به گزارش پالنا، ماجرا از آنجا آغاز شد که دکتر پرستو بخشی متولد ۱۳۶۸ در تهران، پس از طی دوره رزیدنتی قلب و عروق، طبق قانون ملزم میشود که دوره طرح تعهد خدمت خود را در یکی از مناطق محروم کشور که از طرف وزارت بهداشت تعیین میشود بگذراند.
اما دست روزگار، حوادثی غمبار ازجمله فوت پدر و مادر را به زندگی وی آوار کرده و ادامه مسیر را برای او سخت و دشوار میکند. مشکلات شدید روحی و استرسهای ناشی از ترومای سخت از دست دادن والدین، او را بر آن میدارد تا از وزارت بهداشت بخواهد محل خدمتی نزدیک به شهر محل سکونتش (تهران) را برای انجام تعهداتش تعیین کنند و یا لااقل فرجه بیشتری بگیرد تا پس از مدتی که حال و احوال مناسبتری پیدا کرد، عازم مناطق محروم و انجام تعهدات قانونی خود شود.
قریب به یک سال از درخواست دکتر بخشی از کمیسیون تعهدات میگذرد و در شرایطی که هنوز پاسخ روشنی از کمیسیون اعلام نشده بود، تعهد محضری دکتر بخشی به اجرا گذاشته میشود و درنتیجه او را به بیمارستان رحیمی خرمآباد معرفی میکنند. اما با ورود دکتر بخشی به خرمآباد، وی متوجه میشود که حتی شرایط اسکان او هم آماده نیست و پانسیونی که قرار است در اختیار او بگذارند، فاقد شرایط اولیه برای زندگی است.
در این بین و در شرایطی که وضعیت روحی زندهیاد دکتر بخشی بیش از همیشه به هم ریخته و نامساعد بوده، به روانپزشک معالج خود مراجعه میکند و نامههایی مبنی بر تایید وضعیت روحی خود دریافت میکند.
پزشک مربوطه در این نامهها (که در تاریخ ششم آذرماه ۱۴۰۲ مرقوم شدهاند) تایید میکند که
«خانم دکتر پرستو بخشی به دلیل حادی افسردگی و اضطراب شدید نیاز به استراحت در منزل دارد.»
و پس از آن در نامه دیگری، دستور بستری وی را صادر میکند.
آنچه در اسناد پیش رو میبینید، نامههای دکتر شهرام جلالیان، متخصص بیماریهای اعصاب در تایید بیماری شدید روحی دکتر پرستو بخشی و دستور به بستری آن مرحومه است که متاسفانه با بیاعتنایی روبرو شد.
این نامهها برای بیمارستان رحیمی ارسال میشود. اما پس از مدتی یکی از اساتید بیمارستان به دکتر بخشی اعلام میکند که نامهها از سوی دانشگاه علوم پزشکی لرستان پذیرفته نشده و لازم است که نامهها از سوی پزشک معتمد دانشگاه تایید شوند.
در این گفتوگوی مکتوب، دکتر بخشی باز هم تاکید میکند که به جهت مشکلات روحی، توانایی درمان بیماران را ندارد؛ که اگر به این نکته ازمنظر لزوم رعایت حقوق بیماران هم نگریسته میشد، موضوع باید از سوی دانشگاه لرستان، جدی گرفته میشد.
دکتر بخشی در این مکالمه خطاب به استاد دانشگاه علوم پزشکی لرستان مینویسد:
«من بیام بیمارستان بیمار ببینم، عواقب عدم توانایی منو شما میپذیرین استاد؟ ..»
تا اینجای ماجرا دو نکته مهم وجود دارد که در سخنان روز گذشته مسئولان وزارت بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی لرستان (که تا دیروز سیاست سکوت پیشه کرده بودند)، مغفول مانده و یا حتی تکذیب شده است.
نکته اول اینکه سخنگوی وزارت بهداشت روز گذشته در گفتوگو با خبرگزاری دولتی ایرنا، منکر هرگونه اطلاع از مشکل روحی دکتر پرستو بخشی شد.
پدرام پاکآیین میگوید:
«وزارت بهداشت در هیچ یک از این مراحل به هیچ گونه خوداظهاری یا مدرکی که حاکی از بیماری روحی ایشان باشد، دسترسی نداشته است.»
