سلامت نیوز : بهره‌برداری دوباره هیرکانی با امضای عباسعلی نوبخت و در موافقت با برداشت درختان شکسته–افتاده تا گستره ۷۰ متری جاده‌های جنگلی شمال ایران، کلید خورد. این در حالی است که چنین برداشتی از یک سو بر اساس «لایحه برنامه ششم توسعه» غیرقانونی است و از سوی دیگر این موافقت توسط فردی رخ داده که در سازمان جنگل‌ها به «مرد تنفس جنگل» شهرت داشته و خود همواره از منتقدان این رویکرد بوده است. حال بسیاری از کنشگران و متخصصان جنگل این پرسش را دارند که این موافقت از سوی رئیس جدید «سازمان منابع طبیعی وآبخیزداری کشور» با چه توجیهی اتفاق افتاده و آیا معامله پشت پرده‌ای در جریان است؟

عقب نشینی سازمان منابع طبیعی در برابر جنگل خواران !

به گزارش سلامت نیوز و به نقل از روزنامه "پیام ما" پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵ نمایندگان مجلس شورای اسلامی‌در جریان بررسی جزییات ماده ۴۸ مکرر «لایحه برنامه ششم توسعه»، لایحه‌ای را به تصویب رساندند که بر اساس آن، هرگونه بهره‌برداری تجاری و صنعتی از چوب جنگل‌های شمال کشور از ابتدای سال چهارم برنامه ممنوع و در آن تاکید شد دولت به هیچ عنوان مجاز به تمدید قرارداد طرح‌های جنگلداری که زمان اجرای آن به اتمام رسیده، نیست.


یکی از بندهای مهم این ماده قانونی این بود که فقط تا سال ۹۹ می‌توان درختان شکسته-افتاده را برداشت کرد؛ ولی از آن پس هر گونه برداشتی از درختان باید طبق طرحی بر اساس موازین و شاخص‌های «مدیریت پایدار» باشد.
پیش از این بهره‌برداران چوب، صاحبان کارخانه‌های چوب و کاغذ و برخی متخصصان رشته جنگلداری سعی داشتند با توجیهاتی برداشت از هیرکانی را در قالب درختان شکسته-افتاده کلید بزنند.


از جمله دلایلی که برای این برداشت عنوان می‌شد این بود که درختان شکسته-افتاده و پیر، کانون آفات و آتش‌سوزی بوده و اگر از جنگل خارج نشوند باعث انتشار آفات به درختان سالم جنگلی خواهند شد و یا با کوچکترین صاعقه یا عوامل دیگری، آتش خواهند گرفت. اینها در حالی مطرح می‌شد که بسیاری از استادان بنام جنگل از جمله دکتر «مروی مهاجر» تاکید می‌کردند پیردارها و درخت‌های شکسته و پوک، زیستگاه‌های بسیار مهم حیات وحش و خود از عوامل اصلی کنترل بیماری‌ها و آفات هستند و نه عامل بیماری‌زا و آتش‌سوزی.

از فردای تصویب و ابلاغ «قانون ممنوعیت برداشت چوب از جنگل‌های شمال ایران»، کارشکنی‌ها شروع شد؛ یک روز با تحریک کارگران کارخانه‌های چوب و کاغذ و قطع حقوق آنها و ریختن بار تمام مشکلات مالی کارخانه بر دوش «قانون تنفس»، یک روز با سخنرانی‌ها و مواضع صریح و گاهی نیز با برگزاری سمینارها و میزگردهای علمی‌از جانب برخی استادان خشمگین جنگلداری

داستان پرآب چشم برداشت چوب


سال‌ها طول کشید تا جنگل‌های هیرکانی ایران، فرصتی دوباره برای نفس کشیدن پیدا کنند؛ سال‌هایی که پیمانکاران چوب و بهره‌برداران جنگل‌های شمال، با سلطه بر خطه باریک سبز نقشه ایران، آنچه خواستند از جنگل برداشتند و تنها درختان جوان و کم‌قطر را که امکان تبدیل شدن به پول را نداشت باقی گذاشتند؛ آن‌هم تعدادی که از له شدن زیر چرخ‌های اسکیدرها جان سالم به در بردند.


سال‌هایی که اسکیدرها با ۲۰ تُن وزن، داخل جنگل می‌رفتند و تا عمق آن، تنه بلند درختان قربانی شده را که قرار نبود تکه تکه شود تا سود بیشتری ببرند بر روی زمین می‌کشیدند و به بیرون از جنگل حمل می‌کردند، در مسیرشان صدها و گاه هزاران نهال جوان و درختچه زیر این «گرده بینه»ها له می‌شد و می‌خشکید و هیچکس هم نبود تا به فریاد آنها برسد.


سال‌هایی که فقط باسکول‌ها -اگر زبان داشتند- و البته کارگرانی که پای باسکول‌ها مشغول وزن کردن چوب‌های بهره‌برداری شده بودند می‌دانند که چطور وزن چوب‌ها گاه تا چند برابر کمتر از آنچه قطع شده بود، ثبت می‌شد تا سودی به برخی ناظران برسد و از این سو درختان جنگلی چندین و چند برابر مجوزها و طرح‌های دفترچه‌های بهره‌برداری قربانی و نابود شوند!

نیم قرن برداشت از منبعی که بیش از ۳۰ میلیون سال قدمت داشت و در سراسر زمین قربانی عصر یخبندان شده و تنها در ایران، پهنه‌ای کوچک باقی مانده بود، می‌گذشت و حالا نزدیک به نیمی‌ از آن از دست رفته بود. این، جنگلداری نبود؛ جنگلخواری بود و بس و باید برای آن فکری اساسی می‌شد

سال‌هایی که خیلی از روستاییان حاشیه جنگل در خاطرشان هست که چطور آقای پیمانکار چوب، با یک پیکان یا پراید فکسنی مناقصه را برنده می‌شد و با زیرپا گذاردن اصولی که در دفترچه‌های طرح‌های بهره‌برداری بود، طی یکی دو سال، خود و خانواده زیر پایشان «بنز» می‌آمد و «پورشه» و خودروهای شیک دیگری که روستاییان نام‌شان را هم بلد نبودند.

سال‌هایی که جنگل‌های شمال ایران مدام، آب می‌رفتند و هر بار که به منطقه‌ای جنگلی پا می‌گذاشتی با جای خالی درختانی تنومند و سرپا روبه‌رو می‌شدی و این مناطق آنقدر دور از دسترس بود که از چشم شهروندان و مسئولان دستگاه‌های نظارتی دور می‌ماند و تنها کوهنوردان، چوپانان و روستاییانی که مسیر تردد آنها بود می‌دیدند که چگونه جنگل، هر روز عقب‌نشینی و جای آن را بوته‌های تمشک و… پر می‌کند و پس از مدتی به زمین کشاورزی و ویلا و هزار و یک سوءاستفاده دیگر بدل می‌شود.

سال‌هایی که همه چیز به نام کارگران طرح‌های بهره‌برداری از جنگل بود و به کام کارفرمایان جنگل‌خوار؛ کارگرانی که گاهی کمتر از نصف سال بیکار بودند و تنها چند ماه که برداشت چوب صورت می‌گرفت حقوق ماهیانه می‌گرفتند؛ آن‌هم حداقل دستمزد. کارگرانی که نیمی‌ از سال بیکار بودند و به دستفروشی و هزار و یک کار دیگر تن می‌دادند تا به زور، لقمه نانی بر سفره ببرند. دست‌هایشان هنگام بریدن چوب‌های هیرکانی و بار زدن آنها پینه بسته بود و پیله داشت و کمرهایشان خم می‌شد؛ اما سود میلیاردی طرح‌ها به جیب کارفرما می‌رفت. کارفرمایی که نه تخصص لازم برای برداشت را داشت و نه منافع ملی را می‌فهمید؛ آنقدر که وقتی اولین سیل‌ها آمدند و مردمان و زندگی و زن و بچه‌هایشان را بردند، کمترین عذاب وجدانی نگرفتند و به سهم خود در تخریب جنگل که عامل اصلی تغییر اقلیم و بروز سیلاب است کمترین توجه را نشان ندادند.

نگرانی بزرگان متخصص جنگل

تا اینکه بزرگان رشته جنگل به فکر تغییر چنین روندی افتادند. دکتر «محمدحسین جزیره‌ای» که در بلژیک دکترای جنگلداری خوانده بود و مدت‌ها در جایگاه‌های مختلف از استاد منابع طبیعی معتبرترین دانشگاه‌های کشور تا معاون وزارت منابع طبیعی و رئیس سازمان جنگل‌ها کار کرده بود نخستین افرادی بود که به صرافت افتاد باید برای جنگل کاری کرد. هر چند «طرح تنفس» جنگل که او از آن پرده برداشت با آنچه بعدها پرداخته و مصوب و قانون شد فاصله داشت اما موضوع اصلی این بود که دکتر جزیره‌ای و برخی از دیگر استادان و صاحب‌نظران جنگل در ایران، احساس خطر کردند. برداشت‌ها هر روز از استانداردهای علمی‌ و قانونی فاصله می‌گرفت و تبدیل به چاه ویلی شده بود که جنگل‌های ایران را در خود می‌بلعید. دیگر بس بود برداشت کردن از منبعی که هر روز داشت کوچکتر می‌شد و میلیون‌ها سال طول می‌کشید تا دوباره درست شود. آن‌هم منبعی که آب و هوا و خاک و تمام اجزای زندگانی مردمان زمین به آن بسته بود.


نیم قرن برداشت از منبعی که بیش از ۳۰ میلیون سال قدمت داشت و در سراسر زمین قربانی عصر یخبندان شده و تنها در ایران، پهنه‌ای کوچک باقی مانده بود، می‌گذشت و حالا نزدیک به نیمی‌ از آن از دست رفته بود. این، جنگلداری نبود؛ جنگل‌خواری بود و بس و باید برای آن فکری اساسی می‌شد.
دکتر جزیره‌ای برای نخستین بار در سال ۱۳۸۴ و در همایش «جنگل‌ها» در کرج اعلام کرد که «جنگل‌های شمال ایران»، به دلیل وضعیت اسفبارشان نیاز به استراحت دارند و باید برای تنفس و زادآوری دوباره و حفظ آنها، برداشت از چوبشان را متوقف کرد.


تلاش‌های فراوانی در این راه از سوی برخی کارشناسان و استادان دانشگاه و برخی مسئولان در راه اثبات ضرورت توقف بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال ایران، صورت گرفت تا بالاخره به رغم تمام مخالفت‌های بهره‌برداران جنگل و چوب، برخی نمایندگان مجلس و برخی مسئولان سیاسی استان‌های شمالی، تعدادی از تحصیلکردگان رشته‌های جنگلداری و نیز مخالفت علنی و رسمی ‌۳ نفر از ائمه جمعه در استان‌های شمالی (نامه‌های آنها منتشر شد) طرح تنفس جنگل در مجلس رای آورد و با عنوان «قانون ممنوعیت برداشت چوب از جنگل‌های شمال ایران» تصویب و ابلاغ شد.


از فردای تصویب و ابلاغ «قانون ممنوعیت برداشت چوب از جنگل‌های شمال ایران»، کارشکنی‌ها شروع شد؛ یک روز با تحریک کارگران کارخانه‌های چوب و کاغذ و قطع حقوق آنها و ریختن بار تمام مشکلات مالی کارخانه بر دوش «قانون تنفس»، یک روز با سخنرانی‌ها و مواضع صریح و گاهی نیز با برگزاری سمینارها و میزگردهای علمی‌از جانب برخی استادان خشمگین جنگلداری. آنقدر این موضع‌گیری‌ها تکرار شد که خیلی‌ها از خود می‌پرسیدند این‌همه دلسوز برای جنگل‌های هیرکانی تا امروز کجا بودند و چرا در برابر آن همه قانون‌شکنی در طرح‌ها که منجر به از دست رفتن بخش بزرگی از سرمایه‌ای بی‌نظیر مانند «هیرکانی» طی ۵۰ سال شد، سکوت کردند؟


سال ۱۳۸۲ نخستین قدم‌ها برای استراحت جنگل‌های شمال ایران شکل گرفت؛ تصویب «طرح صیانت از جنگل‌های شمال» و تعیین بودجه برای اجرای آن از سوی دولت. اما آنها که از وضعیت طرح‌های بهره‌برداری چوب و تخلفات آنها در قلب هیرکانی آگاه بودند این را کافی نمی‌دانستند و به دنبال طرح‌ها و اقدامات جدی‌تری بودند. پس از آن، «مصوبه بهینه‌سازی، پایش و حفظ جنگل‌های کشور» از سوی دولت وقت تصویب و مقرر شد تا بهره‌برداری از چوب هیرکانی بر اساس «ظرفیت اکولوژیکی و اقتصادی» آنها و برمبنای «مدیریت پایداری جنگل» صورت گیرد.


پس از مدتی، هنگامی‌که هیچ‌یک از این قوانین نتوانست مانع برداشت‌های ویرانگر هیرکانی شود بالاخره با تلاش‌ها و دوندگی‌های فراوان، طرح ممنوعیت برداشت از چوب جنگل‌های شمال ایران تصویب و ابلاغ شد. در این قانون تاکید شده بود که برداشت از درختان شکسته-افتاده‌ فقط تا سال ۹۹ مجاز است.
حالا اما رئیس جدید سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور با امضای یک نامه، مجوز برداشتن درخت‌های خطرآفرین اطراف جاده‌های جنگلی را تا شعاع ۷۰ متری صادر کرده است.


حال این پرسش مطرح است که چگونه می‌توان چنین دستوری را توجیه کرد؛ آن‌هم هنگامی‌ که عباسعلی نوبخت آن را امضا کرده است؛ فردی که در سازمان جنگل‌های وقت به «مرد تنفس جنگل» معروف شده بود و با نشستن بر مسند ریاست این سازمان و صدور این مجوز، امیدهای بسیاری، ناامید شده است.


برخی می‌گویند باید به نوبخت فرصت داد تا اصلاحات لازم را در سازمان متولی جنگل که حالا مدتی است اسم «جنگل» از آن حذف شده ایجاد کند؛ با این‌همه امضای این نامه درست در روزهایی که نوبخت ریاست آن را بر عهده گرفته هرگونه خوشبینی و امید تحولی را کمرنگ و حتی ناممکن می‌کند. چراکه پاسخ مثبت دادن به بهره‌برداری آن هم با شرایطی که در نامه نوبخت مجاز دانسته شده (عمق ۷۰ متری جاده‌های جنگلی) به عقب‌گردی بسیار بزرگ از «قانون ممنوعیت برداشت چوب جنگلی از هیرکانی» است؛ عقب‌گردی که به گمان آگاهان می‌تواند بسیار شائبه‌برانگیز باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha