به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه رسالت، این روزها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، توجه به این مقوله، حداقل انتظار حوزه سلامت از رئیس دولت چهاردهم است، چراکه عدم اهتمام لازم نسبت به حفظ و مراقبت از سرمایههای انسانی، علاوه بر آینده حرفه پزشکی، سلامت جامعه را نیز در معرض خطر جدی قرار خواهد داد و از این رو گزارش پیش رو، گزیده ای از روایت رسانه ها در باب چالش رزیدنتها و پزشکانی است که دوره طرح خود را می گذرانند.
شرایط کاری سخت در سالهای اخیر دستیاران و پزشکان طرحی را به اعتراضهای متعدد اما بینتیجه واداشته و به طور مشخص وضعیت رزیدنتها یا همان دستیاران پزشکی آنچنان بغرنج است که اعضای انجمن علمی روانپزشکی ایران در نامهای خطاب به وزیر بهداشت، زنگ خطر سلامت روان جامعه پزشکی را به صدا درآورده اند. واقعیتی تلخ که بی صدا زیر پوست نظام سلامت رخ داده و سکوت برخی مسئولان و تکذیبهای تکراری هم نمیتواند سرپوشی بر این واقعیت دردناک باشد.
حقوق پایین، فشار و استرس کار، نابرابری در بیمارستان، پایین بودن کیفیت آموزش، کمبود کادر متخصص و متهم شدن به خطای پزشکی درکنار اخذ تعهد محضری و همچنین جریمههای سنگین درصورت ترک دوره، شرایط وخیمی را برای آینده جامعه پزشکی و به ویژه رزیدنتهای جوان رقم زده و در برخی موارد منجر به افسردگی و خودکشی شده است.
براین اساس، آخرین پیمایش میدانی از وضعیت سلامت روان رزیدنتها که در خبرگزاری ایرنا منعکس شده، از شرایط نگرانکنندهای حکایت دارد. این مطالعه که در اواخر سال ۱۴۰۰ با موضوع «وضعیت سلامت روان و افکار خودکشی دستیاران پزشکی» صورت گرفت، نشان میدهد «در مجموع ۳۴ درصد افراد مورد بررسی افکار خودکشی» دارند که « ۱۰ درصد از آنها دارای افکار پرخطر» هستند. شیوع افسردگی در میان دستیاران پزشکی ۶۹ درصد است که حدود ۲۵ درصد از آن ها افسردگی شدید و بسیار شدید دارند. شیوع اضطراب هم در میان آن ها ۶۳ درصد است که ۱۶ درصد از آن ها به نوع شدید و بسیار شدید مبتلا هستند.
امتناع از اجرای قوانین کار برای رزیدنتها
انجمن علمی روانپزشکی در این باره هشدار داده و خواستار اقدام فوری برای توقف این روند نگران کننده شده است: «رزیدنتها علیرغم آنکه بار درمانی بر دوش آنان قرار دارد اما نیروی کار به حساب نمیآیند. این دوره را با آن که شباهتی به دوره دانشجویی ندارد، دوره دانشجویی نامیدهاند و از پرداخت دستمزد و اجرای قوانین کار در مورد رزیدنتها امتناع میورزند؛ دورهای که رزیدنت در آن برای حتی یک روز غیبت موجه از آموزش مجبور به معرفی جانشین است،در اغلب ساعات آموزشی استادی بالای سرش حضور ندارد، علیرغم این که حقوق و مزایایی دریافت نمیکند اما از کار در ساعات غیر تحصیلش نیز منع میشود و اگر با پروانه طبابت پزشکی عمومی که قبلا بهصورت قانونی کسب کرده است کار کند، مجرم شناخته میشود! بابت آموزشی که میبیند، باید خودش را بیمه مسئولیت کند و در حین آموزش اگر دچار خطا شود، باید قصور و دیه بپردازد.
لذا هیچ شباهتی به دوره دانشجویی ندارد و از لحاظ این که ساعت کاریشان سقف ندارد (بهعنوان مثال، رزیدنت سال یک رشتههای غیر جراحی ۴۰۰ ساعت و رشتههای جراحی ۴۶۰ ساعت در ماه بیمزد و مواجب کار میکنند)، حقوقی دریافت نمیکنند، تسهیلاتی به ایشان تعلق نمیگیرد، قانونی از حق مرخصی و استعلاجی و سنوات خدمتیشان دفاع نمیکند و نیز علیرغم تولید ثروت برای مراکز درمانی-آموزشی و نجات جان هزاران بیمار در طول مدت خدمتشان، بیشباهت به نیروی کار هستند.»
