سلامت نیوز: گویا سرنوشت محتوم خزر با هضم آلایندهها و مرگ تدریجی، پیوند خورده و آلودگی به طرز غریبی با این پهنه آبی عجین است. سالها پیش کنشگران، عاملان احتمالی را به فراخور نقشی که در ورود مقادیر قابل توجهی از انواع آلایندهها و اثرات سوء محیطزیستی داشتهاند، مورد شناسایی قرار داده و هریک را بهغایت محکوم کردهاند، سپس با صدور حکمی کلی، استخراج نفت را سهم شمال و غرب و سموم کشاورزی و صنعتی را سهم جنوب دانستهاند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه رسالت، ناظر بر آنچه گفته شد، همه بیش و کم به این باور مشترک رسیدهاند که فاضلابهای انسانی و صنعتی به همراه آلایندههای نفتی و شیمیایی، خزر را با تمام ابهتش از پای درآورده و آلودگی را وارد رگهای عظیمترین دریاچه جهان نموده است، به تعبیری دیگر طی سالیان متمادی بزرگترین پیکره آبی زمین، مقصدی برای هضم آلایندههای شیمیایی، نفتی و حتی اتمی شده و این پهنه را دیر یا زود به «دریایی مرده» بدل میسازد، عمق فاجعه تا بدانجاست که ذخایر ماهیان خاویاری خزر ظرف ۲۰ سال گذشته نزدیک به ۹۹ درصد کاهشیافته و مطابق بررسیهای علمی و اظهارات فعالان محیطزیست، فقط ۲ تن از۳۵۰ تن در «الماس خاویار جهان» باقیمانده است!
سالانه پس از سرازیری بالغبر یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون مترمکعب فاضلاب از رودخانهها به خزر، اکسیژن آب کاهش مییابد و حاصل این اتفاق ناخوشایند، مرگ حتمی آبزیان است اما سناریوی آلودگی به همین موارد ختم نمیشود، فاضلاب ۴۰ شهر شمالی حاشیه خزر و 80 درصد زبالههای سواحل و شیرابههای سمی و از همه مهمتر ۱۲۲ هزار و ۳۵۰ تن آلودگی نفتی که سالانه به حلق خزر سرازیر میشود را نباید نادیده گرفت، البته بخش مهم آلودگی نفتی از جانب جمهوری آذربایجان است، این کشور با بهرهبرداری از مخازن؛ منابع آب و رسوبات را آلوده میسازد و مطابق تحلیل زیست آنلاین، «جریاناتی برخلاف عقربههای ساعت در دریای خزر شکلگرفته به این معنا که هرچه آلودگی در منطقه جمهوری آذربایجان بیشتر میشود این آلودگی از سواحل ایران سر درمیآورد.»
خزر از جنوب به ایران، از شمال به روسیه، از غرب به روسیه و جمهوری آذربایجان و از شرق به جمهوریهای ترکمنستان و قزاقستان محدود میشود و از مجموع سواحل آنکه حدود ۷ هزار کیلومترمربع است، سهم قزاقستان ۲۳۰۰، روسیه ۱۵۰۰، ترکمنستان ۱۲۰۰، ایران ۱۰۰۰ و آذربایجان ۸۰۰ کیلومترمربع عنوانشده و میگویند؛ «فقدان نظام حقوقی حاکم بر محیطزیست دریای خزر به کوتاهی کشورهای ساحلی این دریا در اجرای قواعد بینالمللی حاکم بر محیطزیست منتهی شده و عوامل زیستمحیطی دریای خزر ازلحاظ تأثیرگذاری و شرایط آب و هوایی مناطق همجوار بهگونهای است که مجالی برای مسامحه و دفع الوقت دولتهای ساحلی باقی نگذاشته است.»
*سهم 5 درصدی ایران در آلودگی خزر
پنج کشور حاشیه دریای خزر یعنی آذربایجان، ایران، قزاقستان، روسیه و ترکمنستان در سال 2003 بهمنظور حفاظت از محیطزیست خزر و کاهش و کنترل آلودگی، کنوانسیون حفاظت از محیطزیست دریای خزر موسوم به کنوانسیون تهران را امضا کردند اما تاكنون اقدام مشخصی صورت نپذیرفته است، حالآنکه به سبب جهت جریان آب خزر، بیشترین تأثیرات این آلودگی در سواحل ایران پدیدار میگردد، هرچند به روایت «همایون خوشروان»، عضو کمیته ملی نجات خلیج گرگان، بعد از آذربایجان، این سواحل ما هستند که انواع آلودگیهای حاصل از کشاورزی، رهاسازی پسماندهای شهری و روستایی و حتی ضایعات و زبالهها را وارد این پهنه آبی میکنند.
آلودگی متعلق به ایران است، کشورهای ترکمنستان و قزاقستان در جایگاه بعدی قرار دارند، قزاقستان هم مانند آذربایجان میتواند آلودگیهای نفتی را وارد خزر کند و سهم آلودگی ترکمنستان نسبت به تمام این کشورها کمتر است چون رودخانه مشخصی که قابلیت آبدهی بالایی داشته باشد در آن مناطق وجود ندارد بهجز رودخانه اترک که اکنون آبدهی آن بسیار پایین است.
او «سهم ایران در آلودگی را حدود ۵ درصد، سهم رودخانه ولگا را بالای ۸۰ درصد و رودخانههایی که در بخش غربی دریای خزر در کشور آذربایجان قرارگرفتهاند را حدود ۱۵ درصد میداند، بنابراین سهم روسیه اول، جمهوری آذربایجان دوم و ایران سوم است.» در این میان سهم ترکمنستان بسیار پایین است چون رودخانهای با آبدهی بالا ندارد، اما این کشور با استفاده از آبشیرینکن، آب دریای خزر را برای مصارف شرب و کشاورزی برداشت میکند و پساب همین آبشیرینکنها میتواند به میزان آلودگی دریای خزر در بخش ساحلی بیفزاید به همین علت صاحبنظران هشدار میدهند، اگر بحث انتقال آب خزر به سمنان به مرحله اجرا برسد و پسابهای آبشیرینکنها وارد دریا شود، شوری آب دریا بالا رفته و غلظت نمک زیاد شده و کیفیت آب بهمراتب بدتر خواهد شد.
*تولید سالانه ۴۰۰ میلیون مترمکعب فاضلاب در شمال ایران
واقعیت امر این است که مصایب آلودگی خزر پرشمار است و تنها به انتقال آب این دریا و آلایندههای نفتی و صنعتی منتهی نمیشود، ازاینرو میتوان نمونههای فراوانی را ذکر کرد، ازجمله تخلیه پسابها و انباشت پسماندها در مناطق ساحلی و عدم رفتار مسالمتآمیز در بخش مدیریت مناطق ساحلی با دریای خزر. که البته مسئله بغرنجتر، نبود تصفیهخانه در برخی از شهرهای ساحلی و ورود فاضلابها و پسماندها به دریاست. طبق آمار منابع رسمی، سالانه ۴۰۰ میلیون مترمکعب فاضلاب در شمال ایران تولید میشود که از این میزان، ۴۰ درصد تصفیه و ۶۰ درصد به دریای خزر میریزد و علی محمد شاعری، رئیس مجمع نمایندگان مازندران، سال 96 با اشاره به اینکه روزانه ۶ هزار تن پسماند خانگی، صنعتی و بیمارستانی در استانهای شمالی تولید میشود، تأکید کرده که این پسماندها بهصورت غیربهداشتی دفع و شیرابههای حاصل از آنها بعد از تجزیه، آبهای سطحی، زیرزمینی و دریای خزر را آلوده میکند.
حال با توجه به مشکلات زیستمحیطی دریای خزر و آنچه پیشتر تحت عنوان منابع و منشأ آلودگی مطرح شد را در گفتوگو با «عزیز عابسی»، عضو هیئتعلمی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل و «حنیف رضا گلزار»، فعال و کنشگر حوزه محیطزیست، مورد تحلیل و بازبینی مجدد قراردادیم تا از زاویه نگاه آنان، اهمیت هریک از آلایندهها و میزان تأثیرگذاری بر خزر را بررسی کنیم.
به اذعان «حنیف رضا گلزار»، دو تهدید اساسی حال و آینده بزرگترین دریاچه کره زمین را به چالش میکشد؛ یکی کیفیت آب و دیگری کمیت آن است. «منشأ آلودگی آب کاسپین را میتوان به سه گروه تقسیم و مطالعه کرد: آلودگیهای نفتی، آلودگیهای بیولوژیکی و آلودگیهای ناشی از انحلال فلزات سنگین. بر اساس مطالعات منتشرشده، سالانه بیش از 122 هزار تن آلایندههای نفتی، 300 تن کادمیم و 4 تن سرب در پی فعالیتهای اقتصادی پنج کشور حاشیه وارد این دریاچه میگردد. در بخش آلودگی نفتی بیشترین سهم مربوط به منطقه قفقاز است. در حال حاضر روزانه 350 هزار بشکه نفت از پنج میدان نفتی در سواحل قفقاز استخراج میگردد که بزرگترین منشأ آلودگی دریاچه کاسپین با مواد نفتی است. بخش عمدهای از این آلودگی نفتی به دلیل جریانات پادساعتگرد حاکم بر رژیم آبی این دریاچه از سواحل قفقاز به سمت سواحل ایران جابهجا میشود. مطالعات انجامشده منشأ آلودگی نفتی سواحل پره سر تا چمخاله در استان گیلان را استخراج نفت در منطقه قفقاز معرفی کرده است. یکی دیگر از منابع آلاینده آب دریاچه کاسپین؛ فاضلابهای شهری و صنعتی است که تقریبا همه پنج کشور حاشیه این دریاچه در ایجاد این نوع آلودگی نقش دارند. 14 میلیون انسان در حاشیه این دریاچه زندگی میکنند و نزدیک به 6 میلیون نفر از جمعیت کشور ما در سه استان شمالی که همجوار با این دریاچه است ساکنند. در این سه استان سالانه بیش از 400 میلیون مترمکعب فاضلاب تولید میشود که این مقدار بیش از دو برابر کل آب ذخیرهشده در سد امیرکبیر کرج است. البته 80 میلیون مترمکعب از این حجم فاضلاب تولیدی ربطی به مردم بومی این سه استان ندارد و مربوط به گردشگران و مسافرانی میشود که در طول سال وارد این سه استان میشوند.»
در استان مازندران بهتنهایی سالانه 120 میلیون مترمکعب فاضلاب تولید میشود که 52 میلیون مترمکعب آن از طریق چاههای فاضلاب به داخل زمین یا بهعبارتدیگر به سفرههای آب زیرزمینی وارد میشود و 48 میلیون مترمکعب آنهم وارد منابع آب سطحی شامل رودخانهها، تالابها و درنهایت دریاچه کاسپین میگردد و تنها 20 میلیون مترمکعب آن وارد کانالهای طراحی و اجرا بهمنظور ساماندهی فاضلاب شهری میگردد و این مسئله مطابق گفتههای «گلزار» به این معناست که «تنها 16 درصد فاضلاب تولیدی این استان به شکل علمی ساماندهی میشود. وضعیت در استانهای گیلان و گلستان هم بهتر از این نیست. میانگین بازیافت از پسابهای تولیدی این سه استان در خوشبینانهترین شرایط 20 درصد است. این یعنی آنکه سالانه بیش از 320 میلیون مترمکعب فاضلاب یا به زیرزمین تزریق میشود و منابع آب زیرزمینی را آلوده میکند و یا از طریق رودخانهها وارد تالابها و دریاچه کاسپین میگردد. نتیجه این میشود که از 70 شناگاه استان مازندران و گیلان 13 مورد آن در وضعیت فوق بحرانی. یعنی در اصطلاح فنی باید با نصب پرچم زرد به شناگران هشدار داد که حتی در این آب شنا هم نکنند.»
یافتههای یک طرح پژوهشی در دانشگاه علوم پزشکی گیلان نشان میدهد که میانگین کلیفرم کل در دو نقطه نمونهبرداری و میانگین کلیفرم گرماپای در6 نقطه نمونهبرداری بیشازاندازه استاندارد بوده و با توجه به استانداردهای مربوط، محلهای شنا بهعنوان خطر میکروبی برای شناگران محسوب میگردد. پژوهشهای نواحی شرقی دریاچه کاسپین هم بیانگر نتایج مشابه ای است و آلودگی میکروبی خلیج گرگان هم بهواسطه حضور تعداد بالای کلیفرم کل و کلیفرم گرماپای ثابتشده است. در سواحل نور مازندران هم گزارشهای مشابهی منتشرشده است. در سواحل تنکابن خطر میکروبی ازنظر بیماریهای گوارشی همچون گاستروآنتریت گزارششده است. نتایج یک تحقیق در دانشگاه سوری انگلستان نشان میدهد که در سواحل ایران بهویژه مازندران، مقدار استرپتوکوک مدفوعی بیش از مقدار استاندارد میباشد و این در حالی است که در سواحل ترکمنستان تعداد اشرشیاکلی بیشتر از مقدار استاندارد بوده و استرپتوکوک مدفوعی کمتر از مقدار استاندارد است. «گلزار» توضیح میدهد که «مشکل کاهش کیفیت آب کاسپین تنها به گسترش آلودگی میکروبی ناشی از تخلیه پسابهای خانگی به این دریاچه ختم نمیشود. یکی دیگر از عوامل آلاینده آب این دریاچه فلزات سنگین است. منشأ فلزات سنگین را میتوان در پسابهای صنعتی و یا ساختارهای زمینشناسی بستر دریاچه جستجو کرد. بین سالهای 2002 تا 2005 برنامه محیطزیست دریاچه کاسپین که بر اساس کنوانسیون تهران و با مشارکت پنج کشور ساحلی تشکیل گردیده، طی یک پژوهش میدانی اقدام به نمونهبرداری و بررسی غلظت فلزات سنگین در منابع آبی نزدیک به سواحل این پنج کشور نمود. یافتههای این پژوهش میدانی بیانگر آن است که غلظت آلاینده جیوه و سرب در اطراف باکو قابلتوجه است. غلظت آلاینده آرسنیک در تمام نقاط و ازجمله در سواحل ایران بیشتر از اندازه استاندارد بوده و غلظت آلاینده فلزی نیکل هم در سواحل چهار کشور روسیه، آذربایجان، ایران و ترکمنستان بالاتر از اندازه مجاز است. نتایج تحقیقات داخلی هم بیانگر آن است که آلودگی سواحل شرقی دریاچه با آلایندههای فلزی سرب و کادمیم بهویژه در منطقه بندرترکمن و خواجه نفس بسیار بالاتر از مقدار استاندارد میباشد تا جایی که این دو آلاینده در بدن آبزیان منطقه بهویژه در بیوماس ماهی کفال هم ردیابی شده است.»
* مصرف گسترده و نامتعادل انواع کودهای شیمیایی
بر اساس گزارش CEPغلظت DDT که هنوز در برخی از کشورها بهطور غیرمستقیم و بهعنوان ماده مؤثره برای تولید سموم کشاورزی استفاده میگردد در سواحل آذربایجان، ایران و روسیه بالاتر از مقدار استاندارد عنوانشده و حضور غلظتهای بالایی ازDDT، لیندین، آلدرین، دیلدرین و د.د.ای در رودخانه تجن که از بزرگترین رودخانههای شمال کشور است، تأییدشده و یا اینکه در آب رودخانه کاظم رود تنکابن غلظت آفتکشهایی مانند دیازینون، فنیتروتیون، پروفنوفوس، دیکلروس و فورموتیون بالاتر از مقدار استاندارد است. زرجوب و گوهر رود رشت که روزگاری مردم در آن ماهی گیری میکردند به کانال فاضلاب تبدیلشده و درنهایت وارد تالاب انزلی میشود. در حاشیه رود تلار که از مرکز قایمشهر میگذرد رشتهکوهی سر به فلک کشیده از زبالههای دپو شده طی دهها سال گذشته تشکیلشده و رودی از شیرابه بهویژه پس از هر بارندگی از سمت این رشتهکوه متعفن به سمت آب رودخانه تلار جریان مییابد. بخشی از این آب مخلوط شده با شیرابه به سفرههای آب زیرزمینی میرود، بخشی دیگر از آن در پاییندست برای کشت برنج و آبیاری باغات استفاده میشود و آنچه که از این ترکیب شیمیایی مسموم تحت عنوان آب رود تلار باقی میماند هم سرانجام وارد کاسپین میشود. محل دپوی زباله در حاشیه تلار واقعا یک سرشکستگی است.
رودخانه و مختصاتی که به دلیل ویژگیهای طبیعیاش میتوانست به محلی امن، پاک و سالم برای استراحت و آرامش مردم تبدیل شود، بهواسطه بوی تعفن انسان را از کیلومترها متواری میکند. «گلزار» به واکاوی این مسئله میپردازد که وضعیت دپوی زباله در آستارا و محمودآباد و عباسآباد و بسیاری دیگر از شهرهای شمالی هم بهتر از این نیست و سراوان در استان گیلان نقطه عطف و مصداقی بارز از ناتوانی ما برای ساماندهی این مسئله است. «کافی است کمی به این پرسش بیندیشیم که واقعا «شیرابه رود» جریان یافته از محل دپوی زبالهها در قلب جنگلهای سراوان درنهایت به کجا میرود؟! شک نداشته باشید که درصد بالایی ازآنپس از طی گردش و چرخههای طبیعی به شکل آب آشامیدنی، نان، سبزیجات، گوشت و لبنیات و ... سر از سفرههای خودمان درمیآورد و البته نباید فراموش کنیم که همه مشکلات این حوزه مربوط به سوء مدیریت نیست چراکه منشأ تولید زباله و انواع آلایندهها خود ما هستیم. باید زندگیمان را بر مبنای حذف مصارف مازاد و کاهش جدی تولید زباله تنظیم و مدیریت کنیم. از سوی دیگر این آلودگیهای سمی که توسط دستکم 60 رودخانه مهم و بزرگ شمال کشور از مزارع و کشتزارها و مناطق مسکونی و صنعتی زهکشی شده و درنهایت وارد دریاچه کاسپین میشود، ناشی از مصرف نامتوازن و کنترل نشده انواع سموم و آفتکشها و مواد کودی در بخش کشاورزی شمال کشور و عدم مدیریت و بازچرخانی پسابهای شهری و صنعتی است. بر اساس آمار موجود، یک درصد سموم تولیدی جهان در ایران مصرف میشود که از این مقدار 60 درصد آن سهم استانهای شمالی است! و این تازه یک روی سکه است که مطالعه و آمار نسبی از آن منتشرشده، روی دیگر سکه مصرف گسترده و نامتعادل انواع کودهای شیمیایی است که سالانه حجم بسیار بالایی از نیترات و فسفات و دیگر آلایندهها را وارد رودها و منابع آب زیرزمینی منطقه مینماید ولی آمار دقیق و رسمی از آن در دسترس نیست.»
«عزیز عابسی» عضو هیئتعلمی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل هم در تحلیل دقیقتر آلایندههای دریای خزر ابتدا توضیح میدهد که این دریا بهعنوان بزرگترین پیکره آبی محصور دنیا شناخته میشود و جمعیت مجاور آن بیشتر در قسمت جنوبی یعنی آذربایجان و ایران قرار دارد و حدود 10 تا 12 میلیون در سواحل جنوبی این دریا زندگی میکنند، سپس تأکید میکند، «از سمت ایران، آنچه تحت عنوان آلودگی وارد دریای خزر میشود، شامل آلودگی فاضلابهای شهری است یا فاضلابهایی که از رشت و ساری و آمل سر از دریا درمیآورند و از آب زیرزمینی آلوده که چاههای جذبیاند یا تخلیه مستقیم فاضلاب، وارد رودخانههای اصلی حوضه آبریز میشوند و این آلودگی بیشتر از نوع آلودگی میکروبی و بیوشیمیایی است. این مسئله را باید کنار آلایندههایی قرارداد که ریشه کشاورزی هم دارند و منشأ آن از کشت است، شامل آفتکشها و حتی ترکیباتDDT که در دنیا ممنوع است اما در سواحل مازندران دیده میشود و سموم و کودها که مواد غذایی را وارد دریا میکنند. البته وقتی از کشاورزی سخن میگوییم، منظورمان فقط کود و آفتکش نیست، چراکه بخش بسیار زیادی از آلودگی گاوداریها و مرغداریها وارد رودخانههای اطراف میشود. منشأ دیگر آلودگی، فعالیتها و فاضلابهای صنعتی است، گرچه در شمال کشور، مناطق صنعتی کمتر هستند اما ساخت و فعالیتشان با رعایت موازین همراه نیست، به همین دلیل آلودگی در پی دارد. کشورهای اروپایی هم صنعتی هستند اما دارای بهترین کیفیت محیطزیستاند یعنی صنعتی بودن بااینکه محیط زیستی بیکیفیت داشته باشیم، ارتباط مستقیمی ندارد اما صنعتی که بدون رعایت موازین و تصفیهخانه و فیلتر مناسب آلودگی هوا و مکانیابی صحیح و هزار و یک عهد و پیمان و میثاق محیط زیستی فعالیت میکند، نهتنها فایدهبخش نیست بلکه در درازمدت توسعه ناپایدار را رقمزده و در آینده، چنین مناطقی خالی از سکنه میشود. بنابراین مناطق صنعتی محدود در آمل، گرگان و رشت به شکلهای مختلف آلودگی را وارد سرشاخههای رودخانهها میکنند، ما میدانیم در شهرک صنعتی رجه بابلکنار، شکایتهای جدی از سوی مردمان حاشیه روستا مطرحشده که فاضلاب تصفیهخانه را به آببند سرازیر کرده و برای آبیاری برنج استفاده میکنند، بر همین اساس سال گذشته، دو جوان براثر سرطان معده فوت شدند. در کنار همه این مسائل باید تأکید کرد که استانهای شمالی در حال دفن شدن در زبالهاند و روشهای بازیافت بسیار سنتی و غیرحرفهای است و دفن گاه بهداشتی وجود ندارد.»
«عابسی» در تشریح آلایندههای نفتی، ایران را مقصر نمیداند و معتقد است: کشورمان فاقد فعالیت نفتی شاخص است و استحصال و استخراج و پالایشگاهی در شمال ندارد بنابراین ریشه آلودگی نفتی فرامرزی است و انگشت اتهام را باید بهسوی آذربایجان گرفت که بهاینعلت دارای سواحل مرده است لذا کشورهای دیگر در این مسئله دست دارند و ما از این آلودگی بسیار متأثریم.
* انتقال آب کاسپین و شوری دریا
«حنیف رضا گلزار» در تأیید گفتههای «عابسی» تصریح میدارد که بر اساس مطالعات منتشرشده سالانه بیش از 122 هزار تن آلایندههای نفتی، 300 تن کادمیم و 4 تن سرب از سوی پنج کشور حاشیه وارد این دریاچه میگردد. حال به این اعداد رقم سالانه 6 الی 7 میلیون تنی نمک حاصل از نمکزدایی از 400 میلیون مترمکعب آب برای انتقال به فلات مرکزی و البته روند شتابناک پسروی آب این دریا را هم باید اضافه کرد. از سوی دیگر ساماندهی و جمعآوری فاضلاب سه استان شمالی هنوز بهطور کامل اجرانشده اما برای اجرای طرحی مخرب و ویرانگر همانند شیرین سازی و انتقال آب کاسپین با هزینهای بیش از 30 هزار میلیارد تومان همچنان پافشاری میشود. بیش از 20 جلد کتابچه پس از سه مرحله مطالعه برای اجرای این طرح نوشتهشده و بازهم در بودجه سال 99 کشور ردیف 5 میلیارد تومانی برای چهارمین مطالعه آن پیشنهادشده و این در حالی است که حتی یک جمله در مورد اینکه در صورت نمکزدایی با آلایندههای فلزی و میکروبی چه باید کرد نوشتهنشده است! یعنی این طرح از سوی افرادی مطالعه و تدوینشده که اصولا در روند مطالعه این ابَرپروژه، موضوع آلودگی آب با فلزات سنگین و عوامل بیماریزا را بهعنوان یک فاکتور محدودکننده بسیار مهم و زیربنایی اصلا در نظر نگرفتهاند! هیچیک از روشهای پیشنهادی برای نمکزدایی و تصفیه آب از امکان حذف آلایندههای فلزی سرطانزا همانند کادمیم و سرب و ... برخوردار نیست. حذف عوامل میکروبی هم نیازمند مصرف مواد شیمیایی است که خود پیامدهای زیانبار دیگری دارد.
به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، «پساب حاصل از شیرین سازی با غلظت ۲۵گرم در لیتر با نمک و حرارت بیشتری نسبت به وضعیت فعلی آب دریای خزر به دریا تخلیه میشود که شوری و درجه حرارت آن در اثر اختلاط با آب بهتدریج تعدیلشده اما میتواند در فاصله نزدیک به مجرای تخلیه کننده آثار منفی بر موجودات دریایی وارد کند.»
«عزیز عابسی» همانند سایر صاحبنظران از طرح انتقال آب خزر به سمنان تحت عنوان پروژه «عجیب و ژول ورنی» یادکرده و سهم آن را در تشدید آلودگی خزر فزاینده دانسته و تأکید میکند: «500 استاد دانشگاه در نامهای خطاب به رئیسجمهور، هشدارهای لازم را دادهاند اما ناگهان رئیس سازمان محیطزیست موافقت خود را اعلام کرد، درحالیکه هیچکدام از بدنه محیطزیست سازمان با این موضوع موافق نیستند و حتی بر سر این مسئله پروین فرشچی، معاونت وقت محیطزیست و معصومه ابتکار را کنار زدند و چندین کارشناس در دفتر ارزیابی محیطزیست جابهجا شدند. حالآنکه در قالب این طرح، چندصد کیلومتر دورتر از ساحل، آب دریا پمپاژ میشود و وقتی قرار است 14 مترمکعب آب از دریا برداشت کنیم، این مقدار به سمت صنایع آب شیرینکن ساحلی میرود و هفت مترمکعب آن دو برابر شور شده و به دریا برمیگردد و هفت مترمکعب، شیرین شده و به سمت سمنان، پمپاژ میشود.»
استخراج آب و به دریا باز ریختن پسماند حاصل از شیرینسازی آن، این زیستبوم را نامساعدتر خواهد کرد. پس از شیرینسازی هر پنج لیتر آب، دو لیتر آب شیرین و سه لیتر پساب و شورآبه تولید میشود. «عابسی» به این نکته محوری اشاره دارد که «آبگیری باید در عمقی انجام شود که کیفیت آب مطلوب و شفاف باشد. مشکل بعدی تخلیه فاضلاب شور به دریاست، به این جهت که قرار است 7 مترمکعب فاضلاب در نزدیکی میانکاله یعنی بین ساری و نکا، که کمعمقترین بخش دریای خزر است، تخلیه شود. وقتی کمعمق بوده و میخواهند یک رودخانه فاضلاب شور را در آنجا تخلیه کنند، آن منطقه در درازمدت شور میشود. دریای خزر دارای دو کاسه آب است، قسمت پایانی و میانی که 60 تا 70 درصد آب خزر را شامل میشوند، این دو کاسه در تعامل هیدرولیکی با آب بالا نیستند و هیچ اختلاطی بین آنها اتفاق نمیافتد. این فاضلاب شور همانجا نزدیک میانکاله میماند و صحبت بر سر یک روز، دو روز و یک سال و حتی ده سال تخلیه فاضلاب نیست بلکه صحبت بر سر دهها سال، رودخانه آب شور است.»
حال باید دید، چقدر این اظهارات کارشناسی از سوی دستاندرکاران جدی گرفته میشود و برای بهبود حال دریای خزر کوشش میکنند.
نظر شما