سلامت نیوز:ابتلا به آرتروز، افسردگی، زخم معده، شکستگی استخوان و دررفتگی مفاصل و... فقط مربوط به انسانها نمیشود. سایر گونههای جانوری نیز به این بیماریها مبتلا میشوند اما این بیماریها عموما حاصل اسارت آنها در باغوحشهایی است که انسان برای سرگرمی و تجارت ساخته است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری ،مرگ «مشکوک» حیوانات دلفیناریوم تهران، موضوع کیفیت و استاندارد باغوحشها را بار دیگر زنده کرد؛ بهطوری که شورای هماهنگی شبکه تشکلهای مردمنهاد محیط زیست کشور با اشاره به اینکه 12پستاندار دریایی در دلفیناریوم تهران و تبریز در مقاطع زمانی مختلف تلف شدهاند، از عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست خواست که به وضعیت این مراکز با تعطیلی دلفیناریومها پایان دهد.
همه حیوانات به اسارت درآمده، مانند فیلهای معبدی در هند که از خستگی پس از ساعات کار طولانی روی پای به زنجیر بستهشان نمیتوانند بایستند، میمونی که جلوی تماشاچیان دوربین بهدست و بیخبر از همه جا در غل و زنجیر دراز و نشست میرود، خرس قطبی سرحال و چاقی که دهانش با فلز بسته شده و روی دو پا راه میرود، شرایط سختی را تجربه نمیکنند؛ برخی از آنها در قفسهای تنگ، با گرسنگیهای شدید چشمشان بهدنبال دست بازدیدکنندههایی است که با خود میوه آوردهاند.
اما مرگ هر دو دسته آنها در خفا و سکوت خبری است؛ آنچنان که دلفینها و شیرهای دریایی دلفیناریوم برج میلاد، تولهببرهای باغ وحش مشهد، خرسهای باغ وحش نوشهر و... مردند.این ویژگیها فقط محدود به ایران نیست.
در همه جای دنیا باغوحشها میتوانند باعث آزار حیوانات به اشکال مختلف شوند. دامپزشکان با این استدلال که «باغوحشهای استاندارد یکی از مهمترین پایههای حفاظت از حیاتوحش هستند و در این فضاها متخصصان یاد میگیرند که چگونه با این حیوانات باید رفتار کنند»، موافق وجود این مراکز نگهداری حیوانات هستند، ولی فعالان محیط زیست معتقدند که باغوحشها سود مالی چندانی ندارد؛ در نتیجه رعایت استانداردها در این مراکز حتی اگر فرض را بر قاچاق نبودن حیوانات بدانیم، محل سؤال است.
خبرهایی که از باغ وحشها درز پیدا میکند، اصلا امیدبخش نیست و سازمان حفاظت محیط زیست که متولی صدور مجوز برای باغوحشهاست موضع کژدار و مریز با مرگومیرها و بیماریهای فراگیر در باغوحشها دارد.
نظارت نمیکنید، مجوز هم ندهید
باغوحشداری در تمام دنیا همیشه با شائبه قاچاق حیوان روبهروست. تجارت حیوانات چهارمین تجارت سیاه در دنیاست. سپهر سلیمی، فعال محیط زیست در گفتوگو با همشهری درباره وضعیت باغ وحشداری در ایران گفت: باغوحشها با زادآوری گونههای در اسارت به تجارتی دست میزنند که ورود و خروجشان هیچ شفافیتی ندارد.
این مسئله در ایران بسیار حادتر است. هیچ سامانه و نظامی برای نظارت بر تعداد حیواناتی که به دنیا میآید و به چه دلیلی میمیرد نداریم. سازمان حفاظت محیط زیست عملا حتی از تعداد تولهشیرهای به دنیا آمده خبر ندارد. فعالان محیط زیست از کشته شدن ببرها خبردار میشوند ولی به دلیل پنهانکاری صاحبان باغوحشها اطلاع دقیقی از کم و کیف موضوع بهدست نمیآورند.
دلفیناریوم تهران در همسایگی ساختمان سازمان محیط زیست است ولی تا مرگ پستانداران دریایی رسانهای نشده بود، سازمان از آن بیاطلاع بود. شیر دریایی و دلفین، حیوانات بزرگی هستند، حال چطور انتظار داریم از آزار و تلفات گونههای کوچکجثهتر در باغوحشهای دور از مرکز با خبر باشند؛ مثلا چطور انتظار دارید مردم از کم شدن پرندگانی که در باغ پرندگان میمیرند مطلع شوند. البته سازمان از مرگ یکی از 3 زرافهای که به تهران آورده شده است نیز بی اطلاع بود و فعالان حامی حیاتوحش موضوع را اطلاعرسانی کردهاند.
وی در مورد مرگ حیوانات دریایی در دلفیناریوم گفت: هنوز علت مرگ دلفین 6ساله تهران معلوم نیست و مسئولان دلفیناریوم -نهادی که مرگ حیوان را پنهان کرده بود- اعلام کردهاند که خودشان نتیجه بررسیهایشان را اعلام خواهند کرد. دلفینها بسیار حساس و عاطفی هستند و دوری از خانواده برای آنها بسیار دشوار است.
به این حیوانات برای انجام رفتارهای متفاوت از طبیعتشان، گرسنگیهای طولانی میدهند. در نتیجه زخم معده در آنها شایع است.وی با اشاره به سابقه ممنوعیت برپایی سیرک حیوانات در سالهای اخیر گفت: دلفیناریومها در دنیا در حال بستهشدن هستند؛ آنها بهدنبال خریدارانی در کشورهای دیگر هستند که حیوانات دلفیناریوم را به آنها بفروشند. سپهر سلیمی، فعال محیط زیست از شهرداریها نیز خواست به باغوحش بهعنوان بنگاه اقتصادی نگاه نکنند و گفت: چرا سازمانها هیچ گزارشی از مرگ حیوانات در باغوحشها نمیدهند؟ اگر سازمانها نمیتوانند نظارت کنند، حتما میتوانند مجوز فعالیت به این مراکز ندهند.
او پیشنهاد داد سامانهای آنلاین طراحی شود که در آن در مورد حیواناتی که به باغوحشها آورده میشوند، زادآوری میکنند و یا میمیرند با ذکر دلیل اطلاعرسانی شود. سپهر سلیمی با اشاره به رقابت بین باغوحشها بهعنوان عامل آزار و مرگ حیوانات گفت:
باغوحشها برای تبلیغ تجارتشان، حیوانات مختلف را با شعارهای مختلف وارد کشور میکنند، به این کار در دنیا «سبزشویی» میگویند. ادعای حفاظت گونهها در باغوحشها و تکثیر آنها نوعی سبزشویی است. او معتقد است اکثر گونههای باغ پرندگان از طریق قاچاق وارد ایران شدهاند. سپهر سلیمی از سازمان حفاظت محیطزیست خواست وقتی سازمان نمیتواند با بودجه و پرسنل محدودش از عهده حفاظت تعهداتش بهخوبی بربیاید، بهتر است این 77مرکز نگهداری (به استناد آمار سازمان) را تجمیع کند.
اکثر این مراکز نگهداری به گفته مسئولان سازمان حفاظت استاندارد لازم را ندارند و مردم حیوانآزاری را در آن یاد میگیرند. در جادههای اصفهان و قم بخش خصوصی، پارک خزندگان راهاندازی کرده و به مردم خسته از راه، کروکودیل نمایش میدهد. سؤالی که این فعال محیطزیست دارد این است که این حیوانات چگونه سر از این باغوحشهای خانگی درمیآورند؟
پیداشدن کرکس و روباه و تولهشیر در کنار اتوبانها و کروکدیل در جوی آبی در تهران و اخیرا میمونهای دستآموز نشان از یک تجارت پنهان بین بچه پولدارها دارد. بسیاری از حیوانات باغوحشهای خصوصی بدون مجوز، پس از اینکه صاحبانشان از پس سیرکردن و نگهداری آنها برنمیآیند سر از خیابان درمیآورند. چرا کسی جلوی این را نمیگیرد؟ میدانید که زادآوری گونههای غیربومی میتواند امنیت زیستی ما را بسیار تهدید کند.
عدمش به ز وجود
اسماعیل کهرم، که سالها با باغوحشهای لندن و زوریخ همکاری داشته، معتقد است که تمام باغوحشهای ایران مصداق «عدمش به ز وجود است». او در اینباره به همشهری گفت: بهنظر میرسد حیواناتی که در حوالی کرج توسط پولدارها نگهداری میشوند، شرایط بهتری نسبت به باغوحشهای کشور دارند. کسی که 16میلیون تومان برای یک جفت قوی نادر سیاه میدهد بهمراتب از این گونه که سرمایهاش است، بهتر نگهداری میکند. اما اگر تمام حیوانات باغوحشهای ایران را با استانداردهای روز دنیا مقایسه کنید، میبینید همه آنها دچار بیماریهای روانی هستند.
گرگهای باغوحش بارها و بارها از این سر به آن سر قفس 5در 4متری میروند. آنها بهدلیل اینکه حافظهشان را در اسارت از دست دادهاند، فکر میکنند راهی در طرف دیگر قفس وجود دارد. بنابراین این کار را بارها تکرار میکنند. رفتوآمد مدام و بهکارگیری عضلات و مفاصل باعث بروز آرتروز و درد بسیار در آنها میشود. رفتار انسانها با حیوانات باغوحش نه انسانی است و نه اخلاقی.این زیستشناس در مورد کارکرد باغوحشهای استاندارد، گفت: در باغوحشهای مطرح جهان مانند سندیهگو تاکنون چندین حیوان از انقراض نجات پیدا کردهاند.
نسل کندور کالیفرنیا که گونهای از پرندههای لاشخور است، در این باغوحش با رعایت شرایط بسیار ویژه احیا شد. بهطور مثال، کسی که به این حیوان غذا میرساند، لباسی شبیه به بدن کندور میپوشد تا این گونه تا زمان آزادی به هیچوجه انسان نبیند و تصور نکند همیشه انسان به او غذا خواهد داد. مسئولان باغوحش زوریخ خاک سرخ برزیل را به زیر پای پرندگان جنگلهای بارانی آوردند تا حیوان احساس امنیت کرده و زادآوری کند.
این شکل از نگهداری است که مورد تأیید مردم است. او در پاسخ به این سؤال که چطور نظارت و پاسخگویی نهاد ناظر را میتوان به مطالبه مردمی تبدیل کرد، گفت: سازمان حفاظت محیطزیست در برابر محیطزیست در برابر مجوزی که برای تاسیس باغوحشها میدهد، مسئول است و باید این مراکز نگهداری را نظارت نیز کند. در همه جای دنیا، نظارت با سازمان دامپزشکیاست.
ما همه مستأجر یک خانهایم
باغوحشها باید با اهداف فرهنگسازی، آموزش و حفاظت از حیاتوحش اداره شوند. اسماعیل کهرم ، کارشناس حیاتوحش با اشاره به تجربه مشاهده باغوحش تهران توسط کودکان، گفت: پسربچهای که برای اولینبار شیر ایرانی را دیده بود، به همکلاسیاش گفت: «کاش تیروکمانم را آورده بودم». اما در باغوحش زوریخ بچهها را با تفاوتهای انسان و حیوان آشنا میکنند.
مثلا روزنامهای را در ارتفاع 25متری قرار میدهند و به دانشآموزان یاد میدهند بینایی قوشی که آنها از نزدیک میبینند، 8برابر انسان است. این کار احساس احترام به موجودی توانمندتر از انسان را در کودکان برمیانگیزد و آنها یاد میگیرند که حق ندارند حیات و آزادی را از آنها بگیرند. نسل آینده آنها از مواجهه اصولی با حیوانات است که یاد میگیرند بهجای سنگ و تیرکمان به این فکر کنند که جهان خانهای است که هر کدام از ما در یک اتاق آن مستأجریم.
نظر شما