سلامت نیوز: اگرچه پیرشدن جمعیت، هشداری مهم برای جامعه ایران قلمداد می شود، اما وضعیت وخیم منابع طبیعی كشور، خصوصا منابع آب نسل در حال پیر شدن ایران را تهدید می كند. طبیعی است كه راه برون رفت از تهدید پیر شدن جمعیت، وارد كردن فشار مضاعف و بدون برنامه ریزی بر منابع تهی شده آب كشور نیست و باید برای تامین و مدیریت آن فكری جدی كرد چه برای نسل كنونی، چه نسل های آینده.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد،جمعیت ایران در طول 20 سال از 8/55 میلیون نفر در سال 1370 به 1/75 میلیون نفر در سال 1390 رسیده است. در چنین شرایطی ایران وارد مرحله تنش آبی شده و بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی خود را از دست داده است.
مدیریت نادرست آب، كشاورزی كم بازده و افزایش جمعیت را می توان مهم ترین دلایل كاهش تولید غذا در ایران دانست.
اگرچه مسوولان دولتی این افزایش قیمت را به خشكسالی نسبت می دهند، اما آمارهای بخش آب نشان می دهد كه بخش كشاورزی ایران، چندان با خشكسالی روبه رو نبوده است. در سال 1380، 770 هزار هكتار از زمین های كشاورزی با 4/7 میلیارد مترمكعب آبی كه از شبكه آبیاری و زهكشی سدهای احداث شده روی رودخانه های كشور تامین شده بود، آبیاری شدند
در سال 1944 و در گیرودار جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده پایگاهی نظامی را در جزیره «سن ماتیو» واقع در دریای «برینگ» مستقر كرد و برای تامین غذای 19 نفر پرسنل این پایگاه، 29گوزن شمالی را به این پایگاه منتقل كرد. یك سال بعد جنگ به پایان رسید و این پایگاه تعطیل شد. با خروج كاركنان پایگاه، گوزن ها در جزیره باقی ماندند و بدون دشمن طبیعی، آزادانه در جزیره زندگی می كردند. تنها منبع غذایی آنها، پوشش چهار اینچی گلسنگی بود كه مساحت 332 كیلومتر مربعی جزیره را پوشانده بود.
12 سال پس از تعطیلی پایگاه، «دیوید كلاین» زیست شناس اداره آبزیان و حیات وحش ایالات متحده به جزیره رفت و جمعیتی رو به رشد از 1350 گوزن را مشاهده كرد. كلاین در سال 1963 وجود 6000 گوزن در جزیره را گزارش كرد. اما سه سال بعد، زمانی كه كلاین پا به جزیره گذاشت، انبوهی از اسكلت گوزن های مرده را دید كه روی بستر خالی از گلسنگ جزیره به جا مانده بودند. تنها 42 گوزن موفق شده بودند جان سالم به در ببرند: 41 ماده و تنها یك نر كه آن هم كاملاسالم نبود. همه گوزن ها بالغ بودند و اثری از گوساله نبود. در نهایت هیچ یك از گوزن ها سال 1980 را ندیدند.
گوزن ها به دلیل نبود شكارچی طبیعی، با افزایش جمعیت انفجاری روبه رو شده بودند و تعداد آنها به قدری افزایش یافته بود كه پوشش گلسنگ جزیره توان احیای مجدد نداشت تا غذای آنها تامین شود. اكولوژیست ها به این پدیده «خروج از حد و سقوط» می گویند: پدیده یی كه رویارویی تمدن بشری با آن، چندان دور از ذهن نیست.
این پدیده برای برخی جوامع بشری در طول تاریخ رخ داده است. شواهد تاریخی نشان می دهند كه سومری ها موفق شده بودند با راه اندازی نظام مهندسی آبیاری پیچیده یی در قرن چهارم پیش از میلاد، به افزایش محصول كشاورزی دست پیدا كنند. همین افزایش غذا باعث شد تا جمعیت آنها بدون بیم گرسنگی افزایش پیدا كند و نخستین شهرهای جهان را به وجود آورند، اما این تمدن دوام نیاورد. دلیل آن كاهش شدید بازدهی زمین های كشاورزی بود و در پی آن تولید گندم به شدت كاهش پیدا كرد و در نهایت تمدن سومری ها سقوط كرد. مشابه همین اتفاق برای تمدن مایاها رخ داد: تمدنی كه در سال 250 پس از میلاد مسیح در گواتمالای امروزی به وجود آمد اما كاهش شدید مواد غذایی باعث جنگ های داخلی بین شهرهای مایایی شد و در نهایت عمر این تمدن در سال 900 پس از میلاد به پایان رسید.
اگرچه انسان معاصر با افزایش دانش خود و پیشرفت علم و تكنولوژی توانسته به رفاهی نسبی دست یابد اما همین پیشرفت ها (خصوصا در پزشكی) امید به زندگی او را نیز افزایش داده و باعث شده تا همواره جمعیت بیشتری شانس بقا داشته باشند. جمعیت بیشتر به معنای نیاز بیشتر برای تولید غذا است و به تبع همین اصل، افزایش جمعیت به معنای افزایش استفاده از منابع محدود كره زمین برای تولید غذا است. هر روز زمین های بیشتری زیر كشت محصولات كشاورزی می روند و منابع آب شیرین بیشتری برای آبیاری این محصولات خالی می شوند. تنش های ناشی از كاهش شدید آب و كاهش زمین های بكر برای كشاورزی باعث رقابت های نفس گیری برای به دست آوردن غذا شده: رقابت هایی كه در حال تغییر معادلات سنتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستند و كشورهایی را كه دسترسی بیشتری به منابع طبیعی از جمله آب و زمین دارند را رفته رفته به قدرت های سیاسی و اقتصادی تبدیل می كنند.
اگر نفت عامل بسیاری از جنگ های قرن بیستم بود، جنگ های قرن حاضر بر سر آب، منابع طبیعی و غذا خواهد بود. جمعیت، وضعیت این متغیرها را تغییر خواهد داد.
پیش بینی اخیر ناسا نشان می دهد كه در سه دهه آینده شرایط اقلیمی زمین به كلی تغییر خواهد كرد. به این ترتیب كه مناطق نزدیك به خط استوا، با افزایش بارندگی نزدیك به دو برابر، سال هایی پر آب را سپری خواهند كرد اما كشورهای خشك با تنش شدید آبی روبه رو خواهند شد. خاورمیانه و خصوصا ایران، نقطه تمركز این تنش هستند. كشورهایی كه به طور طبیعی سهمی یك سومی از میانگین متوسط بارش ها در جهان دارند و در مقابل با تبخیرِ بیش از سه برابرِ میانگین جهانی روبه رو هستند. اگرچه نفت در قرن گذشته خلاتولید غذا را در خاورمیانه جبران كرده اما تجربه های تاریخی در چند دهه نشان داده كه تنش های اقتصادی بر سر قیمت نفت به سرعت به تنش های غذا تبدیل می شود. نمونه مهم این تنش، برنامه «نفت در برابر غذا» در عراق است:برنامه یی كه در دهه 1990 و 2000 توسط ایالات متحده اجرا شد. عراق قادر به تولید غذا برای جمعیت 22 میلیونی خود نبود و ناگزیر مجبور به تن دادن به خواسته غرب شد.
اوضاع اما برای همسایه شرقی عراق اندكی متفاوت است. اگرچه ایران با متوسط بارندگی سالانه 235 میلیمتر و متوسط تبخیر سالانه 900 میلیمتر جزو كشورهای خشك جهان محسوب می شود اما میزان بارندگی در مناطق مختلف آن نوسانات مختلفی دارد. بیشترین میزان بارندگی در ایران مربوط به انزلی با بارش سالانه 2000 میلیمتر و كمترین میزان مربوط به كویر لوت با بارش كمتر از یك میلیمتر در سال است. همین نوسان باعث شده تاكنون ایران بتواند از پسِ تولیدِ غذا برای جمعیت خود برآید. با این حال، همین توانایی در سه دهه گذشته با مدیریت نادرست آب و منابع طبیعی و افزایش جمعیت، به شدت رو به افول گذاشته است.
آمارهای وزارت نیرو نشان می دهد كه بیش از 130 میلیارد مترمكعب منابع تجدیدپذیر آب در اختیار ایرانیان است كه از این میزان 93 میلیارد مترمكعب آب از طریق چاه ها، سدها و روش های دیگر برداشت می شود. 90 تا 92 درصد آب استحصال شده در ایران به مصرف كشاورزی می رسد، نزدیك به 6 درصد به عنوان آب آشامیدنی و بین 2 تا 3 درصد برای صنایع مورد استفاده قرار می گیرد.
با وجود این میزان استحصال آب برای كشاورزی، اما تولید غذا در ایران در سال های گذشته تبدیل به چالشی بزرگ شده است. به نحوی كه نه تنها شعار خودكفایی محقق نشده، كه در پنج سال اخیر، واردات محصولات كشاورزی نیز افزایش نشان داده است. آمارهای دقیق و قابل اعتمادی از میزان تولید و واردات غذا در سال های اخیر از سوی دولت منتشر نشده است اما با نگاهی به بازار غذا در ایران، دریافتن این نكته كه بخش قابل توجهی از محصولات غذایی مهم از جمله گندم، ذرت، برنج و سیب زمینی مورد استفاده در ایران از كشورهای جنوب شرقی آسیا وارد می شوند دشوار نیست.
آمارهای سال 1382 حكایت از این دارند كه مجموع مساحت زمین های زیركشت ایران رقمی بالغ بر 6/17 میلیون هكتار بود كه 6/ 11 میلیون هكتار زیركشت محصولات زراعی یك ساله بود، 4/1 میلیون هكتار را باغ ها تشكیل می دادند و 5/4 میلیون هكتار نیز به صورت آیش نگهداری می شد. هنوز نتایج این آمارها برای سال 1392 منتشر نشده است اما دو دستور محمود احمدی نژاد در سال های 1385 و 1389 به سازمان جنگل ها و مراتع برای در اختیار گذاشتن زمین به كشاورزان باعث شده تا مساحت زمین های كشاور زی برای سال 92 رقمی در حدود 18 میلیون هكتار تخمین زده شود.
با این حال این افزایش زمین، نتوانسته به اندازه كافی تامین غذا برای ایرانیان را تضمین كنید. نخستین شاخص برای این كمبود را می توان در قیمت محصولات جست. شاخصی كه البته تابع متغیرهای متعددی چون هدفمندی یارانه ها، افزایش قیمت حامل های انرژی و افزایش دستمزدها است. اما جهش های ناگهانی قیمت غذا، حكایت از آن دارد كه علاوه بر شاخص های اقتصادی دیگر، كاهش منابع آب و كاهش بازدهی زمین های كشاورزی نیز در این افزایش دخیل هستند.
برابر اعلام مركز آمار ایران، قیمت هر كیلوگرم گندم در سال 89 برابر با 318 تومان بود این رقم در سال 90 به 341 تومان، در سال 91 به 436 تومان و در سال 92 با جهشی زیاد به 780 تومان رسید. همین افزایش برای شلتوك برنج نیز وجود داشت. در سال 89 قیمت هر كیلوگرم شلتوك برنج 737 تومان بود كه در سال 90 به 950 تومان، در سال 91 به 1223 تومان رسید. اوج قیمت شلتوك در سال گذشته بود كه به دو برابر قیمت خود در سال گذشته نزدیك شد و با قیمت 2354 تومان معامله شد. این رقم برای برنج شالی كوبی شده از 3082 تومان سال 91 به 5317 تومان در سال 92 رسید. اما جهش بیش از چهاربرابری قیمت محصولات كشاورزی متعلق به سیب زمینی بود. این محصول در سال 89 با قیمت 279 تومان معامله می شد. سال پس از آن به قیمت 215 تومان رسید و در سال 91 قیمت آن 251 تومان بود، اما در سال 92 با جهشی چشم گیر قیمت هر كیلوگرم سیب زمینی ناگهان 1184 تومان اعلام شد كه بالاترین قیمت در تاریخ كشاورزی ایران بود. پیش از این، تنها جهش ناگهانی در قیمت سیب زمینی مربوط به سال 76 بود كه با رقم 350 تومان عرضه شد.
اگرچه مسوولان دولتی همواره بخش مهمی از دلایل این افزایش قیمت را به خشكسالی نسبت می دهند، اما آمارهای بخش آب نشان می دهد كه بخش كشاورزی ایران، چندان با خشكسالی روبه رو نبوده است. در سال 1380، 770 هزار هكتار از زمین های كشاورزی با 4/7 میلیارد مترمكعب آبی كه از شبكه آبیاری و زهكشی سدهای احداث شده روی رودخانه های كشور تامین شده بود، آبیاری شدند. از آن سال تاكنون، همواره بر سطح زیركشت زمین های كشاورزی و میزان آب ورودی از شبكه های آبیاری و زهكشی افزوده شده است. تا جایی كه در سال زراعی 91-90، 6/1 میلیون هكتار زمین كشاورزی با حجم آب 4/14 میلیارد مترمكعب آب ورودی شبكه ها آبیاری شدند اما در همین سال ها، واردات محصولات كشاورزی متوقف نشد.
