفاده از زعفران و بعضی داروهای ضد افسردگی کلاسیک، ممکن است به کاهش سطح هورمون شیر (پرولاکتین) بیانجامد.
پرویزی ادامه داد: اثرات منفی تشدید و تداوم این نوع افسردگی، به همین جا ختم نمیشود و ممکن است اثرات مخرب و ماندگاری بر روابط زناشویی داشته باشد. بسیاری از طلاقهای عاطفی، نتیجه سهل انگاری در تشخیص و درمان این نوع افسردگی است که ممکن است به از هم پاشیدن بنیان خانواده بیانجامد. در این میان یکی از وظایف عمده روانشناس، آگاه کردن همسر وی از وضعیت روحی روانی مادر و بهترین رویکرد، واقعیت درمانی است که به کمک آن، شوهر بر این موضوع واقف میشود که افسردگی بعد از زایمان در شکل خفیف خود، مهر مادری را تقویت و موجب تشکیل و تداوم بنیان خانواده میگردد و مخصوصاً این نکته باید به شوهر گوشزد گردد که از این به بعد همسرش فقط همسر نیست بلکه هم همسر است و هم مادر. هرچند پذیرش این امر برای بسیاری از مردان، به خصوص در سالهای اول ازدواج دشواراست، اما اکثر مردان با وضعیت جدید کم کم سازگار شده و به آن عادت میکنند.
وی افزود: این واقعیت که دوران خوش ماه عسل پایان یافته و مرد و زن باید به کمک یکدیگر و با برنامه ریزی عاقلانه بار مسئولیت مشترک زندگی را به دوش بکشند، میتواند پایان خوشی را برای بحران افسردگی بعد از زایمان رقم بزند و به بی مهری متقابل همسران نیانجامد.
پرویزی ادامه داد: فرزندان نیز پس از بزرگتر شدن باید کم کم به این حقیقت واقف شوند که برای همیشه بچه نیستند و مادر فقط مادر نیست بلکه همسر نیز هست. و بدین ترتیب از «خود کودک پنداری ابدی فرزند»، که ممکن است با مکانیزمهای شرطی به تداوم افسردگی بعد از زایمان در مادر و حتی طلاق عاطفی بیانجامد، جلوگیری شود.
وی افزود: گرچه مهر مادری حق هر فرزندی است، اما افراط و یکسونگری در هر امری غیر منطقی است و میتواند به علایق جمعی خانواده لطمه وارد کند.
نظر شما