به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، با شروع سال نوی میلادی، نوبت به دستهبندیهای جدید نسلها رسیده و خانوادهها بعد از نسل «آلفا و زِد» حالا باید خود را برای تعامل با نسل«بتا» آماده کنند.
با توجه به حضور پررنگ ابزارهای جدید مانند هوش مصنوعی، روباتهای رنگارنگ و شبکههای اجتماعی که در سالهای اخیر متولد شدهاند، باید قبول کرد خانوادهها برای تعامل و تربیت نسل جدید راه سخت و پیچیدهای در پیش دارند.
هر چند این ابزارها هر نسل را به شکل خاصی با خود درگیر کرده است اما بالا رفتن سرعت ظهور تکنولوژیهای جدید و منگنهشدن آنها با زندگی روزمره کودکان، این پیشبینی را قوت بخشید که سبک زندگی نسل بتا بیشتر از نسلهای قبل با تکنولوژی گره خواهد خورد و در کنار امکانات، دردسرهای خاصی را رقم خواهد زد.
پیوند عمیق با تکنولوژی
نســل، یـــک مفهــوم جامعهشناختی است و از طریق آن تلاش میشود که ویژگیهای رفتاری و خصوصیات افرادی که در یک دوره تاریخی مشخص زندگی میکنند را نشان دهد. با این تعریف میتوان متوجه شد که دستهبندیهای نسلی بر چه اساسی انجام میشوند.
هر نسل با توجه به بازه زمانی که در آن قرار میگیرد با شرایط مختص آن دوران دست و پنجه نرم میکند، بهعنوان مثال نسل آلفا یا همان متولدان 2011تا 2024، همان کودکانی هستند که از دریچه اینترنت و رسانههای اجتماعی به دنیا نگاه کردند و حتی با گوشیهای هوشمند در دنیای واقعی قدم زدند.
نسل بتا که به متولدان سالهای ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۹ گفته میشود، کودکانی هستند که دوران شکوفایی هوش مصنوعی و تکنولوژیهای پیشرفته را تجربه خواهند کرد و بدون شک زندگیشان با تکنولوژی پیوند عمیـــقتر و حتــی عجیبتری خواهد خورد.
هر نسل چه نامی دارد؟
دستهبندی نسلها میان ما ایرانیها براساس دهه تولد افراد است و معمولا برای بررسی ویژگیهای نسلهای مختلف از نامگذاری دههای که افراد در آن متولد شدهاند، استفاده میشود. به همین دلیل است که برای بسیاری تحلیلها از نامگذاریهایی مانند دههشصتیها، دهههفتادیها و... بهمنظور نشاندادن ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مخصوص آن نسل استفاده میشود. نامگذاری نسلها در جهان، روند متفاوتی را نسبت به ایران طی کرده است.
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی به دستهبندی نسلهای مختلف براساس اطلاعات مک کریندل، آیندهپژوه و جمعیتشناس استرالیایی پرداخته است و با توجه به اینکه این دستهبندی هنوز در تحلیلهای مختلف جمعیتشناسی مورد توجه قرار دارد، آن را میتوان مبنای معرفی نسلهای مختلف قرار داد.
احسان شاه قاسمی عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشگاه تهران
آمارها به ما میگویند که 2میلیون و 823هزار جوان ایرانی در سن 25-15سال نه کار دارند و نه درس میخوانند. این افراد که به NEET معروف شدهاند، باری بر دوش جامعه هستند؛ بهعبارت دیگر جامعه مسیری فراهم میکند تا این افراد بعد از درس خواندن، فعالیتی را انجام دهند اما اکثر این جمعیت دست به کاری نمیزنند. متأسفانه این تصور غلط که بچه من نباید کاری بکند، خلاف رفتار پدر و مادرها در سراسر جهان است. من شاهد هستم که اکثر فرزندان و نوههای استادان دانشگاههای کشورهای دیگر که وضع مالی مناسبی هم دارند، از نوجوانی در رستورانها کار میکنند. بنابراین برای تفسیر رفتار این افراد(نسل z) نباید موضوعاتی مانند انتظارات، تغییرات نسلی و تصورات نادرست در مورد موفقیت را در کنار مسائل اقتصادی نادیده گرفت و برای تحلیل نسل NEET باید به این موضوع توجه کرد.
ما شاهد هستیم که جمعیت نیتها در کشور افزایش یافته است. بهنظر من بخش عمده این اتفاق فرهنگی است و نباید دلیل اصلی را به اقتصاد و سیاست گره زد. ما در کشوری زندگی میکنیم که از چند دوره مدرنیته به سرعت عبور میکند؛ شاید به جرأت بتوان گفت که یک نسل ایرانی از 2تا 3دوره مدرنیته رد میشود، بنابراین ما نسلی داریم که در مسیر بزرگشدن، سختیهایی کشیده است اما زمانی که نوبت به تربیت فرزندانشان(نسل جدید) میرسد، یک فرهنگ غلط را منتقل میکنند و معتقد هستند که فرزندانشان نباید کار کنند و سختی بکشند.
برای سیاستگذاری باید دست بهکار علمی زد. ما در کنار تمام مشکلاتی که کشورهای دیگر با آنها درگیر هستند، با مسئله ناآگاهی مدیران و مسئولان هم مواجه هستیم. یکی از کارهایی که باید پیگیری شود، مربوط بهکارکردن نوجوانها به شکل پاره وقت است. در واقع علم سیاستگذاری جمعیت باید مورد توجه قرار بگیرد.
در این میان نباید فراموش کرد که شبکههای اجتماعی نقش مهمی در رواج پدیده نسل «نیت» داشتهاند، متأسفانه اینستاگرام بازیگر اصلی این عرصه است. افراد حاضر در اینستاگرام همیشه ناراضی و خشمگین هستند. این شبکه اجتماعی به افراد میگوید که «تو باید زندگی لاکچری داشته باشی؛ اما این زندگی با کار بهدست نمیآید.» در نتیجه افراد در اینستاگرام میچرخند و دچار این توهم میشوند که ما کار داریم و کنشگر هستیم، درحالیکه این کارها برای آینده بیفایده است.
شهلا کاظمی پور جمعیتشناس
برای دستهبندی بازه زمانی نسلها هیچ الزامی وجود ندارد، به همین دلیل شاهد هستیم که در ایران هر 10سال را بهعنوان بازه زمانی نسل جدید انتخاب کردهاند اما این بازه زمانی در سطح جهانی متفاوت است و از 20سال در اوایل دهه90میلادی به 14سال در سالهای اخیر رسیدهایم.
نباید فراموش کرد که در گذشته تقسیمبندی نسلها براساس سن 25سال و براساس باروری بود؛ در آن زمان عنوان میشد که هر مادر و پدر بهطور متوسط 25سال با فرزندشان که نسل بعد را تشکیل میدهند، فاصله داشتند؛ به همین دلیل در مطالعات جمعیتشناسی، بازه زمانی 25سال مورد توجه قرار میگرفت.
اکنون شاهد هستیم که بچههای یک گروه سنی با فاصله سنی حتی 5سال هم به راحتی متوجه صحبتکردن یکدیگر نمیشوند. این اتفاق ریشه در توسعه تکنولوژی دارد و به همین دلیل زبان و ادبیات یک جوان 20ساله با نوجوان 15ساله متفاوت شده است. در واقع سرعت تغییر تکنولوژی چنان بالا رفته است که فاصله تغییرنسلی در جامعه ما کوتاهتر شده و شاهد هستیم که حتی واژههای هر نسل متفاوت است. بنابراین باید بدانیم که در ایران نسلهایی با فاصله زمانی 5سال هم ایجاد شدهاند و هر چه سرعت تغییرات بیشتر باشد، فاصله نسلی کوتاهتر میشود. اینکه در کشورهای غربی بازه زمانی 15سال را برای نسلها درنظر گرفتهاند، شاید به این دلیل است که در جامعه آنها تغییرات به این سرعتی که ما با آن مواجهیم، نیست؛ در اصل کودکان آنها با این تغییرات تطبیق پیدا کردهاند اما در جامعه ما هنوز به این نقطه نرسیدهایم و اثرگذاری تکنولوژی بسیار بالاست. در دستهبندی نسلها هیچ الزامی وجود ندارد.
در مورد کاربرد این نامگذاریهای نسلی باید گفت که چنین اقدامی موجب میشود تا رفتارهای یک نسل قابل تفسیر شود. بهعنوان مثال بگویند یک نسل برای دورانی است که موبایل وارد جامعه شد و براساس آن دست به تحلیل و تفسیر بزنند.این شناخت باید در سیاستگذاریها مورد استفاده قرار بگیرد اما متأسفانه شاهد هستیم که تحلیلها، پژوهشها و سیاستگذاریهای ما با تأخیر به سراغ شناخت نسلهای مختلف میروند و بدون اشراف کامل بر واقعیتها دست به برنامهریزی و تعامل با نسل جدید میزنند.
نظر شما