به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند،زندان اما او را به مردی ورزشکار، بااخلاق و قرآنخوان تبدیل کرد. مردی که برای آزادی همبندیهایش در همه این سالها تلاش کرد تا از خانواده مقتول رضایت بگیرد.
یکبار رفت پای چوبه دار؛ رفت که قصاص شود اما نشد. در سلول انفرادی حبس شد تا مرگ را از نزدیک ببیند اما ندید. ۳۰ ساله بود که به زندان رفت. در یک درگیری، زندگیاش زیر و رو شد. به اتهام قتل ۱۰ سال از زندگیاش را پشت میلههای زندان گذراند. زندان اما او را به مردی ورزشکار، بااخلاق و قرآنخوان تبدیل کرد. مردی که برای آزادی همبندیهایش در همه این سالها تلاش کرد تا از خانواده مقتول رضایت بگیرد.
حالا با گذشت ۱۰ سال با تلاش تیم صلح و سازش، خانواده مقتول رضایت دادند تا شهرام که تا پای چوبه دار رفته بود به زندگی برگردد. دیگر قرار نیست به سمت مرگ قدم بردارد. دیگر کابوس اعدام به سراغش نمیآید. او که نفسهای پسر جوانی را قطع کرده بود و خانوادهای را به سوگ نشانده بود حالا با گذشت آنان مواجه شده است.
کابوس اعدام
۴۰ سال دارد. در زندان اعتقادات مذهبیاش قویتر شده است. نماز میخواند و روزه میگیرد. سورههای قرآن را حفظ میکند.هنوز هم باورش نمیشود جان یک نفر را گرفته است. ۱۰ سال است که از آن ماجرای شوم میگذرد. در این سالها عذابوجدان و کابوس اعدام لحظهای رهایش نمیکند.
جزئیات جنایت
ششم آذرماه سال ۹۲ همان روزی است که در این ۱۰ سال لحظهای از خاطرش بیرون نرفته است. همان روزی که جانی ستاند و در همه این سالها انتظار مجازاتش را رج زد.شهرام، پاییز ۹۲ در رباطکریم پسر ۲۸ سالهای را به قتل رساند. شریک کاریاش بود. شهرام بدهکار بود و او طلبکار. پولی نداشت که بدهیاش را پرداخت کند. فشارهای شریکش هم او را کلافه کرده بود.در همان پاییز سال ۹۲ وقتی مجتبی را در چهارچوب خانهاش دید از کوره در رفت و ماشه اسلحه را به سمت مجتبی چکاند. شد قاتل
از دستگیری تا حکم قصاص
پا به فرار گذاشت که با انجام ردیابیها، مخفیگاه شهرام شناسایی و او پس از مدتی دستگیر شد. او که در آن زمان جوانی ۳۰ ساله بود در بازجوییها به قتل شریک کاریاش اعتراف کرد و گفت نتوانسته خشم خودش را کنترل کند و ناخواسته دست به جنایت زده است.
قصدش تهدید و ترساندن مقتول بوده و نیتی برای قتل او نداشته است. متهم در ادامه جزئیات بیشتری از جنایت را برملا کرد و درنهایت پرونده اتهامی او با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری شعبه ۱۱۳ فرستاده شد.
متهم به قتل روانه زندان شد و چند وقت بعد در دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت. اولیایدم خواستار قصاص او شدند و در پایان جلسه حکم قصاص جوان قاتل صادر شد. اگرچه او به حکم اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد اما قضات پس از بررسی پرونده، مهر تأیید بر حکم قصاص عامل جنایت زدند و پرونده برای انجام مقدمات اجرای حکم پیش روی قاضی دادسرای جنایی قرار گرفت.
پای چوبه دار
نام جوان زندانی در فهرست اجرای حکم قرار گرفت. او پای چوبه دار رفت. در تمام این سالها با وجود همه میانجیگریها و واسطهگریها، خانواده مقتول از رأیشان منصرف نشدند و قصاص خواستند. حتی وقتی که یکبار در راهرو باز شد و جیرینگوجیرینگ صدای پابند شهرام، حیاط زندان را روی سرش گذاشت، خانواده مجتبی به او مهلت دادند. فرصتی دیگر برای زندگی، اما گذشت در کار نبود. شهرام با همبندیهایش خداحافظی کرده بود و در آن سلول تاریک انفرادی، شب را با هزار زجر صبح کرده بود. پایش را روی آن سکوی مرگ گذاشت و چشمانش را به آن طناب سفید دوخت، اما خداحافظی کرد و برگشت.
اصرار بر قصاص
مقدمات نخستین اجرای حکم شهرام درحالی فراهم شد که تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران تلاش خود را برای رضایت از اولیایدم شروع کرده بودند. آنها اما اصرار بر قصاص داشتند و به این ترتیب، متهم چند سال پیش پای چوبه دار رفت.
همهچیز برای اجرای حکم آماده بود و مرد جنایتکار پای چوبه دار قرار گرفت اما به گریه افتاد و با التماس از اولیایدم خواست تا او را ببخشند. در واپسین لحظات، اولیایدم دلشان به رحم آمد و حکم را اجرا نکردند. آنها به قاتل مهلت دادند و گفتند که در این مدت تصمیم میگیرند حکم را اجرا کنند یا نه.
مهلت
اولیایدم مهلت دادند. خبری از رضایت نبود. در همه این سالها منتظر خبر آزادیاش بود. منتظر افسر نگهبان که از پشت بلندگو صدا کند: «شهرام…» و بگوید که آزاد است. بگوید آزاد است و شهرام برای آخرین بار همبندیهایش را در آغوش بگیرد و برایش گلریزان کنند. برود و همه یکصدا بگویند: «بری که الهی برنگردی.»اما در همه این ۱۰ سال نه خبری از آزادی بود، نه بخشش.
تلاشها برای جلب رضایت
اما در این بین تلاش تیم صلحوسازش برای جلب رضایت از اولیایدم شروع شده بود. خانواده مقتول وقتی پی بردند که قاتل در زندان توبه کرده و برای کم شدن بار گناهانش کارهای خیرخواهانه انجام میدهد، قرآن میخواند و نماز و روزهاش ترک نمیشود، حاضر شدند از اجرای حکم قصاص صرفنظر کنند. شاید اسمش را باید معجزه گذاشت، اما خانواده مجتبی از رأیشان برگشتند. این بار فرق میکرد. با گذشت آنها، جوان زندانی ۵ ماه مهلت دارد تا دیه را پرداخت کند و پس از ۱۰سال حبس، طعم آزادی را بچشد.
برگشت به زندگی
شهرام دیگر قرار نیست پای چوبه دار برود، قرار است به جای مرگ، پیش خانوادهاش برگردد، در جامعه بماند، نفس بکشد و زندگی کند. سالهای طولانی حبس در سلولش، امید را از او گرفته بود، اما حالا واحد صلحوسازش دادسرای جنایی منجی این مرد اعدامی شده است.
نظر شما