سلامت نیوز:در دو ماه گذشته شهروندان بسیاری به رسیدن پیامهایی كه با نام V.Behdasht روی گوشیهای همراهشان دریافت میكنند خو گرفتهاند. پیامهایی كه همراه با گسترش شیوع كرونا در كشور هر بار یك توصیه وزارت بهداشت را با خود به همراه میآوردند: از بیماران مبتلا به علایم تنفسی نظیر سرفه و عطسه حداقل یك متر فاصله داشته باشید، از خوردن مواد غذایی خام و نیمپز خودداری كنید، مدت شستوشوی دستها حداقل 20 ثانیه باشد و....
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،روز جمعه بود كه آخرین نمونه پیغامهای وزارت بهداشت روی گوشیها رسید: «در صورت مشاهده یا مواجهه با موارد كودكآزاری، همسرآزاری در ایام كرونا، برای دریافت خدمات اجتماعی-روانی به صورت رایگان و شبانهروزی با شماره تلفن 123، اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی كشور تماس بگیرید.»
به نظر میرسید پروتكلهای مقابله گام به گام با كرونا كه در كشورهای مختلف دنبال میشود پس از طولانی شدن و گستردگی قرنطینههای خانگی حالا به مرحلهای رسیده كه باید علاوه بر تهدیدهای بیرونی و بیماری به فكر تهدیدهای درونی باشند و آسیبهایی كه آدمها در همنشینی اجباری ممكن است به هم وارد آورند.
اما جدا از همراه شدن با این مبارزههای گام به گام با عوارض مختلف ناشی از كرونا، در كشور ما به صورت خاص چه اندازه به لحاظ قانونی و حقوقی میتوان به مداخلههای بیرونی برای حمایت از خشونتدیدگان در خانهها دل بست؟براساس گزارشهای سازمان ملل، خشونت علیه زنان در بسیاری از نقاط دنیا بیش از 25درصد افزایش یافته است. روشن شدن میزان رشد و ابعاد خشونت در سراسر جهان سبب شد كه دبیركل سازمان ملل در توییتر خود بنویسد: «از تمامی دولتها میخواهم كه به سرعت مساله امنیت زنان را در اولویت اقداماتشان در زمان پاندمی قرار دهند.»
مداخله كنید، كودكآزاری جرم است
بچهها خانهنشین شدهاند. دیگر نه خبری از مدرسه رفتن هست و نه بازی كردن با دوستان و پیوستن به گروه همسالان. بچهها بسته به سن و سالشان پابهپای بزرگترها تن به خانهنشینی اجباری دادهاند و در دو ماه گذشته بسته به اینكه چقدر بخت و اقبالشان خوب یا ناخوب بوده باشد دیدهاند كه پدر و مادرهایشان چگونه این شرایط را برای آنها سهل یا سخت كردهاند.
والدینی كه گاه به سبب سخت شدن شرایط خودشان و از دست دادن كنترل بر شرایط ممكن است روی پرخاشگر یا بیشتر پرخاشگری از خود نشان دهند. «فرشید یزدانی»، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق كودكان میگوید، در مواردی كه خشونتها در خانه دامنگیر كودكان میشود، میتوان با اورژانس اجتماعی تماس گرفت اما در این موارد دستكم تا زمانی كه موضوع حاد نباشد مددكاران بدون حمایت پلیسی تنها نقش مشاورهای دارند: «اورژانس اجتماعی تنها با حمایت پلیس میتواند دخالت كند و البته در موارد حاد میتوانند با این پشتیبانی دست به مداخله بزنند.
ولی عموما مراجعه آنها به عنوان مشاور است. در مواردی توانستهاند كودكانی را از خانههایی بیرون بیاورند و اسكان موقت دهند تا در آن محیط باقی نمانند.»هر چند به لحاظ قانونی شاید دست و پای بسته مشاهدهگران خشونت و مددكاران اجتماعی بیشتر از اصل خشونت به چشم بیاید اما یزدانی میگوید كه نفس مداخلهگری در چنین مواردی میتواند احتمال بروز مجدد خشونت را كاهش دهد: «به نظر من این موضوع میتواند به عنوان یك عامل بازدارنده عمل كند.
هر چند گاهی ممكن است آدمها از دخالت خارج از خانه خشمگین شوند و میزان پرخاش را بالا ببرند اما همین كه بدانند اگر میزان پرخاش بالا برود، بقیه مطلع میشوند خودش میتواند موجب بازدارندگی باشد. موضوع آبرو و نوع نگاه اطرافیان به فرد و نفس آگاه شدن آدمهایی بیرون از چارچوب خانه از این خشونتها یا پرخاشها به صورت عام میتواند عاملی باشد برای جلوگیری از شدت پیدا كردن آنها.»شنیدن صدای زدوخوردهای رعبآور، خشونتهایی كه پا از دایره جروبحثهای خانوادگی فراتر میگذارند، ممكن است برای بسیاری از شهروندان پیش آمده باشد. لحظاتی كه شاید كسی با خودش فكر كند سلامت یا جان همسایهای در خطر است و یكی ممكن است آسیب جدی ببیند.
این فعال حقوق كودكان میگوید مردم با اطلاعرسانی باید بیاموزند كه در این شرایط شاهد وقوع جرم عمومی هستند و باید برای توقف آن كاری كنند: «فرهنگسازی و اطلاعرسانی نیاز داریم، یعنی باید برای مردم جا بیفتد كه كودكآزاری یك جرم عمومی است و هر كسی میتواند آن را گزارش دهد و حتی بدانند كه اگر كسی از این جرم اطلاع داشته باشد و آن را اطلاع ندهد مجرم است.وزارت بهداشت به صورت خاص باید روی این موضوع جرم عمومی بودن كودكآزاری تاكید كند تا آدمهای بیشتری همراهی كنند.
این فرهنگسازی و تاكید بر مجرمانه بودن كودكآزاری نه فقط روی كسانی كه ممكن است بتوانند این اعمال را گزارش دهند تاثیر دارد، بلكه حتی روی كسی كه خشونت را اعمال میكند هم میتواند موثر باشد؛ كسی كه باید بفهمد بچه جزو اموال او نیست و او با خشونت علیه فرزند خودش در واقع دارد عمل مجرمانه انجام میدهد.»
خانه ناامن چه جایگزینی دارد؟
«اگر من به عنوان همسایه به پلیس یا اورژانس اجتماعی اطلاع دهم كه همسایهام دارد زنش یا بچهاش را به قصد كشت میزند، آیا خانه امنی برای اسكان این افراد و دور كردنشان از محل خطر وجود دارد؟»این سوالی است كه لیلا حقیقتخواه، حقوقدان و وكیل خانواده میپرسد تا به این موضوع برسد كه در پشت این شمارههای تماس اضطراری تا چه اندازه میتوان امید واقعی برای تغییر وضعیت داشت:
«سالها قبل در وزارت رفاه سر همین موضوع صحبت كردیم و گفتیم كه اول بیایید این بستر را درست كنید و بعد بگویید وقتی مشكل دارید به پلیس زنگ بزنید و اورژانس اجتماعی. در اتحادیه اروپا و امریكا و انگلستان حتی اگر یك بچه سه ساله با شماره 911 تماس بگیرد، دادستان یا معاون او باید شخصا مراجعه كند و راهكارهای پله به پلهای تعریف كردهاند كه اول با خارج كردن مثلا فرزند از خانه شروع میشود و بعد طی كردن مراحل تحقیقات و بعضا در این فاصله حتی به والدین اجازه ملاقات با كودك را هم نمیدهند.
آیا ما چنین امكانی داریم؟» این شرایط حالا با شیوع ویروس كووید 19 پیچیدهتر هم شده است و سبب شده تا پیدا كردن جایگزین برای خانه ناامن سختتر شود: «چه حمایتی در لحظه میتوانیم از طفل یا زن آسیب دیده بكنیم؟ چه اقدامی در لحظه میتوان از مرد آسیبدیده كرد؟ چون شوهران آسیبدیده هم داریم كه اتفاقا تعدادشان هم كم نیست. در شرایط فعلی كه به خاطر كرونا ما حتی از بچههایمان هم میترسیم كه مبادا ناقل بیماری باشند، زنی میتواند مثلا با خواهرش تماس بگیرد و بگوید من میآیم خانه تو؟»
به همین دلیل است كه حقیقتخواه میگوید، باید گزینههای واقعی حمایتی هم در پس اعلام شمارههای تماس اضطراری وجود داشته باشند: «فعالان زنان و وكلای داوطلب زیادی وجود دارند كه به زنان و كودكان آزاردیده كمك كنند اما وقتی بستر مناسب نباشد، با فرض اینكه موارد خشونتدیده را از خانهشان بیرون بكشند باید آنها را كجا ببرند؟ خانه خودشان؟ چه حمایتی از این اقدامات میشود؟ این فكر كه این زن من جزو اثاث خانه من است و شاید دلم بخواهد پایهاش را بشكنم وجود دارد، چطور میتواند بدون ضمانتهای قانونی به این افراد نشان داد كه اگر دوبار تماس به خاطر خشونت تو شد سه بار اینبار تو را از خانه بیرون میكشند و به حبس میبرند تا خانه برای زن و بچه امن شود.»
مبارزه با كرونای خشونت
حضور اجباری اعضای خانواده در كنار یكدیگر و آثاری را كه این همنشینی اجباری به همراه آورده است، نشان میدهد. به نظر «علی نجفیتوانا»، حقوقدان و رییس پیشین كانون وكلا شرایط جدید موجب كنشها و واكنشهای غیرمعمول شده است چون زن و شوهری كه در حالت عادی شاید دو ساعت هم با هم معاشرت نداشتند و فرزندانی كه معمولا اوقاتشان را بیرون از خانه با دوستانشان میگذراندند، حالا بیشتر باید در یك چهاردیواری با هم زندگی كنند و به نوعی رفتار هم را تحمل كنند:
«انسان به عنوان حیوان ذیشعور و هوشمند شناخته میشود اما از امیال طبیعی و واكنشهای غریضیاش كاملا فاصله نمیگیرد و با از دست دادن كنترل با خشونتهای مختلف؛ ابتدا كلامی، عاطفی، اقتصادی، فرهنگی، جنسی و درنهایت فیزیكی این واكنشهابه صورت خشونت جدی بروز پیدا میكند.
عدم امكان خروج از منزل و پایین آمدن آستانه تحمل و مقاومت طرف مقابل و تكرار دیدارهای اجباری، سكانسهای خشونت را افزایش میدهد و چون بهخصوص در كشور ما نظمگریزی و قانونگریزی هم تبدیل به رفتار بسیاری از مردم ما شده است، فاقد قدرت مدیریت بحران و كنترل رفتار خود هستیم و در نتیجه درگیریها تكرار میشوند و اگر وضع ادامه پیدا كند با بحران خشونت و ضرب و جرحهای شدید مواجه خواهیم شد.
شرایط جدید خشونت نهادینه شده در انسانها را كه اصولا به صورت بالقوه است،به صورت بالفعل درمیآورد كه من این حالت را بحران خشونت در جامعه كرونازده مینامم.»وقتی تمام دنیا دارند از افزایش خشونتها زیر سقف خانهها میگویند باید درنظر داشت كه شرایط این كشورها، جوامع و خانوادهها پیش از شیوع بیماری چه بوده است؟ آدمها چه میزان خشم فروخورده را با خود زیر این سقفها بردهاند كه حالا شاید دیگر نمیتوانند بر آن سرپوش بگذارند؟ نجفیتوانا میگوید:
«در حالت عادی دوسوم تحصیلكردههای مملكت بیكار بودند، بسیاری از مردم بهویژه كارمندان دولت زیر خط فقر هستند و تمام این عوامل خود در زمانی كه زندگی به صورت عادی در جریان بود، خشونتها را در جامعه به حدی افزایش داده بود كه به لحاظ ضرب و جرح و جرم و بینظمی از كشورهای با آمار بالا هستیم.
استقرار چنین وضعیتی، آن شرایط قبلی را تشدید میكند؛ كسانی كه امكان كار در حوزه ساخت و ساز، فنی، خدماتی و عرضه و تولید كالا را داشتند در این شرایط مجبور هستند منفعل بمانند، سر كار نمانند، اخراج میشوند و به لحاظ افزایش مهارگسیخته گرانی، آن تتمه مدیریت فردی از ما ایرانیان گرفته شده است. قطعا خشونت در جهانبه عنوان پدیدهای ناشی از حاكمیت كرونا تجلی عینی دارد و شرایطی توسط این پدیده غیرقابل باور و نوظهور بر همه كشورها تحمیل شده كه هنوز در حالت جنینی آن هستیم.»
این حقوقدان و جرمشناس در مورد تبدیل خشمها و خشونتهای بالقوه به بالفعل هشدار میدهد و اهمیت پیدا كردن علل آنها و اطلاعرسانی در مورد نحوه كنترل را به اهمیت مبارزه با بیماری كرونا میداند: «پیشنهاد مشخص این است كه ابتدا با تشكلی یك گروه آسیبشناس علل اساسی بروز خشونت در خانوادهها را شناسایی كنیم.
با دریافتن این ریشهها، چیستی و چرایی آنها میتوانیم از طریق رسانهها بهخصوص صداوسیما سعی كنیم با آموزش مدیریت و كنترل فردی و مواجه شدن با خشونت طرف مقابل به مردم بیاموزیم كه اگر دچار شرایطی خارج از كنترلمان شدیم، لااقل در چارچوب خانههای خودمان سعی كنیم همزیستیهای اجباری را قابل تحمل و مدیریت كنیم. همانطور كه همه دنیا دارند همپای هم و با جدیت در راه مبارزه با كرونا پیش میروند باید از طریقی عاقلانه و با برنامهریزی برای مقابله با كرونای خشونت هم دست به كار شویم.»
فرشید یزدانی: یعنی باید برای مردم جا بیفتد كه كودكآزاری یك جرم عمومی است و هر كسی میتواند آن را گزارش دهد و حتی بدانند كه اگر كسی از این جرم اطلاع داشته باشد و آن را اطلاع ندهد، مجرم است. وزارت بهداشت به صورت خاص باید روی این موضوع جرم عمومی بودن كودكآزاری تاكید كند تا آدمهای بیشتری همراهی كنند.
لیلا حقیقتخواه: در اتحادیه اروپا و امریكا و انگلستان حتی اگر یك بچه سه ساله با شماره 911 تماس بگیرد، دادستان یا معاون او باید شخصا مراجعه كند و راهكارهای پله به پلهای تعریف كردهاند كه اول با خارج كردن مثلا فرزند از خانه شروع میشود و بعد طی كردن مراحل تحقیقات و بعضا در این فاصله حتی به والدین اجازه ملاقات با كودك را هم نمیدهند. آیا ما چنین امكانی داریم؟
علی نجفیتوانا: عدم امكان خروج از منزل و پایین آمدن آستانه تحمل و مقاومت طرف مقابل و تكرار دیدارهای اجباری، سكانسهای خشونت را افزایش میدهد و چون بهخصوص در كشور ما نظمگریزی و قانونگریزی هم تبدیل به رفتار بسیاری از مردم ما شده است، فاقد قدرت مدیریت بحران و كنترل رفتار خود هستیم و در نتیجه درگیریها تكرار میشوند.
نظر شما