درصورتیکه آنچه تا الان بر همگان مشخص شده این است که اساسا علت درخواست دکتر بخشی از وزارت بهداشت جهت تغییر محل خدمت و گرفتن فرجه زمانی برای انجام تعهدات قانونی، چیزی غیر از مشکلات روحی ناشی از ترومای مرگ پدر و مادر نبوده و اگر هر دلیل دیگری جز این وجود داشت، تا الان اعلام شده بود.
جناب پاکآیین بفرمایند پس آن همکاری کاملی که از آن یاد میکنند، به چه علتی بوده است؟
آیا جز این بوده که زندهیاد دکتر بخشی اعلام کرده که به علت فوت پدر و مادر، وضعیت روحی مناسبی جهت انجام تعهد خدمت را ندارد؟!
ضمن اینکه فرض کنیم بپذیریم که در ابتدای امر، کمیسیون تعهدات صرفا براساس خوداظهاری دکتر بخشی تصمیماتی اتخاذ کرده است. اما امروز میدانیم که حداقل از ۶ آذر ۱۴۰۲ که نامه روانپزشک معالج به دانشگاه علوم پزشکی لرستان داده شده، افسردگی حاد دکتر بخشی (طبق تایید پزشک) به صورت مکتوب هم به اطلاع دانشگاه (وزارت بهداشت) رسیده است.
پانسیون
روز گذشته دکتر بهرام دلفان، رئیس دانشگاه علوم پزشکی لرستان هم طی مصاحبهای برای نخستین بار به مرگ نیروی زیرمجموعه خود یعنی دکتر پرستو بخشی واکنش نشان داد.
هرچند مصاحبه دکتر دلفان حاوی نکات متعددی بود که فعالان حوزه سلامت در یادداشتهای خود پاسخهایی به آن دادند، اما این نوشتار در مقام پاسخگویی به مصاحبه مذکور نیست. فقط در بخشی از این مصاحبه آمده است:
«مرحومه پرستو بخشی سال ۱۴۰۱ از طرف وزارت بهداشت به دانشگاه علوم پزشکی لرستان معرفی شدند، ولی ایشان به این دانشگاه مراجعه نکردند تا اینکه در سال ۱۴۰۲ مجددا به دانشگاه معرفی می شوند و بعد از ورود به خرم آباد به جهت تکریم ایشان از طرف بیمارستان شهید رحیمی از فرودگاه به هتل منتقل شده و بعد از یک روز در سوئیت مناسب اسکان داده می شود.»
همانطور که در تصویر اسکرین شات گفتوگوی زندهیاد دکتر بخشی با یکی از اساتید دانشگاه علوم پزشکی لرستان مشخص است، یکی از گلایههای به حق دکتر بخشی، نبود یک محل اقامت مناسب در خرمآباد بوده است. کما اینکه در گفتوگوی دیگری که در روزهای گذشته منتشر شد، حتی عنوان شده بود که این سوییت، پنجره هم ندارد!
زندهیاد دکتر بخشی در گفتوکو با استاد دانشگاه علوم پزشکی لرستان مینویسد:
«ضمنا خونه من بعد از یک سال هنوز آماده نیست. شما جای منو آماده کنین من بیام.
من چندین بار این مدت با خانم درویشی تماس گرفتم حتی مسکن من هنوز آماده نیست.
خونه من آماده بشه من میام. خونه خرابه گذاشتن جلو من میگن بیا شیفت بده.»
وضعیت پانسیون دکتر بخشی در نورآباد هم به همین ترتیب بوده است. او پس از ورود به نورآباد متوجه میشود که محل مناسبی برای اقامت او وجود ندارد.
در مکالمه مکتوبی که با یکی از دوستان خود داشته، اعلام میکند که با یک چمدان در این شهر سرگردان است و از آنجا که تصور میکرده پانسیونش آماده است، به خواهرش گفته که وسایل او را بفرستند.
بهرحال از طریق بیمارستان، با پزشک طرحی دیگری که موقتا در پانسیونش حضور نداشته هماهنگی به عمل میآید و دکتر بخشی در آن پانسیون قرضی ساکن میشود.
همه این مشکلات و مشکلات فراوان دیگری که پیشتر در گزارش دیگری به آنها اشاره شده بود، طاقت این پزشک متخصص قلب را طاق کرده و متاسفانه ترک این دنیا را تنها راه رهایی پیش روی خود مییابد.
نظر شما