معصومه 13ساله با اختلال شدید دوقطبی سه بار با همراهی آدم‌های خیالی داخل ذهنش ناپدید شده است؛ اما هر سه بار با تجربه تجاوز، کودک‌آزاری و آدم‌ربایی، توسط پلیس و بهزیستی به خانواده تحویل داده شده است.حالا متهم‌های پرونده اول و دوم متواری هستند و دو متجاوز پرونده سوم با قرار وثیقه آزاد هستند و دادگاه برای آنها فقط 99 ضربه شلاق در نظر گرفته است.حالا آخرین چشم امید مادر معصومه دادگاه آخر است که 20 روز دیگر تشکیل خواهد شد.

پرونده تجاوز و آدم‌ربایی با چند ضربه شلاق بسته می شود؟

 به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق با وجودی که نیروی انتظامی همکاری خوبی برای پیگیری این پرونده‌ها انجام داده، اما در دادگاه روند پرونده به شکل دیگری جلو رفته و همه‌چیز حول رضایت این کودک پیش رفته است. طبق گفته‌های وکیل پرونده حتی درخواست حضور مشاور کودک در دادگاه توسط قاضی رد شده و در آخر حمایت خاصی از این کودک با اختلال دوقطبی انجام نشده است.

دخترم مورد تجاوز قرار گرفته ولی گفتند شاید خودش دوست داشته! چرا شوهرش ندادی؟

از پشت تلفن صدای جوانی دارد، هرچند غم‌ میان تمام جمله‌هایش مشهود است. مادر معصومه دختر نوجوانی با بیماری دوقطبی که به دلیل عوارض ناشی از بیماری تا الان سه بار تجربه تجاوز داشته، شرح آنچه بر دخترش گذشته را روایت می‌کند. معصومه در فروردین، اردیبهشت و خرداد سال 1402 با توهم آنکه فردی آمده تا او را همراه خود ببرد، دست به فرار می‌زند.

هرچند نتیجه هر سه بار، تجاوز، کودک‌آزاری و آسیب جسمی بوده که در آخر کار به 40 روز بستری‌شدن در بیمارستان روزبه می‌رسد و متجاوزان پرونده اول و دوم متواری و متجاوزان پرونده سوم فقط به 99 ضربه شلاق محکوم می‌شوند. این مادر  می‌گوید: «دخترم بیماری دوقطبی دارد. گاهی صدا می‌شنود و تصویر می‌بیند. همین صدا و تصویر در قالب یک مرد مسن، پسر زیبا و هر فرد دیگری دخترم را با خود بیرون می‌برد. بیماران دوقطبی چیزی به نام ترس را تجربه نمی‌کنند.

از هشت‌سالگی دخترم به سبب اینکه همسرم به دلیل اعتیاد ما را ترک کرد و رفت، شکست روحی بدی خورد. بار اول مرد جوانی از جلوی مدرسه دخترم را به هوای آنکه برویم دور بزنیم، برد و یک شب نگهش داشت. تمام وسایلش را از او گرفته بود و بعد از آنکه کارش با معصومه تمام شده بود، او را از ماشین حین حرکت به بیرون پرتش کرده بود. تمام این ماجرا را به کلانتری و آگاهی اطلاع دادم. بعد از 10 روز دوباره همین حالت ناشی از عوارض بیماری به معصومه دست داد و از جلوی درِ مدرسه رفت که گیر چند نفر افتاده بود.

چهار روز زمان برد تا بتوانم این بچه را پیدا کنم. کاملا به دختر من حمله کرده بودند و او را کتک زده بودند». در همین ایام بیماری معصومه شدت گرفته بود و او برای بار سوم، درست‌ زمانی که برای درمان به همراه مادر به متخصص مراجعه کرده بودند، ناپدید می‌شود. مادرش اشاره می‌کند: «بعد از این اتفاق در بار سوم که رفت، برایم تعریف می‌کرد یک مردی دستم را گرفت و رفت.

وقتی پیدا شد ما دوربین همان منطقه را چک کردیم و اصلا چنین چیزی نبود. درواقع آن مرد در ذهن دخترم وجود داشته که این از عوارض بیماری دوقطبی است. من درحال تهیه داروهایش از داروخانه بودم که ناپدید شد. به پارکی رفت و آنجا فردی او را تهدید می‌کند تا با خودش برود و همراه دوستی که داشته، دخترم را به خانه‌ای اجاره‌ای می‌برند. هم‌زمان دونفری به دختر من تجاوز کردند.

