به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد، شهریور امسال هم برای متخلف آتشسوزی جنگلهای لرستان، حدود یک میلیارد تومان جریمه تعیین شده بود. این ارقام، در مقابل خساراتی که به محیط زیست منطقه وارد شده، تقریبا در حد هیچ است چون طی دهه اخیر، برخی مسوولان یا انجمنهای غیر دولتی حافظ محیط زیست، در برآورد ارزش هر درخت جنگلی، از ارقامی معادل 36 هزار تا 200 هزار دلار گفتهاند و به نظر میرسد نامتناسب بودن جریمه متخلفان آتشسوزی جنگلها عامل مهمی بوده که طی سالهای اخیر شاهد افزایش جنگلسوزیها باشیم.
آذر 1399 مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی اعلام کرد: «طی 20 سال گذشته بهطور متوسط هرساله و به ویژه با فرا رسیدن ماههای گرم، بیش از 1000 فقره آتشسوزی در جنگلها رخ داده و نزدیک به 3500 هکتار از عرصههای جنگلی طعمه آتشسوزی شده و بخشی از این عرصهها نیز کاملا از بین رفتهاند. در بیش از 90درصد آتشسوزیها، عامل انسانی به صورت عمدی و غیرعمدی دخالت داشته است.
طبق گزارش فائو بین سالهای 1998 تا 2002 میلادی سالانه بهطور متوسط 6500 هکتار از جنگلهای ایران در اثر آتشسوزی نابود شده است. طبق آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در طول دو دهه اخیر نزدیک به 30 هزار فقره حریق در جنگلها و مراتع کشور منجر به سوختن بیش از 280 هزار هکتار از سطح جنگلها و مراتع شده که بهطور متوسط سالانه حدود 14 هزار هکتار از جنگلها و مراتع کشور در معرض آتشسوزی قرار گرفته است.
طبق آخرین اعلام سازمان جنگلها، در سال 1397 نسبت به دهه 1320 حدود 5 میلیون هکتار از جنگلهای کشور از بین رفته است. از سال 1386 تا 1398 بیش از 13 هزار فقره آتشسوزی در جنگلها و بیش از 11 هزار فقره در مراتع بوده و در نتیجه این آتشسوزیها بیش از 107 هزار هکتار از جنگلها و بیش از 110 هزار هکتار از مراتع در آتش سوختهاند. بیشترین میزان خسارت به جنگلها در سال 1389 با وقوع 2077 فقره آتشسوزی رخ داده و بیش از 19 هزار هکتار از جنگلها دچار آتشسوزی شده است.
از این جهت، سال 1389 به عنوان سال سیاه جنگلها نامگذاری شده است. از نظر نواحی رویشی درگیر در آتشسوزی، بیش از 70درصد آتشسوزیها در ناحیه رویشی زاگرس، 14درصد در ناحیه رویشی ایرانی تورانی، 11 درصد در ناحیه رویشی هیرکانی و 4درصد در ناحیه رویشی ارسبارانی رخ میدهند و 77.3 درصد از سطح جنگلهای زاگرس در خطر بالقوه آتشسوزی قرار دارند. ... »
بهمن ایزدی؛ رییس هیاتمدیره گنجه پشتیبان زیستبوم ایران (اولین نهاد نیکوکاری در حوزه محیط زیست) به سوالات «اعتماد » درباره وضعیت جنگلسوزیها جواب داد و تصاویری هم برای مستند شدن بغضهایش ارسال کرد. در یکی از تصاویر، شریف محمدی؛ مسوول گروه محیط زیستی کوه چنار، در مقابل درختی نشسته که تنه درخت شعلهور شده است. ایزدی، در حاشیه این تصویر نوشت: «وقتی آتش به تنه درخت میزند، دیگر کاری نمیشود کرد و در اینجا شریف تاب نمیآورد و گریه میکند.»
در همه این سالها، صدها هکتار از جنگلهای کشور، بر اثر آتشسوزی از بین رفته و با گرم شدن هوا، خطر آتشسوزی در جنگلهایمان افزایش مییابد. شما چه تحلیلی بر این آتشسوزیها دارید؟
از نیمه بهار و با ورود به فصل گرم و خشک، علوفهها و گیاهان مرتعی که تا پیش از این در ماههای سرد و تر بودهاند، به تدریج خشک میشوند و در فصل خشک سال، این شرایط محیطی در مراتع و زیر اشکوبهای جنگل فراهم میشود که با هر شعله عمدی یا سهوی، آتش، دامن جنگل و مرتع را بگیرد و محوطهای وسیع را به خاکستر تبدیل کند.
از تابستان 1399 تاکنون حدود 90 درصد آتشسوزیها در جنگلها و مراتع، عمدی بوده و در نگاهی به نحوه آتش زدنها، با بسیاری از بخشهای دولتی ذیربط، همنظریم که آتش زدنها، اغلب از مناطق اکوتون (بوم مرز) و در فراز چکاد رویشگاههای جنگلی ما شروع میشود. طبق شواهد موجود، پیش از آتشسوزی هم اشخاصی در این مناطق مشاهده و ناپدید شدهاند و بعد از اطفای حریق توسط نیروهای مردمی، باز هم افرادی از پشت یال و دره یا چند کیلومتر بالاتر مشاهده شدهاند و سپس حریق جدیدی در همان منطقه آغاز شده است.
مشکل مهم در اطفای این آتشسوزیها این است که نیروهای مردمی و محلی که میخواهند خود را به بالای کوههای جنگلی برسانند، باید چند ساعت در این مسیر راه بروند و زمانی که به محل آتشسوزی میرسند، با گستره بسیار وسیعی از آتش روبهرو میشوند در حالی که به دلیل پیاده روی طولانی، توانی برای ایستادن پای آتش ندارند ولی با این حال مجبورند آتش را در دمای تا مثبت 90 درجه خاموش کنند.
البته مقابله با آتشسوزی جنگلها، وظیفه نهادهای دولتی و از جمله، سازمان منابع طبیعی است که این سازمان هم، امکانات و سازماندهی درستی برای مقابله با آتش ندارد و با محدودیت منابع انسانی مواجه است. این کمبودها باعث شده که انجمنهای محلی و بومی، برای فراگیری نحوه مقابله با آتشسوزی جنگلها و منابع طبیعی اقدام کنند چنانکه موسسه غیر دولتی گنجه پشتیبان زیست بوم ایران که فاقد هرگونه بودجه و حمایت دولتی است، طی 11 سال اخیر مردم محلی و بومیان را متشکل کرده و نحوه مقابله با آتشسوزی جنگلها را آموزش داده و تجهیزات مقابله با آتش همچون دستگاههای دمنده یا لباس و کفش ایمن و مناسب در اختیارشان گذاشته و البته این تجهیزات هم با کمک حامیان موسسه و مردم جانبدار طبیعت تهیه میشود.
در بقیه کشورها هم جنگلها دچار حریق میشوند اما آیا امکانات و تجهیزات اطفای حریق این کشورها با وضعیت ایران قابل مقایسه است؟
با وجود آنکه طی چند سال اخیر، بارها شاهد آتشسوزی در جنگلهایمان بودهایم، هنوز در هیچ یک از استانهای زاگرسی کشور، حتی یک ناوگان مجهز به افراد کارآزموده و تجهیزات پیشرفته برای مقابله با آتش یا هلیکوپتر و هواپیمای اطفای حریق نداریم. هنوز در هیچ استانی حتی هلیکوپتری برای جابهجایی نیروهای محلی در منطقه دچار آتشسوزی نداریم که حداقل، این نیروها به جای چند ساعت صعود به ارتفاعات، با هلیکوپتر بروند تا برای مقابله با آتش، سریعتر به منطقه برسند.
در هر آتشسوزی، برای اعزام هلیکوپتر باید منتظر بمانیم و البته چون معلوم نیست این هلیکوپتر از کدام استان اعزام میشود، انتظار نیروهای مقابله با آتش هم ساعتها طول میکشد در حالی که جلوی چشممان، گستره آتش وسیعتر میشود و بخشهای بیشتری از جنگلهای ما به خاکستر تبدیل میشوند.
این مشکلات به دلیل آن است که حفاظت از جنگلها جدی گرفته نشده است. سالهاست که بهطور مستمر درگیر آتشسوزی جنگلها و خاموش کردن آتشسوزیها هستیم ولی چرا باید اینطور درگیر باشیم و چرا در این همه سال، ساختاری برای ارتقای مدیریت حفاظت از رویشگاههایمان در مناطق هیرکانی و زاگرس ایجاد نشده و همچنان این مناطق در آتش میسوزند؟ امسال با اولینبارندگی در مناطق جنگلی، آتشسوزیها به تدریج کاهش مییابد چون سطح زمین و رویشگاهها مرطوب میشود و امکان اشتعال گسترده کاهش مییابد ولی مثل هر سال، هیچ سازماندهی پیشگیرانهای برای مقابله با آتشسوزیهای سال بعد نداریم.
البته در هر شرایطی وقتی جنگل آتش میگیرد، مردم خودشان را به منطقه میرسانند و با جانفشانی، تا حد توان با آتش مقابله میکنند تا گستره آتش محدودتر شود ولی فریاد ما همیشه بابت این بوده که دولتها باید مساله مقابله با آتش زدن جنگلها را در قالب یک طرح ملی مورد توجه قرار دهند. طرح ملی به معنای برنامهریزی بخشهای مختلف دولت با همراهی مردم برای حل ریشهای مشکل آتشسوزی جنگلهاست تا ضمن سازماندهی نیروها و تامین تجهیزات به روز به این مهم نیز پرداخته شود که چرا جنگلهای ما باید آتش زده شود.
آمران و عاملان آتش زدن چه کسانی هستند و با چه انگیزهای مبادرت به خشک کردن زاگرس میکنند؟ از اردیبهشت امسال، شاهد آتشسوزیهای هر روزه در نواحی جنگلی شمال غرب زاگرس در استانهای کردستان وآذربایجان غربی هستیم. همیشه فریاد زدهایم که بخشهای قضایی و امنیتی به صورت جدی این موضوع را بررسی کنند و با اجرای یک طرح ملی برنامهای برای شناسایی این انگیزه و این تفکر آغاز شود اما در این باره ارادهای جدی وجود ندارد.
ما در این سالها، شاهد آتش زدن رویشگاههایمان در مناطق اکوتون جنوب و جنوب غرب کشور در ناحیه زاگرس از استان فارس تا ارتفاعات شمال شرق خوزستان شامل استانهای کهگیلویه و بویراحمد و بخشی از استان چهار محال و بختیاری بودهایم. کارکرد طبیعی ارتفاعات جنگلی در این مناطق، ایستادگی در برابر استیلای هوای گرم و خشک عربستانی و سودانی است و مانع از تسلط هوای گرم و خشک بر سیطره زاگرس میشوند. رشته کوه زاگرس با وسعتی به طول 1600 کیلومتر و عرضهای متغیر تا 400 کیلومتر، موجب رویش 6 میلیون هکتار از انواع درختان جنگلی شده و 40 درصد آب شیرین تجدیدپذیر کشور را تامین میکند و 11 استان را در خود جای داده و معیشت نیمی از مردم ایران را تامین میکند.
با آتش زدن جنگلهای زاگرس در جنوب غرب و به دنبال غلبه آب و هوای گرم و خشک بر منطقه، کارکردهای نظام رطوبتی زاگرس به هم میریزد در حالی که شمال غرب زاگرس و در استانهای کردستان و آذربایجان غربی، جبهه ورود هوای مرطوب و خنک شرق مدیترانه است و چرخند این هوای خنک و مرطوب حتی در مناطق مرکزی کشور هم ایجاد بارش میکند.
این ویژگیها باعث شده در این منطقه، شاهد گونهای منحصر به فرد از درخت بلوط باشیم که به آب و رطوبت بیشتری نیاز دارد. وقتی با آتش زدن جنگلها، در اکوسیستم اقلیمی زاگرس اختلال ایجاد شود و خشکی و گرمی در شمال غرب زاگرس به دلیل از دست رفتن رویشگاههایش تسهیل شود، کارکرد استقرار جریان هوای مرطوب و خنک غالب دچار اختلال و کاهش میشود و در برآیند آن در آینده نزدیک آبخوانهای زاگرس و سفره آبهای زیرزمینیمان تهی میشوند.
با تهی شدن سفره آبهای زیرزمینی و برهم خوردن میزان دبی آب تجدیدپذیر از چشمهها و رودخانهها و از دست رفتن معیشت مستمر، با مهاجرت اجباری مردم مواجه خواهیم بود که البته سالهاست در نواحی زاگرس و به ویژه در پایاب زاگرس مانند خوزستان، مردم به دلیل غلبه خشکی و بیآبی مهاجرت کردهاند و در شمال کشور ساکن شدهاند.
اصرار ما به اجرای طرح ملی مقابله با آتش زدن جنگلهای زاگرس به همین دلیل است که دولت با برنامهای قاطع با آتش زدن جنگلها برخورد قضایی و امنیتی داشته باشد. دو سال قبل، جنگلهای ترکیه دچار آتشسوزی شد و ایران یک هواپیمای ایلوشن برای اطفای حریق جنگلهای ترکیه فرستاد ولی این هواپیما هیچگاه برای اطفای حریق جنگلهای خودمان اعزام نشد.
در همان زمان در هر کانال تلویزیون ایران اخبار آتشسوزی ترکیه پخش میشد ولی طی 4 سال اخیر که جنگلهای ما پیاپی میسوزد و خاکستر میشود، حتی یک برنامه رادیویی و تلویزیونی درباره بلایی که با این آتشسوزیها به سر کشور میآید ندیدهایم. مجموع این اتفاقات به ما نشان میدهد که با بیتوجهی مدیریت دولتی، با سهلانگاری نسبت به بحران آتشزدنهای زاگرس مواجهیم و اگر هر چه سریعتر برای طرح ملی مقابله با آتش زدنهای زاگرس اقدام نشود، در آینده نزدیک، شرایط زیستی در زاگرس را از دست خواهیم داد.
بعضیها فکر میکنند تنها کارکرد جنگل، گسترهای متشکل از درختان مولد اکسیژن است. البته این تفکر هم صحیح است. هر هکتار جنگل، با جذب کربن، سالانه برای 12 نفر اکسیژن تولید میکند اما خاک را هم تثبیت کرده و آبخوانداری و آبخیزداری میکند. جنگلها اگر بسوزند و نابود شوند آبی برای استمرار حیاتطبیعت و زیستمندان باقی نمیماند.
برنامهریزان کشور باید متوجه شوند که زاگرس با چه بلایی دست و پنجه نرم میکند و بایستی به این واقعیت عنایت داشته باشند که در این سالها، فقط مردم پای آتش ایستادهاند و در راه خاموش کردن حریق جنگلها، زخمی و شهید دادهاند و توسط دولتها ملامت شدهاند و معمولا در خاتمه مهار آتشها توسط تشکلهای محیط زیستی و انجمنهای محلی جانبدار طبیعت، مسوولان حاضر میشوند و عکس میگیرند و با ارایه آمار غلط و اندک شماری مساحت عرصههای جنگلی سوخته، میگویند ما آتش را خاموش کردیم ولی مردم هم در کنار ما بودند و واقعیات را وارونه اعلام میکنند!! آمار 16 شهید مردمی و یک جنگلبان شهید از سال 1399 تاکنون در گستره زاگرس و از استان فارس تا کردستان و آذربایجان غربی نشان میدهد که مردم، بیشترین اراده را برای حفظ ارزشهای زیستبومشان داشتند و اگر این مردم نبودند، حالا هزاران هکتار بیش از همین گسترهای که تا به حال سوخته را از دست داده بودیم.
هیچ قانونی برای مقابله با متخلفان آتش زدن جنگلها نداریم؟
قانون داریم ولی در اجرای قانون ضعیفیم. در بسیاری مواقع، متخلف آتشسوزی هم دستگیر و به دادگاه معرفی شده ولی دادگاه برای رسیدگی به این موضوع سنخیت ندارد یا قاضی در این زمینه تبحر لازم را ندارد و صرفا با نگاهی به کتاب قانون و با رقم اندکی به عنوان جریمه تخریب هر درخت، متخلف را آزاد میکند.
در مواردی، فرد متخلف به دادگاه معرفی شده و مردم محلی و جنگلبانان تخلف او را تایید کردهاند اما قاضی، صدور حکم را به شهادت 4 شاهد و شعلهور شدن درختان با آتشی که این متخلف افروخته مشروط کرده در حالی که چند سال قبل، اکولوژیستهای بینالمللی در یک محاسبه، جریمه از بین بردن هر درخت جنگلی را 200 هزار دلار برآورد کردند و البته، از بین بردن یک درخت 500 ساله با هیچ رقم جریمهای قابل جبران نیست چون ارزش اکولوژیکی یک درخت 500 ساله قابل محاسبه نیست اما مواردی بوده که قاضی، متخلف را با جریمه بسیار اندکی آزاد کرده است.
فرض بر این است که افراد سودجو، اراضی جنگلی را آتش میزنند تا در زمین مسطح، ساخت و ساز کنند ولی اغلب جنگلهایی که آتش زده میشود، در ارتفاعات است و در ارتفاعات هم، ساخت و ساز ممکن نیست. درخت سوخته به چه دردی میخورد؟
درخت سوخته به هیچ دردی نمیخورد. چند سالی است متجاوزان به عرصههای جنگلی، درختان عرصه مورد نظرشان را میخشکانند و زمین را با تغییر کاربری تصاحب میکنند و زمین سوخته را به زمین کشاورزی تبدیل میکنند. در بسیاری مناطق هم، درختان را شبانه از کنده قطع میکنند و حتی روی کنده، خاک و گل و لای میریزند که آثاری از کنده درخت پیدا نباشد یا مواد شیمیایی پای ریشه و تنه درخت میریزند تا در مدت بسیار کوتاهی، درخت خشک شود.
این اقدمات تخریبی البته در وسعتهای کوچک انجام میشود ولی در آتش زدن جنگلها با سوزاندن 10 یا 15 هکتار جنگل مواجهیم. کدام کشاورز توان 15 هکتار کشت و زرع دارد؟ گاهی فرض قاچاق چوب و زغالگیری به عنوان دلیل آتشسوزیهای عمدی جنگلها مطرح شده ولی این فرض هم اشتباه است. در جنگل سوخته، درختی برای قاچاق وجود ندارد و درخت سوخته به درد زغالگیری نمیخورد.
پس آتش زدن جنگل در ارتفاعات و نقاط صعبالعبور به چه سودی منتهی میشود؟ متخلفان سوزاندن جنگلها تا به حال به این سوال جواب دادهاند؟
این سوال کاملا درست است. در پس پرده آتش زدن جنگلهای زاگرس، یک اتاق فکر فعال است و هدف این اتاق فکر، سوق دادن زاگرس به سمت خشکی و خشکاندن سفرههایآب زیر زمینی و آبخوانهاست چرا که هر چه عرصه خشکتر شود، جذب ابر و چرخند ابر از نظر علم هواشناسی و اقلیمشناسی مختل و کندتر میشود.
طی چند سال اخیر، یک پاییز و زمستان منطبق با نظام بارشی در ناحیه زاگرس نداشتیم بلکه اواخر زمستان یا اوایل بهار، در چند نوبت شاهد رگبار و باران بودهایم اما بعد از آن دیگر خبری از باران و ریزش برف نیست و ریزش برف در عرصه زاگرس بهشدت محدود شده چون عرصه زاگرس، رطوبت مورد نیاز برای جذب هوای مرطوب و پر بارش و تسهیل ریزش باران و برف را از دست داده است.
شما میگویید به دنبال آتش زدن جنگلهای زاگرس، نه تنها ویژگیهای مفید منطقه از بین میرود، بلکه مردم هم از منطقه مهاجرت میکنند و منطقه، خالی از سکنه میشود. یک فرد طمعکار با یک منطقه خالی از سکنه چه نفعی برداشت میکند؟
سوال ما هم همین است چون امروز، حتی در نقاط مرتفع و صعبالعبور و صخرهای هم شاهد آتشسوزیهای عمدی هستیم و بنابراین، فرض تصاحب منتفی میشود اما وقتی تمام تکههای پازل را کنار هم میگذاریم، به این نتیجه میرسیم که قصد اصلی از آتشزدنهای عمدی در ناحیه زاگرس مبتنی بر تفکر غلبه هوای گرم و خشک در منطقه زاگرس و ضربه مهلک به کارکرد آبخوانهاست که برهم خوردن تعادلات اجتماعی و اقتصادی کشور را محقق میسازد.
بنابراین، اتاق فکری که این آتش زدنها را هدایت میکند، ممکن است شناسنامه ایرانی داشته باشد اما دلبستگی ایرانی ندارد و خلاف منافع ایران و با تفکر نابودی ایران عمل میکند.
دقیقا همین طور است. این اتاق فکر، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، با هدف نابودی ایران شکل گرفته. وقتی میگوییم 90درصد آتشسوزیهای این منطقه عامدانه است در حالی که ناحیه زاگرس با منابع آب و خاکش، اقتصاد نیمی از کشور را تسهیل میکند، ابهام جنگل سوزیها در منطقه زاگرس حل میشود.
تاکید میکنم که اگر واقعا مسوولان باز هم در خصوص برخورد با بحران آتش زدنهای جنگلهای زاگرس، سهلانگاری و انفعال داشته باشند و با نگاه مقطعی، برنامه امروز را به فردا بیندازند، تا چند سال دیگر، اثری از زاگرس عزیزمان باقی نمیماند. در این سالها، هزاران هکتار رویشگاه ارزشمند زاگرس و شامل درختان بلوط 500 ساله را در آتشسوزیهای عمدی از دست دادیم در حالی که با این شرایط اقلیمی خراب و این نظام رطوبتی و بارشی در عرصه زاگرس، هر درختی بکاریم، دیگر مشابه بلوطهای 500 ساله نخواهد شد.
امروز با توجه به بحران آب و خاک، در حالی در برنامههای اجرایی سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری صحبت از طرح کاشت یک میلیارد درخت است که جنگلهایمان با انواع فشارهای انسانی مواجهند و بیماری ذغالی و هجوم آفتها، حیات جنگل را نشانه گرفته است. ما میگوییم یک میلیارد درخت نکارید بلکه همین درختانی که هست را حفظ کنید و تفکر درخت داری را جایگزین درختکاری کنید. اگر تفکر درختداری غالب شود، در منابعمان صرفهجویی خواهد شد علاوه بر اینکه حساسیت لازم برای واکاوی دلیل آتشسوزیهای عمدی و مقابله جدی با این تخلفات هم ایجاد میشود. شما درست گفتید. هر گونه سهلانگاری سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در برابر آتشسوزیهای عمدی عرصه زاگرس، خیانت به کشور عزیزمان است.
احتمالا دوستداران محیطزیست از فرا رسیدن فصل پاییز و زمستان خوشحال میشوند چون اغلب آتشسوزیها متاسفانه در دو فصل بهار و تابستان رخ میدهد.
بله. از نیمه بهار آتشسوزیها آغاز میشود و تا اوایل مهر ادامه دارد چنانکه همین الان در استان فارس آتشسوزی داریم. اما سازمانهای دولتی ذیربط مانند سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری در برابر پدیده آتشزدن جنگلها چنان انفعالی برخورد کردهاند که مردم مجبور شدهاند این خلأ را پر کنند و همین موضوع موجب سوءاستفاده سازمانهای دولتی از صداقت، ایثار و پایداری مردم در مقابله با آتش شده است.
حتما دوستداران محیطزیست برای سوختن جنگلها بسیار اشک میریزند. کدام واقعه آتشسوزی جنگلها شما را بیشتر متاثر کرد؟
تمام جنگلسوزیها بسیار دردناک است. وقتی خبر یک جنگلسوزی میشنوم، با گروهم همراه میشوم و آرام و قرار ندارم. توصیف آنچه میبینم، بسیار دشوار است. وقتی به جنگل در حال سوختن میرسیم، ما ضجه درخت را میشنویم، ما گریه درخت را میشنویم. روبهرو شدن با هر جنگل در حال سوختن بسیار سخت است. تشکلهای محیط زیستی، انجمنهای محلی و اکثر کاربران مقابله با آتش در مقابل آتش پایمردی میکنند، دیدن این صحنهها همواره برایم دردناک است.
در همین اتفاقات هم مجروح دادهایم و هم شهید میدهیم. آخرین شهید جنگلسوزیمان، جنگلبان اسماعیل کریمی است که مرداد امسال در منطقه کامیاران کردستان در آتش غافلگیر شد و سوخت و در بیمارستان فوت کرد. اما اتفاقی که هیچوقت از ذهنم بیرون نمیرود، حادثه سال 1401 است. 11 مرداد 1401 ارتفاعات جنگلی هایقر در شهرستان فیروزآباد استان فارس آتش گرفت.
بعد از اعزام گروهی از فعالین محلی فیروزآباد به منطقه، به اتفاق سه گروه مردمی از شیراز حرکت کردیم تا با آتش مقابله کنیم ولی قبل از اینکه به آتش برسیم، عشایر و بومیهای منطقه چهار قاش، جلوی خط آتش ایستاده بودند. حدود ساعت 11 شب، جریان باد از حرکت ایستاد و جابهجایی هوا متوقف شد و همین توقف، باعث شد مردم بومی موفق شوند جلوی حرکت آتش را بگیرند ولی هنوز در بعضی مناطق، آتش نهفته زیر کاهکلشهای جنگل وجود داشت و از این آتشهای نهفته دود برمیخاست.
دوستان ما در ناحیه دیگری از منطقه، به مدیر منابع طبیعی فارس که در منطقه حضور داشت، گفته بودند باید این نقاط را کاملا خاموش و پایش کنیم چون زیر این دودها، آتش هست و باید این آتش را خاموش کنیم و نباید منطقه را تا زمان تکمیل پایش و خاموش کردن این شعلههای کوچک رها کنیم. مدیر منابع طبیعی استان فارس، در جواب دوستان ما گفته بود نیازی به این کار نیست و آتش مهار شده و تمام نیروها را از منطقه دور کرده بود. درآن زمان، ما در جبهه دیگری در حال صعود بودیم و درههای پر از آتش را خاموش میکردیم.
ظهر فردا در یک مسیر صعبالعبور و نزدیک به فراز قله هایقر بودیم که جریان باد شدت گرفت و همان آتشهای پایش نشده و پنهان، شعلهور شد به گونهای که ارتفاع زبانه آتش تا 20 متر میرسید. جلو رفتیم و با آتش مقابله کردیم تا شعلهها به نقاط دیگری سرایت نکند اما در همین زمان، چرخند هوا از شمال غرب تغییر کرد و گردبادی از خاک و دود از جلوی ما حرکت کرد و تا پشت قله و تپه و عرصههای جنگلی پشت تپه رفت و شاهد بودیم که خاک و دود تا ارتفاع 400 یا 500 متر بالا میرفت و این صحنه بسیار مهیب بود.
من به اعضای گروهم گفتم به سمت بخشهای سوخته جنگل بروند چون در آن نقطه، از آتش در امان هستند. حدود 10 دقیقه بعد، از آبادیهای دور و نزدیک به ما تلفن زدند که آیا شما و اعضای گروهتان سالمید؟ گفتم بله. مکررا میپرسیدند آیا مطمئنید همگی سالمید؟ با گروهی که آن سوی تپه در برابر آتش حضور داشتند تماس گرفتم و دلیل این تماسهای مکرر مردم آبادی را پرسیدم و فهمیدم در جریان حرکت آتش، چند نفر از نیروهای مردمی و عشایر منطقه را از دست دادهایم.
به اتفاق گروهم به ان سوی تپه رفتیم و با صحنه بسیار بسیار دردناکی مواجه شدیم؛ از یک خانواده عشایر و فعال محلی، 3 نفر به وضع بسیار وحشتناکی شهید شده بودند؛ رضا بهزادی؛ ناصر بهزادی و حامد. رضا، جوانی بود که اختراع علمی داشت و بسیار کوشا و هوشمند بود. این سه نفر قربانی همان گردباد دود و خاک شده بودند.
دود آتشسوزی در جنگل بسیار خطرناک است و یک دم و بازدم در فضای دودگرفته، انسان را به زمین میزند و توان حرکت را از او میگیرد. این سه نفر هم به همین وضع جان دادند؛ اول با دود آتشسوزی مسموم شده بودند و قدرت فرار را از دست داده بودند و سپس با پیشروی آتش در میان شعلههای آتش سوخته بودند.
رضا با تنفس دود، در نزدیکی پدرش ناصر که به همین وضعیت دچار شده بود و توان کمک به رضا را نداشت از پشت به زمین خورده بود، زانو زده بود و برای اینکه صورتش از آسیب آتش در امان بماند، دستهایش را جلوی صورتش گرفته بود ولی در همان زمان آتش به این سه نفر که توان حرکت و گریز نداشتند رسیده بود و رضا با همان وضع، در جا خشک شده بود. این صحنه را هیچوقت از یاد نمیبرم. آن روز، سه نفر از این خانواده از بین رفتند. بزرگ این خانواده، آقای جهانبخش بهزادی هم دچار سوختگی شده بود اما زمانی که ما به منطقه رسیدیم، زنده بود و به فیروزآباد و بیمارستان شیراز منتقل شد ولی دو هفته بعد فوت کرد.
مادر این خانواده، در یک روز، تنها پسرش رضا، شوهرش ناصر و برادرزادهاش حامد را از دست داد و دو هفته بعد، پدرش هم از دست رفت و این زن، ظرف دو هفته، تمام استوانهها و تکیهگاه عاطفی و آرامبخش زندگیاش را از دست داد. نام این انسانها باید در کتابهای درسی کشور نوشته شود تا دانشآموزان ما و مردم ما بدانند که چنین ایثارگران ارزشمندی برای حفظ منابع پایه کشور، شرافتمندانه جان عزیزشان را می دهند و هنوز هیچ کسی نمیداند که ما در کشور چه اخترالماسهایی داشتیم و چه انسانهای کم بدیل و ارزشمندی را از دست دادهایم.
متاسفانه با تمامی تلاشهایی که برای به رسمیت شناخته شدن شهدای زاگرس به ویژه شهیدان بهزادی انجام شده، هنوز این اتفاق به دلیل عدم اراده جدی سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور و بروکراسی حاکم بر آن محقق نشده و همین موضوع موجبات اعتراض خانوادههای شهدای زاگرس و فعالان محیط زیست را ایجاد کرده است.
یعنی اگر همان حفرههای مخفی که دوستان شما دربارهاش هشدار داده بودند، خاموش میشد، الان این 4 نفر زنده بودند.
بله. این پایش باید انجام میشد. وقتی جریان باد متوقف میشود، برخی که تجربه ندارند فکر میکنند آتش خاموش شده ولی آتش زیر همان برگهای چند ساله کف جنگل میماند و اگرچه شعله ندارد ولی دودی که از زمین برمیخیزد نشانه وجود آتش است. بله. اگر این شعلهها خاموش شده بودند، این 4 نفر الان زنده بودند.
نظر شما