به گزارش سلامت نیوز به نقل از حمایت ؛ این قانون موارد كودكآزاری را مشمول موارد نادیده گرفتن عمدی سلامت و بهداشت روانی و جسمانی كودك، هرگونه آسیب و شكنجه جسمی و روحی سوءاستفاده از كودكان برای قاچاق، خرید و فروش كودكان و هرگونه بهرهكشی و به كارگماری آنان به بهانه تامین معیشت، ممانعت از تحصیل و هر گونه تبعیض كه منجر به صدمه روانی یا توقف رشد طبیعی كودك شود و اعمالی از این قبیل كه سبب سلب آزادیهای شرعی و قانونی شود، قرار داده است. برای آشنایی بیشتر با پدیده كودكآزاری گفتوگویی را با دكتر مهرداد رایجیان اصلی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و متخصص پدیده كودكآزاری ترتیب دادهایم كه درپی می آید.
به نظر شما چگونه میتوان با پدیده كودكآزاری مبارزه كرد؟
در حقیقت كودكآزاری یك پدیده پیچیده است. در بین روان شناسان حقوقدانان و دیگر متخصصان امور كودكان و نوجوانان، یك اتفاقنظر در باره مفهوم كودكآزاری وجود ندارد. اما تردیدی نیست كه هم جنبه فیزیكی و جسمی دارد و هم جنبه روحی و روانی و نه فقط كودكآزاری یك رفتار عمدی از منظر حقوقی است، بلكه حتی ممكن است از منظر حقوقی جنبه غیرعمدی به صورت مسامحه نیز داشته باشد.
این چندگانگی كه در تعریف كودكآزاری وجود دارد، اقتضا میكند كه طبیعتا آن دسته از تدابیر و شیوههایی كه باید برای پیشگیری یا مبارزه با این پدیده اتخاذ شود باید به طور دقیق شناسایی شود و در واقع به صورتی كه مكمل یكدیگر باشند، در سطح قوانین و حتی در سطح عملی نهادهای اجتماعی بتوانند در این ماجرای پیشگیری از پدیده كودكآزاری دخیل شوند و در حقیقت نقشآفرینی كنند. همه اینها باید در كنار هم در سطح سیاستگذاری جنایی در پیشگیری و مبارزه با این پدیده مورد توجه قرار بگیرد.
به نظر شما برای پیشگیری از جرم كودكآزاری وجود چه تدابیر و اقداماتی در این خصوص از سوی دولتمردان ضروری است؟
درباره كودكآزاری در سطح قانونگذاری یكی از بحثهایی كه عمدتا جنبه حقوقی پیدا میكند، این است كه از آنجایی كه كودكآزاری یكی از مصادیق خشونتهای خانگی است، یعنی عمدتا در محیط خانه و در میان خانواده و به اصطلاح پشت درهای بسته ارتكاب پیدا میكند، بنا بر این وقوع آنها معمولا گزارش نمیشود، یعنی جزو جرایم و یا رفتارهایی است كه خود بزهدیده و مرتكب جرم، اعضای یك خانواده هستند. به دلیل رابطه خاص خانوادگی و خویشاوندی كه بین آنها وجود دارد، در نتیجه طبیعتا ممكن است جرم در اینجا به پلیس و مراجع قضایی ذی ربط گزارش نشود.
به این ترتیب اولین و یكی از مهمترین تدابیری كه قانونگذار باید در حمایت از كودكان و نوجوانان بزهدیده در این خصوص توجه كند، این است كه ما چگونه با جنبه پنهانی بودن این قضیه مبارزه و درباره آن چارهاندیشی كنیم؛ بنابر این در اینجا به نوعی یك جرمانگاری خاص را شاهد هستیم كه عبارت است از جرمانگاری عدم اعلام یا گزارش كودكآزاری. یعنی كسانی كه به نوعی از وقوع كودكآزاری مطلع میشوند و یا آن را مشاهده میكنند، تحت شرایطی از لحاظ موازین قانونی این وظیفه را پیدا میكنند كه مراتب وقوع جرم را به مراجع انتظامی و یا قضایی ذی ربط اعلام و گزارش كنند.
به جرم انگاری عدم اعلام و گزارش وقوع جرم توسط اشخاص مطلع و شاهد ماجرا اشاره كردید. نسبت به جرمانگاری این عمل چه اشكالات و مباحثی میان حقوقدانان كیفری ما وجود داشته است؟
این موضوع از لحاظ حقوقی مورد بحث بوده است. اولا آیا این درست است كه یك وظیفه قانونی را برای افراد مطلع جرم قایل شویم و حتی برای عدم اطاعت به این حكم قانونی، نسبت به آنها در قوانین موضوعه خود مجازات تعیین كنیم؟ حال سوال دیگر این است كه این افراد مطلع چه كسانی باید باشند؟ اگر از افراد خانواده بزهدیده به غیر از فرد مرتكب جرم، مدنظر باشد، در اینجا رابطه خانوادگی و خویشاوندی ممكن است یك معذوریتهای خاصی را در این ارتباط به میان بكشد كه باعث شود تا پذیرش این مساله را برای ما با مانع مواجه كند و یا اینكه فرض كنید كه اگر منظور از افراد مطلع مكلف به اعلام و گزارش وقوع جرم كودكآزاری، افرادی غیر از خانواده بزهدیده نظیر همسایگان است، آیا واقعا ما میتوانیم از لحاظ حقوقی چنین تكلیف سنگینی و با این ضمانتاجرای شدید را بر آنها بار كنیم یا خیر؟ این مساله باعث شده است كه نظامهای عدالت كیفری مختلف در سراسر جهان در حقیقت با یكسری تفاوتهایی در نهایت این مساله را بپذیرند. اما در اصل و در نهایت ما در بیشتر قانونگذاریها شاهد این موضوع هستیم كه به نوعی حداقل رفتار برخی از افرادی كه میتوانند از طریق اعلام و گزارش ارتكاب پدیده كودكآزاری از وقوع، ادامه و یا تكرار آن جرم جلوگیری و پیشگیری كنند، تحت شرایطی جرمانگاری شده است. این محدودیتهای مورد اشاره در یكی از مواد قانون حمایت از كودكان و نوجوانان مصوب سال 1381 پیشبینی شده است.
فارغ از پیشگیری غیركیفری از پدیده كودكآزاری، توضیح دهید كه اساسا قوانین و مقررات كیفری درباره جلوگیری از جرم كودكآزاری چه كمكی میتوانند بكنند؟
در باره سطح حمایتهای كیفری، یعنی زمانی كه ما میخواهیم از طریق جرمانگاری و كیفرگذاری با پدیده كودكآزاری مبارزه كنیم، یكی از مهمترین مباحثی كه مطرح میشود و حتی جنبه كیفرشناختی هم پیدا میكند، مساله تناسب بین جرم و مجازات میباشد. یعنی به عبارت دیگر چه نوع مجازاتی، مجازات مناسب و متناسب با پدیده كودكآزاری است. به ویژه اینكه همانطور كه اشاره كردم پدیده كودكآزاری ممكن است علاوه بر جنبه روحی و روانی، جنبه فیزیكی و جسمی داشته باشد.
این موضوعات اقتضا میكند كه ما در قبال هر یك از انواع كودكآزاری یك ضمانتاجرای در واقع متناسب و خاص را بتوانیم در رفتار قانونی پیشبینی كنیم و حتی در راستای سیاست فردی كردن ضمانتاجراهای كیفری اختیارات خاصی را هم برای قضات در نظر بگیریم كه آنها بتوانند به هر حال از این اختیارات استفاده كنند و تا حد امكان مجازات متناسبی را در برابر پدیده كودكآزاری به موجب رای خود در نظر بگیرند.
طبق گفته شما یكی از موضوعات مهم حقوقی در باره پدیده كودكآزاری عبارت است از تناسب مجازات تعیینی با جرم ارتكابی است. منظور شما از وجود چنین تناسبی میان پدیده كودكآزاری و مجازات آن چیست؟
این تناسب از منظر جرم شناسی و بزهدیدهشناسی به این معناست كه ما از یك سو شخصیت مرتكب جرم و شرایط و اوضاع و احوال جرم ارتكابی را در نظر بگیریم و از سوی دیگر به شخصیت و اوضاع و احوال شخص بزهدیده هم توجه لازم را داشته باشیم. به این ترتیب مشاهده میكنیم كه این موضوع مساله بسیار مهم و حساسی است. كودكآزاری به عبارتی مربوط به اعضای یك خانواده میشود و ما باید در انتخاب نوع ضمانتاجرا و جرمانگاری و كیفرگذاری در باره این پدیده اجتماعی دقت لازم را داشته باشیم.در این خصوص نیز به نظر میرسد كه مقررات فعلی ما با ضعف مواجه است و به نظر من این تناسب میان مجازات و پدیده كودكآزاری به صورت شایسته و بایستهای مورد توجه قانونگذار ما قرار نگرفته است.
فراتر از حوزه قانونگذاری، در عمل و در حیطه رویه قضایی، روسای دادگاهها در برابر این پدیده به چه كیفیتی عمل كردهاند؟ آیا اقدامات آنها در برابر پدیده كودكآزاری مبتنی بر اصول جرم شناختی و روان شناختی بوده است؟در خصوص توجه به پدیده كودكآزاری ما ضعفها و خلاءهای بیشتری را مشاهده میكنیم. در وهله اول همانطور كه در گذشته و در نظام عدالت كیفری كشور ما بحث تشكیل دادگاههای اطفال بزهكار در دنیا مطرح بوده است و در كشور ما نیز قانون مربوط به آن به تصویب رسیده بود، امروزه بحث دادگاههای اطفال بزهدیده مطرح است. اینكه میگوییم دادگاهها، یعنی شعبی از دادگاههای عمومی میتوانند به صورت كاملا تخصصی برای رسیدگی به پروندهها و جرایمی تشكیل شوند كه در آن پروندهها و جرایم بزهدیدگیهای خاصی نظیر كودكآزاری مطرح باشد كه تا اندازهای این مساله تا قبل از بحث دادگاههای مختص اطفال بزهدیده، بحث پلیس ویژه بزهدیده طفل یا نوجوان و حمایت پلیسی از بزهدیدگان مطرح بوده است.
این مسایل در آن لایحه حمایت از كودكان و نوجوان تا اندازهای مورد توجه قرار گرفته است كه این سازو كارها میتواند عملا تحولات شگرفی باشد. البته آموزش تمامی دستاندركارانی كه به نوعی در این ماجرا دخیل، متصدی و درگیر هستند، بسیار با اهمیت است. برای مثال در كنار پلیس و مقامات قضایی، مددكاران اجتماعی و در سطح خارج از عدالت كیفری، نهادهای اجتماعی و حتی نهادها و سازمانهای غیردولتی نظیر اورژانس اجتماعی باید در واقع مورد توجه قرار بگیرد كه ما تا چه اندازه دستاندركاران متولی پیشگیری و یا مبارزه با پدیدههای كودكآزاری را آموزش دادهایم. به عبارت بهتر این افراد دخیل در ماجرا، تا چه اندازه كارشناس و متخصص در امور كودكان و بزهدیدگی آنان هستند و به عبارت دیگر تا چه حد به مسئولیتهای خود در این حوزه واقف هستند.
نظر شما