حتی یکی از آنها گفته بوده می‌خواهم با تو ازدواج کنم و دخترم پذیرفته بوده. دختر من تا این اندازه بچه است و به این شکل مورد آسیب قرار گرفته. من برای هر سه مرحله تأییدیه پزشکی قانونی را گرفتم که به دخترم تجاوز شده. حتی دفعه دوم به دخترم مواد هم داده بودند؛ چون تا چند روز اصلا هوشیاری کاملی نداشت.

برای بار سوم چون چند روز دارو مصرف نکرده بود شرایط بسیار بدی داشت و به صورت اورژانسی به بیمارستان روزبه تهران آمدیم که گفتند دختر شما به دلیل خطای پزشکی در این مدت دارو اشتباه دریافت کرده بوده که بیماری‌اش در این مدت اوج گرفته است. خلاصه بعد از این ماجرا حدود 40 روز دختر 13ساله‌ام در بیمارستان روزبه بستری ماند و یک سال از مدرسه عقب ماند.

لرزش دستش و شرایط روحی او هنوز سر جایش است ولی بعد از ترخیص تا همین الان به صورت مرتب تحت نظر متخصص است. من فقط امیدوارم این متجاوزها مجازات شوند، هرچند از طرف دادگاه من حمایت خاصی ندیدم و تازه به من می‌گفتند دخترت که این‌قدر دوست دارد، چرا شوهرش نمی‌دهی. درحالی‌که دختر من به دلیل بیماری‌ای که دارد، دچار این آسیب‌ شده و چیزی از بار کاری که آن متجاوزان کردند کم نخواهد کرد».

99 ضربه شلاق برای تجاوز، آدم‌ربایی و کودک‌آزاری

پرونده معصومه، این دختر نوجوان با بیماری شدید دوقطبی، دارای ابعاد مختلفی از جمله کودک‌آزاری، آدم‌ربایی و تجاوز را در بر می‌گیرد که رضا شفاخواه، وکیل این پرونده و عضو تیم اسکودا، در مورد ماجرای این پرونده می‌گوید: «این خانواده که فقط یک مادر و دختری نوجوان هستند، چند سال قبل به دلیل شرایط اقتصادی از منطقه پردیس به حاشیه یکی از مناطق معضل‌دار شهر قم نقل مکان کرده بودند. این دختر نوجوان اختلال روانی دوقطبی دارد و همین موضوع باعث سه بار فرارش شده است.

بار اول در فروردین، بار دوم در اردیبهشت و بار سوم خرداد 1402 فرار کرده است. مدرسه این دختر در یکی از محلات پرآسیب بود که معمولا جوان‌های بالای 22 تا 23 سال موادفروش، قاچاقچی و خلافکار بعد از تعطیلی مدرسه دخترانه جلوی آن جمع می‌شدند. در فرار اول، یکی از این پسرها معصومه را همراه خود می‌برد. در مورد دوم هم باز همین اتفاق می‌افتد و کاملا مشخص است که این کودک مورد اغفال قرار گرفته است.

هر دو بار مورد تجاوز، کودک‌آزاری و آسیب جسمی قرار گرفته و بعد هم این دختر را با بدترین شکل ممکن در خیابان رها کردند. حتی همین حالا که این دختر درمان شده باز هم نیاز به مراقبت ویژه دارد. یکی از نشانه‌های بیماری دوقطبی همین است که کودکان به‌سرعت به دیگران اعتماد می‌کند. قابل ذکر است که یکی از این متجاوزگرها با پیشنهاد ازدواج، کودک را همراه خودش برده است.

درحالی‌که اگر روان‌شناس ثابت و فعالی در مدرسه حضور داشت، شاید چنین مسائلی پیش نمی‌آمد. چون بچه دچار اختلال شدید دوقطبی بوده و اگر مدیر، ناظم یا هر مسئولی در مدرسه کمترین ارتباط را با معصومه داشته باشد، متوجه این موضوع خواهد شد. با وجودی که مادر این کودک پیگیری جدی برای شرایط دخترش می‌کند، اما نیاز بود مدرسه هم به سهم خودش پیگیری‌هایی‌ انجام دهد. مادر نیاز به امداد و کمک داشته.

جدا از این، نبود سازوکارهای نظارتی مشکل بزرگ‌تری است. برای هر سه بار مادر به بهزیستی، پلیس و اورژانس اجتماعی اطلاع داده که دخترش گم شده و بعد هم شکایت کرده، اما نظارتی انجام نشده. مثلا دختر پیدا شده و به خانه برگشته و از اورژانس اجتماعی و بهزیستی هیچ‌کس نیامده تا شرایط کودک را بررسی کند که بعد از این آیا به حمایتی نیاز دارد یا نه و اگر نیاز باشد آنها را تحت پوشش قرار دهند.

