سلامت نیوز:پیدا و ناپیدا به عروسکهایی میمانند با چشمهای عقیق و کالبدی لطیف، جانی ضعیف که گویی زمانه اجازه خندیدن به آنها نداده و هنوز لبخند روی لبانشان شکوفه نکرده. خندههاشان را از بقیه میدزدند، دوست دارند مثل بقیه آرزوهایشان را با صدایی بلند به دیگران بگویند، رؤیای معلم و دکتر و مهندس شدنشان را؛ اما سالهاست رؤیاهای رنگیشان از ترس تمسخر دیگران به خاکستری دلمرده بدل شده است.
به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت: باز فرزندان این سرزمین میگویم که دست روزگار به چهره معصومشان چنگ زده؛ عارضه مادرزادی «شکاف لب» و «شکاف کام» سالهاست خنده را بیرحمانه از آنها گرفته و حالا با آمدن تیم داوطلب جراحان پلاستیک مناطق محروم انگار زندگی میخواهد روی دیگر سکه را به آنها نشان دهد.
کودکان لبشکری و شکافکام اسیر پیله فقر و دردند. این بیماری اغلب در مناطق محروم سر برمیآورد. به گفته دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی، سرپرست تیم جراحان؛هنوز علت مشخصی برای تولد نوزادان مبتلا به شکاف لب و کام وجود ندارد اما گفته میشود نداشتن تغذیه صحیح، مصرف همزمان دارو در حین بارداری و ازدواجهای فامیلی و بیماریهای عفونی در سه ماهه اول بارداری در بروز این ناهنجاری مادرزادی مؤثرند. دکتر هرمزی این را هم به حرفهایش اضافه میکند که آمار مبتلایان به این بیماری در استانهای مرفه با استانهای محروم متفاوت است، چراکه این بیماری رابطه مستقیم با سطح آگاهی و رفاه مردم دارد. لب شکری نام دیگر این کودکان است که شکافهای عمیق و لبخندهای شکننده مثل زخمی همیشگی به صورت آنها چسبیده. با همین درد به دنیا میآیند و آنهایی که دستشان به دوا و دکتر نمیرسد با همان هم میروند. شکافها که بزرگ شدند زبان کوچک، لثهها و کام دهان را با هم درگیر میکنند،
سقف کام همچون دروازهای از خط میانی کام باز میشود و دهان و حفره بینی رابه هم گره میزند. چند سالی طول نمیکشد که دیگر تلفظ برخی از حروف مفهومش را برای مبتلایان به این نوع ناهنجاری از دست میدهد. بیمارانی که حالا دردشان در لیست شایعترین ناهنجاریهای مادرزادی سر و صورت در مناطق محروم جا خوش کرده است. هنوز علت بیماریشان مشخص نیست، هیچ چیزی هم نمیتواند جلوی تولدشان را بگیرد، حتی آزمایش ژنتیک یا سونوگرافی. آنها محکوم به زندگی هستند، زندگی با بیماری که مثل خوره به جانشان میافتد و ذره ذره روحشان را تمام میکند.
بزرگتر که میشوند، مشکلاتشان عمیقتر میشود. غذا خوردن، حرف زدن و دندان درآوردن مصیبتی است برایشان. چهرهای عادی آرزویشان میشود. نه فقط کام و لبشان که حلق و بینیشان نیز کم کم درگیر میشود. آن قدر که غذا خوردن هم ممکن است راه گلو را ببندد. چهرهشان درد دارد با مشتی غم. غصه بیماری و شکافهای عمیقشان یک طرف نگاه تمسخرآمیز و پرسشگر دیگران هم طرف دیگر. هر بار جراحی شکاف کام آن قدر برایشان دردناک است که طاقتشان را طاق میکند.
