سلامت نیوز:«از این زندگی خسته شدم. هر روز کتک و دعوا. دیگه تحمل ندارم میخوام برم یه جای دور زندگی کنم و برای خودم کاری دست و پا کنم.»
این گفتههای دختر
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران ، 15 سالهای است که فکر میکرد با فرار از خانه از سرزنشهای برادر و ناپدریاش رها میشود اما به خاطر بیپولی و بیمکانی به دام افراد سوءاستفاده گر افتاد و آیندهاش تباه شد. آنطور که کارشناسان مددکاری میگویند: مشکلات خانوادگی بیشترین علت فرار دختران از خانه است. دخترانی که بدسرپرستی یا ازدواجهای اجباری باعث شده تا فرار را به قرار ترجیح دهند. در این مواقع تنها کافیست سر و کله افراد شیاد با وعدههای توخالی و پوج در زندگی شان پیدا شود.آن موقع است که همین وعدهها کار دستشان میدهد ومسیر زندگی شان را به بیراهه میکشاند.
مشاور بانوان سازمان بهزیستی کشور در این باره میگوید: نزدیک به هزار و 40 دختر در سال گذشته از خانه فرار کردند که در نهایت 705 نفر ازآنها در مراکز شبانه روزی این سازمان پذیرش شدند. البته 40 درصد این دختران زیر 15 سال سن داشتند. فاطمه عباسی در ادامه میافزاید: گزارشها نشان میدهد آمار دختران فراری سال 95 حدود 839 نفر بوده است اما به رغم هشدارها تعداد دختران فراری در سال 96، با افزایش 203 نفر تعدادشان به 1040 نفر رسیده است. به عبارتی میتوان گفت که پدیده دختران فراری در سال گذشته رشد 25 درصدی داشته است. البته، این آمارها تنها مربوط به دخترانی است که توسط سازمان بهزیستی شناسایی شدند وهیچ آمار دقیقی از تعداد کل دختران فراری در کشور وجود ندارد. عباسی در ادامه میگوید: بهزیستی در سال 95 فقط برای نگهداری و ارائه خدمات به دختران فراری مراکز شبانه روزی را داشت اما در سال گذشته به دلیل افزایش تعداد دختران فراری 10 مرکز دیگر با عنوان ندای مهرراه اندازی کرد تا به صورت روزانه و سرپایی خدماتی را به این دختران ارائه کند.
مراکزی که نیاز نیست دختران شبها در آنجا بمانند بلکه پس از مشاورههای لازم میتوانند به خانههایشان برگردند. بر همین اساس، پس از تأسیس این مراکز تعداد دختران فراری که بهطور شبانه روزی در مراکز بهزیستی پذیرش شدند 11 درصد کاهش یافت. مشاور امور بانوان سازمان بهزیستی کشور معتقد است نمیتوان با استناد به آمار بیان کرد که تعداد دختران فراری رشد داشته است. زیرا مراکز و پایگاه اورژانس اجتماعی در طول یک سال گذشته توسعه جدی داشته وشاید علت افزایش آمار دختران فراری به همین خاطر باشد. وی درباره علت فرار این دختران از خانه هم میگوید: 7 درصد از این دختران به علت طرد توسط خانواده و 6 درصد از آنها هم به علت بدسرپرستی فرار کردند. همچنین، 3.5 درصد به خاطر اغفال توسط دیگران و یک درصد به دلیل ازدواج اجباری، 2.6 درصد در اثر اعتیاد دست به فرار از خانه زدند.
عباسی مشکلات خانوادگی را مهمترین علت فرار این دختران از خانه میداند و میگوید: پس از جلسات مددکاری مشخص شد علت 72 درصد از این فرارها به خاطر مشکلات خانوادگی است. البته، وعدههای افراد شیاد و اغفال آنها توسط دیگران هم در فرار آنها بیتأثیر نبوده است.
کارشناسان مددکاری انگیزه اصلی این دختران برای ترک خانه شان را نادیده گرفته شدن آنها از سوی خانوادهها میدانند. عباسی هم به کاهش گفتوگوی بین نسلی در جامعه اشاره میکند و تأکید میکند: شکاف نسلی باعث اختلاف والدین با فرزندان و کاهش زمان گفتوگوی آنها با یکدیگر شده است. همین موضوع باعث میشود تا دختران تصور کنند با فرار از خانه و رفتن به محیط بیرون زندگی بهتری در انتظارشان خواهد بود. معاون پیشگیری و توسعه سازمان بهزیستی در مورد راهکار کاهش این معضل میافزاید: برای کاهش این معضل در گام نخست باید محیط خانوادهها را امنتر کرد و سپس باید در مدارس به دختران روشهای مقابله با مشکلات را آموزش داد.
50 درصد از دختران فراری در معرض خشونت بودند
«رضا جعفری»، رئیس اورژانس اجتماعی کشور نیز با اشاره به اینکه این مرکز به هزار دختر فراری در سال گذشته خدمات روانشناسی و حمایتی ارائه کرده است، میگوید: 50 درصد از این دختران در مراکز شبانه روزی ما پذیرش شدند و باقی در مراکز ندای مهر، خدمات روانشناسی و مددکاری دریافت کردند. وی به «ایران» میگوید: علت 50 درصد فرار دختران از خانهها به خشونت علیه آنها برمی گردد و 20 درصد از آنها هم به علت اعتیاد از خانه هایشان فرار کردند. همچنین، طلاق، تک والد بودن یا داشتن ناپدری و نامادری از عوامل دیگری است که دختران را به سمت فرار از خانهها سوق میدهد. جعفری تأکید میکند: تحقیقات نشان میدهد دخترانی که فرزند طلاق هستند و والدین آنها دچار اعتیادند بیشتر دست به فرار از خانه میزنند. به همین علت تلاش کردیم تا با شناسایی این افراد در کشور سعی کنیم از این معضل جلوگیری کنیم. بهطوری که در سال گذشته توانستیم در این مراکزروزانه به 800 دختر در معرض آسیب خدمات روانشناسی، حمایتی، حقوقی و آموزشی ارائه کنیم. وی ادامه میدهد: در جلساتی که برای این دختران برگزار میکنیم از خانوادههای آنها هم دعوت میکنیم تا حضور یابند. چرا که خانواده طرف اصلی بروز این اتفاق است. جعفری در ادامه به مسئولیت گریز بودن خانوادهها، اقوام نزدیک و همسایهها برای اطلاع از آسیبها به اورژانس اجتماعی اشاره میکند و میگوید: خیلی از خویشاوندان و همسایهها ممکن است از در معرض خشونت بودن دختران در خانوادهها آگاه باشند اما این موضوع را با اورژانس اجتماعی کشور در میان نگذارند. این درحالی است که دیر اطلاع پیدا کردن اورژانس از این آسیبها ضررهای جبران ناپذیری برای خانوادهها دارد. وی در مورد نارضایتی برخی از دختران فراری از مراکز نگهداری سازمان بهزیستی کشور هم میافزاید: مراکز شبانه روزی بهزیستی دارای قوانین و مقرراتی است که باعث محدودیتهایی برای دختران میشود. به همین علت ممکن است برخی از این دختران مایل به حضور در این مراکز نباشند و محیط آزاد بیرون را به آنجا ترجیح بدهند.
پذیرش ۱۶۴ دختر فراری ۱۱ تا ۱۶ ساله در تهران
چندی پیش هم«داریوش بیات نژاد»، مدیرکل بهزیستی استان تهران تأکید کرده بود بیشترین علت فرار دختران در استان تهران اغفال است: «در سال 96، 164 دختر فراری 11 تا 16 ساله در بهزیستی تهران پذیرش شدند که طبق آمار بیشترین محل اسکان آنها خیابان است.»
آغوش جامعه به روی دختران فراری بسته است
«کوروش محمدی»، رئیس انجمن آسیب شناسی ایران، معتقد است دختران پس از فرار به هر کسی که در سر راهشان قرار میگیرد اعتماد میکنند و به پناهگاههای غیر رسمی میروند. او با اشاره به اینکه هنوز جامعه ایران دچار تفکر مرد سالارانه است، به«ایران» میگوید: خانوادهها از همان ابتدای تولد دختران محدودیتهایی را برای آنها ایجاد میکنند و به جای اینکه به آنها بیاموزند با جنس مخالف خود چطور برخورد کنند، در آنها رعب و وحشت ایجاد میکنند. به همین علت زمانی که شرایط برای فرار این دختران از خانه مهیا میشود دست به این اقدام میزنند تا به نوعی از خانواده هایشان انتقام بگیرند. به گفته رئیس انجمن آسیب شناسی ایران، انتقام دختران از خانواده هایشان تنها به فرار ختم نمیشود و گاه این دختران دست به خودکشی، خودسوزی، اعتیاد و روابط نامشروع میزنند.
وی با تأکید بر اینکه جامعه و خانواده به دختران پس از فرار برچسب منفی میزند، میگوید: اغلب دختران فراری حاضر نیستند پس از اینکه توسط بهزیستی شناسایی شدند به خانه هایشان بازگردند. حتی خانوادهها هم گاه آنها را نمیپذیرند.
تعداد کمی از دخترانی که به خانه هایشان بازگشتند هم پس از مدتی دچار پرخاشگری، استرسهای روانی، فشار عمیق و بحرانهای روحی میشوند.
وی ادامه میدهد: زمانی که الگوی یک خانواده بر اساس خشونت شکل گرفته، پدر و مادر دچار اعتیادند و یا از یکدیگر طلاق گرفتهاند ناخودآگاه دخترانشان به سمت آسیبهای اجتماعی میروند. البته این پدیده تنها مختص به این خانوادهها نیست و ممکن است در خانوادههای دیگر هم ایجاد شود.
محمدی با تأکید بر اینکه جامعه امروزی به جای توانمندی زنان تنها به جنسیت آنها توجه میکند، میگوید: هنوز تعداد زیادی از مردان نسبت به زنان نگاه منفی و جنسیتی دارند و آنها را به عنوان یک موجود ضعیف قلمداد میکنند. همچنین، با وجود تلاشهای انجام شده همچنان بخش کمی از زنان در پستهای مدیریتی حضور دارند و ما هنوز شاهد تصمیمگیری مردان برای زنان هستیم.
نظر شما