زندگی بالا و پایین دارد گاهی مشکلات هر چند کوچک ما را از پا در می‌آورند و در باتلاق ناامیدی می‌برند. اما چه باید کرد.؟ مطلب زیر کمک بزرگی به دستیابی به حال خوب ما می‌کند.

چگونه در محاصره مشکلات تاب‌آوری داشته باشیم؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم، تاب‌آوری یکی از مهم‌ترین اصول زندگی است که ما باید آن را یاد بگیریم تا از پس مشکلات بربیاییم. امروز و اینجا می‌خواهیم به چگونگی ترمیم روح زخمی بپردازیم.



 مراجعه به درمانگر


اولین گام برای افتادن در ریل ترمیم و بهبودی، مراجعه به شخصی است که علم و تجربه ترمیم روح‌تان را دارد و می‌تواند حسابی به شما یاری بدهد تا دوباره به زندگی بازگردید؛ کسی که سال‌ها در این حرفه تحصیل کرده و تجربیاتی دارد که آماده امدادرسانی به شماست. این روزها مراجعه به درمانگر کمی جاافتاده‌تر شده و آدم‌ها گارد خود را نسبت به جامعه روان‌شناسان و مشاوران پایین آوردند. بیشتر در مشکلات به سراغ آنها می‌روند و کمتر این تفکر که (‌روان‌شناس که کاری نمی‌تونه بکنه یا خودش مشکل داره!) وجود دارد. ما باید یاد بگیریم که مراجعه به روان‌شناس صرفا برای مواقع خیلی سخت و بغرنج نیست؛ بلکه ما حتی در مواقع تصمیم‌گیری هم می‌توانیم از علم و راهنمایی آنها بهره ببریم تا در آینده کمتر دچار خطا شویم. پس از منی که عضو خیلی کوچکی از این جامعه هستم، بپذیرید که اتاق درمان می‌تواند محلی باشد تا روح زخمی و خسته‌تان را درآورد، موشکافانه بررسی کند و دوباره با روحی سالم‌تر و رنگی‌تر به زندگی برگرداند.


انجام فعالیت‌های هدفدار یا داوطلبانه


وقتی روح خسته و زخمی است، نیاز دارد تا دوباره آن ذوق زیرپوستی درونش ایجاد شود. پس باید هدفی انتخاب کنیم تا یک امید و نگاه به آینده در ما شکل بگیرد. این هدف می‌تواند تحصیلی، شغلی یا در هر حیطه‌ای باشد اما باید هدف‌مان دقیق و شفاف باشد و برایش به‌صورت منظمی تلاش کنیم. حتی اگر هدف‌تان کاهش وزن است، باید برای خودتان قانونی قرار دهید که مثلا این ماه می‌خواهید چندکیلوگرم کم کنید و گام‌های‌تان را بررسی کنید. برای موفقیت‌های خیلی کوچک‌تان هم جشن بگیرید و خوشی کنید؛ چون روح ما با همین خوشی‌ها و لذت‌های اندک جانی دوباره می‌گیرد. مثلا اگر در مسیر تحصیلی هستید، اگر در یک امتحان نه‌چندان مهم کلاسی هم نمره خوبی کسب کردید، برایش خوشحالی کنید. انجام کارهای داوطلبانه و کمک کردن به انسان‌های دیگر و مخلوقات دیگر پروردگار از آن کارهایی است که کیلوکیلو حس خوب به ما تزریق می‌کند. پس اگر می‌توانید در کارهای خیر و جهادی شریک شوید تا تأثیر این کمک‌ها و این لبخندها را در روزهای‌تان حس کنید.



بازگشت به روتینی مشخص


این‌که ما یک روتین مشخصی در زندگی ایجاد کنیم بسیار می‌تواند برای‌مان انگیزه‌بخش باشد؛ حتی اگر در ابتدا هیچ انگیزه‌ای نداشته باشیم. اما نظم یا به قول خارجی‌ها دیسیپلین، خودش می‌تواند انگیزه و دریچه‌ای جدید برای زندگی‌تان ایجاد کند. باید سعی کنیم سراغ کارهایی برویم که هم از انجام ‌دادن آن لذت می‌بریم هم در نهایت باعث می‌شود روتینی داشته باشیم که به آن افتخار کنیم. مثلا هر روز تمرین کردن یک ورزش، انجام دادن یک هنر خاص، هر روز سر ساعت خاصی بیدار شدن و انجام دادن کارهایی مثل روتین پوستی، برنامه‌ریزی، شکرگزاری و... که بسیار در روند روز ما مؤثر است، می‌تواند این حس را القا کند که ما هنوز زنده‌ایم و تا زنده هستیم و نفس می‌کشیم، زندگی ادامه دارد. حتی در روزهای سخت و عجیب، زندگی منتظر شما نمی‌ماند و مسیرش را می‌رود. پس باید سعی کنیم این حس زیستن را در خودمان با اشتیاق بیشتری زنده کنیم تا روزهای‌مان جالب و دوست‌داشتنی بگذرد و روی یک غلتک منظمی بیفتد و زخم‌های وجودمان کم‌کم التیام پیدا کند.



