سلامت نیوز:اغلب اوقات وقتی در مواجهه با كسی قرار میگیریم كه به نوعی رفتار نابهنجاری از خود نشان میدهد، كمتر به این فكر میكنیم كه چرا باید شخصی پیدا شود و به خود و جامعهاش آسیب برساند. خیلی وقتها زمانیكه از نوجوان بزهكار حرف میزنیم كه مثلا معتاد میشود یا از خانه فرار میكند انگشت اتهام به سمتش میگیریم و او را بدون درنظر گرفتن عواملی كه این آسیبها را ایجاد كرده مورد قضاوت قرار میدهیم. اما اگر ریشه واقعی این كجرویها و آسیبها را در خانوادهها پیدا كنیم، آیا باز هم متهم اصلی خود نوجوان است؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند،اگر خانواده نتواند كاركرد تربیتی خود را به درستی اجرا كند، تقصیر خانواده است یا تقصیر آموزشی كه به هیچ كدام از خانوادهها داده نشده كه چطور با اعضای خود رفتار كنند؟ اصلا چه كسی باید به خانواده آموزش دهد؟ چه زمانی قرار است از سمت خانواده آماتور، به سمت خانواده حرفهای حركت كنیم؟
دوره نوجوانی از مهمترین مقاطع زندگی هر انسانی است. این دوره دربردارنده سالهای بحرانی و در عین حال سازندهای است که طی آن شخصیت آدمی شکل میگیرد و ارزشهای پذیرفته شده در او درونی میشود. بنابراین دوران نوجوانی در تمام زمانها و جوامع مختلف، مسائل و نیازهای خاص خود را دارد. بسیاری از روانشناسان این دوران را یک دوره انتقالی همراه با بحران میدانند و میگویند که در این دوره انتقالی به دلیل تغییر و تحولات زیستی، اجتماعی و درونی، آنان دارای نیازها، توقعات و انتظاراتی هستند که عدم درک درست آنها از سوی بزرگسالان مسئول در زندگی آنان، مشکلات نوجوانان را پیچیدهتر میسازد.
[quote-left] از اواخر قرن ۱۹ دانشمندان با تحقیق و پژوهشهای اجتماعی و بررسی آمارهای كیفری آنالیز وضع محیط خانوادگی را در بروز جرایم تایید و اذعان داشتهاند كه وضع محیط خانوادگی رابطه مستقیم با بروز حالت خطرناك و ارتكاب جرم دارد.[/quote-left]
از اواخر قرن ۱۹ دانشمندان با تحقیق و پژوهشهای اجتماعی و بررسی آمارهای كیفری آنالیز وضع محیط خانوادگی را در بروز جرایم تایید و اذعان داشتهاند كه وضع محیط خانوادگی رابطه مستقیم با بروز حالت خطرناك و ارتكاب جرم دارد.
شاید بهترین مدعا برای این موضوع، فیلم پرتقال کوکی از استنلی کوبریک و برگرفته از رمانی با همین نام از آنتونی برجس باشد. این فیلم از تصاویر خشن و ناراحتکننده استفاده میکند تا روانپریشی، گروههای بزهکار جوان و دیگر موضوعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در بریتانیای پادآرمانشهر آینده نشان دهد. الکس نقش اصلی فیلم، یک جاهل جامعهگریز با جذبه است که علایقش عبارتند از موسیقی کلاسیک، خشونت افراطی. او سرکردگی یک گروه خلاف و لات (پیت، جورجی و دیم) را برعهده دارد. وقایعیکه فیلم شرح میدهد عبارتند از قانونشکنیهای وحشتناک آن گروه خلافکار، دستگیری الکس و استفاده از روش بحثبرانگیز «شرطیشدن روانی» برای بازپروری او.
جرمشناسی به نام دوگرف در مورد ناهنجاریهای جوانان مینویسد: «آثار سالهای عمر روی تکوین و تحول آتی شخصیت افراد بسیار بدیهی بوده و اگر خانواده به وظایف تربیتی عمل کند و اگر روابط بین والدین و فرزند طبیعی و در محیط، جو عاطفی، دوستی و محبت حاکم باشد و در نهایت، اگر تمام نیازهای طبیعی تأمین شود، کودک به راحتی، اجتماعی میشود و همچنین در روابط خانوادگی و خارج از آن، رفتارهای طبیعی و معتدل خواهد داشت.
اما اگر شرایط و موقعیت به صورت دیگری باشد یعنی خانواده از نظر تربیتی دچار نقص و کودک از کمبود شدید عاطفی رنج ببرد یا والدین از هم جدا شده باشند - بدیهی است نتایج ضرربار آن دیر یا زود در رفتار کودک بروز پیدا میکند. خانواده نقش تعیینکننده و قاطعی در انگیزهشناسی بزهکاری جوانان ایفا میکند.»
جرمشناس یاد شده ضمن تأکید بر نقش عوامل مزبور، میافزاید: منش و رفتارهای بزهکار در برابر جامعه تاحدود زیادی باتوجهبه ویژگیهای محیط خانوادگی او رقم زده شده است. رستون نیز در اینباره مینویسد: «موقعیت خانوادگی بدونشک، یک اثر جرمزایی روی افراد دارد.»
او برای اثبات نظر خود، بعد از انجام مطالعاتی در این زمینه میگوید: سه چهارم بزهکاران از خانوادههایی هستند که در آن شرایط طبیعی نبوده و جو و شرایط آنان مختل است. بنابراین، در بررسی چگونگی اثرگذاری محیط خانواده بر افراد آن، باید وضع خانواده و روابط بین افراد و جایگاه کودک در آن مجموعه مورد توجه قرار گیرد.
عوامل متعددی در ایجاد بزهکاری نوجوانان وجود دارد که عبارتند از :
١- خانواده (محدودیت اقتصادی، خشونت، نازسازگاریهای داخلی، گسیختگی خانواده، دور افتادن اعضای خانواده از یکدیگر مثل طلاق، یتیمی و...)
٢- مدرسه (فشار بر افراد، نادیدهگرفتن نیازهای آموزندگان، تحلیل ارزشهای غیراجتماعی و غیردینی)
٣- گروه دوستان (تقلید از همبازیها، همسایگان و هممحلیها)
٤- رسانههای گروهی (تبلیغ، تلقین و ترویج تفکرات نامناسب)
خانواده پایه و مبنای رشد نوجوانان است. جامعهشناسی به اسم کاستلان معتقد است، افزایش سطح بزهکاری در جامعه با ساختار کلی اجتماع و خانواده ارتباط مستقیمی دارد. یکی از عوامل بسیار موثر در خانواده رابطه والدین با فرزندان یا شیوههای فرزندپروری است.
یکی از مهمترین عواملی که در خانواده موثر است، شیوههای فرزندپروری والدین است که در بروز رفتارهای بهنجار و نابهنجار نقش دارد. شیوه تربیت و عملکرد والدین بهطور قابلتوجهی پیامدهای مهمی را برای رشد و نمو روانی- اجتماعی، ارتباطات دوستانه آنان و موفقیتهای تحصیلی، تواناییهای تصمیمگیری و کسب اعتمادبهنفس و عزتنفس به دنبال دارد. همچنین بامریند، شیوههای فرزندپروری والدین را تلاشهایی تعریف کرده است که جهت کنترل و اجتماعی کردن فرزندان مورد استفاده قرار میدهند. وی با مطالعه تعامل والدین با فرزندان در خانه و در آزمایشگاه دریافت که الگوهای متمایز رفتاری والدین با الگوهای رفتاری کودک ارتباط دارد. او سه الگوی رفتاری والدین را در تعامل با فرزندان خود مشخص ساخته است: ١- والدین قاطع و اطمینانبخش (مقتدر منطقی) ٢- والدین مستبد و دیکتاتور ٣- والدین سهلگیر (آزادگذار)
[quote-right]اما در ایران نیز بررسیهایی در رابطه با نقش خانوادهها در بزهكاری نوجوانان انجام شده است. در پژوهشی كه با مقایسه بین نوجوانان بزهکار و غیربزهکار از نظر شیوههای فرزندپروری خانواده انجام شده است، به بررسی ارتباط خانواده با بزهكاری نوجوانان پرداخته شده است. [/quote-right]
اما در ایران نیز بررسیهایی در رابطه با نقش خانوادهها در بزهكاری نوجوانان انجام شده است. در پژوهشی كه با مقایسه بین نوجوانان بزهکار و غیربزهکار از نظر شیوههای فرزندپروری خانواده انجام شده است، به بررسی ارتباط خانواده با بزهكاری نوجوانان پرداخته شده است. به همین منظور طی این پژوهش مصاحبههای محقق ساخته با ١٢نوجوان ١٧ساله انجام شده است. نمونه نوجوانان بزهکار که ٦ نفر بودند را به صورت تصادفی با مراجعه به یکی از کانونهای اصلاح و تربیت و همچنین ٦ نمونه نوجوانان غیربزهکار به صورت هدفمند از منطقه ٢ شهر تهران انتخاب شدند. سپس مصاحبههای انجام شده پس از پیادهشدن محتوای مصاحبه، مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایج تحلیل محتوای مصاحبه حاکی از شیوههای متفاوت فرزندپروری والدین نوجوانان بزهکار و غیربزهکار است. والدین نوجوانان غیربزهکار دارای شیوههای فرزندپروری قاطع و اطمینانبخش با اعمال کنترل و ابراز محبت متعادل و منطقی و والدین نوجوانان بزهکار شیوههای فرزندپروری سهلگیر و مستبد و آشفته را اعمال میکنند. در مورد شیوه مستبد نکته ضروری، این است که این شیوه در هر دو مورد خانوادههای دارای فرزند بزهکار و غیربزهکار مشاهده شد. تفاوت آن براساس یافتههای موجود در میزان محبت ابراز شده از طرف والدین به فرزندان است که در خانوادههای دارای فرزندان بزهکار کنترل صرفا مستبد و بدون هرگونه روابط عاطفی خاصی صورت میگیرد. درحالیکه در خانوادههای دارای فرزندان غیربزهکار، کنترل موجود با میزانی از محبت حاکم است. بهعبارت دیگر میتوان گفت در اینگونه خانوادهها میزان محبت حالت متوسطی دارد.
شیوه فرزندپروری والدین در بزهکار بودن یا نبودن فرزندان موثر است. به نوعی که همانگونه که قبلا نیز اشاره شد والدین دارای فرزند بزهکار شیوههای تربیتی سهلگیر و مستبد و به نوعی آشفته هستند. نکته مهم در این شیوهها عدمابراز محبت از طرف والدین و خلأهای عاطفی اساسی موجود در بین فرزندان است. در تنها مورد استبدادی هم به نوعی غیرمنطقی اعمال کنترلی شدید و یکجانبه از طرف والدین صورت میگیرد. در کل میتوان گفت نوجوانان بزهکار، در خانوادههای ازهم گسیخته بزرگ شدهاند که دارای کمبود روابط عاطفی موجود در خانواده، تحصیلات ضعیف و پایین والدین، برخوردهای کنترلی و محبتآمیز غیرمنطقی و ضعیف و فاقد آگاهی در این زمینه، مشارکت خانوادگی پایین و هرگونه سیستم مشارکتی منطقی هستند.
اما در ارتباط با شرایط خانوادگی و اثر آن بر بزهكاری و كجروی نوجوانان میتوان به موارد دیگر هم اشاره داشت:
در بررسی تأثیر محیط خانوادگی بایستی چگونگی وضع خانواده، روابط افراد خانواده با یكدیگر و همچنین موقعیت طفل در بین افراد خانواده مورد توجه قرار گیرد.
۱ـ رابطه طفل با والدین: آرامش و امنیت، مهر و محبت در خانواده از عوامل بسیار مهم در رشد جسمی و روانی اطفال و نوجوانان است. طفلی كه از محبت خانوادگی محروم است خود را از خانواده و اجتماع طرح شده و منزوی تلقی كرده و همواره درصدد انتقامجویی است و پس از ارتكاب اعمالی برخلاف قوانین و مقررات آداب و رسوم اجتماعی قلبا احساس شعف و رضایتخاطر میكند. احتیاج به محبت محدود به زمان خاص در دوره طفولیت نیست، اطفال و جوانان در هر زمان به نوعی محبت و عطوفت نیاز دارند و پیوسته نیازها در هر سنی نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی هستند. سن بلوغ نیازهای خاص اجتماعی خود را دارد. با اینكه حس بشردوستی و نوعپرستی، در دوره طفولیت پایهگذاری میشود ولی افراد در دوره بلوغ نیز احتیاج به عاطفه، محبت، هدایت و حمایت دارند. در صورت كمبود محبت و محرومیت از عواطف انسانی، عدم هدایت و حمایت، به طرف ارتكاب جرایم سوق داده میشوند.
در كوششی برای شناخت سببشناسی بزهكاری، روز نبیوم (۱۹۸۹) دریافت كه نوجوانانی كه پیوند قومی با والدینشان دارند كمتر مستعد برای انجام بزهكاری هستند. فالانری نیز گزارش داده است كه نوجوانان بدون والدین بهویژه در زمان ساعات بعد از مدرسه استعداد بیشتری برای دستزدن به اقدامات بزهكارانه دارند.
۲ـ محیط متشنج خانواده: از ویژگیهای دیگر خانوادههای نوجوانان بزهكار میتوان به فقدان ارتباطات صمیمی، تفاهم متقابل و كمبود محبت اشاره كرد. در این خانوادهها خصومتهای متقابل، احساس طرد شدگی، بیتفاوتی، جر و بحث و خشونتهای شدید مشاهده میشود. اثرات روانی محیط متشنج خانوادگی در دوران اولیه طفولیت و دوران بلوغ با انواع اختلالات و بیماریهای روانی ظاهر میشود. طفل به علت عدمآرامش روانی به تحصیل و كار خود بیعلاقه شده و دایما مضطرب و پریشان است و ثبات ندارد.
آثار این ناراحتیها بعدا در سنین بلوغ و بزرگسالی به صورت عصیان، پرخاشگری، سركشی از مقررات و قوانین اجتماعی یا بیتفاوتی، انزوا و گوشهگیری ظاهر و منجر به ارتكاب جرایم مختلف میشود. کلارك و شیلذر (۱۹۹۷) گزارش دادهاند كه سطح ارتباطات خانوادگی مرتبط است با رفتارهای بزهكارانه نوجوانان. مشابه آنها شیلذر و كلارك عنوان كردهاند كه سطوح پایین قابلیت سازگاری در خانواده نتیجهاش در سطوح بالای بزهكاری نمایان است.
طبق تحقیقاتی كه در فرانسه به عمل آمده ۸۰درصد از اطفال بزهكار از خانوادههایی هستند كه به علت نفاق و ناسازگاری و عدمتفاهم بین افراد خانواده، محیط خانوادگی آنان دایما متشنج است.
٣- ازهم گسیختگی خانواده: طلاق و جدایی بین پدر و مادر سبب اضطراب، نگرانی و تشویش خاطر فرزندان آنها میشود و درموقع جدایی پدر و مادر نمیتوان دقیقا تعیین كرد كه طفل به كدامیك از آنان بیشتر انس و علاقه دارد. در اثر محرومیت از دیدار پدر و مادر، اطفال احساس فقدان محبت میكنند كه واكنش ناراحتیهای روانی مذكور، بعدا با حالتهای عصبی، بدخلقی، تمرد از پدر و مادر و دیگران و بالاخره ناسازگاری و عدمانطباق اجتماعی بروز میكند. فوت پدر یا مادر در تعادل روانی طفل موثر است. طفل یتیمی كه باید در خانواده ناپدری یا نامادری و در محیطی غیر از محیط خانوادگی خود بهسر میبرد غمگین و پریشان بوده و دایما مضطرب و بیثبات است.
[quote-left]بیماریهای مزمن و طولانی پدر یا مادر در روان فرزندان موثر و خاطرات تلخ بهجای میگذارد. ازهمگسیختگی خانواده در دختران غالبا منجر به فرار از منزل، مدرسه و ولگردی میشود. پسران كوچه را بر محیط خانوادهاز هم پاشیده ترجیح داده و با قبول عضویت در باندها به ارتكاب جرایم مختلف كشانده میشوند. [/quote-left]
بیماریهای مزمن و طولانی پدر یا مادر در روان فرزندان موثر و خاطرات تلخ بهجای میگذارد. ازهمگسیختگی خانواده در دختران غالبا منجر به فرار از منزل، مدرسه و ولگردی میشود. پسران كوچه را بر محیط خانوادهاز هم پاشیده ترجیح داده و با قبول عضویت در باندها به ارتكاب جرایم مختلف كشانده میشوند.
طبق گزارشی كه گالی برای سومین كنگره جرمشناسی كه در سال ۱۹۵۵ در لندن تشكیل شد در مورد ۳۰۰ نفر از دزدان سابقهدار بزرگسال تهیه كرده بود، ۷۰درصد از آنان خانواده گسسته و درهم ریخته داشتهاند و آمار مشابه در كشور ایران روی اطفال كانون اصلاح و تربیت شهر تهران (۵۱ - ۱۳۴۸) نشان داد كه بین ۴۰ الی ۵۰درصد این اطفال متعلق به خانوادههای گسسته بودهاند كه طلاق، فوت و جدایی والدین یا علل دیگر سبب این گسستگی بوده است.
۴- تأثیر رفتار و كردار والدین در سالهای نخستین زندگی كه شخصیت اطفال درحال تكامل است طرز رفتار، كردار و اعمال و معاشرتهای پدر و مادر در پرورش شخصیت كودك فوقالعاده موثر است. اعتیاد پدر و مادر یا هر دو به الكل و موادمخدر، منازعات و مشاجراتی كه ناشی از اعتیاد بروز میكند و همچنین وضع غمانگیز و محیط اسفناك خانواده در روحیه طفل آثاری باقی میگذارد. پیشینه قضایی و محكومیت پدر و مادر به علت ارتكاب جرایم مختلف و دیدن صحنههای تأثیر انگیز دستگیری پدر یا مادر و جلسات محاكمه و بالاخره ملاقات در زندان، سبب اختلال عاطفی و روانی اطفال شده و آنان را منحرف و به سوی ارتكاب سوق میدهد.
۵- روابط عاطفی و تربیتی والدین با ازدیاد سن و رشد جسمی و روانی كودك، وضع اجتماعی او تغییر یافته و پیچیدهتر میشود و طفل با تماس با افراد مختلف، مهارتهای اجتماعی را یاد گرفته و ارزش و موقعیت خود را درك و برای كسب محبوبیت در اجتماع، ملزم به كنترل اعمال و رفتار خویش میشود. هرنوع ارتباط غیرمعقول و نادرست پدر و مادر، سبب ناسازگاری اجتماعی خواهد شد.
بنابر آنچه كه ذكر شد، خانواده نقش اساسی در پرورش یك نیروی فعال انسانی و اجتماعی یا یك فرد بزهكار میتواند داشته باشد. به راستی چه كسی متولی آموزش به پدر و مادرها در ارتباط با فرزند پروری است؟ و شاید ایجاد خانوادهها بدون توجه به آموزشهای لازم و صرفا به جهت ادامه بقا و افزایش جمعیت خطراتی به مراتب سنگینتر از كاهش نرخ جمعیت در آینده خواهد داشت.
سه خاطره از نیما نكیسا
الگوی زندگی ما از درون خانوادهها بیرون میآید
نیما نكیسا برای خودش عالمی دارد. آمده است روزنامه برای حضور در میزگردی پیرامون مد و مدل مو و نقش هنرمندان و ورزشكاران در الگوسازی برای جوانان. قدری زودتر رسیده است. همین زمینهای میشود برای گپی كوتاه با او. از شور و شادابی همیشگیاش چیزی كاسته نشده، پر حرارت بحث میكند و نگاهی نقادانه دارد. نیما متولد یازدهم اردیبهشتماه ١٣٥٤ است. برایم جالب است كه زندگی پر از تجربهای را داشته است. از ٧ سالگی تا ٩ سالگی، ٣دوره قهرمان ژیمناستیك كشور شد. ٤ مقام قهرمانی كشور در رشته شنا دارد و ٦ دوره هم قهرمان پرش با اسب در ردههای مختلف شده است. به دلیل حضور پدرش در فدراسیون بوكس، چند سالی هم بوكس كار كرده است و اما فوتبال را از ١٤سالگی شروع میكند. نوازندگی. بازیگری. تحصیل و تدریس و... او روند تكاملی خود را مدیون خانوادهاش میداند. به اعتقاد نیما، بیهویتی بخشی از جامعه كنونی ما گره خورده است به بیسیاستیهایی كه در طول سالیان گذشته در امور فرهنگی و اجتماعی با آن مواجه بودهایم. جای خالی این بیتدبیریها اما بایستی با چه چیزی پر میشده است؟ طبیعی است كه وقتی برنامهای برای اجرا نداریم، در زمان فقدان ما، دیگران محصولات و نسخه خود را راهی بازار ما میكنند. نیما میگوید الگوسازی نكردهایم كه هیچ! الگوهای غلط ساختهایم و نشانی اشتباهی دادهایم!
او میگوید مقولههایی مانند تهاجم فرهنگی جدی است، اما او این مقوله را با نگاهی تدریجی در طی سالیان گذشته و یك دهه پرتلاطم پی میگیرد. از زمانی كه خیلی از ما لباسهای ماركدار و شعارداری را بر تن كردیم كه حتی معنای نوشتههای روی آن را نمیدانستیم. از زمانی كه چشم به سریالهای ماهواره دوختیم و فرهنگ خودی را به فراموشی سپردیم. از زمانی كه اخلاقی بودن را با ریاكاری اشتباه گرفتیم و كسی در خانهها نبود كه بگوید راه كدام است؟
اما او خاطرهای را تعریف میكند كه دامنه بحثمان را عوض میكند. آن زمانی كه در دوره جوانیاش كادوی جشن تولدش یك شلوارجین است و پدرش برمیآشوبد. او میگوید آن روز زنگخطر را پدرم برای منی كه تازه روند جامعهپذیری خود را طی میكردم نواخت. فهمیدم كه باید علاوه بر اخلاق روی پوشش و سایر مناسبات اجتماعی خود نیز دقت كنم.
[quote-right]نیما معتقد است كه ارزشها و باورهای خانوادگی میتواند ما را در انتخاب سبك زندگی مناسب كمك كند. او مبادی آداب بودن و تاثیرپذیری از پدر و مادر را در محیط خانواده یك اصل میداند. مگر میشود كه فرزند پدری كه آموزهای اخلاقی را در صدر توجه خود قرار داده است، به بیراهه برود؟ [/quote-right]
نیما معتقد است كه ارزشها و باورهای خانوادگی میتواند ما را در انتخاب سبك زندگی مناسب كمك كند. او مبادی آداب بودن و تاثیرپذیری از پدر و مادر را در محیط خانواده یك اصل میداند. مگر میشود كه فرزند پدری كه آموزهای اخلاقی را در صدر توجه خود قرار داده است، به بیراهه برود؟
اما سوال من از نیما این است كه الگوسازی را از كجا باید آغاز كرد؟ نیما این بار نیز خاطرهای را برایم نقل میكند. او میگوید كه در مجموعه مسكونی كه زندگی میكند مدیر ساختمان شده است. اما یكی از كارهایی كه انجام داده است و كمتر مدیر ساختمانی به این فكر افتاده است، این است كه از همه ساكنان آپارتمان تاریخ ازدواجشان را گرفته و در سالگردهای ازدواج با ٥ شاخه گل رز و یك بسته شكلات به دیدن زوجهای ساكن در آپارتمان میروند و همین امر فضای زندگی در یك مجموعه مسكونی را برای همگی شاد و مفرح ساخته است.
از مثال نیما میفهمم كه میخواهد بگوید، هر كاری هر چند كوچك را باید از خودمان شروع كنیم. او میگوید این منافاتی با آن ندارد كه رسانههای تصویری و مكتوب كار خودشان را بكنند. این منافاتی ندارد كه برنامهریزان و سیاستگذاران كار خودشان را بكنند. این نشان میدهد كه جامعه نمیخواهد تن به ركود بدهد و خواهان تغییر است. لازم نیست برای ایجاد نشاط به دنبال الگوهای غربی برویم، كافی است نشاط را در میان خانواده و دوستان و شاگردان خود بیابیم و بیافرینیم.
او میگوید با ایجاد تغییر در خودمان میتوانیم زمینههای اخلاقی و داوطلبانه مناسبی را در جامعه بهوجود آوریم. باید متناسب با جایگاه و امكانات فرهنگی اجتماعی و اقتصادی خود، ظرفیت بهرهبرداری از این امكانات را هم در خودمان و دیگران بهوجود آوریم. شاید در همین جای بحث بود كه نیما خاطره سومش را تعریف كرد؛ صبح كه از خانه میخواستم بیایم بیرون، همسایه روبهرویی در آن طرف خیابان هم درِ پاركینگش باز شد. ماشینی چندصد میلیونی. اما جای سلام و تعارف، گاز ماشینش را جوری گرفت كه لاستیكها در پاركینگ بكسباد كردند. او میخواست زودتر از من به خیابان برسد. نمیدانم چند ثانیه؟ اما همین چند ثانیه برای من درسی شد كه چرا...
و میزگرد شروع میشود و نیما را باید دوباره گیر بیاورم و ادامه بحثمان را با هم پی بگیریم.
نظر شما