به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه رسالت ،طی دهههای متمادی این چالش، برای مردمان این سرزمین مشکلات عدیدهای پدید آورده، بهویژه، خشک شدن تدریجی تالاب هامون که در سالهای اخیر شدت گرفته است. این اتفاقات تلخ در شرایطی رخ میدهد که بر اساس اطلاعات ماهوارهای حوضه آبریز هیرمند، میزان بارندگی در بالادست رودخانه هیرمند طی ۳۳ سال گذشته کاهش پیدا نکرده و به مفاد مندرج در معاهده ۱۳۵۱ برای تأمین حقابه ایران عمل نشده است.
دکتر محمدتقی رخشانی، مدیرمسئول روزنامه زاهدان و از صاحبنظران در موضوع حقابه هیرمند، شرایط بسیار دشوار مردم سیستان و نبود آب برای شرب را یک خطر جدی توصیف و در گفتوگو با «رسالت» تأکید میکند: این مسئله میتواند موج مهاجرت بزرگ و تنشهای اجتماعی و امنیتی فوقالعادهای را در پی داشته باشد.
او درعینحال موضع صریح رئیسجمهور، بهعنوان عالیترین مقام اجرایی را مؤثر و تعیینکننده ارزیابی و تصریح میکند: «ما در دو دهه گذشته ندیدیم که دولتها نسبت به مسئله تأمین حقابه به افغانستان هشدار بدهند. درحالیکه ابراهیم رئیسی سه بار به وزرای نیرو و امور خارجه مأموریت ویژه داد و بعد هم با لحنی هشدارآمیز با مقامات طالبان سخن گفت که این حجم از پیگیری و صراحت در نوع خود کمنظیر است.» رخشانی سپس از سه راهکار برای حل مسئله آب میان ایران و افغانستان میگوید که در متن پیش رو، به این راهکارها اشارهشده است.
گفته میشود «سیاستهای دولت افغانستان تا پیش از ظهور مجدد طالبان چندان تفاوتی باسیاستهای فعلی این کشور ندارد، حتی پیش از قدرت گرفتن طالبان بارها ادبیات نامناسبی از سوی طرف افغانستانی در باب حقابه هیرمند به کار گرفتهشده بود» چقدر عدم آشنایی مسئولان ما با مسئله حقابه و نحوه گرفتن آن در این جریان اثرگذار بوده است؟
ببینید بخشی از این مسئله به خشکسالیها و بخشی هم به سیاست دولتهای مستقر در افغانستان برمیگردد و همانطور که اشاره کردید همواره کسانی به مسئله حقابه ورود و اظهارنظر کردهاند که اساسا با موضوع سیستان، حقابه و دریاچه هامون آشنایی ندارند. اخیرا سخنانی مبنی بر ورود ۲۷ میلیون مترمکعب از حقابه ایران به هیرمند مطرحشده، درحالیکه طبق معاهده، حقابه باید از آب سد کجکی بهصورت مستقیم تأمین شود و این ۲۷ میلیون مترمکعب بارانهای فصلی است که بهصورت دشتمال سرازیر و بهسوی ایران آمده است، حقابه یک قاعده مشخص دارد و از سد کجکی محسوب میشود.
اما طی دو دهه گذشته کسانی به این حوزه واردشدهاند، که به مسئله حقابه و نحوه گرفتن آن آشنا نبودهاند و میبینید که باران را حقابه در نظر میگیرند! بارندگی در رودخانه جریان پیداکرده و بهطرف ایران هم آمده، این مسئله با حقابه ای که باید براساس معاهده شمارششده و به ایران تحویل بدهند خیلی فاصله دارد و متفاوت است. نکته دیگری که به آن توجهی نمیشود این است که، افغانستان با افتتاح فاز دوم سد کجکی بار دیگر توافق سال ۱۳۵۱ را نقض کرده.
