باند، قاچاق و خارجی؛ مسئولان کودکان کار و خیابان را با این سه مشخصه می‌شناسند و از بیست و دوم خردادماه هم با همین پیش‌زمینه سرچهارراه‌ها به سراغشان رفتند، غافل از این‌که چند برابر این کودکان یا در گاراژ‌ها، زباله‌ها را جدا می‌کنند یا در خیابان، زباله‌گردی می‌کنند.

ترانزیت نگران‌کننده کودکان بدون خانواده از افغانستان

سلامت نیوز: باند، قاچاق و خارجی؛ مسئولان کودکان کار و خیابان را با این سه مشخصه می‌شناسند و از بیست و دوم خردادماه هم با همین پیش‌زمینه سرچهارراه‌ها به سراغشان رفتند، غافل از این‌که چند برابر این کودکان یا در گاراژ‌ها، زباله‌ها را جدا می‌کنند یا در خیابان، زباله‌گردی می‌کنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند ،مسئولان بهزیستی و استانداری هر روز آمار جدیدی می‌دهند و این‌گونه موفقیت در اجرای طرح را اعلام می‌کنند؛ سرچهارراه‌ها از این کودکان خلوت شده. حالا این کودکان کجا هستند؟ قرار است پس از به قول مسئولان ساماندهی و در واقعیت جمع‌آوری این کودکان، چه اتفاقی برایشان بیفتد؟ ماموران بهزیستی کودکان را از سر چهارراه‌ها «جمع» می‌کنند؛ روش‌شان درست مانند دستگیری یک مجرم کوچک است.

آنها را سوار ون‌ها می‌کنند و به یکی از سه مرکز بهزیستی می‌برند، یاسر، بعثت و شهدای افسریه. آن‌جا چه اتفاقی می‌افتد؟ مددکاران با خانواده‌هایشان تماس می‌گیرند؛ اگر ایرانی باشند که باید شناسنامه بیاورند و اگر خارجی، باید مدارک اقامتی. تنها پدر، مادر یا برادر تنی کودکان می‌توانند آنها را مرخص کنند؛ آنهایی هم که بی‌سرپرست‌اند، یعنی با یکی از اقوام‌ یا فامیل دورشان به ایران آمده‌اند، به احتمال زیاد رد مرز می‌شوند.

یعنی به کشورشان برمی‌گردند و اتفاقی که می‌افتد این است که آنها دوباره به ایران بازمی‌گردند. بهزیستی می‌گوید مراکز نگهداری از این کودکان بشدت شلوغ شده، شهرداری همکاری نمی‌کند و قرار بود مراکزی به بهزیستی تحویل بدهد که نداده. پس طرح اجرا نمی‌شود. فعلا این موضع بهزیستی است.

مسأله، کودکان مهاجرند. گفته می‌شود ٩٠درصد کودکان کار و خیابان، مهاجر خارجی‌اند که ٦٠ تا ٧٠ درصدشان اسناد هویتی ندارند. چند روز پیش، حبیب‌الله مسعودی فرید، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی اعلام کرد که ٢٣٠ کودک در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان جمع شده‌اند. بهزیستی اعلام کرده که مدت نگهداری از این کودکان ٧ تا ١٠ روز است و بعدش تعیین تکلیف می‌شوند.

اما هنوز تکلیف کودکان بی‌هویت مشخص نیست. هنوز نمی‌دانند قرار است با این کودکان چه کنند، درحالی‌که بخشی از آنها هم حتی بدون مدرک هویتی ترخیص شده‌اند. فاطمه اشرفی، مدیر انجمن حامی است؛ انجمنی که در حوزه حمایت از کودکان و زنان پناهنده و آواره فعالیت می‌کند و در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان هم مشارکت کرده.

از همان ابتدای پیوستن تیمش به این طرح، مورد انتقاد شدید انجمن‌های حمایت از حقوق کودک قرار گرفت؛ اعتراض نسبت به نحوه جمع‌آوری این کودکان و شرایط نگهداری از آنها بود.

اشرفی اما می‌گوید که کار انجمن، آمایشی و اطلاع از وضع این کودکان است و قرار نیست کار دیگری از سوی انجمن انجام شود. این درحالی است که در روزهای گذشته اعلام شد که مسئولیت ترخیص کودکان مهاجر افغانستانی به عهده این انجمن است که اشرفی آن را رد کرد.

او نظرات متفاوتی نسبت به انجمن‌های حمایتی از کودکان کار دارد و معتقد است با توجه به شرایط نگهداری این کودکان مهاجر در اقامتگاه‌های ناامن، نگهداری‌شان در مراکز بهزیستی به مراتب بهتر است اما مخالف رد مرز کردن آنهاست. او در گفت‌وگو با «شهروند» توضیحات بیشتری درباره وضع  این کودکان می‌دهد.

 انجمن حامی به‌عنوان یکی از سازمان‌های مردم‌نهاد که در حوزه کودکان و زنان پناهنده فعالیت می‌کند، به‌تازگی به طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان دعوت شده و قرار است آمایشی از وضع این کودکان انجام دهد، در این مدت، شاهد چه مسائلی بودید؟


آن‌چه به دست آمده افزایش نسبت و جمعیت کودکان اتباع خارجی در میان جمعیت کودکان کار در محدوده جغرافیایی مورد مطالعه این طرح است. این شکاف جمعیتی میان کودکان کار ایرانی و خارجی درحال افزایش است که هر کدام در جای خود قابل بررسی و مطالعه است.

علاوه بر این‌که به‌خصوص در دو ‌سال اخیر با موجی از مهاجرت‌های جدید روبه‌رو هستیم که این مسأله در جامعه آماری مورد بررسی کاملا مشهود است، به‌گونه‌ای که تنها ١٩‌درصد از کودکان کار، کودکان مهاجر و پناهنده دارای مدارک اقامت قانونی هستند، علاوه بر این‌که از جمعیت مورد مطالعه تقریبا ٤٣‌درصد در ٦ ماه اخیر وارد کشور شده‌اند که به نسبت کل جمعیتی که در ‌سال ٩٧ به ایران مهاجرت کرده‌اند، عدد بالایی است. این آمار می‌تواند ترسیم‌کننده شرایط امنیتی، اقتصادی و اجتماعی در افغانستان باشد که هر روز مردم این کشور را با مهاجرت‌ اجباری به سایر کشورها به‌خصوص کشورهای همسایه روبه‌رو کرده است.


   همه این کودکان افغانستانی‌اند؟
از مجموع کودکانی که تحت پوشش طرح قرار گرفته‌اند کمتر از ١٠‌درصد ایرانی‌اند و مابقی را مهاجران خارجی تشکیل می‌دهند و از این میان ٩٥‌درصد اتباع افغانستان، ٣‌درصد پاکستان و ٢‌درصد هم فرزندان مادر ایرانی‌اند.


  این کودکان بیشتر از کدام شهر افغانستان آمده‌اند؟
بیشترین تعداد از هرات و روستاهای این ولایت هستند، در عین حال بچه‌هایی را هم از کابل، قندوز و حتی بدخشان که دورترین و صعب‌العبورترین مناطق افغانستان است، داریم. مردم اگر هم نتوانند خانوادگی مهاجرت کنند، کودکانشان را راهی می‌کنند. این چالش جدیدی است که با آن روبه‌رو شده‌ایم.


 گفتید که با افزایش مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران مواجه شده‌اید؛ فکر می‌کنید دلیلش چیست؟
در‌ سال ٩٧، به دلیل وضع اقتصادی و به‌خصوص تغییر نرخ ارز ورود مهاجران افغانستانی به ایران کاهش پیدا کرد، اما از  اواخر‌ سال ٩٧ و به‌خصوص از ابتدای  ٩٨، با موجی از مهاجرت‌ها روبه‌رو هستیم که می‌تواند شاخصی برای افزایش مشکلات امنیتی، نظامی  و اقتصادی مردم در افغانستان و کاهش سطح تحمل و تاب‌آوری مردم باشد.


 چرا مسیر مهاجرت فقط به سمت ایران است؟
افغانستانی‌ها به‌خصوص مردم با سطح اقتصادی پایین یا باید به سمت پاکستان بروند یا ایران. شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پاکستان اجازه ورود نمی‌دهد. به اضافه این‌که بازار کار و درآمد در پاکستان به نسبت ایران خوب نیست.

برای تأیید این موضوع می‌توان گفت که از ١٥‌سال اخیر، موج جمعیتی که از ولایت‌های جنوبی و شرقی افغانستان به دلیل اشتراکات مذهبی، زبانی و فرهنگی به پاکستان مهاجرت می‌کردند، به دلیل محدودیت‌هایی که پاکستان در سال‌های اخیر برایشان ایجاد کرده است به سمت ایران تغییر پیدا کرده است.

البته در سال‌هایی که موج مهاجرت‌پذیری در اروپا رونق داشت، روند مهاجرت به ایران برای رسیدن به اروپا هم افزایش داشت که با تغییر سیاست‌ها هم در اروپا و هم در ترکیه، بسیاری از افراد شانس رسیدن به اروپا را از دست دادند و ترجیح دادند در ایران بمانند. در میان این جمعیت، تعداد زیادی هم کودک و نوجوان هستند که از طریق قاچاق جابه‌جا شده‌اند.


 منظورتان از قاچاق این است که آنها بدون خانواده‌هایشان وارد ایران شده‌اند؟
بله، متاسفانه خط ترانزیت این کودکان از افغانستان به ایران فعال شده و ما بشدت نگران این مسأله هستیم. خیلی از این کودکان بدون خانواده و از طبقه‌های ضعیف اقتصادی هستند و حتی این احتمال وجود دارد که این کودکان به فروش رسیده یا اجاره شده باشند. حداقل در میان جامعه آماری مورد مطالعه نزدیک به ٣٥‌درصد از کودکان قربانی قاچاق انسان هستند.

یعنی این‌جا بدون خانواده یا نزدیکان زندگی می‌کنند و هیچ مدرک هویتی هم ندارند. این مسأله، بچه‌ها را بشدت آسیب‌پذیر کرده است، چون آنها امکان محافظت از خودشان را ندارند. جدی‌ترین نگرانی ما جدای از تحمل شرایط بسیار سخت روانی و فیزیکی که در طول روز این کودکان دارند، اقامتگاه‌های ناامنی است که این بچه‌ها در آنها به سر می‌برند؛ اقامتگاه‌هایی که امکان هرگونه سوءاستفاده از این کودکان در آنها وجود دارد.


 چرا تصمیم گرفتید به‌عنوان سازمانی مردم‌نهاد به طرحی که بشدت مورد انتقاد فعالان حقوق کودک است، وارد شوید؟
اولین نکته این است که سازمان‌های غیردولتی در انتخاب روش و برنامه‌های اجرایی خود برای رسیدن به اهدافشان کاملا آزاد و مستقل‌اند و قرار نیست اگر حوزه‌ای مورد نقد یک یا چند مجموعه باشد بقیه هم به تبع آنها اجازه یا امکان ورود نداشته باشند. ضمن این‌که موضوع کودکان مهاجر و پناهنده یکی از حوزه‌های تخصصی و حرفه‌ای ما در طول بیش از دو دهه اخیر است.

ورود ما به این طرح به‌دلیل امکان دسترسی به جامعه هدفی بوده است که همواره برایمان گم و پنهان بوده و امکان مطالعه اجتماعی را نداشتیم، همچنین این مشارکت و همراهی قطعا می‌توانست فرصت تصمیم‌سازی در حوزه‌های بالادستی را برایمان فراهم کند که همواره با بی‌سیاستی و بی‌برنامگی روبه‌رو بوده و بخش اعظم آن هم ناشی از نبود شناخت مناسب از موضوع بوده است.


 بیشتر کودکانی که مشمول این طرح شدند، کودکان سرچهارراه‌ها هستند، اما بخش بزرگی از آنها در گاراژ‌های بازیافت یا مکان‌هایی مرتبط و وابسته به این فعالیت‌ها کار می‌کنند که بیشترشان هم افغانستانی هستند. چرا این افراد ساماندهی نمی‌شوند و تنها به سراغ کودکان سرچهارراه‌ها می‌روند.
متاسفانه هیچ سیستم نظارتی و کنترلی وجود ندارد. ما قوانین بازدارنده و محدود‌کننده داریم اما به نظر می‌رسد برخی دستگاه‌ها، مصونیت دارند یا می‌توانند قانون را دور بزنند.


 تقریبا هر‌سال این طرح به شیوه‌ای اجرا می‌شود، اما آن چیزی که مسئولان از آن به‌عنوان مشکل یاد می‌کنند، هنوز پابرجاست، یعنی تعداد کودکان کار کاهش پیدا نکرده است. وقتی طرحی نتیجه دلخواه را نمی‌دهد، چرا باید اجرا شود، آن هم با این میزان از انتقاد؟


اصولا جنس پدیده‌های اجتماعی را خیلی نمی‌توان با عدد و رقم تنظیم و ارزیابی کرد، ضمن این‌که در بررسی‌ها باید حتما به ابعاد پیچیده و چندگانه آنها هم توجه کرد. امروز پدیده کودکان کار در ایران از شکل محلی و ملی خارج و به مسأله و معضلی منطقه‌ای تبدیل شده است. مسأله‌ای که جابه‌جایی کودکان در دو یا چند حوزه سرزمینی را به دنبال داشته و دارد.

همان‌طور که اشاره کردم کمتر از ١٠‌درصد از کودکان کار به‌خصوص کودکان کار خیابانی ما را کودکان ایرانی تشکیل می‌دهند. نداشتن شناخت مناسب از مسأله به همان نسبت که در سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اجرا ایجاد مشکل می‌کند به همان نسبت در تبیین موضوع و نقدهای اجتماعی هم اثرگذار است.

متاسفانه حوزه اطلاع‌رسانی کارشناسانه در کشور بسیار ضعیف، یک‌سویه و احساسی عمل می‌کند و بعضا در این حوزه مونوپل و انحصارهایی هم ایجاد شده که تنها خود را شایسته ورود به این حوزه کاملا پیچیده و چندبعدی می‌دانند تا هدایت و جریان‌سازی این بخش را انحصارا در اختیار داشته باشند. یکی از این مسائل دقیقا این نکته است که ما در موضوع کار کودکان در خیابان الزاما با شرایط استیصال اقتصادی در خانواده‌ها روبه‌رو نیستیم و باید به سراغ سایر عوامل ازجمله عوامل اجتماعی و فرهنگی که مسئولیت‌پذیری خانواده‌ها را کم کرده است هم برویم.


 شما بخشی از این طرح هستید و صدای منتقدان را هم شنیده‌اید، نظر خودتان درباره روند اجرا چیست؟
من در مقام دفاع یا رد این طرح نیستم، اما در مقام یک فعال اجتماعی که حمایت و حفاظت از کودکان پناهنده و مهاجر را مورد هدف قرار داده‌ام به میدان آمده‌ایم تا شاید کاستی‌های فراوان شناختی از این پدیده را با یک ورود و حضور کارشناسانه کم کنیم.

نکته قابل توجهی که اتفاقا باید روی آن همه تأکید و اصرار کنیم این است که حمایت و حفاظت از کودکان فارغ از هر تبعیضی مسئولیت و تکلیف دولت‌ها براساس کنوانسیون‌های بین‌المللی و قوانین داخلی است.

به‌خصوص نسبت به حفاظت از کودکان در برابر مشاغل سخت و هر آن‌چه هویت کودکی آنها را خدشه‌دار می‌کند. حتی اگر همواره متصدیان مربوطه در این مسیر اقدام اشتباه و خطا داشتند دلیلی نمی‌شود که مسئولیت‌شان را از آنها سلب کنیم. اتفاقا باید مطالبه‌گری‌هایمان در نقش کنشگران مدنی برای اصلاح برنامه‌ها و رویه‌های سالم و موثر دولت برای کاهش و کنترل پدیده کار کودکان به‌عنوان نماد آسیب را افزایش دهیم.


 چرا می‌گویید نماد یک آسیب؟ این کودکان خودشان قربانی آسیب اجتماعی‌اند.قطعا زمینه‌های نگران‌کننده‌ای از آسیب‌های اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی وجود داشته که کودک را از محیط امن خانه بیرون آورده است. این عوامل حتی می‌تواند به وجود بحران یا خشونت در خانواده هم بازگردد. اینها همه معلول یک جریان ناقص اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است که در قالب کار کودک نمایان شده‌ است و ضرورتا تا زمانی که مطالعه نشود، نمی‌توان راهکار مناسب و پایدار برایش ارایه داد. 


 همین نگاه است که می‌گوید این کودکان نماد آسیب‌اند و حالا باید جامعه از این آسیب پاک شود. بنابراین طرح ساماندهی این کودکان اجرا می‌شود.
خیر، اتفاقا باید به‌عنوان نماد یک آسیب‌ اجتماعی، سبب‌شناسی و آسیب‌شناسی شوند. مفهوم پاک کردن آسیب از سطح خیابان، یک مفهوم و قاعده بسیار ناکارآمد در برخورد با آسیب‌های اجتماعی است.

ما در این‌جا کودکان را به‌عنوان قربانیان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در سطوح مختلف می‌بینیم که باید هر کدام تک به تک و متناسب با شرایط فردی، خانوادگی  و اجتماعی‌شان مورد بررسی قرار گیرند و براساس شرایط‌شان پروتکل‌های حمایت اجتماعی تعریف شود. حُسن انجام این بخش از طرح این است که در پایان می‌تواند یک چشم‌انداز واقعی در مقابل سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان حوزه اجتماعی در کشور باز کند.


 به هر حال، سازمان‌های مردم‌نهاد هم به دلیل محدودیت‌هایشان، در دایره کوچکی، از این کودکان حمایت می‌کنند.بله، چون محدودیت‌های زیادی دارند. از یک طرف حمایت اجتماعی خاصی از این سازمان‌ها نشده و حتی در سیاست‌گذاری‌های کلان هم جایگاه و نقشی ندارند و برای تصمیم‌گیری‌ها با آنها همفکری نمی‌شود.

سازمان‌های غیردولتی هیچ وقت نتوانسته‌اند جایگاه واقعی خود را ثابت کنند. از ‌سال ٨٤ که این طرح اجرا شد، حتی یک صفحه خروجی در دولت وجود نداشت، حتی آسیب‌شناسی هم نکرده بودند. نمی‌دانستند گروه هدف کجاست و به کجا رسیده و هیچ بانک اطلاعاتی هم موجود نبود. ما این همکاری را یک فرصت دیدیم. ما خواستیم ببینیم این بچه‌ها چه سطحی از نیازها را دارند. حتی اگر دولت علاقه‌ای به خروجی‌های این طرح نداشته باشد، اما حداقل می‌تواند چشم‌اندازی برای فعالیت‌ها و برنامه‌ریزی نزد سازمان‌های غیردولتی فعال در این حوزه باز کند.


 بر اساس تعریفی که در این طرح شده، بهزیستی یکی از ارگان‌هایی است که نقش مهمی در اجرای آن دارد. ارزیابی شما از عملکرد این سازمان چیست؟
سازمان بهزیستی با وجود نقش ویژه و برجسته‌ای که در حمایت از کودکان دارد، همچنان با مشکلات قابل مطالعه‌ای روبه‌رو است؛ هم در کاستی‌های مربوط به زیرساخت و البته بیشتر به دلیل مشکلات نرم‌افزاری و کارشناسی در حوزه نیروی انسانی که کمتر با رویکرد «کودک‌محوری» همراه است.
 اخیرا هم اعلام کرده که انجمن حامی مسئول ترخیص کودکان مهاجر است و حتی اعلام شد که ٥٠ کودک قرار است رد مرز شوند.


هم در موضوع رد مرز کودکان که به هیچ‌وجه درست نیست و هم در موضوع نقش حامی به‌عنوان یک سازمان غیردولتی در ترخیص کودکان که اصولا یک مسأله و وظیفه حاکمیتی است و دستگاه‌های اجرایی مشخصی هم متولی این بخش‌ها هستند، اظهارنظرهای غیرکارشناسی می‌شود. نگرانی جدی این است که چرا دستگاه‌های دولتی حضور و همکاری سازمان‌های غیردولتی را در کنار خود برنمی‌تابند و از هر ابزاری برای تخطئه به منظور فرافکنی نقاط ضعف خود استفاده می‌کنند.


 نمی‌گویم که شما نماینده سازمان‌های مردم‌نهاد هستید، اما سازمان‌های غیردولتی چه پیشنهادی برای ساماندهی این کودکان دارند؟
متاسفانه من تاکنون راهکارهای پایدار، منسجم و قابل اجرایی را ندیده‌ام و شاید آن هم به دلیل فقدان وجود یک کار کارشناسی عمیق باشد. به همین دلیل راهکارها فاقد شرایط اجرایی است و گاهی نه‌تنها بازدارنده و کاهشی نبوده بلکه جنبه‌های مشوقانه‌ای را هم به دنبال داشته و حتی به عادی‌سازی این جریان در جامعه نیز کمک شده است.


 بنابراین این سیکل معیوب ساماندهی کودکان را چطور باید از بین برد؟
باید به درون این سیکل نفوذ و ساختار را از درون اصلاح کرد. این‌که بیرون بنشینیم و فقط فریاد اعتراض داشته باشیم هیچ دردی را دوا نمی‌کند. باید آستین‌ها را بالا زد و به میدان آمد تا از درون سیستم نقش اصلاحی خودمان را ایفا کنیم.

قهر و مقابله با دولت هم چاره کار نیست چرا که در جوامعی مثل ما، اصولا تمام سیاست‌ها، برنامه‌ها، ابزارها و منابع در اختیار دولت است و باید در مسیر تعامل مثبت و موثر با دولت به چانه‌زنی و اصلاح برنامه‌ها و رویه‌هایش بپردازیم اما قاعده این است که اول وارد گود شویم و نقش‌های اجتماعی خود را با نقش‌های سیاسی و حتی اعتقادات شخصی گره نزنیم تا بتوانیم رسالت و مسئولیت اجتماعی‌مان را به خوبی ایفا کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha