به گزارش سلامت نیوز در واقع، ثابتی نماینده مجلس و نویسنده این تحلیل به اصل مدیریت حرفهای اشاره دارد که معتقد است یک مدیر موفق الزاماً نباید از تخصص دقیق همان حوزهای که مدیریت میکند، برخوردار باشد، بلکه باید تواناییهای مدیریتی، راهبری و تصمیمگیری داشته باشد.
بر اساس قانون هم ، وزیر بهداشت لزوماً نباید پزشک باشد، اما این امر به دلیل ملاحظات عملی و تخصصی معمولاً رخ میدهد.
مواردی که در پزشک بودن وزیر بهداشت مورد نظر لحاظ میشود :
-
تخصص و دانش فنی: در وزارت بهداشت، داشتن دانش پزشکی میتواند بسیار مفید باشد، زیرا بسیاری از تصمیمگیریها و سیاستگذاریها نیازمند فهم دقیق مسائل بهداشتی و پزشکی هستند. یک وزیر بهداشت که خود پزشک یا از اعضای کادر درمان است، بهتر میتواند مسائل فنی و علمی مرتبط با بهداشت و درمان را درک کند.
-
مدیریت و سیاستگذاری: از سوی دیگر، مدیریت بهداشتی و درمانی یک حوزه پیچیده است که شامل سیاستگذاری، بودجهبندی، هماهنگی با سایر سازمانها و تصمیمگیریهای استراتژیک میشود. بنابراین، مهارتهای مدیریتی و توانایی در رهبری یک سازمان بزرگ و پیچیده نیز بسیار مهم است.
علاوه بر این موارد پزشکان از نزدیک با نظام سلامت و مسائل مرتبط با آن آشنا هستند. آنها تجربه مستقیم از کار در بیمارستانها، کلینیکها و مراکز درمانی دارند که به آنها دید بهتری از مشکلات و نیازهای نظام سلامت میدهد.وزیری که پزشک یا دارای تخصص مرتبط پزشکی باشد، به دلیل شناخت از تخصص و فرایندهای بهداشتی، میتواند به طور مؤثرتری با سازمانهای بهداشتی بینالمللی و داخلی همکاری کند و در مذاکرات بینالمللی سلامت عمومی با قدرت بیشتری عمل کند.
علی ای حال فردی که تجربه در حوزههای دیگر دولت مانند اقتصاد، آموزش یا رفاه اجتماعی دارد، شاید بتواند سیاستهای بهداشتی را به شکلی جامعتر و با در نظر گرفتن تأثیرات گستردهتر بر جامعه طراحی کند اما داشتن تخصص پزشکی میتواند به او کمک کند تا تصمیمات آگاهانهتر و مؤثرتری در جهت ارتقای سلامت عمومی و مدیریت نظام سلامت اتخاذ کند.
درست است که یک وزیر لزوماً نباید از همان حرفهای باشد که بر آن نظارت میکند، اما در حوزههای خاصی مانند بهداشت و درمان، داشتن تخصص میتواند مفید و حتی ضروری باشد. در نهایت، بهترین سناریو ممکن است ترکیبی از تخصص فنی و مهارتهای مدیریتی باشد.
نظر شما