به گزارش سلامت نیوز به نقل از پاورینگ پرنتس، بسیاری از نقش والدین عملکردی است. برای یک نوزاد، این نقش به معنای تغذیه، تعویض پوشک، حمام کردن و به طور کلی تامین نیاز کودک است. برای یک کودک هشت ساله، این به معنای اطمینان از انجام تکالیف است و برای یک نوجوان پانزده ساله به معنای تنظیم و اجرای مقررات منع رفت و آمد مسئولانه است.
درک کنید که اگر مادری فرزندش را از نظر عاطفی دوست داشته باشد اما نقش عملکردی را نادیده بگیرد، سلامت آن کودک در خطر قرار می گیرد. در واقع، نقش های عاطفی و عملکردی والدین مکمل یکدیگر هستند؛ تاکید بر یکی به معنای حذف دیگری نیست. شما به هر دو نیاز دارید.
والدین همچنین باید بدانند که میزان نیازهای عاطفی در مقایسه با نیازهای عملکردی در طول زمان تغییر می کند. همانطور که کودک بزرگتر می شود، والدین باید بیشتر نقش عملکردی و کمتر احساسی ایفا کنند زیرا هدف بچه های بزرگتر این است که آنها را برای زندگی بدون شما آماده کنند.
ممکن است فرزند شما نقش عملکردی شما را دوست نداشته باشد
ممکن است والدین بخواهند از نظر عاطفی به فرزند بزرگتر خود احساس وابستگی کنند، اما در عین حال، والدین باید کارهای کاربردی انجام دهند که ممکن است کودک دوست نداشته باشد. به عنوان مثال، والدین باید برای فرزندان خود محدودیت هایی تعیین کنند و ممکن است فرزند شما از شما بدش بیاید و زمانی که شما محدودیت هایی را تعیین می کنید در مقابل شما مقاومت کند.
با این وجود، تعیین محدودیت ها یک عملکرد سالم است و شما باید آن را به خاطر فرزندتان انجام دهید. محدودیت ها این است که چگونه بچه ها یاد بگیرند چه چیزی ایمن است و چه چیزی ایمن نیست و چه چیزی مناسب است و چه چیزی مناسب نیست.
شما اقتدار فرزندتان هستید: این نقش و مسئولیت شماست. اگر سعی کنید با فرزندتان دوست باشید، به قیمت اقتدار شما تمام می شود و نقش شما به عنوان والدین را تضعیف می کند.
در عمل، فرزند شما می تواند دوست دیگری پیدا کند، اما فرزند شما نمی تواند والدین دیگری پیدا کند. شما و فقط شما می توانید والدین فرزندتان باشید و به همین دلیل است که باید والدین باشید نه دوست آنها.
اگر این شما هستید که به دوست نیاز دارید، پیشنهاد میکنم به جای دیگری نگاه کنید و انتظار نداشته باشید فرزندتان دوست شما باشد.
فرزندتان را معتمد خود نکنید
من فکر می کنم که والدین اغلب این اشتباه را مرتکب می شوند که فرزندشان را محرم خود قرار می دهند. بنابراین وقتی آنها می گویند: «من می خواهم با او دوست شوم و می خواهم او دوست من باشد» آنچه آنها می گویند این است: «من می خواهم معتمد او باشم» و این با نقش عملکردی والدین همخوانی ندارد.
این رفتار یک تله بسیار گیج کننده است که والدین در آن گرفتار می شوند. آنها میخواهند احساس خود را در مورد مادربزرگ خود با کودک به اشتراک بگذارند یا اینکه نشان دهند چه احساسی نسبت به همسایه خود یا چه احساسی نسبت به معلم او دارند. اما بی اثر است زیرا کودک از نظر اخلاقی، عاطفی یا فکری برای ایفای آن نقش آماده نیست.
اگر چهل ساله هستید و یک فرد مورد اعتماد می خواهید، یک دوست چهل ساله دیگر پیدا کنید. یا یک فرد پنجاه ساله. یا یک سی ساله. فقط بدانید که فرزند پانزده یا ده ساله شما نمی تواند مورد اعتماد و دوست شما باشد.
از مدرسه یا معلم فرزندتان جلوی فرزندتان انتقاد نکنید
اگر والدین فکر می کنند معلمان در اشتباه هستند، باید آن را برای خود و همسالان خود نگه دارند و مستقیماً با مدرسه برخورد کنند. مراقب باشید در این مورد به فرزندتان چه می گویید.
به عنوان مثال، اگر فکر میکنید معلم به خاطر اینکه اجازه نمیدهد کودکتان آدامس بجود،ناراحت هستید، این را به کودکتان نگویید. در عوض بگویید:«پسر، وقتی در مدرسه بودم هم از این قانون خوشم نمی آمد. اما باید قوانین را رعایت می کردم.»
این که معلم را در مقابل فرزندتان تند و تیز خطاب کنید، فرزندتان را محرم شما می کند و این تربیت ناکارآمد است.
