به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، در انتهای یکی از سراشیبیترین کوچههای زاهدان در پهنای شمال شهر زندگی میکند، دو اتاق کوچک و حیاط چند متری پر از سنگلاخ، خانه او را تشکیل میدهد. دیوارهای خانه سیاه است، سیاههای باقیمانده از دود چراغهای نفتی و پنجره رو به بیرون آن با روزنامه پوشیده شده تا مبادا خورشید هم بسان دیگران، بیرحمانه به جان خانه بتابد.
صورت زنی که آن آلونک مأمنش است، به زنی میانسال چهلوچند ساله میخورد، اما خودش میگوید که ۳۱ سال سن دارد و بههمراه سه فرزندش در شمال شهر زاهدان زندگی میکند. کودک ششسالهاش بهخاطر بازی در میان زبالهها و جویهای فاضلاب شهری زاهدان که درنهایت در این منطقه سرازیر میشود، به بیماری پوستی مبتلا شده است. محیطزیست منطقه دستخوش تحولات جدی گشته و بیم آن میرود در آیندهای نهچندان دور به یک بحران جدی مبدل شود.
در انتهای بلواری که به مراکز مهم دولتی ختم میشود، حاشیهنشینی هم آغاز میشود. شیرآباد نام این منطقه است و هزاران نفر در آنجا زندگی میکنند؛ در منطقهای که شناسنامهاش بوی فاضلاب است، دایره لغات مردمانش محدود است و چتر فقر چون سایهای منطقه را فراگرفته است.
اگر در خیابانهای شمال شهر زاهدان قدم زده باشید، قطعاً کوچههای سراشیبی و شبهخانههایی بر فراز تپهها را مشاهده کردهاید. در میان رنجهای بیشمار این منطقه اگر روزی غبارهای فقر زدوده شود، میتوان به ظرفیت بیمثال این منطقه پی برد؛ چراکه بافت اصلی شهر و معماری اصیل زاهدان در دل شیرآباد مدفون گشته و کمتر کسی درصدد احیای هویت حقیقی زاهدان با تکیه بر ظرفیتهای اینجاست.
در فرهنگ شهرنشینی برای حاشیهنشینی توصیفهای بسیار نوشتهاند و از همین رو این خطه از زاهدان یادآور مفاهیم متعددی است؛ سیاره گمشدهای در طوفان غبارِ همیشگی فقر و درد.
زاهدان یکی از کلانشهرهای ایران است و دراینحال، ۴۴ درصد مردمانش در حاشیه شهر زندگی میکنند و دومین شهر حاشیهنشین ایران است و بههمراه کرج بیشترین شمار رشد شهری را دارد. شهری واجد کارکرد توسعه، اما مبتلا به رنجهای بیشمار…
هزاران نفر در حاشیه آن زندگی میکنند که شماری از آنان فاقد هویت رسمی هستند و به همین سبب، در هیچیک از آمارهای رسمی دیده نمیشوند و در ستادهای ساماندهی از داشتن شانسی برای رسیدگی محروم هستند.
اما حالا منطقهای که میتوانست جاذبهای توریستی باشد، به مأمن راندهشدگان مبدل گشته است. مانند خود زاهدان که رنگینکمان اقوام نام گرفته، شیرآباد نیز در دل خود رنگینکمانی از انسانهای مختلف را جای داده است؛ انسانهایی مختلف با رنجها و داستانهایی متفاوت.
بخشی از شیرآباد و خانههایش برای مردم زاهدان است که به شغلهایی نظیر کشاورزی مشغول هستند و به زندگی ساده و محروم از امکانات گرفتار. اما بخشی دیگر بهواسطه نبود بستری برای درآمدهای پایدار و نداشتن معیشتی مطلوب به تجارتهایی نظیر مواد مخدر، ضایعات، پلاستیک و مشاغل کاذب یا غیرقانونی مشغولاند. کودکان با چهرههایی غبارگرفته روزها به زبالهگردی میپردازند و نانی میآورند.
زنان سرپرست خانوار ساکن این منطقه نیز کارگران خاموش حوزههایی نظیر سوزندوزی، کارگری و دستفروشی به تحمل بار صعب زندگی مشغولاند. لازم به ذکر است که شمار زنان سرپرست خانوار در سیستانوبلوچستان به بالای ۸۰ هزار رسیده و در ایام پساکرونا تعدادشان افزایش داشته است.
دسترسی مردم این منطقه به گاز شهری تقریباً کمتر از یک درصد است و از جمله حاضران همیشگی در صفهای طولانی نفت، کپسولهای گاز، نان و دیگر مایحتاج هستند. صبح هنگام و در هوای گرگومیش در انتظار بدیهیترین حقوق خود و در صفهای طویل منتظر میمانند تا چند روزی چراغ خانهشان روشن باشد.
اقدامات صورتگرفته برای بهبود این وضعیت در حال انجام است، مراکز تسهیلگری در این مناطق مشغول فعالیت و کمپهای گذری ترک اعتیاد نیز خدمات ارائه میدهند، اما گستردگی مشکلات این منطقه موجب شده است که کارهای در حال انجام با کندی صورت پذیرد.
اساساً مفهوم توسعه پایدار این منطقه تنها درصورتی میتواند محقق شود که توانمندسازی نیروی انسانی، محور قرار گیرد تا درنهایت با تکیه بر همین نیروها، فرهنگ پویای کار شکل گیرد. امنیت اجتماعی و حفظ سرمایه غنی انسانی این حوزه را نباید به فراموشی سپرد و از اعجاز آن غافل شد.
امنیت اجتماعی سیستانوبلوچستان در گروی توجه ویژه به توانمندسازی، آموزش و عنایت ویژه به حفظ کرامت انسانی افراد جامعه است تا تهدیدهای حال حاضر، خود به ظرفیت و فرصت تبدیل شوند.
نظر شما