به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق ، متهم یکبار پیش از این محاکمه و به قصاص چشم محکوم شده بود اما دیوان عالی کشور این حکم را نقض کرد و خواستار محاکمه مجدد متهم شد.سال۹۶ مأموران پلیس پیشوا از درگیری در یک کارگاه چوببری باخبر و راهی محل شدند. وقتی آنها به محل حادثه رسیدند، یکی از طرفین درگیری به نام شهروز از ناحیه چشم زخمی و راهی بیمارستان شده بود.
با گواهی شاهدان حادثه دو برادر به نامهای نوید و یعقوب که در محل حضور داشتند، بازداشت شدند. تحقیق از دو برادر ادامه داشت که خبر رسید چشم چپ شهروز بر اثر شدت جراحات تخلیه شده است. آن مرد بعد از بهبود نسبی از نوید بهخاطر کوری چشم شکایت کرد و گفت: با دو برادر اختلاف مالی داشتم. چند بار از آنها خواستم این مشکل را حل کنند ولی اهمیتی نمیدادند و امروز و فردا میکردند. روز حادثه برای تسویهحساب به کارگاه چوببری آنها رفتم اما کار به درگیری کشید. همان موقع چند نفر دیگر هم برای طرفداری از دو برادر وارد درگیری شدند. درحالدفاع از خودم بودم که ناگهان نوید با مشت ضربه محکمی به صورتم زد. آن ضربه باعث شد به بیمارستان بروم اما ضربه خیلی سنگین بود و باعث نابینایی چشم چپم شد. از نوید شکایت دارم.
بعد از طرح این شکایت نوید تحت بازجویی قرار گرفت. او با اقرار به جرمش گفت: «آن روز من و یعقوب در کارگاه مشغول کار بودیم که شهروز همراه دوستانش به کارگاه آمد. او بدون مقدمه با لحن تندی شروع به صحبت کرد و گفت باید اختلاف مالی را حل کنیم. این رفتارش باعث عصبانیت برادرم شد و کار به درگیری کشید. شهروز و دوستانش برادرم را بهشدت کتک زدند، به همین خاطر برای هواخواهی از یعقوب وارد درگیری شدم و ناخواسته یک مشت به صورت شهروز زدم اما قصد کورکردن او را نداشتم».
بعد از اعترافات نوید برادر او نیز بازجویی شد و گفت ضربهای به شاکی نزده است. بهاینترتیب یعقوب تبرئه اما برادرش راهی زندان شد. پرونده بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. شاکی در جلسه دادگاه در جایگاه ایستاد و بعد از طرح شکایتش درخواست قصاص چشم کرد.در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد و در دفاع از خودش گفت: قبول دارم وارد درگیری شدم و به صورت شاکی ضربه زدم ولی میخواستم از برادرم طرفداری کنم و فکر نمیکردم آن ضربه به چشم شاکی آسیب جدی وارد کند.
متهم گفت: پزشکی قانونی اعلام کرده چشم شاکی قبل از حادثه مشکل بینایی داشته است. احتمالا این مشکل در نابینایی او تأثیر داشته است. بههمینخاطر از قضات درخواست کمک دارم.
سپس وکیل متهم در دفاع از موکلش گفت در صورت قصاص چشم امکان سرایت زخم به سایر قسمتها نیز وجود دارد، به همین دلیل تساویای که در قصاص وارد است، رعایت نمیشود.
در پایان هیئت قضائی بعد از شور با توجه به مدارک در پرونده، متهم را به قصاص محکوم کرد، اما این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و از سوی قضات شعبه هفتم دیوان نقض و پرونده به شعبه همعرض فرستاده شد و اینبار متهم در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
در جلسه دوم رسیدگی به این پرونده دادگاه خطاب به شاکی گفت طبق نظریه پزشکی قانونی امکان کوری چشم متهم وجود ندارد و نمیتوان او را قصاص کرد؛ بنابراین باید خواسته دیگری را مطرح کند اما متهم قبول نکرد و گفت: من حاضرم طوری متهم را قصاص کنید که آسیب کمتری به چشم او وارد شود اما کور شود. من فقط میخواهم بینایی او گرفته شود. من با آنها دوست بودم و ۱۱ میلیون تومان از آنها پول طلب داشتم اما پولم را نمیدادند. هربار به کارگاه آنها میرفتم، بهانه میآوردند و میگفتند ۱۰ روز دیگر به سراغشان بروم. من قبل از عید هم سراغ آنها رفته بودم اما آخرین بار وقتی برای گرفتن پولم به آنجا رفتم، عصبانی و با آنها درگیر شدم. در آن درگیری نوید با مشت به چشم چپم زد که نابینا شدم. من درخواست غیرقانونی و غیراخلاقی نداشتم، فقط طلبم را میخواستم اما او من را کور کرد. من چطور میتوانم او را ببخشم وقتی که متهم و برادرش که عامل این درگیری بود، حتی یکبار هم برای اینکه من آنها را ببخشم به سراغم نیامدند و عذرخواهی نکردند.
وقتی نوبت به متهم رسید، او گفت: من قبلا هم گفتهام قصد کورکردن شاکی را نداشتم، مشتی که زدم اصلا باعث کوری نمیشد و فکر میکنم مسئله دیگری باعث کوری مرد شاکی شده است. تا جایی که من میدانم چند سال قبل لامپ در چشم مرد شاکی ترکید و چشمش آسیب دید. وقتی من ضربه زدم دوباره چشمش آسیب دید و بعد بیناییاش را از دست داد. شاکی برای گرفتن انتقام از برادرم چنین شکایتی را مطرح کرده است.
درواقع علت نابینایی او آسیبی است که سالها قبل به چشم او وارد شده بود. مدارک پزشکیای که در پرونده هم وجود دارد، نشان میدهد که مرد شاکی قبلا هم دچار آسیب چشمی بوده است. من از پزشکی قانونی درخواست دارم مشخص کند چند درصد از چشم او بینایی داشته و بعد از مشتی که من زدم، چند درصد بیناییاش را از دست داده است؟
متهم همچنین درباره اینکه چرا از مرد قربانی عذرخواهی نکرده است، گفت: مدتی قبل یکی از اقوام را سراغ او فرستادم و خواستار مصالحه شدم اما او حاضر نشد حتی حرف بزند. او قبول نمیکند با ما رودررو شود، من حاضر به مصالحه و عذرخواهی هستم. مرد شاکی که از گفتههای متهم ناراحت شده بود، به قضات گفت: من دو بار تا قبل از اینکه بیناییام را از دست بدهم، گواهینامهام را تمدید کردم، چطور ممکن است به کسی که چشمش بینایی ندارد، گواهینامه بدهند. این حرفها دروغ است و چشم من سالم بود و متهم آن را کور کرد.
نظر شما