کاروان 18 نفره پزشکان داوطلب جراحی پلاستیک این بار به کرمانشاه آمدهاند، نوزدهمین سفر پزشکان خیراندیشی که از 9 سال پیش سفرهای استانیشان را آغاز کردند. آنها به مناطق محروم میروند تا نیازمندان را معالجه کنند. این بار همراهشان شدم تا راوی داستانی باشم که شاید کسی کمتر آن را شنیده باشد، راوی صحنههایی تلخی که با شیرینی به پایان میرسد.
برش
دکتر کلانتر هرمزی که من هم افتخار چند روز همراهی او و همکارانش را در این سفر ٤ روزه در کرمانشاه دارم در تشریح معاینه و جراحیها میگوید: «ما در مجموع بیش از هزار و 200 نفر از استانهای کرمانشاه، مرکزی، لرستان، آذربایجان غربی، سیستان و بلوچستان، کردستان، اصفهان، ایلام، هرمزگان و... را معاینه و 155 نفرشان را که مشکل شکاف کام و لب داشتند جراحی کردیم و به بقیه وقت دادیم که تهران بیایند و آنها را رایگان عمل کنیم.
ما در روز نخست 160 ویزیت و 15 عمل جراحی، روز دوم بیش از 300 ویزیت و 40 عمل جراحی که رکورد زمانی بیشترین جراحی شکاف کام و لب است را جابهجا کردیم، روز سوم ٣٠٠ ویزیت و 37 جراحی و در مجموع بعد از 6 روز معاینه و ویزیت 1200 نفر را معاینه و 157 نفر مبتلا به شکاف کام، لب و ناهنجاری صورت و 6 عمل ارتوپدی را رایگان جراحی کردیم البته اگر امکانات بیشتری داشتیم و بخشهای بستری و اتاقهای عمل ظرفیت بیشتری داشتند حتماً این آمار بالاتر هم میرفت.»
از دکتر کلانتر درباره تجهیزات پزشکی میپرسم که آیا این بیمارستان تجهیزات لازم را در اختیار داشته یا نه؟: «معمولا بیمارستانها همکاری خیلی خوبی دارند و اگر تجهیزات داشته باشند حتماً در اختیارمان میگذارند ولی معمولاً تجهیزاتی همچون نخ مخصوص بخیه و جراحی را با هزینه شخصی خودمان تأمین میکنیم، هدف من و تیم پزشکی خدمت به مردم محروم است. هزینه عمل جراحی شکاف لب و کام بین ٥ تا ٧ میلیون است ولی ما با دل و جان و به عنوان فعالیتی خداپسندانه و انساندوستانه رایگان عمل میکنیم و این فعالیت همچنان ادامه خواهد داشت.
باور کنید وقتی میبینیم آدمهایی که تا دیروز درگیر این ناهنجاری فک و صورت بودند حالا میتوانند بخندند و اعتماد به نفس پیدا کردهاند از صمیم دل خوشحال میشویم و هیچ چیز با ارزشتر از خوشحالی مردم نیست.»
همراه دکتر هرمزی وهمکارانش از فرودگاه کرمانشاه مستقیم به بیمارستان امام خمینی این شهر میرویم. کار از همان دقایق ابتدایی حضور جراحان پلاستیک، متخصصان ارتوپد، گوش و حلق و بینی، متخصص بیهوشی و تکنیسینهای اتاق عمل و بیهوشی آغاز میشود. مقابل بیمارستان خیلی شلوغ است، چنین صحنهای را در هیچ بیمارستانی ندیده بودم، صحنهای که مراجعانش فقط یک مشکل دارند: آن هم ضایعه مادرزادی شکاف لب و کام. سالن آمفی تئاتر بیمارستان را آماده کردهاند برای متخصصان و دکتر کلانتر هرمزی و 2 تن یگر از همکارانش کار را بدون اتلاف وقت شروع میکنند.
یکی از جراحان پلاستیک معاینه اولیه را انجام میدهد، متخصص بعدی معاینه فک و صورت و معاینه نهایی با دکتر کلانتر هرمزی است که جراحی باید اینجا صورت بگیرد یا تهران. آنهایی که مشکل پیچیده فک و صورت ندارند همین امروز عمل میشوند ولی آنهایی که جراحیشان تخصصیتر و مشکل است باید به تهران بیایند. البته جراحی آنها هم رایگان است. بر اساس آمار مسئولان بیمارستان امام خمینی ثبتنام اسامی بیماران مبتلا به شکاف کام و لب و ناهنجاریهای سر و صورت از مرز 3 هزار نفر گذشته است. خبر ورود تیم پزشکی جراحی پلاستیک از هفتهها پیش علاوه بر اینکه با بنرهایی در سطح شهر و از سوی بهیارهای روستاها اطلاعرسانی شده بلکه در گروههای تلگرامی نیز دست به دست شده و حالا نه تنها از شهر و روستاهای کرمانشاه حتی از استانهای دیگر هم بیماران آمدهاند. بعد از معاینات اولیه عکاس پزشکی از بیماران برای تکمیل پرونده عکس میگیرد و به کودکان عروسک میدهد. بچههایی که شاید برای نخستین بار است پایشان به بیمارستان رسیده است. 7 اتاق را برای جراحی آماده کردهاند و خیلی زود کار برای جراحان آغاز میشود.
ترسیم لبخند بر چهره بیماران
خانوادهها از جاهای دور و نزدیک آمدهاند، اغلب یا روستایی اند یا عشایر. خستهاند، درست مثل «وحید» که چشمهای سبز و درشتش را به کف زمین دوخته است. 27 ساله و کارگراست و با اتوبوس از میاندوآب آمده. مادرش میگوید: درست از همان روزی که وحید به دنیا آمد شکاف کام و لب میهمان ناخواندهاش شد. پدر و مادر میانسالش هیچ نسبت فامیلی باهم ندارند اما مصرف قرصهای ضدبارداری کار دست فرزند آخرشان داد: «دبیرستان را ناتمام گذاشت و درس و مدرسه را رها کرد و رفت سراغ کارگری. وقتی حرف میزند کسی متوجه نمیشود مسخرهاش میکنند، میخواهم برایش زن بگیرم اما کسی جواب مثبت نمیدهد.» خودش میگوید: از خدا راضیام چه خوب شوم و چه نشوم.» اسم وحید را که از پشت بلندگو میخوانند مادرش به زبان ترکی میگوید«یاخچی دکتوردی اینشالله عمل اولاًر جورلنر» (دکتر خیلی خوبی است انشاءالله عملش میکند و خوب میشود) بعد از آنکه معاینه تمام میشود دکتر کلانترهرمزی به وحید میگوید برو بستری شو، همین امروز عمل میشوی. چشمهای وحید از شادی برق میزند. مادرها و پدرهای زیادی در سالن آمفی تئاتر بیمارستان منتظر ویزیت دکتر هرمزی هستند. یکی میگوید بچهام نمیتواند حرف بزند آن یکی از شکاف عمیق کام کودک سه سالهاش پریشان است.
اینها درد مشترک تمام حاضران در سالن است. ایلیای 9 ساله هم سرنوشت تکرار شده وحید است. درست مثل «تینا»2 ساله که شکاف عمیق سقف دهانش ،دیگر غذاخوردن را هم برایش سخت کرده است. از «ثلاث باباجی» به کرمانشاه آمدهاند تا تیم جراحی پلاستیک شکاف کام و لب او را درست کنند، حتی لثههایش جا برای دندان درآوردن ندارند. مادر جوان تینا نگران حرف زدن دخترش است، دندان درآوردن، راه رفتن. نگران حرف مردم:«تا حالا 27 میلیون خرج کاردرمانی و گفتاردرمانیاش شده از هفت ماهگی میبرمش. جراحیهایش در تهران آنچنان هزینهای نداشته. حساب کن دو روز در هفته میبرم گفتار درمانی و کار درمانی. 40 هزار تومن گفتار درمانی و 40 هزار تومان کاردرمانی در هفته میشود 320 هزار تومان. همین
320 هزار تومنها را حساب کن ببین در سال چقدر میشود؟ از رفتن به شهر غریب خسته شدم کرایهها سنگین است. خوشحالم که بهترین دکتر شکاف کام و لب همراه با تیمش به کرمانشاه آمدهاند. بالاخره شهر خودم ویزیت و عمل میشود خیلی بهتر است.»
کمی آن طرفتر گلاره همسر و دختردایی 23 ساله مظفر ٢٧ ساله با صدایی که اندوه، بزرگترین قسمت صدایش است، از حال و روزش میگوید؛ از «کژال» دختر دو سالهشان که لب شکری است و«مظفر» برای پیدا کردن پول جراحی دخترش، برای دومین سال است که با وجود قدغن کردن دکترها بازهم جوشکاری میکند.«دو سال و نیم پیش با مظفر ازدواج کردم. کژال که به دنیا آمد همه مردم روستا تعجب کردند. در روستای ما 100 نفر زندگی میکند. چنین چیزی را تا آن موقع ندیده بودند و بعضیها حتی پشت مان حرف میزدند که معلوم نیست چهکار کردند بچه اینطور شده. من و مظفر حتی اسم بیماری کژال هم را نمیدانستیم. دخترعمه مظفر از سنندج که آمده بود فهمیدیم کژال شکاف کام و لب دارد. من از طریق گروههای خبری در تلگرام باخبر شدم که پزشکان خیری از تهران آمدهاند و بعدش با مظفر آمدیم ترمینال و 5 صبح رسیدیم بیمارستان. مظفر جوشکاری میکند اگر کار باشد روزی 30 هزار تومن به او میدهند. به خدا توی خونه یخچال و تلویزیون و وسایل اولیه زندگی نداریم. با همون 5 میلیونی که برای دخترم خرج کردیم میتوانستیم وسایل زندگی بخریم ولی کژال مهم تره. وقتی زنگ زدن و گفتن تیم پزشکی برای شکاف کام کرمانشاه میاد کلی خوشحال شدیم، امیدواریم دکترها مشکل دخترمون رو برای همیشه برطرف کنن.» اینجا هر کسی برای خودش داستانی دارد. «آوین» هم با پدرش از روستای «آران دان» کردستان آمده.
دختر 17 ساله چشم و ابرو سیاهی که جمع شدگی لب بالاییاش مثل زخمی کهنه به صورت زیبایش چنگ زده:« مدرسه که بودم بچهها بهخاطر چهره کج و معوج و صدای نامفهومی که حروف را درست نمیتوانم ادا کنم مسخرهام میکردند. بهخاطر همین هم کنکور شرکت نکردم. کسی به حرفهایم گوش نمیدهد. هیچ کس مرا جدی نمیگیرد.» از واکنش همکلاسیهایش میپرسم، از کنجکاویشان از تعجبشان.می گوید که به کسی چیزی نمیگویم. جوابهای «آوین» یک کلمه است. پدرش میگوید: «همیشه همینطور است، بیرون از خانه با کسی حرفی نمیزند.» هیچ حسی روی صورت آوین نیست جز غم چشمهایش. سرش را با سبدبافی گرم میکند. گاهی هم کتابهای درسیاش را میخواند: «اوایل بیشتر از 3 میلیون برایش خرج کردیم. خانم برای ماهایی که در کرایه ماشین ماندهایم هزار تومن هم هزار تومنه. وضعیت مالی خوبی نداریم. والا شرمنده این دختر شدم. کارگرم، اگر کار باشه خب پول برای سیر کردن شکم زن و بچهام هست اگر نباشه به قرض و بدهی میافتم. اگر کار داشتم و پولی توی دست و بالم بود خیلی زودتر از اینها او را تهران میبردم تا مشکلش حل بشه ولی کسی که نه شغلی داره نه پولی ،کاری از دستش بر نمیاد. شکر خدا به ما گفتن گروه پزشکی از تهران میاد اینجا و رایگان عمل میکنه، خودمونو رسوندیم اینجا. قراره امروز دخترمو عمل کنند.دیگر اسیر شهرها نمیشویم. همین جا عمل میشود.»
کمی آن طرفتر زنی که خود را «آیت» معرفی میکند همراه همسر 28 سالهاش لقمان و دختر خردسالش از دزفول به کرمانشاه آمدهاند. او هم از دخترش میگوید و روزهای سخت چهار سال و نیم گذشته«زبان کوچک دخترم تشکیل نشده است، هنوز حرف نمیزند و نمیتواند راه برود. ما باید هفتهای دو سه بار او را به کاردرمانی، گفتاردرمانی و فیزیوتراپی ببریم. لقمان کارگر فصلی است ولی چون نزدیک به دو سال است بیکار است دیگر نمیتوانستیم هزینه کاردرمانی و گفتاردرمانی و فیزیوتراپی «مهنا» را بدهیم. ما ماهی 250 هزار تومان اجاره میدهیم. بیمه سلامت هستیم ولی هزینههای ایاب و ذهاب به تهران را که بیمه نمیدهد. فقط یک بار تهران رفتیم نه که آنجا هزینههای جراحی در بیمارستانهای دولتی زیاد باشد اما فقط خرج سفرمان 500 هزار تومنی شد.»آیت میگوید که سه بار مهنا زیر تیغ جراحی رفته حتی لثههایش جایی برای دندان درآوردن ندارند.همسر آیت میگوید: «خانم آن موقع که شیر میخورد 260 هزار تومان دادیم و از تهران برایش شیشه شیر سفارش دادیم.» آیت میگوید که با لقمان دخترخاله و پسرخاله هستند و بارها به او گفته به تهران بیایند اما او گفته فعلاً پولی دم دستش ندارد: «چهکار کنم. هزینه رفت و آمد و چند شب اقامت مان را در تهران چه کسی میدهد؟»
مبتلایان به ناهنجاری شکاف کام و لب در محرومترین استانهای کشور زندگی میکنند. نه فقط نبود جراح پلاستیک و فک و صورت اذیتشان میکند که نگاه مردم به این افراد هم کمتر از درد بیماریشان نیست.«گلپایگان مثل تهران نیست آنجا وقتی مدرسه میرفتم زمزمههای چی شده چرا لبت پاره شده اذیتم میکرد.» مریم 23 ساله از زمانی میگوید که کنجکاویهای بیش از حد همکلاسیها و همسایههایشان بیش از حد او را کلافه کرده بود:«بچههای مدرسه مسخرهام میکردند. خیلی اذیت شدم. بخاطر همین قضیه منزوی شدم.دانشگاه هم نتوانستم بروم.
سرکار رفتم. فروشندگی و منشی گری کردم و پول جمع کردم. یکبار هم شکاف کامم را در شیراز عمل کردم اما خوب جوش نخورده بود. باید دوباره عمل میشدم. هزینهاش را نداشتم. خیلی خوشحالم دکتر کلانترجراحیام میکند. من از تلگرام باخبر شدم.4 صبح راه افتادم. از قبل در اینترنت دکتر کلانتر را میشناختم. شنیدم دوباره میخواهد به مناطق محروم بیاید و بیماران را رایگان جراحی میکند. خیلی خوشحالم.» مریم اینها را که میگوید اشک روی صورتش سر میخورد و بر روسری آبی او میچکد. نگاهی به لیست بیماران میاندازم آنها با همه نداریشان از 14 استان کشور(بوشهر، سیستان و بلوچستان، همدان، تهران، قزوین، کردستان، شهرکرد، خراسان رضوی و شمالی، آذربایجان غربی، مرکزی، لرستان، ایلام، خوزستان و هرمزگان) کیلومترها راه را طی کردهاند تا به کرمانشاه برسند. یکی برای ناهنجاری فک و صورتش، یکی برای جراحی شکاف لب و تعداد زیادی هم برای هر دو شکاف کام و لب و... هزینه این رفت و آمدها را هم ندارند ولی نوزدهمین سفر استانی تیم جراحان پلاستیک مناطق محروم نقطه تلاقی لبخندهایی میشود که از گوشه و کنار ایران در کرمانشاه جمع شدهاند.
«ایمان عزیزی» اهل نورآباد لرستان یکی دیگر از همین افراد است. او هم 33 ساله و کارگر است. شکاف کام دارد ولی شکستگی بینیاش بدجور عذابش میدهد و خواب راحت را از چشمش گرفته :«اینجا حداقل کاری که برای ما میکنند این است که پول نمیگیرند؛ هزینهها همه رایگان است. پزشکهای بسیار خوب و متخصصی از تهران آمدهاند که کارهای رایگان انجام میدهند. در کرمانشاه گفتند قسمتی از استخوان ران را برمی دارند و در بینی میگذارند، 10 میلیون تومان میشد. هزینهها نسبت به درآمدی که دارم زیاد است. نداشتم بدهم. باید کل پولی را که جمع کردم بابت عمل هایم میدادم. من یک کارگر سادهام و پدرم بنا است. الان هم که وقت کار و کشاورزی است نمیتوانم به تهران بروم. بعد از عمل میخواهم زن بیاورم.»
سفیدپوشان بیادعا
در پایان هر روز بعد از آنکه کار معاینه و جراحی تمام میشود دکتر کلانتر هرمزی برای ملاقات بیماران به بخشهای بستری میرود. دومین تخت با ملافه بنفش جای روژین است. روز قبل او را در در حالی که دستش را به دست پدرش گره زده بود دیدم. دختر 9 ساله کردی که چشمهایی سبز دارد و موهایی بور که تا وسط کمرش آمده. لباس سفید رنگ بلندی پوشیده بود و چشمش به پزشکان است که چه میکنند. وقتی به او لبخند میزنم، انگار که خجالت کشیده باشد خنده ریزی میکند و روی گونه هایش چالهای میافتد به ظرافت قد و قوارهاش و خود را در آغوش پدر پنهان میکند.
از یکی از روستاهای میاندوآب آمدهاند. پدرش کشاورز است و با هزار مشقت خودشان را به کرمانشاه رساندهاند. پدر روژین در جواب سؤالم که چطور متوجه حضور پزشکان در این شهر شده، میگوید: «سر زمین کار میکردم. خواهرزادهام زنگ زد و گفت که توی اینترنت خونده که یک گروه جراح به کرمانشاه میان و لب شکریها رو عمل میکنن. از خوشحالی از سر زمین تا خونه با پای برهنه در گل و لای دویدم تا وسایل سفر را جمع و جور کنم.» دخترش را نوازش میکند و ادامه حرفهایش را میگیرد: «دخترم زیباست. حیف که لب بالاییاش از همان زمانی که به دنیا اومد اینطور بود. روژین از زمانی که مدرسه رفت مشکلات ما بیشتر و بیشتر شد، همکلاسیهاش مسخرهاش میکردن. وضعمون هم خوب نبود که دخترمو پیش دکتر ببریم. وقتی شنیدم بهترین دکترها از تهران اینجا آمدهاند و آدمهایی که این مشکل رو دارن رایگان عمل میکنن. انگار غم بزرگی رو از روی دلم برداشتن، والا سالهای سال هم نمیتونستم پول عمل دخترمو جور کنم. انشاءالله هر چی میخوان خدا بهشون بده.»
صدای تشکر همراهان بیماران از دکتر کلانتر هرمزی بخش را پر میکند. زن جوانی که لباس محلی کردی پوشیده و موهایش را تا کمر بافت زده مدام دکترها را دعا میکند: «راه دوری آمدهاید خدا خیرتان بدهد»
اما داستان «محمدمهدی ناطق»، از آن قصههایی است که مثل فیلمهای سینمایی پایان خوشی دارد. هنرمندی است که آواز میخواند. خواننده سنتی است و سالهای سال با شکاف لب و کام دست و پنجه نرم میکند. ٢ سال پیش با دکتر کلانترهرمزی آشنا میشود و به تهران میآید. تیم پزشکی همه مخارج جراحیاش را به عهده میگیرند و حالا نقطه ضعفش با کمک پزشکان به نقطه قوتش بدل شده. در همه سفرها تیم پزشکی را همراهی میکند تا به همه بیماران شکاف لب و کام این پیام را بدهد که شاهنامه آخرش خوش است. با بیماران صحبت کند و به آنها امید میدهد و هدیهاش در روز آخر کنسرتی در سالن آمفی تئاتر است.
اما نباید از تلاش و زحمات طاقتفرسای جراحان پلاستیک، متخصصان ارتوپد، گوش و حلق و بینی و بیهوشی و تکنیسینهای اتاق عمل و بیهوشی که ساعتها در اتاق عمل مشغول جراحی هستند بگذریم، پزشکان بیادعایی که هر چند ماه شال و کلاه میکنند و به مناطق محروم میآیند تا گرهای از هموطنانمان بگشایند، گره از مشکلات مرزنشینان و چادرنشینان و کپرنشینان و محرومانی که با آمدن آنها امیدوار میشوند که فراموش نشدهاند.
اما پرونده ٤ روزه تیم پزشکی در کرمانشاه با جراحی «شایان» کوچولو به پایان رسید. این پسربچه همراه پدرش از روستای «کهریزپلکونه» کرمانشاه آمده بود، فایل جراحی بسته شده بود ولی به لطف پزشکان او هم عمل شد. پدر او از عشایر چادرنشین است، گل چین مادر شایان میگوید: «شایان تا به حال شهر نیامده، زندگی در چادر سخت است. ما در چادر زندگی میکنیم والا نه پولمان به این عملها میرسه نه وقت میکردیم او را به دکتر نشان دهیم، یکی از فامیلها امروز به چادر آمد و گفت چند تا دکتر از تهران آمدهاند. من هم گفتم که شایان رو به شهر ببرم و بهشون نشون بدم، گوسفندها را به صاحبش سپردم و آمدیم بیمارستان، احساس خیلی خوبی دارم. خدا دکتر را خیر بدهد که راضی شد پسرم را عمل کند.انشاءالله خوب میشه خدا هر چی میخواد به این دکترها بدهد.»
و بدین ترتیب تیم جراحی پلاستیک مناطق محروم به کار خودشان در این سفر پایان دادند و قرار است در بیستمین سفرشان به استان خوزستان سفر کنند. سفری که امید و سلامت را به ارمغان میآورد.
گفتنی است در سفر جراحان پلاستیک داوطلب به مناطق محروم دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی فوق تخصص جراح پلاستیک و سرپرست تیم،دکتر علی پرند فوق تخصص جراح پلاستیک، دکتر رضا شاهوردیانی فوق تخصص جراح پلاستیک، دکتر علیرضا صابری فوق تخصص جراح پلاستیک، دکتر کامیار اژدری فوق تخصص جراح پلاستیک، دکتر اصغر اسماعیل زاده فوق تخصص جراح پلاستیک، دکتر سید سعید شیرنگی فوقف تخصص جراح پلاستیک، دکتر محسن فدایی عراقی فوق تخصص جراح پلاستیک، دکتر عبدالرضا شیخی جراح پلاستیک، دکتر احمدرضا ریحانی ارتوپد، دکتر هاینه شهبازایان متخصص گوش و حلق و بینی ، دکتر احمد اقبالی متخصص بیهوشی، اسماعیل نصر آبادی پرستار اتاق عمل، پوریا رضایی فردود پرستار اتاق عمل، علیرضا چیت سازان عکاس و فیلمبردار پزشکی، فرشید شیخ تکنسین بیهوشی، محمد مهدی ناطق هنرمند و مددکار اجتماعی، دکتر امیر حسین مسرور متخصص ارتودنسی، مرتضی پودینه گفتار درمان، عماد رامه و حمیدرضا صدرالله پور مددکار اجتماعی حضور داشتند.
نظر شما