زنان در تمام اعصار درگیر مسائل و محدودیت های جنسیتی بوده و هستند. مردسالاری به دلیل ماهیت خود همیشه زنان را از متن زندگی اجتماعی به حاشیه رانده است. بهره کشی از زنان بی سرپرست و خود سرپرست بدلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی جوامع و با توجه به ویژگیهای این جوامع به شکل های مختلف رواج داشته است. با این حال در دوران معاصر و با پیدایش مکاتب مختلف اجتماعی و توجه به لزوم رسیدگی سازمان یافته به امور این زنان همواره مورد توجه دولت ها بوده است که پیدایش سازمان های مختلف دولتی که متولی رسیدگی به امور این قشر هستند گواه خوبی بر این ادعا است.
علی رغم تمام فعالیت های صورت گرفته توسط دولت ها و سمن ها هنوز حجم زیادی از این گروه با محدودیت های بسیار زیادی در جوامع و خصوصاً جامعه ایران روبرو هستند و علت عمده این مشکلات به روایت برخی پژوهشگران، گذار ایران از حالت جامعه سنتی به جامعه صنعتی است.
جامعه ای که هنوز نتوانسته است “زن” را به عنوان سرپرست خانوار بشناسد. جامعه ای که در آن، هنوز فقر به دنبال خود معضلات و مسائل بسیار زیاد اجتماعی می آورد و عمده زنان سرپرست خانوار مراجعه کننده به سازمان های متولی و یا شناسایی شده، زیر خط فقر هستند و در وهله اول در تهیه عناصر اصلی زندگی اجتماعی با مشکل روبر و هستند.
چگونه ما میخواهیم زن خود سرپرستی را در فرآیند توانمندسازی مشارکت دهیم در حالی که هنوز سرپناهی ندارد؟
در حالی که توسط هیچ شخصی حمایت نمی شود؟ در حالی که خود ما مددکاران در ساعات غیر اداری هیچ حمایتی از وی نمی توانیم داشته باشیم و در حالیکه وی حاضر است برای تأمین حداقلهای زندگی خود و خانواده اش هر کاری انجام دهد و باز هم با این وجود نمی تواند در این راه موفق باشد.
عمده محدودیت هایی که زنان با آن روبرو هستند به شکل سنتی جامعه بر می گردد. به عدم توانایی درک جامعه از زن بعنوان سرپرست خانواده، از وجود مفاسد اجتماعی و اقتصادی در بطن جامعه که ناگزیر تمام اقشار را درگیر خود کرده است. به کم کاری مسئولین در دوره های مختلف و نبود سازمان متولی که تمام برنامه ریزیهای صورت گرفته را در یک جهت هماهنگ کند. به کم کاری نهاد های بزرگ و اصلی جامعه مانند خانواده، آموزش و پرورش و دانشگاه ها و نیروهای انتظامی.
رنجی که این زنان از نبود قانون جامع حمایت از خانواده زندانیان می کشند بسیار بیشتر از رنجی که زندانیان در زندان آن را تحمل می کنند. کم کاری نهادهای ارائه دهنده خدمات روان شناسی و مشاوره در مراحل انتخاب همسر و عدم حضور ایشان در مراکزی مانند دبیرستان ها و دانشگاه ها و رها کردن میلیون ها جوان در آستانه ازدواج در جامعه ای که از یک سو هنجارهای جامعه سنتی و از سوی دیگر تمایل به توسعه و تشابه به جامعه جهانی به آن فشار می آورد، باعث تضعیف بنیان خانواده های جدید می شود و نتیجه آن چیزی جز بالا رفتن آمار طلاق بطور فزاینده و سنگینتر شدن بار مسئولیت سازمان های متولی نیست.
مسکوت ماندن امور اجتماعی در قانون های تصویب شده در ادوار مختلف زنگ خطری را به صدا درآورده که موجب توجه ویژه به امور زنان سرپرست خانواردر برنامه ششم توسعه شده است ولی آیا زیر ساخت های جامعه برای قبول و پذیرش برنامه های جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار آماده شده است؟
صرف تصویب قانون نمی تواند مشکلی از این قشر را حل کند و این امر نیاز به برنامه های ریشه ای دارد که شامل تمام اقشار جامعه شود. باید اعتماد به نفس در زنان از دوران ابتدایی تحصیل بالا رود تا در صورت بروز مشکل در سنین بالاتر توانایی مقابله با آن را داشته باشند.
توجه خاص به زنان روستایی و شهرهای کوچک و ارائه بسته های خدماتی متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم هر منطقه می تواند در صورت بروز مشکل در خانواده های ایشان ضمن بالا بردن آستانه تحمل و توانایی مدیریت بحران در آن ها، تا حدود زیادی از افزایش زنان سرپرست خانوار جلوگیری کند.
آموزشهای تخصصی مددکاران و مدیران این حوزه بار سنگینی است که به دوش دانشگاه ها و مراکز آموزشی است و وظیفه سنگین دیگر بر عهده رسانه هاست که وظیفه آگاه سازی و اطلاع رسانی به جامعه را بر عهده دارند و هم زمان وظیفه مقابله با خرده فرهنگهایی که تجرد، فحشا و سایر معضلات ناهمگن با جامعه ما را رواج می دهند بر عهده دارند.
برنامه ریزیهای متناسب بامعضلات جدید و آسیب های نوظهور مانند ازدواج سفید، بالا رفتن سن ازدواج، گسترش رسانه های مجازی و فراگیر شدن اینترنت، ظهور شبکه های اجتماعی و لزوم آموزش نحوه صحیح استفاده از آن ها و …، هماهنگی نهاد های مختلف را طلب میکند که باید در برنامه ریزیهای کلان مورد توجه مسئولین قرار بگیرد.
نظر شما