دوست داشتم هرچه زودتر پای صحبت آنها بنشینم. بعد از اینکه افسر پرونده من را به آنها معرفی کرد، دختر جوان کنارم نشست و گفت: مقصر همه اتفاقات خودم هستم. من 15 سال دارم و از وقتی پدرم گوشی مورد علاقه‌ام را برایم تهیه کرد، شبانه‌روز مثل همه هم‌سن‌وسال‌هایم دنبال تفریح و سرگرمی و وقت‌گذرانی در شبکه‌های اجتماعی بودم.

در یکی از همین شبکه‌های اجتماعی فردی به من پیشنهاد دوستی داد. پروفایلش را دیدم و از مشخصات و تصاویری که از خودش در پیج شخصی‌اش قرار داده بود خوشم آمد و به ‌همین ‌دلیل پیشنهادش را قبول کردم. آن فرد در مدت کوتاهی با چرب‌زبانی من را به خودش وابسته کرد و طوری اعتمادم را جلب کرد که تعدادی از عکس‌های خصوصی‌ام را برایش ارسال کردم و دقیقا از وقتی موفق شد عکس‌هایم را به دست بیاورد، دردسرهای من شروع شد.

علاوه بر تصاویر، اطلاعات شخصی زیادی از خود و خانواده‌ام در اختیارش گذاشته بودم. او با توجه به اطلاعات و مستنداتی که از من داشت شروع به تهدید و اخاذی کرد و از من می‌خواست تا هر چند روز یک‌ بار مبلغی را به حسابش واریز کنم تا خانواده‌ام را در جریان ارتباطمان قرار ندهد. بعد از مدتی از من خواست تا علاوه بر پول از نزدیک هم با او ملاقات داشته باشم.

با وجود ترس از واکنش والدینم تصمیم گرفتم موضوع اخاذی را با آنها در میان بگذارم و اجازه ندهم ماجرای اشتباهم از این پیچیده‌تر شود. بعد از صحبت با والدینم به پلیس فتا آمدیم.

پلیس موفق شد هویت واقعی فرد مزاحم را شناسایی کند. این مرد میانسال با اطلاعات و تصاویر ساختگی اقدام به راه‌اندازی پیج شخصی به اسم یک جوان 20‌ساله کرده بود و من همه حرف‌هایش را باور کردم و حالا متوجه شدم فریب یک آدم علاف و بی‌کار را خوردم که هم‌سن پدرم است. خوشحالم که موضوع را به‌موقع با خانواده‌ام در میان گذاشتم. خدا می‌داند اگر باز هم تسلیم خواسته‌هایش می‌شدم چه بلایی به سرم می‌آمد.

متهم این پرونده درحال‌حاضر با دستور مقام قضائی برای شناسایی سایر قربانیان احتمالی در اختیار پلیس فتا است. البته امیدوارم من اولین و آخرین فردی باشم که این مرد فریبش داده است.