این را به خاطر بسپارید: «اگر فرزندتان را فرد معتمد خود میکنید و به شخصیتهای مرجع در مقابل او بیاحترامی میکنید، از بیاحترامی کردن آنها به این شخصیت متعجب نشوید. یا وقتی به شما بی احترامی می کنند و سپس، اگر عواقب این بی احترامی را به آنها توضیح بدهید، به شما به عنوان یک ریاکار نگاه می کنند.»
وقتی فرزندتان را معتمد خود می کنید، می گویید که شما و کودک تصمیم گیرندگان مشترک هستید؛ اما در اصل شما و فرزندتان به هیچ وجه تصمیم گیرنده مشترک نیستید. بچه ها می توانند نظر خود را به شما ارائه دهند. آنها می توانند به شما بگویند که چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی را دوست ندارند. اما تصمیمات خاص (به ویژه تصمیمات مهم) باید توسط شما والدین گرفته شود.
در پایان روز، بچه ها باید درک کنند که خانواده به عنوان یک واحد عمل می کند و بزرگسالان مسئول تصمیم گیری هستند.
اخبار محرمانه را با فرزندتان به اشتراک نگذارید
من فکر میکنم میتوانید برخی چیزها با او در میان بگذارید، ولی شما باید مراقب باشید.
یکی از چیزهایی که می توانید با کودک به اشتراک بگذارید، این جمله است: «ما نمی توانیم آن را بخریم.» این یک بیانیه واقعی است که محدودیت های مالی را که باید تحت آن زندگی کنید توضیح می دهد.
اما چیزی که نباید با کودک در میان بگذارید این است که «نمی دانم اجاره این ماه را چگونه بپردازم.» این موردی است که کودک شما از نظر احساسی برای آن آماده نیست. آنها را نسبت به چیزی که کنترلی بر آن ندارند مضطرب می کند و برای سلامت روان آنها ناسالم است.
از فرزندتان به عنوان یک محرم برای در میان گذاشتن مشکلات خود استفاده نکنید؛ در عوض، از همسر یا یک دوست بزرگسال استفاده کنید که موثرتر و مناسب ترین گزینه برای شما است.
بنابراین من فکر می کنم که شما باید برای فرزندتان پدر و مادر باشید و محبت خود را به آنها نشان بدهید، مراقبت آنها باشید و مسئولیت پذیر باشید. اما افراد مورد اعتماد خود را در جای دیگری پیدا کنید.
بزرگسالان و کودکان تصورات متفاوتی درباره زندگی دارند
اگر با فرزند خود به عنوان یک "دوست" رفتار می کنید، باید این را در مورد دوستی درک کنید: «دوستان گروهی از مردم هستند که تصورات و ایده های مشابهی در مورد زندگی دارند. این گروه شما و فرزندتان نیستید.»
حقیقت این است که کودکان و بزرگسالان تصورات کاملاً متفاوتی در مورد کاری که باید انجام دهند دارند. آنها تصورات مختلفی در مورد درست و نادرست داشته و اولویت های متفاوتی دارند. این رفتار قابل انتظار است که با یکدیگر هماهنگی نداشته باشید و اگر سعی کنید آن را دوست خود کنید، باعث درگیری و عصبانیت بی مورد خودتان می شود.
کمبود های دوران کودکی خود را جبران نکنید
والدین اغلب مشکلاتی را که در دوران کودکی خود به یاد می آورند، جبران می کنند. به عنوان مثال، اگر شما پرخاشگر و غیرقابل کنترل بودید، ممکن است نسبت به فرزندتان بیش از حد سخت گیری کنید زیرا نمی خواهید فرزندتان همان خطرات را بپذیرد و اشتباهاتی را که شما انجام دادید انجام دهد.
به همین ترتیب، اگر در خانوادهای بیش از حد سختگیر بزرگ شدهاید، ممکن است با فرزندتان بیش از حد ملایم باشید.
این جبران بیش از حد توسط روانشناسان به عنوان تشکیل واکنش نامیده می شود. در واکنش به نحوه تربیت شما در دوران کودکی، روشی را برای فرزند پروری انتخاب می کنید که برای فرزندتان سالم نیست. برای مثال، اگر نیازهای عاطفی شما در دوران کودکی برآورده نشد، ممکن است با تلاش برای دوستی با فرزندتان و توجه و محبت بیش از حد، بخواهید کمبود محبت خود در دوران کودکی را جبران کنید و ممکن است عواقب ناخواسته مضری داشته باشد.
در واقع، ممکن است فکر کنید فرزندتان اگر دوست او باشید، شما را بیشتر دوست خواهد داشت. ممکن است فکر کنید آنها بیشتر به شما اعتماد خواهند کرد. اما مشکل اینجاست در نتیجه ممکن است به اختیار شما احترام نگذارند. آنها ممکن است به کلمه "نه" گوش ندهند زیرا شما هرگز از آن استفاده نکرده اید یا به آنها یاد نداده اید که چگونه با آن برخورد کنند. آنها حتی ممکن است شما را به عنوان یک دوست قبول نداشته باشند.
در نهایت، شما نمی توانید دوران کودکی خود را از طریق فرزندتان درست کنید.
هدف نوجوانی این است که بچه ها از والدینشان جدا شوند
هدف نوجوانی این است که بچه ها از والدینشان جدا شوند. ما در روانشناسی به این تفرد می گوییم. فردیت به فرآیندی اطلاق می شود که از طریق آن فرد به احساس فردیت جدا از هویت دیگران دست می یابد.
این بدان معناست که فرزند نوجوان شما می خواهد زندگی جدا از شما داشته باشد. اینگونه است که آنها به یک فرد تبدیل می شوند و در نتیجه، آنها ممکن است نخواهند زندگی خود را مانند گذشته با شما در میان بگذارند.
درک کنید که فرزندتان برای مستقل شدن باید از شما جدا شود. ممکن است همیشه دوستان و ارزشهای آنها را تأیید نکنید، اما این وظیفه فرزندتان است که بتوانند به مرور بهترین را بشناسند. افرادی که نمی توانند از والدین خود جدا شوند، در نهایت دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی می شوند و اغلب خانه را ترک نمی کنند.
بسیاری از والدین می بینند که این فردیت در فرزندان نوجوانشان اتفاق می افتد و احساس می کنند توسط فرزندان خود رها شده اند. این احساس رها شدن به ویژه زمانی صادق است که آنها بیش از حد به نقش عاطفی والدین تاکید کرده و به عنوان دوست فرزند خود عمل کرده باشند. آنها احساس فقدان قابل توجهی می کنند و اغلب با سرزنش کودک آن را جبران می کنند.
چگونه از محرم بودن برای فرزند خود دست برداریم
اگر بیش از حد با فرزندتان رازهای خود را به اشتراک گذاشته اید و محدودیت های مورد نیاز او را تعیین نکرده اید، همچنان می توانید برای تبدیل شدن به والدین مؤثرتری تغییر مسیر دهید. این تغییر مسیر با توضیح دادن به فرزندتان شروع می شود که از این به بعد در مورد چه چیزی صحبت خواهید کرد. می توانید به آنها بگویید: «تصمیم گرفتم که چیزهایی وجود دارد که باید با بزرگسالان دیگر صحبت کنم. بنابراین من دیگر در مورد آنها با شما صحبت نمی کنم زیرا فکر می کنم این به رابطه ما آسیب می زند.»
لازم نیست در مورد موضوع خاص صحبت کنید. فقط واضح صحبت کنید.
سپس باید یاد بگیرید که چگونه به فرزندتان واکنش متفاوتی نشان دهید. به عنوان مثال، اگر شما و فرزندتان هفتهها در مورد اینکه یک با یک معلم و بزرگسال چگونه باید رفتار کند، صحبت کرده اید و کودک دوباره آن را مطرح میکند، به فرزندتان بگویید:
«میدانی، من فکر میکنم که اگر به معلمت برچسب تند و تیز بزنی کمکی نمیکند. بیایید دریابیم که چگونه می توانید این وضعیت را به طور مؤثرتری اداره کنید.»
طبیعی است که دوستان دور هم بنشینند و به معلمان خود بدگویی کنند. این کاری است که آنها انجام می دهند. اما والدین مسئول به فرزندشان کمک می کنند تا مشکلی که با معلم دارد را حل کند.
والدین مطلقه و مجرد
در خانوادههای طلاقگرفته، هر یک از والدین ممکن است سعی کنند محرم کودک باشند و کودک بهطور دردناکی در این بین گیر میکند. مادر به کودک می گوید که پدرش چه چیزی را دوست دارد، چه می کند و چه کاری انجام نمی دهد. و پدر به کودک می گوید که مادرش چگونه است، دیوانه است و چگونه او را کنترل می کند.
شنیدهام که بچههای خانوادههای مطلقه شکایت میکنند که مادرشان «خیلی کنترلکننده است و این رفتار او ازار دهنده است. من نمی توانم با او زندگی کنم.» خیلی اوقات، آنها فقط حرف پدرشان را تکرار می کردند.
مشکل این است که شکایات ممکن است تا حدی معتبر باشد و حالا بچه می تواند آن را ببیند. اما آنها نمی توانند به آن واکنش مناسب نشان دهند زیرا بلوغ لازم برای انجام این کار را ندارند.
درست نیست که فرزندتان را در این موقعیت قرار دهید.
مانند بزرگسالان مسئولیت پذیری که فرزندتان نیاز دارد رفتار کنید
من می خواهم در اینجا به یک نکته مهم برای شما اشاره کنم. در نهایت می توانید با فرزندتان دوستانه رفتار کنید. این رفتار زیبایی است اما نه به قیمت از دست دادن پدر و مادر بودن آنها.
نکته کلیدی این است که با فرزند خود رابطه ای مسئولانه ای داشته باشید. بزرگسالان مسئولیت پذیر به فرزندانشان اجازه نمی دهند تکالیف خود را نادیده بگیرند، به فرزندانشان اجازه نمی دهند شکست را بهانه بیاورند و به معلمان بدگویی نمی کنند. این نوع رابطه ای است که باید با فرزندتان داشته باشید. به این می گویند بزرگسالی مسئولیت پذیر؛ بزرگسالی که فرزند خود را دوست دارد و در عین حال فرزند خود را مسئول می داند.
نظر شما