به گزارش "سلامت نیوز" الهام فریدونی کارشناس ارشد ارزیابی و آمایش سرزمین در یادداشت خود در نقد شبکه ملی تشکل های محیط زیست و منابع طبیعی کشور نوشت:« شبکه ملی تشکلهای منابعطبیعی و محیطزیست در حقیقت تشکیلاتی متعلق به مردم است، ساختاری با انتخابات آزاد که از قضا در حوزهی عدالتخواهی، برتری با دیگر نهادها و تشکیلات مدنی نیز دارد. فعالان و کنشگرانش میکوشند نه تنها مطالبات مردم را پیگیری کنند که صدای طبیعتشان هم باشند و خلاقانه در پی استقرار اخلاق محیطزیستیاند تا پنجرههای رشد و توسعه را به روی سرزمینمان بگشایند.
اشتباه نکنیم، آنچه گفته شد ماهیت ِ حقیقی ِ شبکه ملی بود، آنچه باید باشد نه آنچه هست! از بخت بد ما، بیمهری روزگار و به محاق رفتن اخلاق و انسانیت، میان حقیقت و واقعیتهای ما همیشه فاصلهها بوده و این هم جزء دغدغههایمان شده که آیا عمرمان فرصت تجربهی برخی مؤلفهها در ماهیتحقیقیشان را به ما هم خواهد داد و این فاصلهها کوتاهتر خواهد شد؟! مثلاً آیا روزی ما نیز عدالت را به معنای واقعی خود عدالت، تجربه خواهیم کرد؟! یا نهادهای مدنی واقعی و متعلق به خود مردم و شبکهای از تشکلهای محیطزیست و منابعطبیعی بنام و برای مردم خواهیم داشت؟! گیریم که راه خیلی دراز و پرمانع باشد کیست که امید رفتن و رسیدن را از ما بگیرد؟! حتی علم به این موضوع که انتخابات شبکهی فعلی به راه شیوههای رایج و ناصواب افتاده است هم دلیل نمیشود نسبت به وضع موجود شبکه از سر ناامیدی، بیتفاوت شد و اجازه داد مدیران آن، شبکه را به هر سوی که خود میل دارند بکشانند.
نه فقط این ویژگی انسانی امید داشتن، که مسئولیت اجتماعی و بالاتر از آن پرداخت دین خود به تمام کسانی که جان و یگانه فرصت زیستنشان در هستی را فدای حفاظت از این سرزمین کردند، ایجاب میکند که به دور افتادن شبکه ملی تشکلهای منابعطبیعی از اصل، اساس و رسالتش، عادت نکنیم و در مقابل خطاها و انحرافات رخ داده در این شبکه سکوت نکنیم؛ همانطور که در برابر تخلفات مسئولین و مدیران سازمانهای متولی حفاظت و صیانت از منابعطبیعی و محیطزیست کشورمان هرگز سکوت نکردیم؛ که اینجا پای نهادی در میان است که بدون آن مطالبات مردمی تحقق نمییابد.
بیشک این سخنان از آنرو که از جنس حرفهای متعارف نیست به مذاق برخی دوستان خوش نمیآید ولی وقتی پای منافع یک ملت و سرزمین در میان باشد چه جای حساب ِ خوش آمدن یا نیامدن است! شگفتا که برخی از دوستان ما پیش از آنکه به عملکرد شبکه بیاندیشند، مسحور واژهی «ملی»ای شدهاند که در کنار نام این شبکه نشسته است، بیآنکه بخواهند ردی از ملی بودن در فعالیتهای شبکه جستجو کنند. برای همین نقد و تحلیل عملکرد شبکه اصلاً به ذهن آنها راه نمییابد. چنان در سطح مانده و در بند اسمهایند که از تحلیل رسم و راه عاجز ماندهاند.
برخی دیگر از دوستان کنشگرمان با همان تفکر رایج و ناصحیح ِ «خودی-غیرخودی»، نقد آنرا جایز نمیدانند. آنها از خطاهای شبکه غافل نیستند، اما چون دست خود را در سرنوشت کشور کوتاه یافتهاند، گمان میکنند همین شبکه را ولو در حد یک نام، ولو بیسود و پرخطا بهتر است نگاه داشت. موضع آنها تداعیگر این سخن نیچه است که "آدمی ترجیح میدهد «هیچ» را بخواهد تا آن که هیچ نخواهد!". این دوستان چنان بیم تفرقه دارند که هر نقدی از شبکه را خودزنی میدانند. اینکه چه زمانی این بیم مرتفع میشود و راه نقد گشوده، هم معلوم نیست! درحالی که تاریخ گواهی می دهد که هر جایی که راه بر نقد بسته شد، این فساد و تباهی بود که بر آن فضا چیره شد. و اما در بیان مصادیق انحرافات شبکه همین بس که این روزها خود را در فعالیتهای پوپولیستی مسئولین غلتانیده است؛ پنداری که این شبکهای ملی نیست؛ بلکه گویی است بازیچهی دست برخی مسئولین که به هر سو بخواهند، به زمین یا آسمان، پرتابش میکنند!
متأسفانه زمانی که مسئولین سازمان منابع طبیعی مشغول سرکوب منتقدان خود بودند، و کنشگران کشورمان در چندین بیانیه اقدامات غیراخلاقی آنها را محکوم کردند، و خواهان رسیدگی به عملکرد ضعیف سازمان منابعطبیعی و رهاشدگی جنگلها و مراتع شدند، در این میانه و به یکباره مدیران شبکه برخلاف مطالبات عمومی، اقدام به برگزاری نشست با مسئولین مذکور در خصوص کاشت یک میلیارد نهال کردند!
برخلاف سایر نشستها، مدیران شبکه هیچ گزارشی از متن نشست ارائه ندادند. اما خیلی زود مسئولین سازمان، همکاری خود با شبکه مردم نهاد را اعلام کردند و از این موضوع پرده برداشتند که شبکه ملی تشکلها، نظارت طرحشان را بر عهده گرفته است! آنها چنان از این اقدام خود و انتقال بار نظارت بر دوش شبکه به وجد آمدهاند که مدام در سخنرانیهایشان از آن یاد میکنند؛ البته که برای مسئولین منابعطبیعی دستاورد بزرگی بود و جای وجد و شادی دارد. یک شعار را سردهی، منتقدانت را سرکوب کنی و درست زمانیکه که با مطالبات عمومی جهت پاسخگویی مواجه شوی بجای پاسخگویی، شریکی بیابی و بار مسئولیت نظارت شعارت را بر دوشش بیاندازی، آنهم چه شریکی! شبکه ملی و مردم نهاد.!
این اقدام شبکه با انتقاداتی همراه بود، انتقاداتی که با یادداشت منتشره از سوی کنشگر برجستهی کشورمان حنیف رضا گلزار، انعکاس بیشتری پیدا یافت. با این وجود هنوز مدیران شبکه، در خصوص علت همراهی خود با این شعارگرایی مسئولین سازمان جنگلها سکوت کردهاند. لیکن این سکوتها از سوی فعالان قابل پذیرش نیست. مدیران شبکه بایستی به مردم توضیح دهند که چرا وقتی سازمان منابعطبیعی کشور به بیراهه کشیده شده و مسئولین آن به جای حفاظت از منابع ملی به واگذاریهای غیرقانونی و فعالیتهای پوپولیستی روی آوردهاند، بجای نقد این اقدامات که همگی در تضاد با منافع عمومی است با این مسئولین همراه و هم صدا شدهاند و شبکهی مردمی را هم به همان بیراههای کشاندهاند که برخی سازمان جنگلها را بردند؟!
چرا مدیران شبکه صدای اکثریت فعالان و کنشگران که در حال نقد کاشت یک میلیارد نهال هستند را نشنیدند، بلکه به آنها پشت کردند و برخلاف جریان جامعه حرکت کردند؟!مگر کاشت یک میلیارد نهال، طرح مصوب دارد که مدیران شبکه نظارت آنرا به عهده گرفتهاند؟! اگر طرح دارد چرا آنرا منتشر نمیکنند و در اختیار عموم قرار نمیدهند، اگر ندارد، توضیح دهند که نظارت چه چیزی را بر دوش شبکه نهادند؟! بخش اعظمی از نهالهای تولید شده در مراسمها و برگزاری آیینها میان مردم پخش میشود، مدیران شبکه رد آن افراد و نهالها را چگونه میخواهند پیدا کنند چه رسد به اینکه نظارتشان کنند؟! با کدامین امکانات، اعتبارات و ساز و کار میخواهند این کار را انجام دهند؟! چرا مدیران شبکه اعتبار یک شبکه مردمی را به بازی میگیرند؟! آیا آنروز که چنین خطایی کردند هیچ با خود اندیشیدند که چه حقی برای تغییر مسیر کنشگری در کشور دارند؟! و به چه بهایی این کار را کردند؟!
نظر شما