به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه هم میهن، حفاظت از طبیعت ایران سخت است، شهروندان ارزشمندی برایش جان دادهاند، آبرو و جوانی گذاشتهاند، زخم خوردهاند و حرف شنیدهاند بااینحال جمع بزرگی از آنها از سهشنبه دوم خرداد تا پنجشنبه چهارم خرداد در پارکملی گلستان در اولین همایشملی«پارکهایملی و مناطق تحتحفاظت» در کنار هم جمع شدند تا بگویند: «برای حفاظت از محیطزیست، تا پای جان ایستادهایم.»
بار حفاظت از محیطزیست، در عرصه و میدان به دوش محیطبانان، همیاران و کارشناسان حیاتوحش است؛ کسانی که ناچارند با تمام محدودیتها و کاستیها در سرما و گرما، در هوای زیر صفر و بالای 50درجه در بیابانها، کوهستانها، جنگلها و سایر عرصههای طبیعی گشتزنی داشته باشند یا به پایش و پژوهش بپردازند. دادههای همین گروه هم درنهایت در اختیار پژوهشگران، دانشگاهیان و نیروهای ستادی قرار میگیرد و آنها براساس این دادهها و مدلهایی که دارند، درنهایت میتوانند چشماندازی واقعی از شرایط داشته و برای بهبود آن تصمیم بگیرند یا راهکار ارائه دهند. بااینهمه، شرایط برای این گروهها چندان ساده نیست؛ آنها با مجموعه مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند، از قوانینی که بهروزرسانی نشده تا نگاههایی که نسبت به ورود کارشناسان به مناطق وجود دارد و کار را برای مدیر منطقه سخت میکند.
جگرم خون بسته است
مهدی تیموری، رئیس پارکملی گلستان است. او از سال 1396 از یزد به گلستان آمد تا حفاظت مشارکتی را در این پارک پیاده کند، بیش از 30نیروی همیار استخدام کرد که حقوق آنها را خیرین تامین میکنند و با کمکهای مردمی در روستای لهندر مدرسه ساخت تا کودکان مجبور به ترکتحصیل در مقطع دبستان نشوند، در روستای تنگراه نیز با همین کمکها سقف و حیاط مدرسه را بهسازی کرد. او از هر راهی تا امروز کوشیده تا مردم را نسبت به منطقه خودشان حساس کند.
تکیهکلام مهدی تیموری «حفاظت» است. برخی دوستانش میگویند اگر این کلمه را از او بگیری، جملهای باقی نمیماند که بخواهد بگوید. بااینحال حرف زدن از حفاظت یک موضوع است و عمل به آن موضوعی دیگر. به گفته تیموری در همایشملی «پارکهایملی و مناطق تحتحفاظت»، حفاظت کاری سخت و پیچیده است. «کار با اجتماع و مردم کار سختی است. بهعنوان دولت و متولی این کار اگر دست خود را بالا برده و وظیفه حفاظت را بهعهده گرفتهایم، باید بتوانیم بلد باشیم یا بلد شویم مشارکت مردم را جلب و اعتمادسازی کنیم.»
از نظر رئیس پارکملی گلستان برای اعتمادسازی باید اول عاشق این کار بود، سپس به دنبال نیروهای عاشق گشت، تیموری در این کار موفق بوده و توانسته گروهی از کارشناسان را برای حفاظت جلب کند. همین موضوع باعث شده برخی بگویند شرایط او در پارکملی گلستان خوب است، مجموعهای همیار و کارشناس در کنار خود دارد و میتواند ایدهآلهایش را در منطقه تحتمدیریتاش پیاده کند. بااینحال بهنظر میرسد شرایط برای او ساده نیست. «اگر کارد بیاورید، قلب مرا بشکافید و نگاهی به جگر من کنید، میبینید که خون بسته است. خون بسته از کسانی که حتی یکشب محیطبانی نکردهاند و یکذره از حفاظت نمیدانند. این اشخاص و گروهها یکی از چالشهایی هستند که نمیگذارند ما به هدف مقدس سازمان حفاظت محیطزیست برسیم. ما بیش از 140شهید دادهایم. هدف از این مقدستر که سرزمین خود و داشتههای آن را حفظ کنیم. من گاه 4شب و 3روز در منطقه ماندهام تا شکارچی بگیرم، اما در مقابل چهها که ندیدهام.»
آن شب که محیطبان باشقره شهید شد، مهدی تیموری هم به خانه نیامد، ساعت سه نیمهشب تیراندازی شد و نتیجه اینکه محیطزیست یکی از عاشقان خود را از دست داد. مهدی تیموری هربار که یاد شهید باشقره میافتد، تصویر دخترش هم در ذهنش زنده میشود. «برادرم بغل خودم شهید شد، شهید باشقره یک دختر کوچک دارد، من هم یک دختر دارم، نمیتوانم بروم و دخترش را ببینم. من میخواهم حفاظت کنم، کار کنم. در مقابل افرادی هستند که اذیت میکنند و نمیگذارند به این هدف برسیم. آنها از عینک خودشان مسائل را میبینند، ولی باید بدانیم چارهای جز حفاظت از داشتههایمان نداریم.»
حفاظت مشارکتی که تیموری از آن صحبت میکند، در سایه همراهی مدیران سابق پارک یعنی رمضانعلی قائمی و افراد محلی و معتمدماندن، علی گودرزی یا حاجحسن یزدانی محقق میشود. رئیس پارکملی گلستان میداند کنار کشیدن هرکدام از محلیها، کار را متوقف میکند. «من خیلی خوشبختم که توانستهایم جلب مشارکت و اعتمادسازی کنیم و اینکه این افراد را در کنار خودمان داریم؛ زیرا اگر نباشند کاری نمیتوان انجام داد. اگر عاشقان طبیعت که حاضر هستند جان خود را بدهند به پارک نیایند، طبیعی است که حفاظت در این سرزمین محقق نخواهد شد. من از هوشنگ ضیایی یاد گرفتهام که با وجود همه بیانصافیها بمانم.»
سازمان حفاظت محیطزیست، خانه تیموری و همکارانش است.«سازمان خانه ماست. قرار نیست من خانه خود را رها کنم. ما هستیم و خواهیم بودیم، ذرهذره جان خود را برای حفاظت میدهیم و امیدوارم خدا برخی را هدایت کند.»
دغدغهمند سرزمینمان
احمد رادمان، رئیس پارکملی توران کار سختی دارد؛ او رئیس منطقهای است که زیستگاه زادآور یوز است و زیر ذرهبین فعالان محیطزیست و رسانههاست. هر اتفاقی که در توران میافتد، خبرش در همه کشور و دنیا میپیچد. بااینحال رادمان هم مانند تیموری با مسائل و مصائب مختلفی دستوپنجه نرم میکند. او در سخنرانی خود در این همایش آنها را دستهبندی کرد و درباره هرکدام توضیح داد. به گفته او نیمقرن از حفاظت توران میگذرد. سال 1355 توران عنوان پناهگاه حیاتوحش را دریافت کرد و در سال 1381 با ارتقا به بالاترین درجه حفاظتی، «پارکملی» اعلام شد. این پارک دو گربهسان بزرگجثه یعنی یوزپلنگ و پلنگ را در خود جای داده و زیستگاهی برای سه گربهسان کوچکجثه یعنی کاراکال، گربه شنی و گربه وحشی است، ضمن آنکه جمعیتی از گونه جبیر را در خود دارد. «پارک ملی توران تنوعزیستی بالایی دارد، 53گونه جانوری که شامل یوزپلنگ و گور ایرانی میشود و 654گونه گیاهی. این منطقه گرچه از نظر کمیت آمار قابلتوجهی ندارد اما از نظیر کیفیت تنها زیستگاهی است که تمام گونههای خشکیزی خود را حفظ کرده و خوشبختانه توانسته برای گربهسان زیبای ایرانی، میزبان خوبی باشد.»
در حاشیه و محدوده پارکملی توران 45روستا هست و یک شهر، همین موضوع یکی از تعارضهای جدی برای پارک است. جامعه انسانی یعنی کشاورزی و جاده. کسانی که در این مناطق زندگی میکنند خواهان امکانات هستند که همین موضوع تعارض را شکل میدهد. دامداری بهعنوان یک شیوه معیشتی اصلیترین عامل نابودی یوز ازنظر رادمان است. « 173سامانه عرفی در مجموعه توران داریم که 10سامانه خریداری شده است. اگر فرض بگیریم هر سامانه 500دام داشته باشد، یعنی ما بالغ بر 86هزار دام داریم که هرکدام اگر 5 سگ داشته باشند به 865 سگ میرسیم یعنی بهازای هر یوز 35سگ که عدد بزرگی است و باعث نگرانی همه ماست. در کنار دام اهلی و سگ که بیماریهای مختلف را به حیاتوحش منتقل میکنند ما با حضور چوپانهایی مواجهیم که جزو اتباع بهحساب میآیند و تعصب و دغدغهای نسبت به محیطزیست ایران ندارند. آنها برای حفظ دستمزدشان که به حفظ دام وابسته است، حاضرند حیاتوحش و حیات آن را نادیده بگیرند و درنهایت اینها بهضرر یوز تمام میشود. ما با مرگومیر مستقیم 12یوز و 3پلنگ با همین عامل مواجه بودیم که عدد بزرگی است و البته اینها مواردی است که گزارش شده و از موارد گزارشنشده مطلع نیستیم.»
راههای ارتباطی گرچه مناطق انسانی را بههم پیوند میزد اما زیستگاهها را از هم جدا کرده و باعث مرگ حیاتوحش میشود. یوزها نیز از این قاعده مستثنی نیستند، عید 1402 یک یوز دیگر در جاده تلف شد، یوزی ماده و باردار که در شرایط بحرانی این گونه، تبعات سنگینی بر جمعیت شکننده و محدود آن وارد کرد. «سومین تعارض، راههای ارتباطی است. جاده مرگ یوزهای ایرانی، محور شاهرود به سبزوار و محدوده زیدر به عباسآباد است که شامل 60کیلومتر میشود و شاهد تلفات 12یوز از سال 1389 تاکنون در آن بودهایم. علاوه برآن جاده بیارجمند به بردسکن را داریم که ضمن تلفات حیاتوحش، دسترسی را برای متخلفان آسان میکند.»
حضور شتر در توران، چهارمین چالش است. این چالش مربوط به امسال، پارسال و یک دهه پیش نیست. به گفته رادمان یکقرن است که توران با چالش شتر مواجه است. «در منطقه شش تا هفتهزار شتر داریم که تهدیدی برای منابع آبی هستند. البته در چند سال اخیر 40 تا 50 آبشخور که تامینکننده آب در زیستگاه یوز باشد را ساماندهی و ایمنسازی کردهایم و کمبودی از این بابت نداریم.»
رئیس پارکملی توران از معادن بهعنوان پنجمین تعارض نام میبرد که با آن مواجه است. بااینحال به گفته رادمان سال 1401، سال طلایی ثبت یوز در توران بود، آنها هفتفرد یوزماده را ثبت کردند و در کل 17یوز در منطقه ثبت شد که نتیجه فعالیتهای انجامشده در آن بود. بااینحال حفاظت در این منطقه نمیتواند همچنان نمره قابلقبولی کسب کند؛ اگر به تعارضهای بالا رسیدگی و در کنار آن دو مورد دیگر یعنی کمبود نیروی محیطبان جبران نشود یا دغدغههای علاقمندان برای ورود به این منطقه همچنان پابرجا باشد.
«یکسوم از مساحت مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محیطزیست، زیستگاه یوز است. ما در کشور سههزار محیطبان داریم؛ یعنی سهم این زیستگاهها تنها 100نفر است درحالیکه باید 1000نفر باشد. چرا همیشه سهم مناطق کویری محیطبان کمتر است؟ چرا توران با بیش از یکونیم میلیون هکتار باید فقط 12محیطبان در یک نوبت و در کل 28نیروی محیطبان و کادر داشته باشد. متاسفانه فعالان و کارشناسان حیاتوحش که میخواهند در این منطقه کار کنند، ترس دارند. تاکید ما این است که این کارشناسان و فعالان، بیتعصب به منطقه و کشورمان نیستند، ازاینرو لازم است دیدگاهمان را نسبت به آنها تغییر دهیم تا بتوانند راحتتر وارد مناطق کویری شوند. ما تابهحال در راه حفاظت، سربلند بیرون آمده و با وجود تمام مقاومتها کارمان را انجام دادهایم. ولی حفاظت بهتر میطلبد که همه بیایند و دستبهدست هم بدهند تا توران بهشکل بهتری حفاظت شود. ما نیازمند استفاده از ظرفیت فعالان محیطزیست هستیم و باید نگاهمان به آنها مثبت باشد تا نتیجه بگیریم.»
محلیها میخواهند دیده و شنیده شوند
رضا شاهحسینی، رئیس پارکملی کویر، حرف برای گفتن زیاد دارد. میگوید اگر بهجای یکربع تا شب هم به من زمان بدهید، میتوانم برای حاضران در همایشملی «پارکهایملی و مناطق تحتحفاظت» از این پارک، مشارکت محلی و تجربههای مرتبط با آن حرف بزنم. شاهحسینی 24سال سابقه کار دارد، سالهاست در پارکملی کویر که در جنوب شرق گرمسار قرار دارد و بخشهای دیگر از آن فراتر از استان سمنان، در استانهای تهران، قم و اصفهان واقعشده به کار حفاظت مشغول است. «پارکملی کویر، بزرگترین پارکملی خشکی ایران است، بهجرأت میتوانم بگویم این منطقه هیچ معارضی ندارد؛ نه روستا داخل آن است، نه مستثنیای دارد و نه هیچ تعارض دیگری. نزدیکترین جامعه محلی با پارک 50کیلومتر فاصله دارد و همین باعث میشود تعارضات در آن کم باشد.»
نداشتن تعارض مشابه آنچه در پارکملی گلستان یا پارکملی توران و سایر پارکهایملی شاهدش هستیم، به آن معنا نیست که در پارکملی کویر شکارچی وارد نمیشود یا حفاظت از آن بسیار آسان است. شاهحسینی چالشهای خود را در این منطقه داشته که یکی از آنها به شکار غیرمجاز برمیگردد. بهگفته او: «50سال حفاظت فیزیکی کردیم، هرچه جلو آمدیم امکانات بیشتر شد و سطح سواد محیطبانان بالا رفت، ولی همچنان یکجای کار میلنگد که باعث شد بخشی از گونههای شاخص را از دست بدهیم.» عامل لکنت حفاظت به موضوع مشارکت برمیگردد که به گفته رئیس پارکملی کویر، زمان میبرد اما ناگزیر به انجام آن هستیم.
زمانی که از مشارکت حرف میزنیم به چهمعناست؟ آیا باید آن را همراستا با انتفاع جامعه محلی از حفاظت در نظر گرفت؟ پاسخ شاهحسینی به این پرسش منفی است. «از سال 94 به اسم حفاظت مشارکتی و در حد بضاعت، کار با جامعه محلی را شروع کردیم. جامعه محلی بیشازآنکه نیاز داشته باشد به او کمک مالی و اقتصادی شود، نیاز دارد شنیده و دیده شود. ما باید آنها را در تصمیمگیریها شرکت دهیم حتی اگر نتوانیم آنها را اعمال کنیم. نکتهای که باید به آن توجه شود این است که حفاظت مشارکتی، یکروزه و یکهفتهای اتفاق نمیافتد و زمان میبرد.»
او نیمنگاهی به تجربه پارکملی گلستان میاندازد، به گفته رئیس پارکملی کویر همین که مهدی تیموری توانسته است با جامعهمحلی ارتباط بگیرد، کار بزرگی کرده است. اگر جامعهمحلی مقابل مدیر محیطزیست منطقه نباشد، نیمی از حفاظت اتفاق افتاده و چنانچه همراه شوند، به شکل حداکثری به هدفش رسیده است. «مسئولان منطقه میتوانند یک رابط بین پرنسل اداری و جوامع محلی باشند. اگر این ارتباط برقرار شود، درگیریها و تعارضات را به شکل کمتری داریم.»
تجربه شاهحسینی در این زمینه مثبت بوده، «وقتی برای اولینبار وارد روستا شدیم کسی حاضر نبود آدرس به ما بدهد، حتی شاهد بودیم با دیدن ماشین محیطزیست در خانهشان را میبستند. اما ما ماندیم، پیگیری کردیم و وارد تعامل با روستاییان شدیم و بههمیننحو تخلفات کاهش پیدا کرد. باز گاهگداری تخلف میشد. دوباره جلسه گذاشتیم، در یکی از جلسات یکی از اهالی گفت رضا شاهحسینی دنبال کارت برو، دیگر تخلفی اتفاق نمیافتد و دنبال کارت برو. یکسال هیچ تخلفی اتفاق نیفتاد. وقتی دلیلاش را پرسیدم اهالی توضیح دادند، وقتی شما بعد از چند جلسه آمدید، بین خودمان گفتیم این آقایی که چند جلسه آمده، وقت و احترام گذاشته، از ضعفش نیست ما هم در مقابل قدم برداریم. همین باعث اهالی روستایی که 300خانوار با 400شکارچی داشتند، خودشان با خودشان جلسه بگذارند و بگویند هرکسی بخواهد وارد پارک شود خودمان او را میگیریم و تحویل شاهحسینی میدهیم. این اتفاق افتاد و امروز من میتوانم ادعا کنم در پارکملی حدود چهارسال است که تخلف به دو، سهمورد هم نمیرسد.»
راز موفقیت از نظر رئیس پارکملی کویر در کلمه «اعتماد» است. «آنها به من گفتند تابهحال کسی به ما اعتماد نکرده که ببیند نتیجه آن چه میشود. شما به ما اعتماد کردید و ما به این اعتماد خیانت نمیکنیم.» شاهحسینی در ادامه سخنانش سوال سختی را از روسای مناطق و حاضران در همایشملی «پارکهایملی و مناطق تحتحفاظت» میپرسد؛ «کدامیک از روسای مناطق حاضرند به یکگروه از افرادمحلی، بخشی از حفاظت پارکملی را بسپارند و خودشان همراهشان نباشند؟» ازنظر رئیس پارکملی کویر، تا زمانی که به جامعه محلی اعتماد نکنیم آنها نیز به محیطزیست اعتماد نمیکنند و قدمی برای بهبود آن برنخواهند داشت. «یکبار شکارچی معروف منطقه را به پاسگاه دعوت کردم. من 20سال است که مامور پارک هستم و او را میشناختم. بعد از چندبار نیامدن، یکروز به پاسگاه محیطبانی آمد تا با هم چای بخوریم. گفتم بیا برویم گشتی در منطقه بزنیم. گفت شاهحسینی من همهجا منطقه را دیدهام، فقط پاسگاه را ندیده بودم که میخواستم ببینم و در آن چای بخورم و این چای را تو به من دادی. کاش این چای را 20سال پیش کسی به من داده بود که من آنقدر جنایت نمیکردم. ما سراغ جامعهمحلی نرفتیم والا آنها پای کار میآمدند زیرا ما در فرهنگمان مفاهیمی مثل نانونمک، احترام متقابل و رودربایستی داریم.»
انتقال گورخر مورد دیگری است که ارتباط مناسب محلیها را با مدیریت پارکملی کویر نشان میدهد: «سال 97 چند گورخر از یزد و توران آوردیم و بعد به این نتیجه رسیدیم که آنها را در منطقه رهاسازی کنیم بااینحال ترس ما این بود که از منطقه بیرون بروند و بازنگردند. مردم محلی گفتند اگر بیرون آمدند با ما! گورها را رها کردیم و 4روز خبری از آنها نداشتیم، این موضوع در جامعه پیچید. روز ششم گورخرها برگشتند و خیال ما را راحت کردند. درحالحاضر تعداد گورها به 27فرد رسیده است. میتوانم بگویم این پروژه موفقترین پروژه معرفی مجدد به زیستگاه بوده، چون پشت ما به مردم گرم است و این یعنی حفاظت مشارکتی.»
چالشی که نه محیطزیست بلکه سایر بخشها با آن مواجه هستند، قائمبهفرد بودن موفقیت در هر حوزهای است. یک مدیر خوب، نتایج خوبی میگیرد و بهمحض خروج مدیرموفق، سیستم دچار گسست و فروپاشی میشود. «اگر تیموری و شاهحسینی نتوانند بعد از 10سال که از منطقه میروند برای خودشان 5 جایگزین بیاورند و مدیری مثل خودشان تربیت کنند، کاری انجام ندادهاند. محیطزیست قائمبهفرد شده چون سند چشمانداز برای مناطق نداریم، اینکه این برنامه باید 20سال در منطقه اجرا شود، در این وضعیت مدیر موفق هرکاری که انجام داد با خود میبرد و فرد جدید برنامههای خودش را دارد.»
بسیاری معتقدند گردشگری و اکوتوریسم میتواند منابع مالی حفاظت را فراهم کند، اما در شرایطی که ورودیه مناطق بهازای هر فرد تنها هزار تومان است که به گفته شاهحسینی پول یک پفک هم نمیشود، چطور میشود حفاظت کرد. «ما گردشگری را میخواهیم که بال حفاظت باشد، نه وبال آن. اینکه گردشگر وارد منطقه شده ولی منفعتی برای آن نداشته باشد، چه فایدهای دارد.» همین موضوع سبب شده تا در محیطزیست استان سمنان از افراد بومی توانمند کمک بگیرند تا هرکسی که میخواهد وارد منطقه شود، موظف باشد یکی از این افراد را بهعنوان تورلیدر بهکار بگیرد. «این گردشگری هدفمند است؛ اینکه هرکسی بیاید و دور بزند، چه فایدهای دارد. اگر گردشگر خودش بیاید، نمیتوانیم به آنها آموزش دهیم. در مقابل با این شیوه ما لیدر را از قبل آموزش میدهیم تا توریسم به درد حفاظت بخورد و بالی برای آن باشد.»
نظر شما