سلامت نیوز:وقتی جامعه دچار فقر و تورم و بیكاری شد و فشار اقتصادی افزایش یافت، دیگر از حس عاطفه اثری نمیبینید. خانواده هم مفهوم واقعی خود را از دست میدهد. وقتی شغل نیست و فرزندان بیكارند طبیعی است كه چشمشان را به خانه مادر و پدر بدوزند تا با فروش آن مشكلشان را حل كنند. وقتی كلیهشان را میفروشند تا بتوانند زندگیشان را اداره كنند، وقتی میزان درآمد افراد حتی برای تامین حداقلهای زندگی هم كافی نیست نباید توقع داشته باشید كه چرا با سالمند چنین رفتار میكنند. جامعه ما اغلب به اینجا رسیده كه سالمند، فردی است كه پیر شده و باید بمیرد و ما از اموال او استفاده كنیم.
به گزارش سلامت نیوز، مصطفی اقلیما- رییس انجمن علمی مددكاران اجتماعی ایران در روزنامه اعتماد نوشت: در بسیاری موارد، آن مادر یا پدر سالمند میداند كه بچههایش اموالش را میخورند اما شكایتی نمیكند چون مادر است و پدر است. بسیاری از مادران و پدران هم با جان و دل اموالشان را به فرزند میدهند اما فكر نمیكنند بچهها آنها را دور بیندازند. بچهها هم راهی ندارند. اسلام پایه زندگی را براساس خانواده گذاشته است. ما با این خانواده چه كردیم؟ خانههای ٥٠ متری در آپارتمان چهار طبقه ساختیم كه حتی برای یك پدر و مادر و یك بچه هم كافی نیست. خانههایی ساختیم با یك اتاق خواب. مادربزرگ یا پدربزرگ چطور به این خانهها بیایند؟ ما زندگی خانوادگی را متلاشی كردیم و فكر نكردیم عاقبت این كارها به كجا میرسد. خواستیم مشكل را حل كنیم اما به سراغ علت نرفتیم بلكه در پی حل معلول بودیم. نیامدیم حیاط بزرگتر بسازیم تا خانواده را مثل قدیم به گسترده شدن تشویق كنیم. آپارتمان ساختیم كه اتفاقا خانوادهها را از هم دور كنیم. چطور در چنین شرایطی انتظار محبت داریم؟
روز سالمند تعیین میكنند؛ دستشان درد نكند. اما در این كشور برای سالمند چه كاری انجام دادهاند؟ وقتی روز سالمند تعیین میكنیم باید كاری برای آنها انجام دهیم و بگوییم كه چه برنامهای برای آنها داریم و سال آینده هم اعلام كنیم كه چه كارهایی انجام دادیم و چه كارهایی معوق مانده است. روز سالمند در ایران یعنی چهار سخنرانی برگزار میكنیم و چهار نفر میآیند و حرفهای قشنگ میزنند و تمام. وضعیت سالمند ما هم هر روز و هر سال بدتر میشود. ما در جامعهای هستیم كه نه تنها به فكر سالمند نیستیم، برای آن جوان هم كاری نمیكنیم. شش سال است كه بیكاری داریم. تورم در جامعه كولاك میكند. افزایش حقوق كارمند چقدر است؟ ١٠ درصد. تورم ٣٠ درصد. این شرایط به قشر ضعیف فشار میآورد.
سالمندان ما چه كسانی هستند؟ كارمندان بازنشسته كه ٣٠ سال زحمت كشیدهاند و مالیات دادهاند و امروز كه باز نشسته میشوند چهار یا پنج درصد به حقوقشان اضافه میكنیم. سالمند خرج زندگی ندارد؟ سالمند باید بمیرد؟ اگر در چنین جامعهای سالمندآزاری افزایش پیدا كرده باید بقیه حلقههای زنجیر را هم ببینیم. سالمندآزاری یعنی چه؟ چرا ٤٠ سال قبل به این اندازه سالمندآزاری نداشتیم؟ چرا سالمندان احترام داشتند؟ اگر میگوییم چرا سالمندآزاری، باید ببینیم چه شد كه فرزند ما به اینجا رسید كه به پدر فشار بیاورد و مادر را اذیت كند و پولش را بگیرد و كتكش بزند و او را بیندازد در خانه سالمندان و سراغی هم از او نگیرد. چون وقت ندارد. چرا وقت ندارد؟ چون شغل درستی ندارد. چون درآمد مناسبی ندارد. دو شیفت كار میكند و باز هم قادر به اداره زندگی نیست حتی نمیتواند از پس كرایه خانه بر بیاید. شرایط این فرزندان هم معلولی از علت است. هیچ انسانی نمیخواهد مادرش را اذیت كند اما ببین او را به چه شرایطی انداختیم كه حاضر میشود مادرش را اذیت كند. وقتی فشار زندگی و فقر و بیكاری زیاد میشود دیگر نمیفهمد چه میكند. میگوییم چرا سالمندآزاری كرد. خیلی آسان است بپرسیم چرا. اما باید در شرایط او قرار بگیریم و ببینیم كه آیا از او بدتر نخواهیم شد؟ اشكال ما این است كه فقط حرف میزنیم.
هر وقت به یكی از مسوولان گفتیم فكری برای سالمندان كنید میگویند ١٠ میلیون جوان بیكار داریم كه باید اول برای آنها فكری شود كه به فاجعه نرسیم. سالمند عمرش را كرده و بگذار بمیرد. وقتی سلسلهمراتب و زیرساختها خراب میشود سالمند هم آسیب میبیند. جوان هم آسیب میبیند. مسائل اجتماعی متاسفانه قابل تبدیل به یكدیگر است. نمیتوانیم بگوییم سالمند را دیدیم ولی جوان را ندیدیم. در كنار تمام این مسائل، متاسفانه ما در كشورمان خانه سالمندان نداریم، كاروانسرای سالمندان داریم. خانه سالمندان یعنی یك اتاق كوچك كه سالمند در آن زندگی كند و چند تكه از وسایل مورد علاقهاش را در كنار خود داشته باشد. اما خانههای سالمندان ما چیست؟ سالمند از روزی كه پایش را میگذارد آنجا دیگر مرده است. كسی كه با كسی حرف نمیزند، غذای درستی هم كه نمیدهند، درد هم داشته باشند كه داروی حسابی بهشان نمیدهند. در كنار تمام اینها، ثانیه به ثانیه هم زجر میكشند و تمام خاطرات گذشته و زحمات گذشته یادشان میآید و اینكه چطور فرزندانشان آنها را در اینجا رها كردند، این مرگ تدریجی است. و در این خانه سالمندان چه كسی به آنها رسیدگی میكند؟ خانمی كه بچه دارد و هزار مشكل دارد و ماهی ٦٠٠ هزار تومان حقوق میگیرد. من كه خودم در زندگیام مشكل دارم چطور به درد ٢٠ نفر سالمند برسم؟ معلوم است كه موقع عوض كردن پوشك هم سر سالمند فریاد میكشم و آن سالمند در چنین شرایطی چند بار در روز آرزوی مرگ میكند؟
میگویند خانه سالمندان خصوصی داریم. در یك خانه چهار اتاقه ٥٠ تخت گذاشتهاند و میگویند خانه سالمندان خصوصی و ماهانه سه میلیون تومان هم شهریه میگیرند. در همین خانه سالمندان خصوصی هم باز پنج سالمند در یك اتاق حبس شدهاند و فاقد كمترین استانداردهای خانه سالمندان است.
نظر شما