حال اینکه در معاهده بهطور مشخص قیدشده طرفین حق ندارند در مسیر رودخانه اقدامی را بدون تایید و اجازه دو طرف انجام دهند. اما میبینیم که نهرها و کانالهای فرعی بسیار زیادی ازجمله بند کمال خان احداثشده است. مجموعه این اقدامات به این دلیل بوده که ما متوجه نبودهایم چنین مواردی نباید رخ بدهد. قرارداد روشن و مشخص است، هیچچیزی نباید در مسیر رودخانه بسازند، چه رسد به اینکه سدی احداث کنند!
سوای عدم توجه و ناآشنایی مسئولان ما، آیا در مسئله آبگیری و بهرهبرداری بند کمالخان که دریافت حقابه ایران را با مشکل مواجه کرده، مسئله تقابل با ایران مطرح است؟
پرواضح است که سد کمال خان بهعنوان یک سد انحرافی برای مقابله با ایران ساختهشده است. بال سد که مقابل ایران قرار میگیرد بلند است و بال چپ سد که بهطرف داخل افغانستان میرود، کوتاهتر است و هرقدر آب بیاید، به دیوار روبهرو اصابت و از دیوار کناری سرریز میکند و پایین میرود.
این سد انحرافی برای همین ساختهشده، سدی که ۷۰ متر است، ۳۰ متر خاکی جلو و ۳۰ متر خاکی انتها دارد و ۱۰ متر بتن-آسفالت است، به این مفهوم که اگر آنجا موشک هم بزنید، آنچه بلند میشود بتن نیست که منفجرشده و تکهتکه میشود، بتن- آسفالت است و دوباره رویهم میریزد و سرجای خود قرار میگیرد. مصالح این سد از سوی هلندیها و منابع مالی آن از سوی آمریکاییها تأمینشده و ترکیه هم آن را اجرا کرده است. فقط هم برای این است که حقابه هیرمند را ندهند! متأسفانه درگذشته مسئولان ما بهشدت مماشات کردهاند و البته مطلع هم نبودهاند چه فاجعهای در حال وقوع است.
این مماشات به حدی بوده که حالا طالبان تلاش میکند از مسئله آب بهعنوان اهرم امتیازگیری در ارتباط خود با ایران استفاده کند!
همینطور است، اما مسئله مهمتری که مسئولان ما به آن دقت ندارند، تمایل طالبان برای تشدید فشار بر منطقه است. آنها با مردم سیستان چه در سوی مرز خود و چه در سوی مرز ما، میانه خوبی ندارند و درصددند،مردم اینوآن طرف منطقه را رها کرده تا تعدادی از پشتونها در حوالی مرز و اطراف گودزره مستقر شوند. اما در سالهای گذشته مسئولان ما خوشبینانه به این قضیه نگاه کردهاند و میبینید که در حال حاضر پشت سد کجکی بهاندازهای که حقابه امسال را بگیریم، آب موجود است.
یعنی مسئولان ما متوجه نبودهاند آب برای سیستان چه اهمیتی دارد؟
بله. در جلسات و نشستها مطرح میکردند که به ما تا ۴۰ میلیون مترمکعب آب بدهید، با این میزان، مشکل آب مصرفی امسال حل میشود و برای مسائل بعدی دوباره با یکدیگر گفت وگو میکنیم! این نشان میدهد، مسئولان مذاکره کننده متوجه نبودهاند که آب برای سیستان یعنی چه و سیستان برای ایران یعنی چه! سیستان یک کپه خاک و یا یک برکه آب نیست، سیستان خاستگاه اساطیر و هویت ملی ایران است.
سال ۱۳۳۱ جمعیت این منطقه ۳۴۰ هزار نفر بوده، امروز جمعیت سیستان ۳۸۰ هزار نفر است، یعنی در تمام این سالها سیستان مهاجر فرست بوده است. حال اینکه در کل ایران بیش از ۴ میلیون نفر سیستانی حضور دارند، اما در سرزمین مادری فقط ۳۸۰ هزار سیستانی سکونت دارند، این به دلیل نبود ثبات برای پیگیری مسئله حقابه و عدم آگاهی و دقت مسئولان است.
بیش از بیست سال است که نتوانستهایم حقابه را بگیریم، اگر در برخی مواقع آب زیاد بوده و از کنترل افغانستان خارجشده، آبی داخل چاه نیمهها ذخیرهشده، در غیر این صورت دست سیستان خالی مانده است. سیستان بدون آب و تالاب حیاتی نخواهد داشت و اگر هامون خشک شود، طوفان برمیخیزد و دیگر امکانی برای زیست مردم وجود ندارد. سیستان میتواند بدون کشاورزی به طریق دیگری روزگار بگذراند، ولی بدون تالاب حیاتش را از دست میدهد و بهطور مرتب از دل آن براثر بادهای ۱۲۰ روزه خاک برمیخیزد و امکانی برای زیست وجود نخواهد داشت.
به نقشه نگاه کنید اگر سیستان نباشد، تا سمنان دیگر مرزی نخواهیم داشت. تمام این سرزمین کویر است، آنچه که مرز ما را در اینجا نگهداشته، سیستان است، بنابراین باید حواسمان باشد که بحرانی بزرگ در پیش داریم؛ شرایط بسیار سخت و دشوار است و عملا آبی برای شرب مردم وجود ندارد. این مسئله میتواند تنشهای اجتماعی و امنیتی و موج مهاجرت بزرگی را رقم بزند. ازآنجاییکه آب زاهدان از سیستان تأمین میشود، باید منتظر مهاجرت یکمیلیون و ۲۰۰ تا یکمیلیون و ۵۰۰ هزار نفر بود.
بیتردید مسئله مهاجرتها با آبگیری سد بخش آباد تشدید خواهد شد، افغانستان در حال ساخت این سد روی رودخانه فراهرود است، این سد ۲۶ برابر بند کمالخان ظرفیت دارد، بااینحال به نظر میرسد وزارت نیرو برای پیشگیری از احداث آن برنامهای ندارد!
تکمیل و آبگیری سد بخشآباد بر فراهرود مقدار سیلابهایی که در زمان ترسالی به تالاب هامون وارد میشود را مهار و عملاً ورودی آب به هامون از جانب رودخانه فراهرود را به صفر میرساند. فراهرود همواره قسمتی از تالاب هامون را بهوسیله سیلابهای فصلی آبگیری میکند، اما دولت افغانستان در حال ساخت این سد مخزنی در بالادست این رودخانه در محلی به نام «بخشآباد» است که در این صورت، ورود سیلابها از طریق این رودخانه به شمال تالاب هامون قطع خواهد شد و این عاملی برای خیزش گردوخاک است.
بنابراین آبگیری این سد انواع مشکلات را پدید میآورد اما در کمال تأسف برخی از مسئولان ما بدیهیات را در حوزه سیستان و حقابه متوجه نیستند. سد بخشآباد شرایطی را رقم خواهد زد که به حال وضعیت اسفناک کنونی سیستان غبطه بخوریم، اما کمیسار آب هیرمند برای پیشگیری از تکمیل سد بخشآباد برنامهای ندارد. سالهاست که دولتهای ما در رابطه با این مسائل و مهمتر از همه، موضوع حقابه کوتاهی کردهاند.
چگونه باید حقابه خود را از این کشور بگیریم؟ آیا مکانیزم مشخصی برای حل اختلافات موجود است؟
بله. باید واقعی به مسائل نگاه کنیم.
منظور شما از نگاه واقعی به مسئله چیست؟
اگرچه حقابه یک قرارداد بینالمللی است و دولت همسایه افغانستان ازنظر قانونی موظف به تأمین حقابه است. اما واقعیتهای منطقه از فرآیند دیگری حکایت میکند. لازم است تدابیری اتخاذ گردد تا عمل به قرارداد علاوه بر ما برای آنها نیز سودمند باشد. همسایه ما باید به این جمعبندی برسد که آبادانی نیمروز در گروی آبادانی سیستان است و این دوپاره یکتن، پیوندی وثیق دارند که جدانشدنی است.
بنابراین راهکارهای روشن و مشخصی وجود دارد و باید با طالبان به توافق برسیم. اولین و سادهترین راهکار، خرید آب پس از تأمین حقابه است. یعنی جدا از ۸۲۰ میلیون مترمکعب حقابه، باید قراردادی با طالبان منعقد و از آنها ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب خریداری کنیم. اما این آب از داخل لوله و با کنتور باشد و سپس ۱۰۰ میلیون مترمکعب آن را به شهرها و روستاهای سیستان و زاهدان اختصاص دهیم، بیتردید با خرید این آب، حقابه را هم تأمین و تضمین میکنیم. چون شرط ما برای خرید این آب، تأمین حقابه است. دولت افغانستان به پول نیاز دارد و طرف ایرانی باید برای این بخش از سرزمین خود هزینه کند.
دومین راهکار، تأمین برق است. با توجه به اینکه میزان برق تولیدی سد کجکی ۳۵ مگاوات است، میتوان با احداث ۳۵ ژنراتور بادی در سیستان این میزان برق را تولید و جایگزین برق تولیدی سد نمود. تأمین برق بیشتر پیوندها را بیشتر میکند. در این صورت طالبان میداند که اگر دریچه سد بسته باشد، برق آنها قطع خواهد شد. پسازاین مرحله، باید کارخانههای آنها را به این برق وابسته کنیم! راهکار سوم نیز آماده کردن هزاران هکتار زمین کشاورزی در داخل افغانستان و همجوار سیستان است بهنحویکه زمین و آب از آنها و کود و ماشینآلات و بذر و دستمزد نیروی انسانی از ما باشد و با ضمانت خرید محصول، از مسئولین بلندپایه افغانستان تا مسئولین ولایت نیمروز و بزرگان محلی در آن منفعت ببینند و باز کردن آب سد کجکی برای آنها توجیه داشته باشد.
با استفاده از این راهکارها میتوان افغانستان را به تأمین حقابه مجاب کرد. در این صورت طرف افغانستانی بهراحتی نمیگوید که «دعا کنید باران ببارد تا ما بتوانیم به شما آب بدهیم»! توجه کنید که معاهده فقط برای زمان ترسالی نیست و حتی مطرحشده در شرایط خشکسالی کامل هم باید کمیساران آب راهحلی بیابند، اما بهویژه درگذشته کسانی که با مقامات افغانستانی برای دریافت حقابه مذاکره و رایزنی کردهاند، حساسیت آب برای سیستان و اهمیت آن را برای ایران نمیدانستند. در متن معاهده بهطور مشخص و روشن قیدشده که اگر شرایط خوب نبود باید بهسرعت برنامهای تهیه و بلافاصله توسط طرفین به اجرا گذاشته شود.
ماده ۱۱ این معاهده برای شرایط خشکسالی و موقعیت استثنایی، این موضوع را پیشبینی کرده: «هرگاه خشکسالی دهشتناک یا بروز حالت مجبره رسیدن آب را به دلتای هیرمند/هلمند موقت ناممکن میسازد، کمیساران طرفین فورا به مشورت پرداخته، طرح عاجل لازمه را بهمنظور رفع مشکلات وارده یا تخفیف آن تهیه و به دولتین مربوط خویش پیشنهاد مینمایند.» این یعنی معاهده شرایط غیرمترقبه را هم در نظر گرفته است.
یکی از نمایندگان مجلس اظهارات نگرانکنندهای را مطرح و گفته است: «سرنوشت نزدیک به یک و نیم میلیون سیستانی وابسته به رودخانه هیرمند است که متأسفانه دولت افغانستان در این زمینه به هیچ صراطی مستقیم نبوده، بماند که بحث سیاسی، امنیتی و حکمرانی آمریکا و اسرائیل در ابعاد مختلف بر این ماجرا سلطه دارد»، در چنین وضعیتی چقدر راهکارهایی که شما ارائه کردید، میتواند به دریافت حقابه هیرمند منجر شود؟
ما باید به سمتی حرکت کنیم که حقابه را با شرایط معقول و معمول بینالمللی بگیریم. پیشنهاداتی که در قالب راهکار ارائه کردم ما را در یک مسیر بینالمللی قرار میدهد. نهایت امر این است که براثر نفوذ کشورهای خارجی، آن راهکارها به نتیجه نرسیده و توافقی شکل نمیگیرد، در این صورت میتوان گامهای محکمتری برداشت و رئیس جمهور هم اخطار لازم را داده اند.
یعنی فکر می کنید اخطار صریح رئیس جمهور به حاکمان افغانستان می تواند سازنده باشد؟
زور و اعمال فشار در جای خود تاثیر دارد.
اما پس از این اخطار، حاکمان افغانستان اعلامیه ای تند و کنایه آمیز صادر و همزمان کار ساخت کانال های بند بخش آباد در فراه رود را افتتاح کردند!
به شخصه معتقدم، سخنان رئیس جمهور خطاب به طالبان تعیین کننده و موثر خواهد بود. ما در دو دهه گذشته ندیدیم که دولت ها نسبت به مسئله تامین حقابه به افغانستان هشدار بدهند. چنین موضع صریحی را در هیچ یک از روسای جمهور گذشته سراغ نداریم. ایشان سه بار به وزرای نیرو و امور خارجه ماموریت ویژه دادند و بعدهم با لحنی هشدار آمیز با مقامات طالبان سخن گفتند که این حجم از پیگیری و صراحت در نوع خود کم نظیر است.
بی تردید افغانستان باید باور کند ما در این مسئله جدی هستیم و این جدیت به حل مسئله کمک می کند. ضمن آنکه تصاویر ماهواره ای به درستی نشان می دهد سد کجکی پرآب است، به همین علت رئیس جمهور تاکید کردند، «حاکمان افغانستان باید اجازه دهند کارشناسان ما مراجعه و صحت و سقم ماجرا را بررسی کنند، اگر کارشناسان ما کمبود آب را تایید کنند حرفی نداریم وگرنه اجازه نخواهیم داد حق مردم به هیچ عنوان تضییع شود.» این مسئله در متن قرارداد هم آمده است، اما طالبان امکان بازدید هیئتهای فنی و سنجش میزان آب را فراهم نکرده است. اگرچه پس از اخطار رئیس دولت آنها بیانیه تند و کنایه آمیزی صادر و یا کار ساخت کانال های بخش آباد را در واکنش به این مسئله افتتاح کردند، اما باتوجه به هشدار رئیس جمهور، اگر دیپلماسی ما فعالانه و قوی ورود کند، موثر خواهد بود و نتیجه می گیریم.
تاکید بر جاری شدن حقابه رودخانه هیرمند پیش از این و بهویژه وقتی دولت رسمی افغانستان بر این کشور حاکم بود و از نظر دیپلماسی شناخته شده بود نیز در دستور کار وزارت امور خارجه بود اما طرف افغانستانی تن به جاری کردن حقابه ایران نداد، چقدر امیدوارید در دوره کنونی که طالبان به قدرت رسیده، حقابه هیرمند محقق شود؟
این نکته ظریف و مهم است. دولتهای قبل از طالبان، هوشیارانه با ما برخورد میکردند. بهعنوان نمونه، وزیر امور خارجه افغانستان به مناسبت عید نوروز، برای سفیر ما در کابل پیام تبریک میفرستاد و از اینکه توانستهاند امسال هم حقابه را تأمین کنند، اظهار خرسندی میکرد و سفیر ما هم مطلع نبوده که چنین حقابه ای اساسا تأمین نشده و در پاسخ به وزیر امور خارجه افغانستان نامه نوشته است که «از شما صمیمانه تشکر میکنیم و از عنایت شما در مورد حقابه سپاسگزاریم»، درحالیکه همین نامه، در مجامع بینالمللی بهعنوان سندی برای پرداخت حقابه شناخته میشود. بنابراین در تمامی دولتها، آگاهی و اطلاعات لازم نسبت به مسائل سیستان و حقابه هیرمند ضعیف بوده است. به جد معتقدم اگر در شرایط کنونی افراد مطلعی به موضوع حقابه ورود کنند و دولت برای سیستان آماده پرداخت هزینه باشد، با طالبان به توافق میرسیم.
منظورتان از پرداخت هزینه، همان راهکارهایی است که اشاره کردید؟
بله!
اما برخی مسئولان میگویند دولت نمیخواهد در حال حاضر برای دریافت حقابه بهایی بپردازد!
در این صورت، باید به اعمال زور و قدرت متوسل شد.
یعنی معتقدید حقابه را یا با پول میتوان گرفت یا با زور؟
بله! بهاینعلت که در افغانستان نیاز وجود داد. ما نفت و آنها آبدارند، قاعده آب با نفت فرق میکند. ولی در حال حاضر گروه مستقر در افغانستان برای حفظ خود به پول نیاز دارند، ما برای گرفتن حقابه باید با طالبان تعامل اقتصادی داشته باشیم. بنابراین بهصرف رفاقت و تحویل سفارت افغانستان به طالبان مسئله حل نمیشود!
کمااینکه تاکنون حلنشده است!
بله همینطور است. طالبان برنامههای استراتژیکی برای منطقه دارد و ما باید ضمن حمایت از آنها، خط قرمزهایمان را اعلام و بهصراحت بگوییم، جابه جا کردن مردم منطقه در حوزه سیستان، حتی در بخش داخلی خط قرمز جمهوری اسلامی است. آنها باید بدانند که اگر لازم باشد از زور و قدرت هم استفاده میکنیم.
بهتازگی پروژه انتقال آب دریای عمان به سیستان آغازشده و در مورد استحصال چاههای ژرف همسخنانی مطرحشده، این پروژهها میتواند قدرت چانهزنی ما را در مذاکره با طالبان بیشتر کند؟
ببینید موضوع انتقال آب از دو جهت اهمیت دارد، اول ازاینجهت که بخشی از آب موردنیاز سیستان تأمین میشود. دوم اینکه وقتی افغانها احساس کنند وابستگی ایران به آب آنها کمتر شده، قدرت چانهزنی ما بیشتر میشود. اما اگر دولتمردان بهجای دریافت حقابه، به دنبال تأمین آب جایگزین باشند، روشن است که چنین تصوری غلط است، چون این آب یک بخش محدودی از نیاز بهداشتی مردم سیستان را تأمین میکند.
در مورد چاههای ژرف هم بر هزینه گزاف و سنگین بودن آب این چاهها تأکید شده و امکان استفاده آن برای شرب وجود ندارد. بنابراین اگر این اقدامات باهدف تحت تأثیر قرار دادن فضای مذاکره صورت میپذیرد، مفید خواهد بود، اما اینکه بتوانیم آب منطقهای به وسعت سیستان را، بهوسیله چاه تأمین کنیم، نهتنها خوشبینانه که سادهلوحانه است!
بهعنوان پرسش پایانی، تمایل دارم، دیدگاه شما را در مورد تشکیل ستاد احیای ملی و بینالمللی دریاچه هامون به ریاست معاون اول رئیسجمهور بدانم، این خبر را رئیس سازمان حفاظت محیطزیست مطرح کرده است، آیا هامون برای احیا به ستاد نیاز دارد؟
خوب است که مجموعهای با ساختار مشخص برای تحقق این هدف تشکیل شود، اما اگر پیگیریهای این ستاد، منهای بحث حقابه باشد، هیچ ضرورتی ندارد. تنها در صورتی مؤثر و سازنده خواهد بود که برگرفتن حقابه تمرکز شود، از سوی دیگر چنانچه مجموعهای متشکل از گروههای مردمنهاد و رسمی تشکیل بدهیم و احیای تالاب هامون را بهعنوان یک تالاب جهانی دنبال کنیم، مفید و مؤثر است، چون سازمان ملل معمولا به نهادهای مردمی بیشتر از دولتها پاسخگوست.
نظر شما