به این ترتیب رزیدنتی شغل محسوب نمیشود و فعالیت آنان به عنوان سابقه کاری لحاظ نشده و از بیمه و حقوق و مزایا برخوردار نیستند. حتی برخی خدمات مانند تسهیلات ازدواج در «طرح جوانی جمعیت» که عموم جامعه از آن بهرهمند هستند، مشمول رزیدنتها نمیشود. با کمک هزینهای که در دوران رزیدنتی داده میشود، حتی نمیتوان یک خانه اجاره کرد، اگر دانشجو متاهل باشد، اساسا نمیتواند با آن سرکند.به همین دلیل موج انصراف از تحصیل در میان رزیدنتها زیاد است و اگر در یک رشته ۱۵ نفر وارد شده باشند، هشت نفر آنها در همان سال اول رزیدنتی انصراف میدهند. بسیاری هم ترجیح میدهند وارد تخصص نشوند و بعد از اتمام پزشکی عمومی، از کشور خارج شوند.
به گفته وزارت بهداشت رزیدنتی یک دوره چندساله آموزشی است که دانشجویان تخصص بابت خدماتی که در بیمارستانهای دولتی ارائه میدهند «هزینه تحصیل» دریافت میکند. اگرچه بخش عمده خدمات پزشکی، از تشخیص گرفته تا درمان بر عهده رزیدنتهاست و آنها مجبورند ساعات کاری طولانی مدت را در بیمارستان صرف کنند، اما از مزایایی شغل پزشکی محروم اند و در چنین وضعیت نامطلوبی، این تصور برای افراد ایجاد میشود که هر قدر تلاش کنند، به جایی نخواهند رسید! دستیاران سال اولی در بیشتر رشتهها ماهی بین ۱۰ تا پانزده بار کشیک میدهند و بعد از آن هم استراحت ندارند و عملا۳۶ ساعت باید در بیمارستان حضور داشته باشند.
بدترین آن در رشته ارتوپدی است که رزیدنت سال اول حتی رنگ اتاق استراحت یا پاویون را هم نمیبیند و گاهی آنها را مجبور میکنند تا یک ماه بدون استراحت در بخش حضور داشته باشند و از سوی اساتید و سال بالاییها تحتفشار و توهین قرار میگیرند و حتی افراد ترجیح میدهند بعد از اینهمهسال درس خواندن و زحمت شغل پزشکی را کنار بگذارند. همین مسائل باعث سرخوردگی شده است تا جایی که یک رزیدنت میبیند بعد از این همه تلاش دیگر امید و انگیزهای برای ادامه ندارد.
به همین علت است که علی جعفریان، رئیس پیشین دانشگاه علوم پزشکی تهران درباره خالی ماندن صندلی رشتههای تخصصی پزشکی و انصراف از تحصیل در برخی تخصصها مانند اطفال، طب اورژانس، اعصاب و روان، قلب و زنان هشدار داده و با اسفناک خواندن این وضعیت می گوید:
«در حال حاضر ۸۰۰ صندلی دستیاری پزشکی خالی است و ۵۰ درصد رزیدنتهای بیهوشی بعد از قبولی انصراف میدهند. وقتی متقاضیان پزشکی پس از پذیرش، هفت سال آموزش میبینند، اما بعد از گرفتن تخصص در کمال بیمهری با آنها برخورد میشود، عجیب نیست که انصراف دهند. شرایط سخت و طولانی و پایین بودن حقوقشان و از طرفی دیگر وضعیت نابسامان اقتصادی باعث سرخوردگی این قشر شده است.»
مروری بر اخبار فضای مجازی و گفت و گوی صریح صاحب نظران با رسانه ها، ما را به اظهارات سمیرا حقوقی، روانشناس بالینی می رساند که در مورد پیامدهای روانی این مسئله می گوید: «یک رزیدنت با توجه به تلاشی که برای گرفتن تخصص کرده، از بی خوابی و درس خواندن و چشمپوشی از رفاه گرفته تا تلاشی ۱۴ تا ۱۶ ساله برای درس خواندن، وقتی که با نبود تأمین مالی در دوران رزیدنتی و برخوردهای تحقیرآمیز پزشکان بالادستی مواجه میشود، این پیام را دریافت میکند که هر قدر تلاش کند، در نهایت به جایی نخواهد رسید و جایگاه اقتصادی و اجتماعی قابل احترامی به دست
نخواهد آورد و این سرخوردگی، خشم بزرگی را تولید میکند.
یک رزیدنت با توجه به فشاری که از زمان کنکور در این مسیر طولانی تحمل کرده است، در نهایت خودش را یک شکست خورده تصور میکند.»او اضافه می کند: «فشار شغلی مداوم و شیفتهای طولانی باعث افسردگی و فرسودگی شغلی میشود و این موارد کاهش بازدهی و افزایش خطاهای پزشکی را به دنبال دارد. افزایش خطاهای پزشکی هم علاوه بر به خطر انداختن جان بیماران، باعث به خطر افتادن جان پزشکان و بالا رفتن احتمال خودکشی آنها میشود. همین موضوع دلیل محکمی برای بهبود وضعیت شغلی رزیدنت هاست، چراکه آن ها چشمانداز روشنی در زمینه موفقیت مالی و اجتماعی ندارند.»
به گفته او، «بسیاری از پزشکان در حین سالها درس خواندن و تلاش و گذشت از تفریحات و رفاه خود، تصویری از آینده خویش میسازند که در سالهای بعد متوجه میشوند با واقعیت در تضاد بوده است. اینجاست که تعادل روانی انتظاراتشان درباره چیزی که به دست آوردهاند، به هم میخورد. در این شرایط به هم ریختگی تصورات، آنها به طور مستقیم رضایتمندی از خود را مورد حمله قرار میدهند که برایشان میتواند آشفتگی به وجود بیاورد.
از این رو به نظر میرسد که اگر به دلیل کسری بودجه، کمبود منابع درآمدی و اولویتهای دیگر، دولت آینده، شرایط رزیدنتها را تغییر ندهد، وضعیت روحی و روانی آنان روز به روز بدتر خواهد شد، به ویژه برای رزیدنت های مرد، که پس از هفت سال درس، دو سال سربازی، چهار سال تخصص و دو سال رزیدنتی، در ۳۴ سالگی یک پزشک متخصص میشوند و تازه بعد از آن باید به دولت تعهد بدهند که هشت سال در مناطق محروم با حقوقی که در حد خط فقر است، خدمت می کنند.
به همین دلیل است که بیشتر پزشکان جوان هیچ آینده روشنی برای خود متصور نیستند.»یک رزیدنت سال اول جراحی برای تشریح فشارکاری و افزایش اضطراب و استرس خود، در اینستاگرام نوشته است: «تمام حجم و فشار کار بیمارستان روی دوش رزیدنتهاست و هر گونه قصور پزشکی هم که برای بیمار پیش بیاید مستقیم پای ما گیر است.
از آنجایی که همه مراحل تشخیص و درمان را باید انجام دهیم، بیمار و همراه ما را میشناسند و اگر شکایتی صورت بگیرد از ما شکایت میکنند.
از یک طرف ساعات کاری بالا و کشیکهای طولانی مدت، از طرف دیگر حجم زیاد کار و بدون مرخصی و البته با حقوق بسیار کم، فشار عصبی را روی بچهها بیشتر کرده است. نه قانون و تعهد اجازه میدهد در جایی دیگر کار کنیم تا یک مقدار مشکلات معیشتیمان رفع شود، نه فرصت و توانی برایمان میماند تا در جایی دیگر خرج کنیم. وقتی این همه فشار زیاد است طبیعی است بازدهی هم پایین بیاید.»
یکی دیگر از رزیدنتهای سال دوم، شروط قانونی حاکم بر دستیاری پزشکی را از عوامل اصلی افزایش میزان استرس و اضطراب عنوان کرده و در گفتوگویی با «رسانه ها» مطرح کرده است: «قوانینی که برای طرح رزیدنتی لحاظ کردهاند با هر متر و معیاری که بسنجید به ضرر رزیدنتهاست. باوجود اینکه همه کار پزشکی بیمارستان روی دوش ماست، به عنوان شغل با حقوق و مزایای کافی در قانون لحاظ نمیشود. در نتیجه بیمه و مرخصی و ساعات کاری باتوجه به قانون کار ندارد.
