اگر تا یکی دو سال پیش از جامعه‌شناسان خانواده و مسئولان حقوقی می‌پرسیدیم مهم‌ترین آسیبی که خانواده ایرانی را تهدید می‌کند چیست، به اتفاق از طلاق نام می‌بردند. موضوعی که به هر حال با هر کیفیتی و به هر دلیلی، به هرحال در بطن خانواده اتفاق می‌افتد. هرچند افزایش سن ازدواج و بی‌رغبتی جوانان به آن هم در مراحل بعدی قرار می‌گرفت اما دغدغه حفظ خانواده‌های تشکیل شده، ‌ از همه مهم‌تر بود. متاسفانه امروزه به دلیل عدم تعلق قانونی و شرعی و بعضا عرفی بین بعضی از زوجین، هیچ گونه تعهدی نیز در قبال زن و مخصوصا کودکی که در این وانفسا پا بر عرصه وجود گذاشته نیست. زنی که تن به این سبک زندگی داده نه همسر است و نه بیوه و مطلقه!

زنان معلقه معظلی تازه

سلامت نیوز: اگر تا یکی دو سال پیش از جامعه‌شناسان خانواده و مسئولان حقوقی می‌پرسیدیم مهم‌ترین آسیبی که خانواده ایرانی را تهدید می‌کند چیست، به اتفاق از طلاق نام می‌بردند. موضوعی که به هر حال با هر کیفیتی و به هر دلیلی، به هرحال در بطن خانواده اتفاق می‌افتد. هرچند افزایش سن ازدواج و بی‌رغبتی جوانان به آن هم در مراحل بعدی قرار می‌گرفت اما دغدغه حفظ خانواده‌های تشکیل شده، ‌ از همه مهم‌تر بود. متاسفانه  امروزه به دلیل عدم تعلق قانونی و شرعی و بعضا عرفی بین بعضی از زوجین، هیچ گونه تعهدی نیز در قبال زن و مخصوصا کودکی که در این وانفسا پا بر عرصه وجود گذاشته  نیست. زنی که تن به این سبک زندگی داده نه همسر است و نه بیوه و مطلقه!

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه قانون نوشت: در میان همه آسیب های ریز و درشتی كه سال‌های  اخیر در جامعه ایرانی با آن مواجه بودیم، آسیبی با نام «زنان معلقه» كمتر به گوش مان خورده است. آسیبی كه شاید تبعات آن را به وضوح دیده باشیم، اما كمتر اتفاق افتاده كه به عوامل آن دقت كرده باشیم و امروز گستره زیادی در جامعه پیدا كرده است. زن معلقه، زنی است كه به هر دلیلی همسر او ترك سرپرستی كرده و نه تعریفی از زن مطلقه دارد و نه زن متاهل!  در  سال ها ی  اخیرهم كه اتفاقی مذموم به نام ازدواج سفید در میان گروه هایی از جوانان رخ داده که دامنه زنان معلقه را بیشتر كرده است و بی توجهی به رشد و تبعات آن می تواند آسیب های اجتماعی بیشتری را در جامعه به همراه داشته باشد.


زنان معلقه، دیده شوند
اگر تا یکی دو سال پیش از جامعه‌شناسان خانواده و مسئولان حقوقی می‌پرسیدیم مهم‌ترین آسیبی که خانواده ایرانی را تهدید می‌کند چیست، به اتفاق از طلاق نام می‌بردند. موضوعی که به هر حال با هر کیفیتی و به هر دلیلی، به هرحال در بطن خانواده اتفاق می‌افتد. هرچند افزایش سن ازدواج و بی‌رغبتی جوانان به آن هم در مراحل بعدی قرار می‌گرفت اما دغدغه حفظ خانواده‌های تشکیل شده، ‌ از همه مهم‌تر بود. متاسفانه  امروزه به دلیل عدم تعلق قانونی و شرعی و بعضا عرفی بین بعضی از زوجین، هیچ گونه تعهدی نیز در قبال زن و مخصوصا کودکی که در این وانفسا پا بر عرصه وجود گذاشته  نیست. زنی که تن به این سبک زندگی داده نه همسر است و نه بیوه و مطلقه! در قرآن کریم سوره نساء آیه ۱۲۹ هم کلمه «معلقه» آمده و در این آیه بر معلق نکردن زنان از سوی شوهران شان تأکید شده است. زن معلقه، زنی است که هم شوهر دارد و هم ندارد. زنی که سرپرستش به هر دلیلی رفته و دیگر به خانه بازنگشته است. در این میان زن به امید بازگشت شوهرش روز‌ها را شب و شب‌ها را صبح می‌کند و حاضر به گرفتن طلاق نیست و بار زندگی را به دوش می‌کشد. شاید بروز پدیده آسیب‌های اجتماعی امروزه تعریف دیگری هم از زنان معلقه داشته باشد. علاوه بر آن هستند دخترانی که با وعده‌های واهی منزل را ترک کرده  و در کنار مردانی قرار گرفته و اکنون مادر شده‌اند.این دسته از زنان که از سوی پدر فرزندشان‌‌ رها شده‌اند، در جامعه نیز کمتر به این قشر توجه شده است.


آسیب هایی كه روح و جسم را می آزارد
این زنان از نظر روحی دچار بحران‌هایی از جمله اعتیاد یا جذب شبکه‌های غیراخلاقی و فساد  شده و به عنوان برده‌ای بی‌هویت مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند. این گروه از زنان، اکثراً بعد از ارتباط ایجاد شده که منجر به فرار از منزل شده است، دچار شکست عاطفی و‌‌ رها می‌شوند و فشارهای روانی زیادی را تحمل می‌کنند. در این میان، شوک ناشی از ترک شریک زندگی موجب ایجاد تنش در زندگی آن‌ها و ابتلا به افسردگی و اعتیاد و تن دادن به هرنوع سوءاستفاده ابزاری از ایشان می‌شود. ماندن در شرایط نامساعد مذکور عمدتاً به دلیل عدم پذیرش از سوی خانواده‌ها آن هم در صورتی که خود خانواده دچار
بنیان از هم گسیخته‌ای نبوده باشد است. احساس تنها بودن در یک جامعه شلوغ، نبود اطمینان از آینده، تأمین اقتصادی، اجتماعی، روانی و احساسی از آسیب‌هایی است که این زنان را تهدید و به تدریج زمینه انحراف آن‌ها را فراهم و ادامه دار کرده است. با توجه به آسیب‌هایی که این زنان تجربه کرده‌اند، برای بازگشت به خانواده یا جامعه نیاز به حمایت اجتماعی دارند.این در شرایطی است كه بعضاً بسیاری از آن‌ها به دلیل بی‌هویت ماندن کودکان شان، خود را مجبور به‌‌ رها کردن فرزند یا فروش آن می‌بینند یا از کودک شان نیز استفاده ابزاری (تکدی، حمل مواد، سوءاستفاده جنسی، و…) می كنند.  گروهی آنان را در اختیار قاچاقچیان مواد مخدر می‌گذارند، یعنی فرزندان خود را به باندهای حمل مواد مخدر می‌فروشند تا آن‌ها هم در این کار سهیم شوند. عده‌ای هم فرزندان‌شان را به قاچاقچیان انسان می‌دهند تا اندام آن‌ها را برای پیوند عضو از بدن‌های نحیف شان جدا کنند.


ضرورت توجه دولت و تشكل ها
در  سال های اخیر محدودیت‌های قانونی، مانع از حضور مستقیم بخش دولتی به عنوان بخش حمایتگر در این زمینه  شده است که به دلیل وقوع جرمی محرز و غیرشرعی قابل تعمق است. بنابراین به نظر می آید سازمان‌های مردم نهاد و خیریه ها می‌توانند ابتدا این گروه از زنان را شناسایی و پس از احراز معلقه بودن شان، آن‌ها را به شبکه حمایتی  ای متشکل از دولت و مددکاران اجتماعی معرفی کنند. علاوه بر حمایت‌های روان‌شناختی این گروه از زنان، برای فراهم شدن زمینه بازگشت آنها به جامعه، نیاز است تا وضعیت فرزندان این افراد نیز ساماندهی شود. البته توجه به این نکته هم که ساماندهی این افراد با
حمایت های بی‌برنامه که خود منجر به آسیب رسانی و ترویج وقوع آن از حیث جرم‌شناسی خواهد شد بسیار حائز اهمیت است كه باید به آن توجه شود.

كارشناسان معتقدند با وجود ضرورت حمایت از زنان بدسرپرست و آسیب دیده از آنجا که بیشترین خدمات به زنان بی‌سرپرست تعلق می‌گیرد، کمک نکردن به زنان بدسرپرست که دارای شرایط خاص هستند، به دلیل محدودیت‌های قانونی و عرفی ممکن است باعث تشویق آنان به ماندن در شرایط ناگوار آسیب
 (اعتیاد، فساد و …) به دلیل عدم استفاده از حمایت‌های قانونی شود. قابل كتمان نیست كه شرایط کشور از حیث میزان افراد در حوزه‌های آسیب‌های اجتماعی حاد است و همین مسئله وضعیت را در کنار سایر کشور‌ها غیرعادی جلوه می‌دهد اما در عین حال اطلاع‌ رسانی هم موثر است، تا جایی که می‌تواند از میزان این نوع مشکلات بکاهد. البته سیستم‌هایی که به  رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی اختصاص دارد نیز باید گسترش یابد تا فرزندان و دخترانی که در معرض تهدید قرار دارند با ارتباط با این سیستم‌ها خود را از خطر ورود به آسیب برهانند.  در سال ها ی اخیر، بسیاری از کودکان که به فروش می‌رسند، متولد شده از زنان آسیب دیده‌ای هستند که مادران آن‌ها خارج از نکاح شرعی بوده و به تبع آن فرزندان شان فاقد شناسنامه و اوراق شناسایی هستند. بنابراین برخورد با این معضل بسیار پیچیده به نظر می‌رسد و برای برخورد با این گونه جرم‌ها و آسیب‌ها، تحقیقات گسترده‌ای مورد نیاز است. در واقع شاید تنها توصیه‌ای که می‌توان ارائه کرد، ایجاد بستر فرهنگی از طریق آگاه کردن افراد جامعه است که می‌تواند به پیشگیری بینجامد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha