سلامت نیوز: وقتی خبر تلخ قتل ستایش در ورامین به گوش رسید، خیلیها از اینکه چطور یک پسر نوجوان میتواند چنین جنایتی انجام دهد اظهار تعجب کردند اما همزمان، کارشناسها گفتند وقتی کودکان و نوجوانان را به حال خودشان و بدون آموزشهای لازم رها کرده باشیم، نتیجههای ناخوشایندی مثل این مورد دور از انتظار نیست. با این حال، کسی صدای کارشناسها را نشنید تا اینکه خبر قتل آتنا در اردبیل، دوباره بحث لزوم خودمراقبتی کودکان را پررنگ کرد. این ماجرا باعث شد خیلیها انتقاد کنند که چرا به خانوادهها درباره نگهداری از فرزندان، آموزشهای صحیح داده نمیشود. حتی مسئولان هم به این مورد اشاره کردند؛ بعضی صریحتر و بعضی پنهانتر.
به گزارش سلامت نیوز، خبرآنلاین در ادامه نوشت: غلامحسین محسنی اژهای سخنگوی قوه قضاییه از مسئولانی بود که در یک نشست خبری در پاسخی مبنی بر افزایش قتل و تعرض به کودکان بیدفاع که عمدتا دختر هم هستند و وظیفه دستگاهها برای جلوگیری از این جرم و بزه گفت: همه برای پیشگیری از چنین جرمی وظیفه داریم؛ رسانه یک جور، دولت یک جور، نیروی انتظامی و قوه قضاییه هم یک جور. باید اقداماتی داشته باشیم که هیچ جرم و خشونتی خصوصا به افرادی که هیچ دفاعی از خود ندارند بهویژه کودکان واقع نشود و این افراد مورد حمایت بیشتری باشند.
رییس سازمان بهزیستی هم با اشاره به اینکه «خودمراقبتی کودکان» مانع تکرار حوادثی همچون قتل آتنا میشود، گفت: هر چقدر آگاهسازی در زمینه خودمراقبتی را به خصوص در سنین اولیه کودکی افزایش دهیم کمتر شاهد بروز چنین حوادث تلخی در کشور خواهیم شد.
این هشدارها در حالی مطرح میشود که مدتی پیش که حرف از آموزشهای لازم به کودکان پیش آمد، هجمههای زیادی علیه این موضوع ایجاد شد؛ واکنشهایی که نشان میداد با وجود تاکید کارشناسها بر لزوم آموزش از سنین کودکی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و همچنین بسیاری از بیماریها، هنوز عدهای از افراد جامعه، سرپوش گذاشتن بر مسائل را ترجیح میدهند. عده دیگری هم البته تصور درستی از آموزش مسائل جنسی کودکان ندارند و تصور میکنند قرار است مسائل جنسی بزرگسالان به آنها آموزش داده شود.
این در شرایطی است که دکتر مرقاتیخویی، سکسولوژیست، معتقد است اصلا چنین چیزی نیست بلکه تاکید این آموزشها در ابتدا بر نحوه برقراری ارتباط کودکان یا نوجوانان با والدینشان است چون یکی از معضلات در کشور ما این است که ارتباط والدین با فرزندان قطع شده و نامناسب است.
این متخصص تاکید میکند نباید منتظر بمانیم و ببینیم چه اتفاق ناگواری پیش میآید بعد واکنش نشان دهیم یا برای مشکل راه چاره بیندیشیم. این که دست روی دست بگذاریم که آموزشهای جنسی از طریق غیرصحیح و از کانالهای نادرست به فرزندانمان داده شود درمان کار نیست بلکه باید خودمان پیشگام باشیم و آموزشهای لازم مبتنی بر فرهنگ کشور خودمان را به کودکانمان ارائه کنیم.
او همچنین میگوید اگر این آموزشها داده نشود باید منتظر عواقب زیادی مثل آسیبهای جنسی خفته، گسترش بیماریهای روحی - روانی، عفونتهایی مثل اچآیوی، تجاوزات جنسی و رفتارهای مخاطرهآمیز جنسی باشیم.
گفتوگو با دکتر عفتالسادات مرقاتیخویی، مدیر گروه سلامت خانواده - جنسی پژوهشکده علوم اعصاب بیمارستان امام خمینی (ره) را در ادامه بخوانید:
شما بیش از یک دهه است که در حوزه آموزش مسائل جنسی در ایران فعالیت میکنید، از زمانی که حرف زدن درباره مسائل جنسی خیلی سختتر از امروز بود و حتی رسانهها امکان پرداختن به این موضوعات را نداشتند. فکر میکنید در طی این سالها و با فعالیتهایی که انجام شده، نگرش جامعه به این مساله چه تغییری کرده است؟
از سال ۸۵ که به ایران آمدم، با تلاش در شناخت نیاز جامعه، ابتدا از توانمندسازی والدین در تربیت جنسی کودکان آغاز کردم. در آن زمان همواره این سوال مطرح بود که «مگر کودکان موجودات جنسی هستند؟ مگر نوجوانان باید این موارد را بدانند؟» ولی ما طی این سالها تلاش فراوان کردیم؛ حتی بهای گران هم بعضا پرداختیم! ولی نیازهایی را که جامعه در این زمینه داشت شناسایی کردیم و در حد توان پاسخ دادیم. با شواهد متقن علمی که ارائه شد به سازمانها بهویژه سازمانهای دولتی مانند وزارت بهداشت و درمان نشان دادیم که ورود به مسائل جنسی برای حفظ سلامت مردم، نیاز جامعه است. قرار نیست آسیبی به جامعه وارد شود و اگر میخواهیم نسل حال و آینده در حفظ سلامت و شادکامی خود حرکت کنند و گام بردارند، لازم است چنین آموزشهایی را در دستور کار قرار دهیم. طی این سالها هم به نظرم صحیح و در قالب هنجارهای فرهنگی کشورمان حرکت کردهایم که سازمانهای سیاستگذار و تصمیمساز پذیرفتهاند که این اتفاق بیفتد. جای خوشوقتی است که ما تاکنون حدود ۵ هزار نفر از والدین را در خصوص تربیت و آموزش جنسی کودکانشان و مدیریت و نظارت بر رفتارهای جنسی نوجوانان و جوانانشان آموزش دادهایم. هر چند تعداد افراد متخصص در حوزه سلامت جنسی برای کشوری به این وسعت بسیار کم است، در این سالها آزمونشان را در ایران پس دادهاند؛ به دنبال فعالیتهای مستمر موفق شدهایم شاهد این امر باشیم که بسیاری از خانوادهها در مقایسه با قبل، با آگاهی و دانش بیشتری با فرزندانشان درباره مسائل جنسی مواجه میشوند.
با تمام این تلاشها به نظر میرسد هنوز جامعه ما آماده پذیرش این مسئله نیست.
این را که جامعه ما آماده نیست قبول ندارم چون با مراجعاتی که به ما میشود میبینیم چقدر خانوادهها مشتاق دانستن درباره این موارد هستند و به آگاهی بیشتر برای مواجهه با فرزندانشان نیاز دارند ولی خدمات متناسبی به آنها ارائه نمیشود. ما نباید منتظر بمانیم و ببینیم چه اتفاق ناگواری پیش میآید بعد واکنش نشان دهیم یا برای مشکل راه چاره بیندیشیم. مسئولان و کسانی که هدایت سلامت جامعه را برعهده دارند باید پیش از مردم حرکت کرده و با شناسایی نیازهای جامعه، از بروز مشکلات در آینده بکاهند. اینکه دست روی دست بگذاریم که آموزشهای جنسی از طریق غیرصحیح و از کانالهای نادرست به فرزندانمان داده شود درمان کار نیست. باید خودمان با روشهایی که منطبق با فرهنگ و هنجارهای دینی خودمان است این آموزشها را بدهیم. اگر نگاهمان پیشگیری است و اعتقاد به حقوق جنسی افراد اعم از زوجین، نوجوانان، کودکان، قشرهایی با بیماریهای خاص و ... باشد نمیتوانیم این حقوق را نادیده بگیریم، با این تصور که فضای جامعه آماده نیست. یکی از معضلات در کشور ما این است که ارتباط والدین با فرزندان قطع شده و نامناسب است. دیدگاههای محدودکننده باعث میشود فرزندان ما به دست شبکههای اینترنتی و ماهوارهها و زیرنویس ماهوارهها سپرده شوند که باید نگرانی اصلی همه باشد. بنابراین لازم است به جای این شایعهپراکنیها، اتفاقا به متخصصان کمک شود که این آموزشها را در مسیر صحیح و تلفیق شده با فرهنگ ایرانی - دینی ارائه کنند.
آموزش مسائل جنسی صحیح به والدین و فرزندان شامل چه چیزهایی میشود؟
تأکید این آموزشها ابتدا بر نحوه برقراری ارتباط فرزندان و تسهیل آن با والدینشان است. نوجوانان باید منبع اطلاعاتی و فرد مورد اعتمادشان والدینشان باشند که در حال حاضر در روند جامعهپذیری جنسی والدین در خط مقدم نیستند چون والدین مهارتهای ارتباط گرفتن با آنها را بهویژه در حوزه رفتارهای جنسی، ندارند. تربیت جنسی هم مثل بقیه ابعاد تربیتی فرزندان است که نمیشود از آن غافل شد. والدین باید آمادگی رویارویی با مسائل جنسی کودکان و نوجوانان را داشته باشند. آموزگاران خط اول، خود والدین هستند و در واقع ما برای کودکان زیر ۱۲ سال، والدین را توانمند و آگاه میکنیم که چطور با پرسشهای فرزندانشان مواجه شوند، چطور از آنها محافظت کنند و در نهایت چگونه کودکان و نوجوانان از خودشان محافظت کنند، مهارت گفتمان داشته باشند و حریم خصوصی را بشناسند. ما به کودکان آموزش نمیدهیم، در مهدکودکها با بچهها کاری نداریم، بلکه این آموزش امور جنسی به والدین انجام میگیرد. بسیاری از والدین آگاهیهای کافی درباره این موارد را ندارند و حتی بعضا باورهای خرافی و اطلاعات نادرستی را شاهد هستیم که میتواند موجب رفتارهای نامناسب با نوجوانان شود. به عنوان مثال درباره «خودلمسی» کودکان، والدین اصلا نمیدانند باید چه کار کنند، دست به تنبیه کودکان میزنند در حالی که این رفتار طبیعی کودکان است و اگر والدین مهارتهای لازم را کسب کرده باشند، میتوانند از تکرار این رفتار جنسی در کودکان پیشگیری کنند. نمیتوانند این رفتار را قطع کنند چون بروز رفتارهای جنسی از همان نوزادی ناگزیر اتفاق میافتد، نمیتوان به قطع کامل رفتارها یا «نبود» آنها فکر کرد! باید والدین با کسب دانش لازم و مهارتها، این رفتارهای جنسی را در مسیر صحیح هدایت کنند.
درباره نوجوانها چطور؟
درباره نوجوانان آموزشهای مربوط به مسائل جنسی رسمی را از والدین انتظار نداریم بلکه ضروری است والدین مهارتهای ارتباط و تعامل با آنها را فرا بگیرند. آموزش جنسی غیررسمی از آنها انتظار میرود چون «حفظ مرزها» از اصول تربیت جنسی است. نهادهای رسمی باید این آموزشها را به عهده بگیرند مانند نهادهای دینی، دانشگاهها، مدارس و ... . از سال ۲۰۱۱ بنده و تیم همراه، نزدیک ۵۷۰ مربی و مدیر مهدکودک و معلمان و مدیران را آموزش دادهایم و مربیانی داریم که تربیت شدهاند برای آموزش در مسائل جنسی کودکان. فقط کافی است این اهتمام وجود داشته باشد که از این مربیان استفاده شود و مربیان دیگری نیز چنین آموزشهایی را فرا بگیرند.
رسانهها از جمله صداوسیما یا رسانههای مکتوب هم علاوه بر آموزشوپرورش میتوانند در زمینه آموزش مسائل جنسی نقش داشته باشند؟
آموزش مسائل جنسی نوجوانان نیازمند اهداف درازمدت، ارزشیابی و مشخص کردن پیامدهاست. نمیتوانیم آموزش جنسی کودکان و نوجوانان را به دست رسانهای بسپاریم که اهداف خودش را دارد و ممکن است در کوتاهمدت برنامههایی را تدارک ببیند. لازم است این کار را به نهادهایی بسپاریم که وظیفه طولانیمدت خودشان را در تعلیم و آموزش و نیز مراقبت از کودکان و نوجوانان تعریف کردهاند. البته در برخی جوامع از رسانه هم به عنوان ابزاری برای آموزش درازمدت استفاده میشود ولی در شرایط فعلی کشورمان، موافق سپردن نوجوانان به رسانه نیستم که هنوز با آموزشهای جنسی به طور کلی با چالش روبروست. در هر حال انکارناپذیر است که باید به نوجوانانمان آموزشهای لازم را بدهیم تا ابتدا سالم و شاد باشند و ثانیا آنها را در مسیرهای مخاطرهآمیز قرار ندهیم.
مانند آنچه درباره ماجرای قتل ستایش توسط یک پسر نوجوان اتفاق افتاد.
بله. اگر تربیت جنسی جدی گرفته شود، کمتر شاهد این آسیبها خواهیم بود؛ نوجوان مشکلدار زود شناسایی خواهد شد، ستایشها قادر خواهند بود از خود محافظت کنند و والدین از هوشمندی کافی برخوردار خواهند شد. متاسفانه والدین خیلی دیرهنگام به مسائل جنسی فرزندانشان ورود پیدا میکنند؛ زمانی درباره مسائلی مانند دوران بلوغ با فرزندانشان حرف میزنند و زمانی به این فکر میافتند که دیگر خیلی دیر است. اگر در فاجعه ستایش، آن نوجوان در فضای خانواده تربیت و آموزشهای صحیح را دریافت کرده بود و اگر توانسته بود با والدین خود ارتباط صحیح داشته باشد مسلما علامتهای هشداردهنده را والدین متوجه میشدند که فرزندشان در معرض چه خطری است. اگر آن نوجوان میتوانست دغدغههای ذهنی و مشکلاتش را با پدر و مادر و اولیای قابل اعتمادش در مدرسه در میان بگذارد و کمک بگیرد، مسلما میتوانستیم از این فاجعه پیشگیری کنیم ولی ما در کشورمان پنهانکاریهایی داریم که پرداختن به این اتفاقات را پیش از آنکه واقعه تلخی رخ دهد دشوار میکند. البته تراژدی ستایش یعنی تجاوز جنسی و قتل، انتهای طیف است. ما در جامعهمان بیشتر باید نگران همین کودکان و نوجوانانی باشیم که در زندگی روزانه و در بسترهای عادی خانوادهها با آنها مواجهیم.
منظورتان کدام خانوادههاست؟
ما باید از خانههایی حرف بزنیم که والدین، فرزندانشان را با دیگران تنها میگذارند بدون اینکه به پیشگیری و امنیت فرزندشان دقت کافی داشته باشند. باید از کودکانی بگوییم که تفاوتی بین غریبه و آشنا قائل نیستند و نمیدانند حریم خصوصیشان شامل چه مواردی است. باید از آسیبهای جنسیای حرف بزنیم که توسط اطرافیان آشنا برای کودکان اتفاق میافتد و در عین حال که همه توجهها به دختران است، باید از تجاوزها و لمسهایی بترسیم که در پسران اتفاق میافتد. بیش از نیمی از کودکان که مورد آزار و اذیت جنسی توسط نزدیکان قرار میگیرند، پسران هستند. مسئولانی که برای کشور دلسوزند باید برای این موارد چارهاندیشی کنند، نه اینکه باعث شوند با سکوتها و کمکاریها، اتفاقات ناگواری را در این زمینه شاهد باشیم. اتفاقات ناگوار الزاما تعداد قلیل تجاوزات گزارششده نیستند بلکه دستمالیهای جنسی است که نه توسط کودک و نوجوان گزارش میشود و نه توسط والدین آنها! در کلینیکها شاهد زخمهای کهنه جنسی هستیم که بعد از ازدواج یا در دوره جوانی سر باز میکنند.
بنابراین شما با افرادی که معتقدند آموزش مسائل جنسی به کودکان و نوجوانان نگرانکننده است مخالفید.
همینطور است، متاسفانه به علت دشواری دسترسی ما به تصمیمسازان و سیاستگذاران، همکاران غیرمتخصص در حوزه سلامت جنسی گزارشهای غیرصحیح و بعضا سوگیرانه را به مقامات ارائه میدهند. این اوج بیانصافی و برخورد غیرتخصصی است. در متون علمی حتی در جوامع غیرمسلمان نمیبینید که قرار باشد کودکان با روابط جنسی بزرگسالان آشنا شوند. این موضوع اصلا جزء نیازهای آنها نیست. با چنین گزارشهای غیرکارشناسانه، مخالفت تصمیمساز از نگاه من دور از انتظار نیست. اما واقعا باید مسئولان این صدا را بشنوند که اصلا قرار نیست چنین مواردی که شنیده و گفته میشود به کودکان و نوجوانان آموزش داده شود. ما در شرایطی هستیم که با افزایش سن ازدواج مواجهیم و لازم است این بازه بلوغ تا ازدواج را با آموزشهای لازم برای جوانان همراه کنیم. ما از نظر شرعی هم مسئول تربیت جنسی نسل جوان هستیم که به دام بسیاری از مسائل مانند پورنوگرافی نیفتند.
اگر تربیت امور جنسی اتفاق نیفتد باید منتظر چه عواقبی باشیم؟
اگر این آموزشها داده نشود باید منتظر عواقب زیادی مثل آسیبهای جنسی خفته، گسترش بیماریهای روحی - روانی، عفونتها مانند اچآیوی، تجاوزات جنسی و رفتارهای مخاطرهآمیز جنسی باشیم که در جایجای زندگی، افراد را تهدید میکند. در کلینیکهای سلامت جنسی افراد زیادی مراجعه میکنند که به دلیل اینکه در کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، در روابط زناشویی دچار مشکل هستند و همین مسئله میتواند علت پنهان بسیاری از جداییها باشد. وقتی میتوان از این موارد پیشگیری کرد، چرا این کار را نکنیم؟
آماری از تجاوزات جنسی وجود دارد؟
از توهین، تهاجم و تجاوز جنسی آمار کشوری قابل استنادی در دست نیست ولی آنچه به تجربه برای بنده روشن است این است که در مواردی حریم جنسی افراد مورد هجوم و اهانت قرار میگیرد، بدون اینکه فرد بتواند از حریم خودش دفاع کند؛ بدون اینکه زنی توانمندی کافی داشته باشد از مراجع قانونی کمک بخواهد یا فرد خاطی را به پلیس معرفی کند! وقتی کشور ما از جهات زیادی امن است، چرا وقتی زنان در خیابان راه میروند باید سنگینی نگاههای یک مرد را بر خودشان احساس کنند و نتوانند در محافظت از حریم بدنی و جنسیشان به شکل صحیح کاری انجام دهند؟ اینها به این دلیل است که به افراد جامعه یاد ندادهایم احترام به حریم دیگران چگونه باید باشد و به چه معناست. به افراد نیاموختهایم که در جامعه با محرکها و نمادهای جنسی باید چگونه روبهرو شد و در عین حال رفتار سالم داشت یا مردم چگونه خود و احساسات جنسیشان را بشناسند و آنها را در جهت امنیت و سلامت جامعه مدیریت کنند. فراموش نکنیم که انسانهای سالم را نباید موجودات جنسی غیرقابل کنترل با حس و رفتار حیوانی تلقی کرد که هیچگونه کنترل و توانی در مدیریت رفتارشان ندارند و در مواجهه با محرکها و نمادها کنترل از کف خواهند داد! با آموزش و تربیت موضوعات جنسی مانند دیگر موضوعات، افراد یاد میگیرند و حساسیتها به نسبت کاهش مییابد، تعاملات شکل اجتماعی به خود میگیرد و نگاهها تغییر میکند و نهایتا میتوانیم شاهد جامعهای بدون تکانشهای جنسی باشیم و نیز تبعات ناخوشایند آن را در کوچه و خیابان نخواهیم دید.
بعضی از کارشناسها هشدار میدهند که به دلایلی مانند کاهش سن بلوغ و افزایش سن ازدواج یا گستردگی دسترسی به اطلاعات، بخشی از جامعه ما دچار نوعی نابسامانی و عارضه و حتی نوعی بحران در این زمینه شده. با این هشدار موافقید؟
معتقد نیستم که جامعه ما در این زمینه بحرانی را تجربه میکند. خیلی از مسائل که بهزعم برخی بحران است از دید من پدیدهای طبیعی مانند دیگر جوامع انسانی است. من جوانها و خاستگاههای جنسی آنها را بحران نمینامم بلکه ویژگی طبیعی آنها میدانم. مخالفم با افرادی که نوجوان یا جوان را قشری معرفی میکنند که سبب بحران و خطر جنسی هستند، چون مطمئنم هر نوجوان و جوانی که در بستر خانواده دارای سیستم ارزشی درست باشد که بهتبع آن سیستم ارزشی جنسی برای خود تعریف کرده باشد و در خصوص حفظ آن ارزشها آموزش ببیند و احساس ناآگاهی و محدودیت نکند، مسلما به روشی عمل خواهد کرد که در مجموع، ارزشهای جامعه بزرگتر یعنی کشورش محافظت شود. آنچه بحران است بیتوجه به عوارض برخی مسائل است که ما را نگران میکند. من افزایش سن ازدواج و کاهش سن بلوغ یا آغاز رفتارهای جنسی زودهنگام در دوره نوجوانی را عارضه اجتماعی میدانم نه بحران اجتماعی. این بحران نیست که دختری به پسر یا برعکس به همدیگر گرایش پیدا میکنند، این بخشی از آفرینش و ویژگی طبیعت سالم آن جوان است و محدود کردن یا قطع کردن آن، تصنعی و غیرواقعی است! بحران این است که ندانند با این گرایش باید چه کار کنند؟ آن را چگونه مدیریت کنند؟ چگونه حرکت کنند که به سیستم ارزشیشان لطمه نخورد؟ بحران این است که ندانند چطور باید مسئولیت سلامت خودشان را به عهده بگیرند و از چه راههای امن و صحیح عرفی و شرعی به نیازهای جنسی و گرایشهایشان پاسخ دهند. در واقع اگر بخواهم به این وضعیت نام هشدار بدهم، باید بگویم که در مرحله هشدار هستیم اما نه هشدار از طرف جوانها بلکه مسئولانی که در حوزههای مختلف مثل آموزش و اطلاعرسانی کوتاهی و کمکاری میکنند.
وقتی خبر تلخ قتل ستایش در ورامین به گوش رسید، خیلیها از اینکه چطور یک پسر نوجوان میتواند چنین جنایتی انجام دهد اظهار تعجب کردند اما همزمان، کارشناسها گفتند وقتی کودکان و نوجوانان را به حال خودشان و بدون آموزشهای لازم رها کرده باشیم، نتیجههای ناخوشایندی مثل این مورد دور از انتظار نیست. با این حال، کسی صدای کارشناسها را نشنید تا اینکه خبر قتل آتنا در اردبیل، دوباره بحث لزوم خودمراقبتی کودکان را پررنگ کرد. این ماجرا باعث شد خیلیها انتقاد کنند که چرا به خانوادهها درباره نگهداری از فرزندان، آموزشهای صحیح داده نمیشود. حتی مسئولان هم به این مورد اشاره کردند؛ بعضی صریحتر و بعضی پنهانتر.
نظر شما