از طرف دیگر همان ابتدا یک تعهد محضری را باید امضاء کنیم تا درصورت انصراف از تخصص جریمه سنگینی را به جیب دولت واریز کنیم. رزیدنتی در اصل یک دوره آموزشی است ولی آموزشی در آن وجود ندارد، باید از طریق معاینه و کار روی بیمار، با تمرین و تکرار تخصص را یاد بگیریم. در بیشتر شیفتها استادها حضور ندارند، پس ما میمانیم و بیمار. هر قصوری در پزشکی دامان ما را میگیرد. همه اینها باعث شده خیلی از همکاران واقعاکشش روانی کافی نداشته باشند. وقتی طرف ۱۳ -۱۲ سال، جدا از مدرسه، درس خوانده ولی هنوز نمیتواند پول توجیبی خودش را، آنهم با شب و روز کار کردن تأمین کند چطور میشود انتظار داشت افسرده نشود و استرس و اضطراب نگیرید!»
روابط پادگانی میان اساتید و رزیدنتها
یک رزیدنت تخصص اطفال درباره وضعیت دستیاران متخصص عنوان می کند: «پزشکان پس از پذیرش در تخصص مورد نظر وارد مرحله رزیدنسی میشوند، که بسته به رشته بین ۳ تا ۷ سال به طول میانجامد. سپس کمتر یا بیشتر از دو سال به طرح میروند که قابلخرید و واگذاری هم نیست. در این دوران پزشکان باید در بیمارستانهای دولتی مشغول به ارائه خدمت باشند و اگر روابط و پارتی نداشته باشند ناچارند این دوران را در مناطق دورافتاده خدمت کنند. در آنجا با حقوق بسیار اندک و شرایط سخت کار میکنند و در سنین نزدیک به چهل سالگی، وارد بازار کار میشوند.
در طی این مدت اما کوچکترین حمایت مالی از پزشکان نمیشود.»او در رابطه با میزان درآمد یک دستیار متخصص میگوید: «در مرحله گذراندن طرح، حقوق پزشکان، حقوق پایه کارمند دولت است و کارانه پزشکی که همان سهم پزشک از ویزیت بیماران است و بین ۵۰ تا ۷۰ درصد برای پزشک است، ممکن است پرداخت آن تا یک سال به تعویق بیافتد و عملا همان حقوق پایه را دارند. از طرف دیگر دستیاران اجازه گرفتن پروانه مطب هم ندارند و باید در کلینیک بیمارستان کار کنند.
برای همین کارانه هم یک سقفی تعیین کردهاند و اگر از یک سقفی بیشتر شود برای دولت است مخصوصااگر در یک منطقه دورافتادهای در حال گذراندن طرح باشید و به دلیل اینکه پزشک متخصص کم است و بهتبع بیماران بیشتر هستند این تعداد از سقف تعیینشده بیشتر خواهد شد و کارانه را خیلی دیر پرداخت میکنند و یا اصلاپرداخت نمیکنند. عدم پرداخت حقوق مادی و معنوی در این گروه از کادر درمان، تنها یک جنبه از مشکلات حاکم بر این قشر است.
ساعات کاری طاقتفرسا، شرایط تحقیرآمیز، عدم حمایت و روابط پادگانی بین اساتید و رزیدنتها نیز، از مشکلات قابل توجه این حوزه است که به اشکال گوناگون، منجر به مرگهای خودخواسته میشود.» این رزیدنت بیان می کند: «خیلی وقتها خواستم انصراف بدهم ولی چون تعهد محضری و ضمانت دادیم باید جریمه سنگین یک میلیارد و چند میلیونی بپردازم که از توانم خارج است. شرایط ما با دو بخشنامه و التزام به آن حل میشود. با حل مشکل ما چیزی به خطر نمیافتد! آنچه خطرناک است اوضاع فعلی ماست. این همه مهاجرت متخصصان و سرخوردگی و عقده که بین برخی از پزشکان وجود دارد حاصل بیتدبیری و ندانمکاری مسئولان کشور است.»
شرایط برای پزشکان متخصصی که دوره طرح خود را می گذرانند نیز همانند رزیدنت ها بغرنج و اسفبار است؛ آن ها در کنار مشکلات دوری از خانواده و حقوق ناچیز خود با حداقل امکانات مواجه هستند که زمینه بسیاری از مشکلات روحی مانند افسردگی را برای آنها فراهم میکند. برخی از فارغالتحصیلان پزشکی، سیستم پزشکی در ایران را مشابه پادگان میدانند و از شب بیداریهای ممتد گلایه دارند. یکی از مشکلاتی که در مناطق محروم وجود دارد، مربوط به فقدان زیرساختهای لازم در مناطق محروم است.
اغلب پزشکان متخصصی که برای طرح به نقاط محروم میروند، به طور میانگین ۳۵ سال سن دارند که در صورت تجرد، با مشکلات خاصی مواجه اند و اگر متاهل باشند، با مشکلات بیشتری دست به گریبان اند و با اینکه سوگند یاد کرده اند با همه وجود در خدمت بیماران باشند و فقیر و غنی برایشان تفاوتی نداشته باشد یا این که هدفشان از ورود به این حرفه ثروت اندوزی نباشد اما تحصیل دشوار و سالهای زیادی که صرف یادگیری و عبور از آزمونهای سخت میکنند، مانند هر شخص مهارت آموخته دیگری در آنها نیز توقع یک زندگی مرفه را ایجاد میکند و به دلیل عدم برنامه ریزی و سیاستگذاری صحیح سرخورده و بیانگیزه شده و قادر به تابآوری و تحمل شرایط نیستند.
مدتی قبل علی سلحشور، متخصص بیهوشی و نماینده پزشکان متخصص طرحی، در گفت و گو با «رسالت» مطرح کرد که «فشار روحی و کاری و اقتصادی که به متخصصین در مناطق محروم وارد میشود، بسیار زیاد است و ریشه مشکل اینجاست که کمبودهای مناطق محروم از طریق متخصصین طرحی برطرف میشود، اما مگر میتوان تمام کمبودها را از این طریق برطرف کرد؟ یا باید پرداختی بیشتری داشته باشید که افراد با رضایت و تمایل خود در این مناطق خدمت کنند، یا شرایط مناطق محروم را تغییر دهید که از محرومیت خارج شوند و افراد بتوانند راحتتر در این مناطق حضور پیدا کنند.
شما نمیتوانید پزشک را به اجبار راهی مناطق محروم کرده و بعد هم انتظار داشته باشید علیرغم عدم بهبود شرایط، اتفاق ناگواری برای پزشکان طرحی متخصص رخ ندهد و ناامید نباشند. اکثریت پزشکان متخصص طرحی کارانههایشان به ۲۰ میلیون تومان هم نمیرسد. در این شرایط، وزارتخانه اعلام کرده ما سقف پرداخت کارانه را برداشتیم. سقف پرداخت کارانه ۱۲۰ میلیون تومان بوده ولی در عمل ۸۰ درصد متخصصین، کارانه زیر ۲۰ میلیون تومان دارند.
شاید ۳۰ تا ۴۰ درصد متخصصین کارانهای در حد ۵ تا ۶ میلیون تومان داشته باشند، بنابراین برداشتن سقف کارانه، دردی از اکثریت متخصصین طرحی دوا نکرده است. متخصصان طرحی از ابتدای مهرماهی که فارغالتحصیل میشوند، حداقل تا مهرماه سال بعد، وقتی برای گذراندن طرح تخصصی خود در منطقه محروم کار میکنند، هیچ دریافتی جز حقوق ثابت ۱۲ تا ۱۴ میلیون تومان ندارند. آیا میدانید چه فشار وحشتناکی را این متخصصین تحمل میکنند؟ هزینه رفتوبرگشت اینها به محل زندگیشان بسیار بالاست، این درحالی است که متخصص هستند و مسئولیت بیماران کاملا با آنهاست.»
راهکارهایی برای بهبود وضعیت پزشکان طرحی
راهکار پیشنهادی سلحشور این است که، «وزارتخانه به متخصصین طرحی در مناطق محروم، زمانی اجازه تأسیس مطب میدهد که نیمی از طرحشان گذشته باشد. مدت زمان طرح متخصص در منطقه محروم تقریبا حدود ۱۸ تا ۲۴ ماه بسته به ضریب محرومیت آن منطقه است. اگر فرض کنیم که ۲۰ ماه فردی باید در منطقه محروم طرح بگذراند، تا زمانی که ۱۰ ماه از طرحش نگذشته باشد، اجازه تأسیس مطب ندارد (و بعد از ۱۰ماه تازه میتواند درخواست بدهد، اینکه با درخواستش موافقت کنند یا نکنند، ماجرای دیگری است که گاها دستمایه سوء استفاده مدیران در مناطق محروم میشود.) حتی پس از تأسیس نیز تا زمانی که مطب پا بگیرد، چندین ماه طول میکشد و زمانی که طرح پزشک تمام میشود، تازه مطب پا گرفته و پزشک متخصص طرحی بهراحتی حاضر است مطب را رها کند و از منطقه محروم برود.
یکی از پیشنهادات و راهکارهای ما این است که وزارتخانه زمینهای فراهم کند تا متخصصین طرحی بهمحض ورودشان به منطقه محروم، مطب تأسیس و بیست ماه در آن مطب کار کنند، طبیعتا پسازآنکه طرحشان تمام میشود، احتمال ماندگاریشان در منطقه محروم بیشتر است. از اینرو وزارتخانه باید به پزشک متخصص طرحی از همان ابتدای آغاز طرح اجازه تأسیس مطب بدهد، ولی مشروط به اینکه تأسیس مطب مساوی با پارهوقت شدن و کاهش مزایای بیمارستانی آنها نباشد.
حقوق متخصص طرحی طبق پرداختی سال گذشته، ۱۲ و ۱۴ میلیون تومان است. این درحالی است که، میانگین تأخیرکارانهها در کشور (که میزان آن اکثرا زیر ۲۰ میلیون تومان است) بین ۹ تا ۱۲ ماه است و به اینها اجازه تأسیس مطب هم، تا یک سال نمیدهند، در این صورت چه انتظاری از متخصص طرحی دارند. انتظار دارند که امیدوار باقی بماند و روحیه خوبی داشته باشد؟»
وعده نامزدها؛ تبدیل دوره دستیاری به شغل
این روزها بازار شعارهای پرطمطراق و وعدههای انتخاباتی گلدرشت داغ است و هریک از نامزدها به منظور بهبود شرایط رزیدنت ها، وعده هایی را مبنی بر «تبدیل دوره دستیاری پزشکی به شغل»، «محاسبه دوران تحصیل به عنوان سابقه کاری» و «بیمه دستیاران» با هدف تقویت امید آنان به آینده مطرح کرده اند. در زمینه بهبود وضعیت نیروهای متخصص طرحی هم در اظهارات کاندیداها به مواردی اشاره شده، از جمله اینکه دریافتی پزشکان متخصص طرحی بسیار ناچیز است و شاید مجموعه دریافتی آنها با کارانه به ۳۰ میلیون تومان برسد.
این در حالیست که کارانه پزشکان با تأخیرهای ۶ ماهه پرداخت میشود و در این ارتباط نماینده ستاد سلامت علیرضا زاکانی عنوان کرده است: اگر یک صندوق قرضالحسنه ایجاد و مبلغ ۲۰۰ میلیارد تومان به این صندوق تزریق کنیم و از محل اعتبار این صندوق، کارانه پزشکان متخصص طرحی را از همان ماه اول پرداخت کنیم، هنگامی که زمان پرداخت کارانه پزشکان متخصص طرح رسید، کارانه را به حساب صندوق قرضالحسنه واریز میکنیم.
این موارد که از سوی نامزدها مطرح شده، بارها از زبان رزیدنتها و پزشکان طرحی به عنوان مطالبات جدی در سال های اخیر مطرح بوده است؛ از حذف تعهد برای رزیدنتها، پزشکان و پیراپزشکان در مناطق محروم و به رسمیت شناختن حقوق پزشکان جوان تا قرار گرفتن دوره دستیاری نه تنها به عنوان شغل، بلکه طبقهبندی در زمره مشاغل سخت و زیانآور و تعلیق فوری قانون تعهد خدمت پزشکان و پیراپزشکان با استفاده از تمام بهرهمندان از سهمیه مناطق محروم بدون کوچکترین اغماضی و درصورت کمبود احتمالی، استخدام پزشکان و متخصصان با حقوق متناسب و سپس لغو دائمی آن با مصوبه مجلس. حال باید دید که چگونه این مطالبات در دولت چهاردهم محقق و عملیاتی می شود و شاید هم به طریق مالوف این مطالبات بر زمین بماند….
نظر شما