به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، ماجرای این پرونده به اوایل سال96 بر میگردد. آن روز پلیس یکی از شهرهای شمالی کشور در جریان درگیری میان چند نفر قرار گرفت و تیمی از مأموران راهی محل حادثه شدند. در این درگیری مردی حدوا 60ساله هدف اصابت گلوله سلاح شکاری قرار گرفته و بهدلیل شدت خونریزی جانش را از دست داده بود و تحقیق از شاهدان نشان میداد که درگیری بهدلیل جای پارک خودرو بوده است.
در این میان پسری جوان که به هواخواهی از یکی از طرفین وارد درگیری شده بود با سلاح شکاری اقدام به تیراندازی کرده و پس از آن نیز پا به فرار گذاشته بود. با اطلاعاتی که شاهدان در اختیار پلیس قرار دادند، مخفیگاه متهم به قتل شناسایی و او دستگیر شد. متهم جوانی 27ساله بود که در بازجوییها به قتل اقرار کرد و گفت ناخواسته دست به جنایت زده است.
وی توضیح داد: دوستم در محلهمان مغازه دارد و روز حادثه نزد او رفته بودم که این حادثه رخ داد. آن روز داخل مغازه دوستم نشسته بودیم و در حال صحبت بودیم که مقتول رسید. او پشت فرمان ماشینش در حال پارک بود که دوستم با دیدن او از جایش بلند شد و به سمت وی رفت. دوستم درحالیکه عصبانی بود به او گفت که ماشینش را از مقابل مغازه او بردارد.
ظاهرا آنها در روزهای قبل نیز بر سر همین مسئله با هم مشاجره کرده بودند. دوستم میگفت که آنجا محل کسبوکار وی است و کسی نباید ماشینش را مقابل مغازه او پارک کند. آن روز دوستم و مقتول بر سر همین مسئله بحثشان شد. سپس من و چند نفر دیگر به هواخواهی از دوستمان وارد درگیری شدیم تا به دعوا خاتمه بدهیم.
از سوی دیگر چند نفر هم به حمایت از مقتول، وارد درگیری شدند و ناگهان همهچیز عوض شد و ماجرا به زد و خورد کشیده شد. در این بین تصمیم گرفتم کاری کنم تا دعوا تمام شود. یک دفعه یادم افتاد که دوستم گفته بود که داخل ماشینش سلاح شکاری دارد. در یک لحظه تصمیم گرفتم سلاح را بردارم و شلیک کنم تا همه بترسند و متفرق شوند اما از بخت بدم گلوله به مقتول اصابت کرد و جانش را گرفت. درحالیکه من هرگز قصد قتل نداشتم و حالا بهشدت پشیمانم.
متهم پس از اقرار به جنایت، در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. زمان زیادی طول نکشید که قضات دیوانعالی کشور نیز مهر تأیید بر حکم قصاص قاتل زدند و به این ترتیب شمارش معکوس برای اجرای حکم شروع شد.
نجات از چوبه دار
عامل جنایت مدتی قبل پای چوبه دار رفت اما در واپسین لحظات با التماس از اولیای دم خواست او را ببخشند و به جوانیاش رحم کنند. همین باعث شد که اولیای دم آن روز حکم را اجرا نکنند و به قاتل مهلت دهند. از همان زمان رایزنیها برای جلب رضایت از اولیای دم شروع شد. از سوی دیگر از زندان خبر میرسید که جوان محکوم به قصاص در زندان توبه کرد و زندگیاش دگرگون شده است.
وی در زندان تصمیم گرفته بود تحصیلاتش را ادامه بدهد و در این راه موفق شده و مدرک لیسانس گرفته بود. علاوه بر این ورزش میکرد و به حفظ قرآن میپرداخت. این خبرها به گوش اولیای دم رسید و موجب شد تا دل آنها به رحم بیاید. بهخصوص زمانی که معلوم شد جوان محکوم به قصاص درحالیکه خودش زیر تیغ بود، برای نجات چند نفر از زندانیان تلاشهای زیادی کرده و در تماس با خانوادههای مقتولان تلاش کرده بود که رضایت آنها را جلب کند.
او از زندان با خانواده مقتولان تماس میگرفت و با صحبت و التماس درخواست میکرد تا از قصاص صرفنظر کنند و همین اقدامات خداپسندانه وی، در نهایت خودش را هم از قصاص رهایی داد و موجب شد تا اولیای دم به شرط دریافت دیه وی را ببخشند. در این شرایط بود که با پادرمیانی تیم صلح و سازش مستقر در دادسرای جنایی تهران و تلاش خیرین، مبلغ دیه در این پرونده فراهم و به اولیای دم پرداخت شد. به این ترتیب مرد اعدامی از مجازات مرگ رهایی یافت تا بهزودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه و بعد از زندان آزاد شود.
نظر شما