علاوه بر زمین هایی كه از طریق شبكه های آبیاری و زهكشی آبیاری می شوند، بخش عمده یی از زمین های كشاورزی زیر كشت آبی، از طریق چاه ها آبیاری می شوند: چاه هایی كه سفره های آب زیرزمینی را به سطح می كشند. بر اساس گزارش های متعدد وزارت نیرو و وزارت جهاد كشاورزی، سطح آب های زیرزمینی در اغلب مناطق خشك ایران سالانه از چند سانتی متر تا یك متر افت می كنند. اگرچه ممكن است این عدد ناچیز به نظر برسد اما از نظر علم مدیریت آب، افت متوسط سطح آب های زیرزمینی به میزان چند سانتی متر، یك فاجعه محسوب می شود. به عنوان مثال افت آب های زیرزمینی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه 20 سانتی متر بوده است كه خشك شدن دریاچه ارومیه، یكی از تبعات آن است.
این افتِ سطح آب های زیرزمینی باعث می شود تا هر سال كشاورزان مجبور باشند چاه ها را عمیق تر كنند كه این كار علاوه بر خالی كردن منابع تجدیدناپذیر زیرزمینی، باعث افت كیفیت آب و تحمیل هزینه های بیشتر بر كشاورزان می شود. علاوه بر تبعات اقتصادی، با این كار زیرساخت های كشاورزی نیز با آسیب روبه رو خواهند شد. به عنوان مثال، در منطقه رفسنجان كرمان كه زیر كشت گسترده پسته بوده است، سطح آب سالانه بیش از 80 سانتی متر افت می كند و همین مساله باعث «فرونشست» زمین شده است. فرونشست به معنای مرگ منبع آب زیرزمینی و نابودی تمامی چاه های آب یك منطقه است. گزارش هایی از دشت های خراسان نیز حكایت از افت سالانه یك متر از سطح آب های زیرزمینی دارد.
تمامی این موارد در شرایطی است كه جمعیت ایران در طول 20 سال از 8/55 میلیون نفر در سال 1370 به 1/75 میلیون نفر در سال 1390 رسیده است. در چنین شرایطی ایران وارد مرحله تنش آبی شده و بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی خود را از دست داده است.
مدیریت نادرست آب، كشاورزی كم بازده و افزایش جمعیت را می توان مهم ترین دلایل كاهش تولید غذا در ایران دانست. آمارهای رسمی وزارت جهادكشاورزی این موضوع را تبیین می كنند كه میانگین بازدهی آبی زمین های كشاورزی در ایران در حدود 40 درصد است اما آمارهای غیررسمی این عدد را كمتر از 35 درصد نشان می دهند. به این معنا كه در خوشبینانه ترین حالت، 60 درصد از میزان آبی كه در زمین های كشاورزی صرف آبیاری می شوند، هدر می روند. بازدهی آبی زمین های كشاورزی اروپا بیش از 70 درصد اعلام شده است. اما از سوی دیگر، مدیریت بخش كشاورزی نیز برای جبران این هدررفت نه تنها اقدام به اجرای برنامه یی جامع برای افزایش راندمان نكرده كه با تشویق كشاورزان سعی در افزایش سطح زیركشت كشاورزی داشته است تا از این طریق بتواند اندكی كمبود غذا را جبران كند. در حال حاضر میانگین تولید گندم در هر هكتار حدود 6/1 تن در ایران است در حالی كه میانگین جهانی عددی بیش از پنج تن را نشان می دهد.
اكنون از سویی سیاست های كلان كشور با اعلام خطر «پیر شدن جمعیت» به سوی تشویق جامعه برای افزایش جمعیت تغییر مسیر داده است و از سوی دیگر زیرساخت های كشاورزی و منابع طبیعی كشور توان تولید غذا برای جمعیت فعلی را ندارند و بخش قابل توجهی از غذای مورد نیاز در كشور از طریق واردات تامین می شود، وارداتی كه گاه از طریق پرداخت پول و گاه از طریق تهاتر نفت انجام می شود. در صورت به وقوع پیوستن پیش بینی ناسا و افزایش جمعیت كشور با رشد فعلی شرایط به مراتب دشوارتر از وضعیت فعلی خواهد شد. بنابراین اگرچه پیرشدن جمعیت، هشداری مهم برای جامعه ایران قلمداد می شود، اما وضعیت وخیم منابع طبیعی كشور، خصوصا منابع آب نسل در حال پیر شدن ایران را تهدید می كند. طبیعی است كه راه برون رفت از تهدید پیر شدن جمعیت، وارد كردن فشار مضاعف و بدون برنامه ریزی بر منابع تهی شده آب كشور نیست و باید برای تامین و مدیریت آن فكری جدی كرد چه برای نسل كنونی، چه نسل های آینده.
نظر شما