تغییر عینک جهان‌بینی


گاهی نیاز است وقتی از یک اتفاق سهمگین و مهیب خارج می‌شویم و هنوز ترکش‌هایش را روی خودمان حس می‌کنیم، کمی دیدمان را نسبت به مسیر تغییر دهیم تا از باری که روی دوش‌مان حس می‌کنیم کم شود و میزان آسیب ماجرا برای‌مان کاسته شود. مثلا بیاییم به نیمه پر لیوان نگاه کنیم.نگاه کنیم که چقدر این اتفاق با تمام تلخ بودنش کاسه صبر ما را بزرگ‌تر کرده، روحم‌ان را رشد داده و تجربه‌های مفیدی در اختیارمان گذاشته تا به قول قدیمی‌ها دوبار از یک سوراخ گزیده‌نشویم. یا نگاه کنیم و ببینیم آدمی که ممکن است به ما بدی کرده باشد آیا هیچ وجهه مثبتی ندارد؟ یا خودش در زندگی چه چیزهایی را متحمل شده که الان این شخصیت را دارد.
در روان‌شناسی به این کار قاب‌بندی مجدد می‌گوییم. گاهی اوقات بزرگ‌ترین کار درمانگر نیز همین است؛ همین که به شما کمک کند تا از زاویه‌ای دیگر به مسیر نگاه کنید.



معنویت درمانی


 

این واژه شاید عجیب به‌نظر بیاید اما تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که واقعا معنویات در روان ما بسیار مؤثر است. آدمی که دیندار است و به چیزهایی معتقد است، کسی که حضور خدا را حس می‌کند و با او حرف می‌زند، کمتر دچار آسیب‌های خیلی بزرگ روحی و روانی می‌شود. چون از درون و عمیقا پذیرفته که خدایی حضور دارد و آخرتی است که همه در آن حسابرسی می‌شوند. پذیرفته که این جهان بستر کافی برای تحقق عدل الهی نیست و شاید بعضی از عدالت‌ها در دنیایی دیگر محقق شود و در آخر پذیرفته که این دنیا همه پوچ و بازی و سرگرمی و امتحانی بوده که زودگذر و فانی است؛ پس هیچ‌چیز را آن‌قدر نباید جدی بگیرد. البته که معنویت با مذهبی بودن متفاوت است. خیلی آدم‌ها را شاید در ظاهر نتوانی متوجه آنچه در قلب‌شان هست بشوی ولی آن‌قدر دل باایمان و محکمی دارند که مشکلات به همین سادگی از پا درشان نمی‌آورد.



معجزه معاشرت


من معتقدم که حضور بعضی آدم‌ها در زندگی دست خودت نبوده و انگار خدا برای نجات تو آنها را سر راهت گذاشته، برای این‌که به تو یادآور بشود که چقدر هنوز دوستت دارد و حواسش به تو هست.بعضی از دوستان یا اهالی خانواده دقیقا مثل فرشته نجات می‌مانند. یک ساعت صحبت عمیق با آنها می‌تواند حالت را دگرگون کند.پس از معجزه این آدم‌های خوب غافل نشوید. با آدم‌های خالص و پاک که خرده‌شیشه‌ای درون روح‌شان نیست مراوده کنید، با آدم‌هایی با روح‌های رنگی رفت‌وآمد کنید تا رنگ بپاشند بر وجود تیره ‌و تارتان. آنهایی که در روزهای سخت شانه‌ای برای گریستن‌تان بودند و در روزهای خوشی پایه‌ای برای خندیدن و تفریح کردن. باید قدر حضور این آدم‌ها را دانست و بیشتر با آنها وقت گذراند تا به ما یادآوری شود که با این‌که لحظات سخت زیاد داشتیم اما زندگی هنوز قشنگی‌های خودش را دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha