سلامت نیوز: مردی که متهم است در یک درگیری خونین چشم جوانی را کور کرده است، با درخواست قصاص از سوی او روبهرو شد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، این پرونده یک سال قبل با گزارش مأموران کلانتری به جریان افتاد. براساس این گزارش درگیری شدید و خونینی مقابل یک سوپرمارکت اتفاق افتاد که منجر به زخمیشدن یک جوان شد. آنطورکه شاهدان به پلیس گزارش دادند، این درگیری میان چند مرد رخ داد و آنها با چوب به جان هم افتادند و در نهایت یکی از این افراد زخمی و با حضور مأموران اورژانس به بیمارستان انتقال داده شد.
پلیس تهران در تحقیقات متوجه شد در آن درگیری که میان صاحب سوپرمارکت و پدرش و دو مشتری رخ داده بود، مردی ۳۲ساله از ناحیه چشم بهشدت صدمه دیده است. تلاش پزشکان برای بهبود این فرد نتیجه نداد و چشم چپ جوان زخمی به نام ساتیار به خاطر اصابت جسمی سنگین تخلیه شد.
ساتیار پس از ترخیص از بیمارستان از صاحب سوپرمارکت به نام سهیل و پدرش شکایت کرد و گفت: آن روز من و دوستم به سوپرمارکت رفته بودیم تا سیگار بخریم؛ اما صاحب سوپرمارکت و پدرش ما را از مغازه بیرون انداختند. همین موضوع باعث درگیری میان ما شد. من با چوب به شیشه سوپرمارکت کوبیدم و همان موقع سهیل با چوب از مغازه بیرون آمد و ضربهای به صورتم زد که موجب شد چشم چپم تخلیه شود. من از این فرد و پدرش شاکی هستم.
با این شکایت، سهیل ۳۷ساله و پدرش بازداشت شدند و سهیل به درگیری با دو مشتری اعتراف کرد.
متهم گفت: من و پدرم سالهاست در سوپرمارکت خودمان کار میکنیم. آن شب ساتیار و دوستش درحالیکه مست بودند و حال طبیعی نداشتند وارد مغازه شدند. آخر شب ما میخواستیم مغازه را تعطیل کنیم و آنها میخواستند سیگار بخرند. من به آنها سیگار دادم اما سر پرداخت پول بهانهجویی کردند و میخواستند پولش را ندهند. پول دو نخ سیگار آنقدر نبود که من بخواهم به خاطرش درگیر شوم، با اینکه چیزی نگفتم اما آنها که حال طبیعی نداشتند، شروع به عربدهکشی کردند و ساتیار با چوبی که در دست داشت شیشههای مغازه را شکست. شکستهشدن شیشههای مغازه صدای فجیعی ایجاد کرد. پدر پیرم ترسیده بود و من نگران بودم هر لحظه اتفاقی رخ بدهد و او سکته کند؛ چون پدرم مشکل قلبی هم دارد. من برای اینکه دو مشتری مست را بترسانم و کاری کنم که آنها از مغازه دور شوند چوبی برداشتم و به بیرون مغازه رفتم. هدفم این بود که درگیری خارج از مغازه باشد تا پدرم خیلی نترسد و به وسایل نیز آسیب جدی وارد نشود. درگیری میان ما بالا گرفته بود. دو مرد مست به سمت من آمدند و من را با چوب حسابی کتک زدند و من هم با چوب ضربهای به صورت ساتیار زدم اما نمیخواستم چشم او آسیب ببیند.
پس از اعترافهای مرد جوان و با توجه به شکایت پسری که چشمش را از دست داده بود، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. شاکی در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده گفت: من چشم چپم را از دست دادهام و زندگی برایم سیاه شده است. من تقاضای قصاص چشم دارم و بههیچوجه به دریافت دیه رضایت نمیدهم. باید چشم سهیل هم تخلیه شود تا دردی را که تحمل کردهام بفهمد و با این درد بزرگ تا آخر عمر زندگی کند.
شاکی ادامه داد: سهیل خودش دعوا راه انداخت و ما مجبور شدیم شیشههای مغازه را بشکنیم. او بهزور میگفت پول سیگار را ندادهاید، درحالیکه ما پول سیگار را پرداخت کرده بودیم. او میخواست دو برابر از ما پول بگیرد، وقتی که دید ما زیر بار حرف زور نمیرویم و پول دوباره به او نمیدهیم، دعوا راه انداخت. او عصبانی شد و با عصبانیت به سمت ما حمله کرد. اگر او به ما حمله نمیکرد ما اصلا کاری به کارش نداشتیم و شیشههای مغازه را هم نمیشکستیم. در واقع ما برای دفاع از خودمان چنین کاری کردیم.
وقتی سهیل در جایگاه متهم ایستاد اتهامش را گردن نگرفت و گفت: آن شب دو پسر مست به مغازهمان آمدند و دعوا راه انداختند. آنها شیشههای مغازه را شکستند و من فقط برای ترساندن آنها با چوب به سمتشان حمله کردم چون پدرم خیلی ترسیده بود. شاکی و دوستش بودند که من را زدند و من فقط برای اینکه آنها را دور کنم ضربهای به ساتیار زدم؛ اما ضربهای به صورت او وارد نکردم. من نمیدانم چشم او چطور آسیب دیده است. ساتیار و دوستش بهشدت مست بودند و شاید در حین مستی آسیب دیدهاند. چون هر دو چوب داشتند شاید دوست ساتیار به او آسیب زده است یا اینکه چون مست بوده به جایی برخورد کرده است.
در این هنگام ساتیار گفت: ما مست نبودیم. ما کاملا هوشیار بودیم اما متهم به جای پذیرش جرمی که مرتکب شده است مدام من را متهم میکند. ما اصلا نمیخواستیم دعوا کنیم. متهم بود که به ما حمله کرد. من در بیمارستان سختی زیادی کشیدم. بدنم ناقص شده و حال خوبی ندارم. چشمم تخلیه شده و خیلی از کارهایی که مردم عادی انجام میدهند من نمیتوانم انجام دهم. حالا چطور این مرد را ببخشم. سرنوشت من تحت تأثیر قرار گرفته و حتی شغلم را از دست دادم.
با پایان دفاعیات این متهم قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.
نظر شما