شنبه ۸ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۱

روی نقشه کشورمان، جایی حوالی غرب، آن میانه‌ها، در دل استان چهارمحال و بختیاری و شهرستان اردل، روستای قلعه‌رشید سنجاق شده به نقشه.

روزگار سخت اهالی قلعه‌رشید

سلامت نیوز:روی نقشه کشورمان، جایی حوالی غرب، آن میانه‌ها، در دل استان چهارمحال و بختیاری و شهرستان اردل، روستای قلعه‌رشید سنجاق شده به نقشه.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جام جم ،رنگ این روستا سفید است؛ سفید ِسفید! هر تازه‌واردی که از راه برسد، سر بلند کند به سمت کوه‌های سالدران، از دور چشمش اول سفیدی می‌بیند، بعد دار و درخت. همین است که از سال‌ها پیش قلعه‌رشید را نه به خاطر کشاورزی‌اش می‌شناسند، نه به خاطر دامداری‌اش؛ قصه زندگی قلعه‌رشیدی ها از وقتی یادشان می‌آید، از وقتی پدربزرگ ها و بزرگ‌ترهای‌شان تعریف کرده‌اند همین بوده که حالا هست؛ آنها نان‌شان را از معدن به دست می‌آورند...

لطفا کلیشه‌های ذهنی‌تان را از معدن دور بریزید، معدن‌ها که همیشه نباید سیاه باشند و تیره، اینجا همه چیز رد و نشانی از سفیدی دارد، همین بلورهای سفیدرنگ نمک که درجه خلوص‌شان در قلعه‌رشید به 98 درصد می‌رسد.چهارمحال و بختیاری را که به سمت غرب می‌رویم، 75 کیلومتر که از شهرکرد دور می‌شویم، سفیدی نمایان می‌شود؛ اینجا معدن نمک قلعه‌رشید است، در 10 کیلومتری شمال شرقی زمین‌های کشاورزی روستایی به همین نام.گلی مرادپور، زیر آفتاب کم‌جان و بی‌رمق میانه پاییز، تند و تند کار می‌کند، چادرش را دور کمرش پیچیده و پای راستش را دراز کرده روی زمین؛ مقابلش بلورهای نمک، سفت و سخت چسبیده‌اند به همدیگر.

توی دست‌هایش لیسه است و زیر لب چیزی را زمزمه می‌کند. ما را که می بیند، خداقوت‌مان را که می‌شنود، سرش را بالا می‌آورد، دستش را سایه‌بان می‌کند روی پیشانی چروک خورده‌اش و می‌گوید:« سَلامَت بایی»...گلی از قدیمی‌های اینجاست، از خیلی سال پیش هر صبح آفتاب که بالا آمده خودش را رسانده اینجا و با تاریکی هوا، راه خانه اش را گرفته و رفته تا فردا که دوباره آفتاب بزند. او یکی از زنان معدنکار روستاست، زنی که می‌گوید: اینجا تا بوده زن‌ها در معدن نمک کار می‌کردند، آمدیم اینجا چون کار دیگری نداشتیم. 

موهایی که پای نمک سپید شد

رنگ قلعه‌رشید سفید است؛ سفید به رنگ نمکی که گسترده شده در نزدیکی خانه‌های‌شان، سفید به رنگ آرزوهای ماهی اسدی؛ زنی که موهایش را همین جا در همین معدن پای همین کوه سفید کرده است. ماهی خانم دقیق یادش نیست چندسالش است، چادرش را روی سرش جلو می‌کشد، کمی فکر می‌کند و می‌گوید: فکر کنم 60 سال.

از این 60 سال سهم او همیشه کار در معدن نمک بوده، از وقتی که یادش می‌آید.کار در معدن نمک، از قدیم بیشتر سهم زنان روستا بوده، هنوز هم هست اما حالا دیگر بیشتر همان زنان نسل قدیم، همان‌ها که از قبل بودند، هنوز اینجا حضور دارند و سختی‌های کار را به جان می‌خرند. جوان‌ترها چه؟ ماهی خانم می‌گوید: نه آنها نمی‌آیند.

درس خوانده‌اند، هرکدام یک کاری دارند برای خودشان. ما که هیچ بلد نبودیم، آمدیم اینجا.برای گلی، ماهی و بقیه زن‌ها، حضور در معدن نمک همیشه تکرار چند کار بوده و هست؛ این کارها را ماهی برایمان تعریف می‌کند:« جمع‌کردن نمک سخت است، باید برویم بالای کوه، بعد آب را هدایت کنیم به یک طرف سنگ، آب که رد می‌شود از خودش نمک به جا می‌گذارد.

بعد آب را به طرف دیگر هدایت کنیم و این بلور نمک‌هایی که آن بالا روی تخته سنگ‌ها تشکیل شده‌اند خرد می‌کنیم و با خودمان می‌آوریم پایین کوه. »حرف‌هایش را حاجیه خانم حیدری تکمیل می‌کند؛ یکی دیگر از زنان معدنکار قلعه‌رشید:«روی سنگ ها لایه 5 سانتی نمک می‌زنیم، بعد که آب را قطع کردیم، این قسمت خشک می‌شود و می‌توانیم این تکه‌های نمک را با تیشه بلند کنیم. آنها را توی کیسه می‌ریزیم و از بالای کوه می‌آوریم به سمت خرمنگاه. »خرمنگاه اینجا شبیه خرمنگاه‌های  بقیه روستاها نیست، اینجا همه چیز سفید است حتی خرمنگاه:

« نمک ها را می ریزیم روی هم کپه می شود. مثلا می شود 200 کیلو. بعد با یک سنگ گردی که ما به آن می گوییم بَردر، آنها را دوباره خرد می‌کنیم و بعد داخل یک کاسه که حجمش 6 کیلو نمک است پر می‌کنیم، این کاسه قالب ماست. بعد که نمک‌ها خشک شد، کاسه را برمی‌گردانیم روی زمین.»

 ای کاش باران نبارد!

پیش پای ما و این زن‌ها، روی زمین پر است از همین نمک‌های گنبدی‌شکل کوچک، نمک‌های قالب‌خورده‌ای که باید پنج روز در همین حالت بمانند تا نم‌شان گرفته شود.ماهی خانم با دست یکی از این نمک‌های گنبدی‌شکل را لمس می‌کند و می‌گوید: «نمک خیلی دیر خشک می‌شود باید بماند تا وقتی که کاملا خشک شود. بعد ما آنها را جمع می‌کنیم و می‌بریم برای فروش.»

درآمدی که از نمک توی سفره این زنان می‌رود زیاد نیست، اما آنها به همین دلخوش و راضی‌اند، حرف به اینجا که می‌رسد، از آرزوهایشان می‌گویند، سقف آرزوهایشان اما بلند نیست.ماهی، گلی و بقیه زنان که حالا دور ما جمع شده‌اند دوست دارند کار در معدن برایشان دائمی باشد. چرایش را که می پرسیم، این ماهی خانم است که با دست آسمان را نشان می‌دهد و می‌گوید: «هر بار که باران ببارد کار ما تعطیل می‌شود، به خاطر همین کار ما از آذر تا اردیبهشت که باران زیاد می‌بارد تعطیل است.»

اینجا کسی باران را دوست ندارد، ابرهای تیره که به آسمان قلعه‌رشید می‌رسند، انگار توی دل زن‌های روستا رخت می‌شویند. ابرها که می بارند، آنها خانه‌نشین می‌شوند، باران نمک‌ها را از روی سنگ‌ها می‌شوید و با خودش می برد. 

برکتی برای همه

آن‌طور که خلف حاتمی، دهیار 42 ساله روستای قلعه‌رشید به ما می‌گوید، از جمعیت 1700 نفره این روستا و 186 خانوارش همه سهمی از این معدن نمک به خانه می‌برند و در هر دوره بیش از 20 هزار قالب نمک توسط اهالی این روستا و روستاهای اطرافش تهیه و راهی بازار مصرف می‌شود. حاتمی می‌گوید: «این خاصیت طبیعت منطقه ماست، قدرت خداست که ما اینجا در فاصله نزدیک به هم، یک طرف آب شیرین داریم، یک طرف آب تلخ و وسط هم آب شور. مردم ما از حدود 200 سال پیش که عشایر بودند و پشت این کوه چادر می‌زدند، از نمک‌های این معدن استفاده می‌کردند.

همیشه هم این کار به صورت سنتی و با دست و وسایل ابتدایی انجام شده است.»او از توافق انجام شده بین اهالی هم در استفاده از معدن نمک می‌گوید، این که نمک‌های به دست آمده به صورت 64 سهم بین چهار فامیل بزرگ در روستا تقسیم شده و در حقیقت شامل همه اهالی روستا می‌شود و همه به نحوی از این نمک برای امرار معاش بهره‌برداری می‌کنند.

چرا در معدن نمک قلعه‌رشید بیشتر زن‌ها پای کارند؟ برای این سوال، دهیار روستا یک جواب بیشتر ندارد: «از قدیم اینجا مردها کشاورزی می‌کردند، گندم و جو می‌کاشتند و همیشه سرِ زمین‌های کشاورزی‌شان بودند به خاطر همین زن‌ها می‌رفتند معدن، مخصوصا زن‌های  سرپرست خانوار یا آنها که درآمد آنچنانی نداشتند.» 

کاش دائمی باشد

حاتمی اما در این سه سال که دهیار روستا شده، خیلی تلاش کرده تا بهره‌برداری از معدن را به یک درآمد دائمی برای اهالی روستا تبدیل کند؛ اتفاقی که فعلا نیفتاده و حاتمی در توضیح بیشتر درباره‌اش می گوید: «متاسفانه کار در معدن نمک فصلی است و تقریبا از وقتی بارندگی شروع می‌شود یعنی شش ماه سال تعطیل است.

اگر اینجا سرمایه‌گذاری برای ساماندهی به این موضوع انجام می‌شد، مثلا حوضچه‌ای برای انباشت نمک‌ها زده می‌شد یا آب باران کنترل می‌شد، از این نمک‌ها که نعمت خدادادی منطقه ماست استفاده بهتری می‌شد. اما شش ماه این نمک‌ها هدر می‌روند و کسی نمی‌تواند از آنها استفاده کند.»قلعه‌رشیدی‌ها بارها در فرمانداری اردل و استانداری چهارمحال و بختیاری، پیگیر این موضوع بوده و مثل خیلی جاهای دیگر دست خالی برگشته‌اند.

حاتمی می‌گوید: «به اینجا می‌گویند استان چهارمحال و بختیاری! و محال است مسؤولی قدمی برای این طور کارآفرینی‌ها و اشتغال‌زایی‌ها بردارد!»قلعه‌رشیدی‌ها دل پری از وعده و وعیدهایی دارند که هیچ وقت تحقق پیدا نکرده. همین است که دهیارشان می‌گوید: «از نماینده مجلس‌مان گرفته تا استاندار و فرماندار با همه صحبت کردیم اما نتیجه هیچ بوده، مثلا می‌گویند از بنیاد برکت کمک بگیرید اما خبری نشده است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha