به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جام جم، کودکی با آهنگی دابسمش میکند اما پشتپرده سوءاستفاده از دنیای کودکی است که قربانی خواسته بزرگترها شده. کودک کاری که نه فالبهدست از ماشینی به ماشین دیگر میرود و نه شاخهگلی تعارف عابران میکند. این کودکان کار شیک و امروزیاند.
لباسهای مد روز دنیای بزرگترها را تن میکنند، کارهایی که گاهیاوقات برای بزرگترها هم خطقرمز است را انجام میدهند تا فالوئرهای بیشتری برای پدرومادرهایشان دستوپا کنند. فالوئرهایی که هرچه به تعدادشان افزوده شود، تبلیغات بیشتری برای صفحهشان بههمراه خواهد داشت و سود بیشتری عاید پدرومادرهایشان خواهد شد.
رضایت در میان عکسها و فیگورهای لاکچری
دیدهشدن، شهرت و ازهمه مهمتر درآمدزایی ریشه تمام این سیرکی است که پدرومادرها با قربانیان خردسالشان بهراهانداختهاند. پدرومادرهایی که گاهی با استراتژی ازپیشتعیینشده ازهمان دوران جنینی صفحهای به نام کودک بهدنیانیامده راهمیاندازند تا با نمایش لحظهبهلحظه زندگیاش به شهرت و درآمدزایی برسند.
خندیدن، گریهکردن، تزریق واکسن، لحظه راهرفتن، تولد یکماهگی تا یکسالگیاش و... بهانههایی هستند برای جذابترکردن ماجرا. بیشتراوقات مادران گردانندگان اینصفحات هستند؛ مادرانی که صفحه اینستاگرامشان را با سالن مداشتباه میگیرند. قربانی این نمایش ساختگی هم کودکانی هستند که بدون توجه به راحتی و رضایتشان اسیر ژستها و فیگورهای عکسهای لاکچری میشوند تا به اشتراک گذاشته شوند.
همه این نمایشها در حالی روی صحنه میروند که کسی از رضایت کودک سؤالی نمیپرسد و کسی این هشدار را نمیدهد که حریم خصوصی این کودک زیر پا گذاشته شده است. سؤال اساسی این است که این کودک در نوجوانی و بزرگسالی از این پستها و... لایکها راضی است یا خیر؟
تجارت کثیف، پشتسر قربانیکردن کودکیها
کودکان کار اینستاگرام درواقع مدلهای تبلیغاتیاند برای تبلیغات کالاهایی که فروششان، درآمدزایی برای پدرومادرها و تجاری است که پشت این نمایشهای ساختگی قرار گرفتهاند. عکسها و پستهای بیشتر یک معنی بیشتر ندارد: گرفتن تبلیغات بیشتر برای تجاری که کالاهایشان در این عکسها به نمایش گذاشته میشوند. سود، هدفنهایی هم پدرومادرهاست و هم تجار بیتوجه به این مسأله که این مدلهای تبلیغاتی در آینده شهروندانی خواهند بود با جایگاه اجتماعی خاص خودشان. درواقع بزرگترها بیتوجه به آینده این کودکان آنها را قربانی مقاصد خود میکنند.
درواقع میتوان گفت کودک این والدین به نوعی تبدیل به «کودک کار» شده است. درحقیقت زمانی که صفحه این کودکان مخاطبان بسیاری داشته باشد، شرکتها و کمپانیهای بزرگ تبلیغاتی سعی میکنند با هدفقراردادن این کودکان جهت تبلیغات برای محصولات خود به سود بیشتری برسند. موسسات تبلیغاتی با وسوسهکردن خانوادهها با پولهای هنگفت، این کودکان را قربانی افزایش سود شرکتهای خود میکنند و در این شرایط خانوادهها با تبلیغکردن محصولات آن شرکت بهوسیله کودک خود این معامله را قبول میکنند.
آموزش خودشیفتگی
کودکان بیآنکه بخواهند طعمه بردگی مدرن در فضای مجازی میشوند. این بچهها را نمیشود در خانه زندانی کرد، بالاخره در مدرسه و کوچه و خیابان همه را میبیند که موبایلبهدست هستند و فیلمها را با یکدیگر رد و بدل میکنند. این درحالیاست که برخی والدین خواسته یا ناخواسته کودکان خود را وارد بازی اقتصادی میکنند که در آینده و بزرگسالی آنها عواقب خوبی نخواهد داشت. لازم است در شرایطی که اغلب کسبوکارها و سایر فعالیتها به سمت فضای مجازی میرود، آگاهانهتر از این ابزار امروزی و تکنولوژی استفاده کنیم.
رضوان موسوی، روانشناس کودکونوجوان میگوید: «این پدیدهها از آرات شروع شد که برای خیلیها جنبه ورزش و نشاندادن استعداد بچه را داشت، اما به این نکته مستتر کمتر کسی دقت میکرد که پدر و مادر درواقع آن احساس سیرنشده خودشان در دیدهشدن را با پروبال دادن به توانایی بچهشان دنبال میکنند. این روندها با لایکخوردن و پربینندهشدن و تبلیغاتی که به درآمدزایی میرسد، آنقدر شلوغ و پرحاشیه میشود که بچه بهعنوان موضوع اصلی از دنیای واقعی خود فاصله میگیرد.»
کودکی که قبل از شناخت و کشف و لذتبردن از خودش در فضای امن خانواده، مورد مشاهده صدها هزار چشموگوش قرار میگیرد و همه زندگیاش در ژستهای اینستاگرامی غرق میشود تا خواستنی و دوستداشتنی باشد. موسوی با طرح این سؤال که این بچهها مراحل رشدشناختی خود را چگونه طی میکنند، ادامه میدهد: «کودک مثل یک کاغذ سفید است، در یک فضای رشدی شلوغ، پر از شوآف و نمایشهای غیرواقعی قرار میگیرد و هرچیزی که روی این کاغذ نوشته شود الگو و طرحواره زندگی او میشود. این کودک مرتب در معرض توجه است، پس از همین سن، خودشیفتگی را یاد میگیرد.»
نظر شما