به گزارش سلامت نیوز به نقل از آی او سی دی اف ، اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) یک اختلال سلامت روان است که افراد را در هر سنی و از طبقات مختلف اجتماعی تحت تاثیر قرار می دهد و زمانی اتفاق می افتد که فرد در چرخه وسواس و اجبار گرفتار می شود. وسواس فکری در واقع افکار، تصاویر یا تمایلات ناخواسته و مزاحم هستند که باعث ایجاد احساسات شدید ناراحت کننده می شوند. اجبارها رفتارهایی هستند که یک فرد برای رهایی از وسواس و یا کاهش پریشانی انجام می دهد.
اکثر مردم در مقطعی از زندگی خود افکار وسواسی و یا رفتارهای اجباری دارند، اما این بدان معنا نیست که همه ما مقداری وسواس داریم. برای تشخیص، چرخه وسواس و اجبار باید آنقدر شدید باشد که زمان زیادی را درگیر کند (بیش از یک ساعت در روز)، باعث ناراحتی شدید شود یا مانع از انجام فعالیتهای مهم شود.
وسواس دقیقا چیست؟
وسواس فکری، تصویری یا تکانه ای است که بارها و بارها رخ می دهد و خارج از کنترل فرد احساس می شود. افراد مبتلا به وسواس نمی خواهند این افکار را داشته باشند و آنها را آزاردهنده می دانند. در بیشتر موارد، افراد مبتلا به وسواس متوجه می شوند که این افکار غیرمنطقی هستند. وسواس ها معمولاً با احساسات شدید و ناراحت کننده مانند ترس، انزجار، عدم اطمینان و شک، یا این احساس که کارها باید به روشی "درست" انجام شوند، همراه است. پرداختن به دستورات وسواس زمانبر است و مانع از انجام فعالیتهای مهمی میشود که فرد برایش ارزش قائل است. این بخش آخر بسیار مهم است که به خاطر داشته باشید. زیرا تا حدی تعیین می کند که آیا فردی به جای یک ویژگی شخصیتی وسواسی، یک اختلال روانی دارد یا خیر.
«وسواس داشتن » یا «وسواسی بودن» اصطلاحاتی هستند که معمولاً در زبان روزمره استفاده میشوند. این استفادههای معمولیتر از این کلمه به این معنی است که شخصی درگیر موضوعی، ایدهای یا حتی شخصی است. "وسواسی" بودن به این معنای روزمره به این معنی نیست که یک فرد در زندگی روزمره خود مشکلاتی دارد. حتی ممکن است یک جزء لذت بخش در تجربه "وسواس" بودن او وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ممکن است به آهنگ جدیدی که از رادیو میشنوید «وسواس» داشته باشید، اما همچنان میتوانید با دوست خود برای شام ملاقات کنید، به موقع برای خواب آماده شوید، صبح به موقع سر کار بروید و غیره. با وجود این وسواس محتوای یک «وسواس» روزمره میتواند جدیتر باشد: برای مثال، هر کسی ممکن است گهگاه فکری در مورد مریض شدن یا نگرانی در مورد امنیت یکی از عزیزانش داشته باشد، یا این که آیا اشتباهی که مرتکب شده ممکن است در برخی از افراد فاجعهبار باشد. در واقع، تحقیقات نشان داده است که اکثر مردم هر از گاهی افکار مزاحم ناخواسته دارند، اما در زمینه OCD، این افکار مزاحم اغلب به وجود می آیند و باعث ایجاد اضطراب شدید می شوند که مانع از عملکرد روزمره می شود.
وسواس های رایج در OCD
وسواس آلودگی
ترس از تماس با مواد یا چیزهای آلوده ، مانند:
- مایعات بدن (مانند ادرار، مدفوع)
- میکروب ها و بیماری ها (مانند تبخال، اچ آی وی، کووید-19)
- آلاینده های محیطی (مانند آزبست، تشعشع)
- مواد شیمیایی خانگی (مانند پاک کننده ها، حلال ها، اسید باتری)
- خاک
وسواس های خشونت آمیز
- ترس از اقدام بر اساس انگیزه آسیب رساندن به خود
- ترس از اقدام بر اساس انگیزه برای آسیب رساندن به دیگران
- ترس از تصاویر خشن یا وحشتناک در ذهن فرد
وسواس مسئولیت
- ترس از مسئول بودن برای اتفاقی وحشتناک (مانند آتش سوزی، سرقت، تصادف اتومبیل)
- ترس از آسیب رساندن به دیگران به دلیل عدم احتیاط کافی (مثلاً انداختن چیزی روی زمین که ممکن است باعث لغزش شخص و خودش شود)
وسواس های مرتبط با کمال گرایی
- نگرانی بیش از حد در مورد یکنواختی یا دقیق بودن
- نگرانی بیش از حد در مورد نیاز به دانستن یا به خاطر سپردن
- ترس از دست دادن یا فراموش کردن اطلاعات مهم هنگام بیرون انداختن چیزی
- نگرانی بیش از حد در انجام وظایف "به طور کامل" یا "درست"
- ترس از اشتباه کردن
وسواس جنسی
افکار یا تصاویر ذهنی ناخواسته مرتبط با رابطه جنسی، از جمله:
- ترس از اقدام بر اساس انگیزه های جنسی
- ترس از آسیب رساندن جنسی به کودکان، بستگان یا دیگران
- ترس از رفتارهای جنسی پرخاشگرانه نسبت به دیگران
وسواس های مذهبی اخلاقی
- نگرانی بیش از حد در مورد توهین به خدا، لعنت، و یا نگرانی در مورد توهین به مقدسات
- توجه بیش از حد به درست غلط یا اخلاق
وسواس هویت
- نگرانی بیش از حد نسبت به گرایش جنسی.
- توجه بیش از حد به هویت جنسی.
وسواس های دیگر
- وسواس های مرتبط با رابطه (مثلاً نگرانی بیش از حد در مورد اینکه آیا شریک زندگی یکی است یا خیر، نقص ها و ویژگی های شریک زندگی)
- این نوع وسواس ها می توانند حول شرکای عاشقانه، اقوام، دوستان و سایر روابط متمرکز شوند.
- وسواس در مورد مرگ و زندگی (مثلاً مشغولیت بیش از حد به مضامین وجودی و فلسفی، مانند مرگ، جهان، و نقش فرد در "طرح بزرگ".
- وسواسهای رویداد واقعی و حافظه کاذب (مثلاً نگرانی بیش از حد در مورد چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده و تأثیراتی که ممکن است داشته باشند)
- وسواس آلودگی عاطفی (به عنوان مثال ترس از "گرفتن" ویژگی های شخصیتی یا ویژگی های شخصی افراد دیگر)
اجبارها رفتارها یا افکار تکراری هستند که فرد به قصد خنثی کردن، مقابله با یا از بین بردن وسواس های خود استفاده می کند. افراد مبتلا به OCD متوجه می شوند که این تنها یک راه حل موقتی است، اما بدون راه حل بهتری برای مقابله، با این وجود بر اجبارها تکیه می کنند. اجبار همچنین می تواند شامل اجتناب از موقعیت هایی باشد که باعث ایجاد وسواس می شود. اجبارها وقت گیر هستند و مانع فعالیت های مهمی می شوند که فرد برایش ارزش قائل است.
مانند وسواس، همه رفتارهای تکراری یا "آیین" اجبار نیستند. این به عملکرد و زمینه رفتار بستگی دارد. به عنوان مثال، روال های قبل از خواب، اعمال مذهبی و یادگیری یک مهارت جدید، همگی مستلزم سطحی از تکرار یک فعالیت هستند، اما معمولاً بخشی مثبت و کاربردی از زندگی روزمره هستند. . به همین ترتیب، تنظیم و سفارش کتاب به مدت هشت ساعت در روز، اگر فرد در کتابخانه کار می کند، اجباری نیست.
احساسات مرتبط با یک رفتار نیز نشان دهنده اجباری بودن آن است. اگر شما فقط یک مشتاق جزئیات هستید یا دوست دارید وسایل را مرتب کنید، ممکن است این چیزها را رفتارهای وسواس گونه در نظر بگیرید، اما این لزوماً به این معنی نیست که آنها علائم وسواس هستند.
در این موارد، رفتارهای اجباری به یک ویژگی شخصیتی یا چیزی در مورد خود فرد اشاره دارد که واقعاً ترجیح می دهید یا دوست دارید. در بیشتر موارد، افراد مبتلا به OCD احساس میکنند که درگیر رفتارهای اجباری هستند و ترجیح میدهند این اعمال وقتگیر و اغلب عذابآور را انجام ندهند. افراد مبتلا به OCD به جای اینکه به دنبال لذت بردن از کاری باشند که انجام می دهند، فعالیتی را انجام می دهند که وسواس به آن ها اجبار می کند، زیرا معتقدند این کار می تواند از پیامدهای منفی جلوگیری کرده و یا برای کاهش اضطراب ضروری است.
اجبارهای رایج در OCD
شستشو و نظافت
- شستن بیش از حد دست ها یا به روشی خاص
- دوش گرفتن زیاد، حمام کردن، مسواک زدن، نظافت، یا توالت
- تمیز کردن بیش از حد وسایل منزل یا سایر اشیاء
- انجام کارهای دیگر برای جلوگیری یا حذف تماس با آلاینده ها
چک کردن
- بررسی اینکه آیا به دیگران آسیبی نرسانده اید یا نخواهید بود
- بررسی اینکه آیا به خودتان آسیبی نرسانده اید یا نخواهید بود
- چک کردن که هیچ اتفاق وحشتناکی رخ نداده است
- بررسی کنید که اشتباه نکرده اید
- بررسی برخی از قسمت های وضعیت فیزیکی یا بدن شما
تکرار شونده
- بازخوانی یا بازنویسی
- تکرار فعالیت های معمول (مثلاً: داخل یا خارج شدن از در، بلند شدن یا پایین آمدن از صندلی)
- تکرار حرکات بدن (به عنوان مثال: ضربه زدن، لمس کردن، پلک زدن)
- تکرار فعالیت ها به صورت "چندین مرتبه " (مثال: انجام یک کار سه بار زیرا سه عدد "خوب"، "درست"، "ایمن" است)
اجبارهای ذهنی
- بررسی ذهنی رویدادها برای جلوگیری از آسیب (به خود دیگران، برای جلوگیری از عواقب وحشتناک)
- دعا برای جلوگیری از آسیب (به خود دیگران، برای جلوگیری از عواقب وحشتناک)
- شمارش در حین انجام یک کار برای پایان دادن به عدد "خوب"، "درست" یا "ایمن".
- "لغو" یا "لغو" (مثال: جایگزینی کلمه "بد" با کلمه "خوب" برای لغو آن)
سایر اجبارها
- مرتب کردن وسایل تا زمانی که "احساس درستی داشته باشد"
- گفتن درخواست یا اعتراف برای کسب اطمینان
- اجتناب از موقعیت هایی که ممکن است وسواس شما را تحریک کند
درمان
بیماران مبتلا به OCD که درمان مناسب را دریافت می کنند معمولاً افزایش کیفیت زندگی و بهبود عملکرد را تجربه می کنند. درمان ممکن است توانایی فرد را برای عملکرد در مدرسه و کار، توسعه و لذت بردن از روابط، و دنبال کردن فعالیت های اوقات فراغت بهبود بخشد.
درمان شناختی رفتاری
یکی از درمانهای مؤثر، نوعی درمان شناختی-رفتاری (CBT) است که به عنوان پیشگیری از مواجهه و پاسخ (ERP) شناخته میشود. در طول جلسات درمانی، بیماران در معرض موقعیتهای ترسناک یا تصاویری قرار میگیرند که بر وسواسهای آنها تمرکز دارد. اگرچه شروع با مواردی که فقط منجر به علائم اولیه یا متوسط می شوند استاندارد است، اما در ابتدا درمان اغلب باعث افزایش اضطراب می شود. به بیماران آموزش داده می شود که از انجام رفتارهای اجباری معمول خود (که به عنوان پیشگیری از پاسخ شناخته می شود) خودداری کنند. با ماندن در یک موقعیت ترسناک بدون اینکه اتفاق وحشتناکی رخ دهد، بیماران یاد می گیرند که افکار ترسناک آنها فقط افکار هستند. مردم می آموزند که می توانند بدون تکیه بر رفتارهای تشریفاتی با افکار خود کنار بیایند و به مرور زمان اضطراب آنها کاهش می یابد. با استفاده از دستورالعملهای مبتنی بر شواهد، درمانگران و بیماران معمولاً برای ایجاد یک برنامه مواجهه با یکدیگر همکاری میکنند که به تدریج از موقعیتهای اضطرابی پایینتر به موقعیتهای اضطرابی بالاتر حرکت میکند. قرار گرفتن در کنار یکدیگر در جلسات درمانی و هم در خانه انجام می شود. برخی از افراد مبتلا به وسواس ممکن است با شرکت در جلسات درمانی به دلیل اضطراب اولیه ای که ایجاد می کند موافقت نکنند، اما این قوی ترین ابزار موجود برای درمان بسیاری از انواع OCD است.
درمان دارویی
دسته ای از داروهای شناخته شده به عنوان مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) که معمولاً برای درمان افسردگی استفاده می شوند، می توانند در درمان وسواس نیز موثر باشند. گاهی دوز مورد استفاده برای درمان وسواس اغلب بالاتر از دوز مورد استفاده برای درمان افسردگی است. بیمارانی که به یک دارو پاسخ نمی دهند، گاهی به دیگری پاسخ می دهند. حداکثر تاثیر دارو معمولاً شش تا دوازده هفته یا بیشتر طول می کشد تا کاملاً قابل مشاهده باشد. بیماران با علائم خفیف تا متوسط بسته به ترجیح بیمار، توانایی های شناختی و سطح بینش بیمار، وجود یا عدم وجود شرایط روانپزشکی مرتبط و در دسترس بودن درمان، معمولاً با CBT یا دارو و درمان شناختی رفتاری درمان می شوند. بهترین درمان ترکیبی از این دو روش است، به خصوص اگر علائم شدید باشد.
درمان جراحی مغز و اعصاب
برخی از مطالعات جدیدتر نشان میدهند که کپسولوتومی شکمی گاما، یک روش جراحی، میتواند برای بیمارانی که به درمانهای معمولی پاسخ نمیدهند و بسیار آسیبدیده هستند، بسیار مؤثر باشد، اما به دلیل تعصبات تاریخی و تهاجمی بودن آن، کمتر از آن استفاده میشود. تحریک عمیق مغز، که شامل یک دستگاه کاشته شده در مغز می شود، داده هایی برای حمایت از کارایی دارد و بافت مغز را به طور دائمی مانند کپسولوتومی از بین نمی برد. با این حال، هنوز مدیریت آن بسیار تهاجمی و پیچیده است، و ارائه دهندگان و سیستم های بیمارستانی محدودی وجود دارند که برای ارائه این درمان آموزش دیده اند.
چگونه از یک فرد که با OCD دست و پنجه نرم می کند حمایت کنیم؟
در افراد مبتلا به OCD که با خانواده، دوستان یا مراقبان زندگی می کنند، جلب حمایت آنها برای کمک به تمرین مواجهه در خانه توصیه می شود. در واقع مشارکت خانواده و دوستان پیش بینی کننده موفقیت درمان است.
مراقبت از خود
حفظ یک سبک زندگی سالم می تواند به مقابله با OCD کمک کند. خواب با کیفیت کافی، خوردن غذای سالم، ورزش کردن و گذراندن وقت با دیگران می تواند به سلامت روان کلی کمک کند. همچنین، استفاده از تکنیک های آرام سازی اولیه مانند مدیتیشن، یوگا، تجسم و ماساژ می تواند به کاهش استرس و اضطراب کمک کند.
آیا می توانم از اختلال وسواس جبری (OCD) جلوگیری کنم؟
شما نمی توانید از OCD جلوگیری کنید. اما تشخیص و درمان به موقع می تواند به شما در کاهش علائم و اثرات آن بر زندگی شما کمک کند.
اگر وسواس یا اجبار دارید با ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی خود صحبت کنید. حتما ذکر کنید:
- هر چند وقت یکبار علائم دارید.
- چقدر دوام می آورند.
- چه آنها شما را برای کار یا فعالیت های اجتماعی دیر کند.
- این که آیا به دلیل اضطراب از موقعیت های اجتماعی اجتناب می کنید.
- چه از مواد مخدر یا الکل برای مقابله استفاده کنید.
با ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی خود در مورد چگونگی تأثیر علائم بر زندگی شما صادق باشید. درمانها زمانی مؤثرتر هستند که ارائهدهنده شما بفهمد که این وضعیت چگونه بر شما تأثیر میگذارد.
OCD به خودی خود از بین نمی رود، بنابراین با ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی خود در مورد علائم خود صحبت کنید. در مورد هرگونه وسواس و اجبار و تأثیر آنها بر زندگی شما صادق باشید. CBT و داروها می توانند به کنترل علائم شما کمک کنند، بنابراین می توانید کار کنید، از فعالیت های اجتماعی لذت ببرید و احساس بهره وری بیشتری داشته باشی
شرایط مرتبط
- اختلال احتکار
- اختلال بدشکلی بدن
افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن درگیر مواردی هستند که به عنوان نقص در ظاهر فیزیکی خود تصور می کنند. عیوب درک شده قابل توجه نیستند یا برای دیگران جزئی به نظر می رسند، اما برای فرد مبتلا به اختلال بدشکلی، بدن زشت یا غیرطبیعی دیده می شوند. این با نگرانی های معمولی که بسیاری از افراد در مورد ظاهر خود دارند یکسان نیست.
اختلال بدشکلی بدن همچنین شامل رفتارهای تکراری (مانند چک کردن آینه یا کسب اطمینان) یا تفکر تکراری (مانند مقایسه ظاهر خود با دیگران) است. این مشغلهها میتوانند بر یک یا چند ناحیه بدن متمرکز شوند، معمولاً پوست، مو یا بینی.
این مشغله ها و رفتارها مزاحم، ناخواسته و وقت گیر هستند (به طور متوسط سه تا هشت ساعت در روز رخ می دهند). فرد احساس می کند که برای انجام آنها انگیزه دارد و معمولاً در مقاومت یا کنترل آنها مشکل دارد. این مشغله باعث ناراحتی یا مشکلات قابل توجهی در فعالیت های روزانه مانند کار یا تعاملات اجتماعی می شود. این می تواند از اجتناب از برخی موقعیت های اجتماعی تا منزوی شدن کامل و خانه نشینی متغیر باشد. اختلال بدشکلی بدن با سطوح بالای اضطراب، اضطراب اجتماعی، اجتناب اجتماعی، خلق افسرده و عزت نفس پایین همراه است.
بسیاری از افراد به دنبال درمانهای زیبایی مانند درمانهای پوستی یا جراحی هستند و اغلب برای رفع نقصهای درک شدهشان تلاش میکنند. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن ممکن است درک کنند که نگرانی هایشان در مورد ظاهرشان تحریف شده است. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن معتقدند که افراد دیگر به آنها توجه ویژه ای می کنند یا به دلیل ظاهرشان آنها را مسخره می کنند.
تخمین زده می شود که 2٪ از افراد را تحت تاثیر قرار دهد. معمولاً قبل از 18 سالگی شروع می شود و هم مردان و هم زنان را مبتلا می کند. اختلال بدشکلی بدن معمولا با ترکیبی از درمان شناختی رفتاری و دارو درمان می شود، مانند مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs).
بدشکلی عضلانی، شکلی از اختلال بدشکلی بدن، که بیشتر در مردان رایج است، شامل مشغول شدن به این ایده است که بدن فرد خیلی لاغر یا چاق است یا به اندازه کافی عضلانی نیست. افراد مبتلا به این شکل از اختلال در واقع بدنی طبیعی دارند یا حتی بسیار عضلانی هستند. اکثریت درگیر رژیم غذایی، ورزش، ویا وزنه زدن بیش از حد هستند.
تریکوتیلومانیا (اختلال در کشیدن مو)
تریکوتیلومانیا یا اختلال در کشیدن مو، شامل کندن مکرر موهای خود توسط شخص می شود که معمولاً از پوست سر، ابروها و پلک ها انجام می شود. بسیاری از افراد موهای خود را می پیچند و با آن بازی می کنند یا موهای خود را گاز می گیرند، اما این رفتارها مانند تریکوتیلومانیا نیست.
کشیدن مو باعث ناراحتی و مشکلات قابل توجهی در عملکرد می شود. فرد ممکن است از محل کار، مدرسه یا سایر موقعیت های عمومی دوری کند. پریشانی می تواند شامل احساس از دست دادن کنترل، خجالت و شرم باشد. کشیدن مو ممکن است قبل یا با احساسات مختلفی مانند افزایش احساس تنش همراه باشد. ممکن است ناشی از احساس اضطراب یا کسالت باشد.
اختلال در کندن پوست
فرد مبتلا به این اختلال به عنوان درماتیلومانیا نیز شناخته می شود، به طور مکرر پوست خود را به اندازه کافی برای ایجاد ضایعات می کنند. کندن پوست باعث ناراحتی یا مشکلات قابل توجهی در کار، تعاملات اجتماعی یا سایر فعالیت ها می شود. می تواند باعث احساس از دست دادن کنترل، خجالت و شرم شود و می تواند منجر به اجتناب از موقعیت های اجتماعی شود. افراد مبتلا به اختلال خراش معمولاً تلاش های مکرری برای کاهش یا توقف برداشتن پوست انجام داده اند.
این رفتار ممکن است ناشی از احساس اضطراب یا کسالت باشد. ممکن است قبل از آن یک احساس تنش فزاینده ایجاد شود و ممکن است بعد از آن به احساس آرامش منجر شود، یا ممکن است یک رفتار غیرارادی باشد. در جمعیت عمومی، شیوع مادام العمر اختلال خراش در بزرگسالان کمتر از 2 درصد برآورد شده است و در بین زنان بسیار بیشتر از مردان است. اغلب در نوجوانی شروع می شود و ممکن است به مرور زمان بیاید و از بین برود.
درمان اختلال چیدن پوست معمولاً شامل درمان شناختی رفتاری، از جمله تکنیکی به نام درمان معکوس عادت است که میتواند به شناسایی عوامل استرسزا و محرکها، تحمل و کاهش تمایلات کمک کند و رفتاری را جایگزین رفتاری کند که آسیب کمتری دارد. افراد مبتلا به اختلال خراش اغلب دچار اختلالات روانپزشکی دیگری هستند
درمان اختلال چینش پوست معمولاً شامل درمان شناختی رفتاری است، از جمله تکنیکی به نام درمان معکوس عادت، که میتواند به شناسایی عوامل استرسزا و محرکها، تحمل و کاهش تمایلات کمک کند و رفتاری را جایگزین رفتاری کند که آسیب کمتری دارد.
نظر شما