بار دوم هم این کودک از جلوی مدرسه ربوده شده است. در این مدت دو نفر به او تجاوز کردند، کتک خورده و تمام لباس‌هایش را پاره کردند. بعد هم او را از ماشین حین رانندگی بیرون انداختند. بعد از پیداشدن معصومه، مادرش دوباره شکایت کرده و تشکیل پرونده داده است. بااین‌حال که بار دوم بوده، باز مددکاری از بهزیستی یا اورژانس اجتماعی به دیدن این کودک نیامده تا موضوع را بررسی کند.

هربار که معصومه فرار می‌کرده، سه تا پنچ روز طول می‌کشیده به خانه برگردد. حتی برای بار سوم هم که این دختر را بردند و بین خودشان آن را دست به دست کردند. درواقع بدترین دفعه‌ای که معصومه رفته همین بار آخر بوده است». این وکیل در مورد ماجرای ناپدیدشدن معصومه در بار سوم اضافه می‌کند: «بعد از مراجعه به روان‌پزشک، مادر برای تهیه داروها به داخل داروخانه می‌رود. وقتی بیرون می‌آید، دخترش نبوده.

درواقع معصومه رفته داخل پارک، فردی او را دیده و گفته من مأمور هستم و با تهدید او را برده است و همراه با دوست دیگرش این کودک را مورد آزار و تجاوز قرار دادند. آنها خانه‌ای در همان شهر قم اجاره کرده بودند و این کارهای شنیع را انجام می‌دادند. بعد از چند روز هم اسنپ گرفتند و بچه را به همان پارک فرستادند. بعد از آن، مرد شریفی دختر را با لباس پاره، تن کتک‌خورده و شرایط روحی خیلی بد می‌بیند و به پلیس اطلاع می‌دهد.

بهزیستی بچه را تحویل می‌گیرد و با مادر تماس می‌گیرند تا کودک را ببرد. یعنی هیچ پیگیری، بررسی و حمایتی بعد از این ماجرا انجام نمی‌شود. حتی برای اعلام جرم هم سعی بر تشکیل پرونده نمی‌کنند. وقتی نیروی انتظامی متوجه این ماجرا شد، جلسه‌ای گذاشتند و به مادر گفته بودند حتما پیگیری می‌کنند و حتی باید غرامتی هم به آنها پرداخت شود».

وکیل این پرونده می‌گوید: «قبل از آنکه من وکالت این پرونده را قبول کنم، مادر به دلیل نداشتن سواد حقوقی فقط برای تجاوز به عنف شکایت کرده بوده و برای همین، دیگر موضوع کودک‌آزاری و آدم‌ربایی در پرونده‌ها عنوان نشده است. الان برای هر سه مورد پرونده تشکیل شده و همه متهمان شناسایی شدند. دو نفر از آنها که برای پرونده‌های اول و دوم هستند، متواری‌اند و دو نفر پرونده آخر الان با وثیقه بیرون هستند و وکلای قوی هم گرفتند که با کمک ارتباطاتی که داشتند، در آخر به 99 ضربه شلاق محکوم شدند.

در این موارد به نظرم پلیس اقدامات خوبی کرد ولی در دادگاه به دلیل نگاه سنتی و عدم تکیه بر قوانین حقوق کودک، روند پرونده به شکل دیگری پیش رفت. یک موضوع مهم در بحث بیماران دوقطبی وجود نیاز جنسی غیر قابل کنترل است. رویکرد کلی دادگاه این‌طور بود که شاید این دختر خودش دلش خواسته، درحالی‌که اصلا زیر سن قانونی چیزی تحت عنوان رضایت خود کودک نداریم.

ما حتی تقاضای حضور مشاور کودک را در دادگاه دادیم اما دادگاه چنین دستوری را نداد. فقط در جلسه آخر روان‌شناس دادگاه آمد که گزارش خاصی در حمایت از کودک ارائه نداد و گزارش کلی جلسه را نوشت و رفت. بنده چندین بار درخواست کردم تا مورد کودک‌آزاری در این پرونده‌ها لحاظ شود. در هرحال مجازات تجاوز صفروصدی است که بین اعدام و چند ضربه شلاق قرار دارد.

برای همین معمولا مجازات به سمت اعدام نمی‌رود. ما خواستیم در دادگاه به دیگر عناوین توجه شود و حداقل اینها شش ماه برای کودک‌آزاری محکوم شوند. در هرحال استدلال بر این است که آمار اعدام ما در جهان بالا می‌رود، شامل تحریم بیشتر می‌شویم و وجهه کشور خراب می‌شود. ما 20 روز دیگر فرصت اعتراض داریم و امیدواریم دستگاه قضا نگاه جدی‌تری به این پرونده داشته باشند».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha