سلامت نیوز:غذا، یکی از ضروریات اساسی برای بقاء و ادامه حیات بشر است. در چارچوب حقوق بینالملل بشری، حق بر غذا، حق بنیادین هر شخص بر دستیابی پایدار به غذای سالمی است که پاسخگوی نیازهای غذایی او باشد. در نتیجه، سالم بودن محصولات غذایی، موضوع مهمی است که هم در اجرای حق بر غذا تاثیر دارد و هم حق بر سلامتی.
از اوایل دهه ۱۹۹۰، روند رو به رشد تعداد گرسنگان در سطح جهان، فقر و تنگدستی شدید از یک طرف و نابودی محیط زیست و طبیعت از سوی دیگر، تولید غذا را در جهان با افت و خیز های فراوانی مواجه ساخته است.
به گزارش سلامت نیوز در این میان، برخی از متخصصان علم ژنتیک و شرکتهای چند ملیتی تولید کننده بذر دستکاری شده ژنتیکی با انجام حجم عظیم تبلیغات و البته اعمال فشارهای سیاسی و لابیگری تلاش کردند این باور را نهادینه کنند که بهره گرفتن از مهندسی ژنتیک در کشاورزی و به تبع آن تولید محصولات دستکاری شده ژنتیکی میتواند علاوه بر افزایش عملکرد ناشی از تولید واریتههای زراعی مقاومتر به آفات و بیماریها که تحمل بیشتری در مقابل تغییر اقلیم، خشکی، شوری و سرما دارند و از کیفیت غذایی بهتری هم برخوردارند، از یک طرف میزان خسارات قبل و پس از برداشت را کاهش داده و از طرف دیگر امنیت غذایی بشر هم را تأمین کنند.
اما با وجود سطح بالای کشت و تولید این محصولات، نگرانیهایی بسیار جدی در زمینهﻱ به خطر افتادن سلامتی انسانها به دلیل تغذیه با محصولات غذایی حاوی سازوارههای دستکاری شده ژنتیکی در سطح جهان مطرح شده است، جدا از اینکه اساساً در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، وعدههای فنآوری زیستی مبنی بر اینکه میتواند بر امنیت غذایی تاثیر مثبت بگذارد، محقق نشده است.
جمعیت حدود یک میلیاردی گرسنگان جهان و فقر و سوء تغذیه در شماری از کشورهای آفریقایی بیانگر این واقعیت است که بر خلاف ادعاهای شرکتهایی نظیر مونسانتو و شرکت های مشابه تولید کنندهﻱ محصولات دستکاری شده ژنتیکی کمکی به تحقق امنیت غذایی نکرده اند.
در حقیقت، حتی در صورت فرضِ درست بودن ادعاهای حامیان محصولات غذایی دستکاری شده ژنتیکی مثلاً در این زمینه که این محصولات قادر به افزایش عملکرد گیاهان زراعی، تولید غذاهای مغذیتر و تولید گیاهان قادر به رشد در شرایط نامطلوب، مثلاً در شرایط خشکی هستند، اما باید گفت که این دلایل ناکافی است وبسیاری از عوامل بنیادین گرسنگی شامل سیاست، اقتصاد، سیستمهای تجارت و توزیع مواد غذایی، تفاوتهای فرهنگی، رسوم محلی و شرایط رشد محصولات را نادیده میگیرند.
این در حالی است که اساساً مطالعات اخیر این ادعا که محصولات دستکاری شده ژنتیکی محصول بیشتری تولید میکنند را هم به چالش کشیدهاند. در حقیقت، عملکرد محصولات کشاورزی مختلف به عوامل بسیاری از جمله اقلیم، خاک و منطقه بستگی دارد. به طور مثال، مطالعات دانشگاه نبراسکا نشان داده است که سویای مقاوم به راندآپ در مقایسه با سویای دستکاری نشده، عملکرد پایینتری داشته است.
واندانا شیوا، دانشمند و نویسنده، ارزش فناوری دستکاری شده ژنتیکی در مبارزه با گرسنگی و سوء تغذیه را مورد بحث قرار داده است. شیوا توضیح میدهد که به جای میلیونها کشاورز که هزاران رقم از گیاهان زراعی را به منظور سازگاری با اکوسیستمها و سیستمهای مختلف غذایی اصلاح و کشت میکردند، کشاورزی محدود به تعداد کمی از ارقام چند محصول زراعی (به طور عمده برنج و گندم و ذرت) دستکاری شده ژنتیکی شده که برای مثال یک مرکز پژوهشی در فیلیپین برای برنج و یا در مکزیک برای گندم و ذرت در نظر گرفته است. همهﻱ این موارد به شدت معیشت کشاورزان خردهپا و بومی کشورهای در حال توسعه را تحت تاثیر قرار میدهد.
چالش اصلی امروز در برابر حق بر غذا و تأمین مواد غذایی برای بشر، ناتوانی مردمان فقیر و در درجه دوم اهمیت قرار داده شده در زمینهﻯ دستیابی به غذا است. اگر این دسته از مردم در چرخهﻯ تولید و تجارت مواد غذایی و کشاورزی وارد نشوند، رونق و گسترش تولید مواد غذایی، از هر روشی، فایدهای ندارد.
تا زمانی که مردمان تنگدست، کشاورزان خردهپا، مردمان بومی و حاشیهنشینهای شهر از درآمد بسیار پایینی برخوردار باشند، تولید بیشتر غذا کمکی به وضعیت آنها نمیکند. اکثر مردمان گرسنه در جهان در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند، و اغلب آنها در مناطق روستایی و مستقیم و غیر مستقیم برای ادامهی معاش خود به کشاورزی وابسته هستند.
برای پی بردن به میزان اهمیت این موارد کافیست اشاره شود که امروزه در حدود یک میلیارد نفر در جهان گرسنهاند و از این میان، بیش از نیمی از آنها از میان حدود 1/2 میلیارد نفر کشاورز خردهپایی هستند که در دو هکتار و یا کمتر از آن در حال کشاورزی هستند.
مدافعان تولید محصولات کشاورزی دستکاری شده ژنتیکی، مدعیاند که تولید این محصولات موجب افزایش حجم تولید مواد غذایی شده و در نتیجه، منابع غذایی از مناطق غنی به مناطق فقیر انتقال یابند و امنیت غذایی جهانی ارتقا خواهد یافت.
اما باید گفت که این فرضیات تفاوتهای گستردهی میان قدرت خرید در مناطق مختلف جهان از یک طرف و این واقعیت که گرسنگی و سوء تغذیه در اغلب مناطق جهان عموماً نه در نتیجهی دسترسی نداشتن به مواد غذایی، بلکه ناشی از ناتوانی اقشار تنگدست جامعه در دستیابی به مواد غذایی با قیمت منصفانه است را نادیده میگیرند.
در واقع، صرف افزایش تولید در هر کشوری برای مقابله با گرسنگی کافی نیست، اگر بخشی از مردم قدرت خرید غذایی که در بازار موجود است را نداشته باشند افزایش تولید محصولات تفاوتی در کاهش آلام آنان نخواهد داشت.
نظر شما