به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان امروز، اما هرچه در اینترنت جستوجو کردیم اشارهای به این موضوع نشده بود، جالب اینجاست که در هیچکدام از گزارشهای ارائه شده از ستاد احیای دریاچه ارومیه، سخنی از کمک مالی ژاپن به میان نیامده است. همزمان و سالانه تعداد زیادی از تالابها با خشکی خود قدمهای بلندی بهسوی «مرگ» برمیدارند.
تنها موضوعی که می توان در این رابطه جستوجو کرد به سال ۹۵ باز میگردد که کوبایاشی سفیر وقت ژاپن در ایران در مراسم امضای توافق نامه توسعه همکاری پروژه دریاچه ارومیه گفت: «باتوجه به شرایط بحرانی دریاچه ارومیه و بر اساس مذاکرات به عمل آمده بین نخست وزیر ژاپن آقای ABE و دکتر روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران، دولت ژاپن مبلغ ۴۳۶ میلیون ین ژاپن معادل ۳.۸ میلیون دلار برای پروژه فائو تحت عنوان «برنامه جامع برای مدیریت پایدار منابع آب در حوضه دریاچه ارومیه» اختصاص داده است.
اما شواهد حاکی از آن است که کمک تخصیص یافته توسط ژاپن به احیای دریاچه ارومیه بیش از این میزان بوده است. از سوی دیگر تالاب مهم دیگری این روزها در حال نفسهای آخر است و بهعنوان مثال تالاب گاوخونی، ۹۹ درصد آن خشک شده است. در این رابطه آنچه که مشاهده میشود، تبخیر سریع آب تالابها و دریاچه ارومیه و چشم مسئولان به آسمان است که باران و برف، آب را به تالابها بازگرداند.
اما برای پاسخ به این سوالات و ابهامات به سراغ عیسی کلانتری، رفتیم تا نظرات او را در این رابطه جویا شویم. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی خبرنگار آرمان امروز، با معاون سابق رئیس جمهور و رئیس سابق محیط زیست است تا بدانیم دلارهای اهدایی ژاپن به ایران برای احیای تالابها و دریاچه ارومیه کجاست؟
چندی پیش نماینده مقیم UNDP در ایران اعلام کرد که این نهاد و کشور ژاپن طی ۱۰ سال گذشته، سالانه یک میلیون دلار برای احیای تالاب های ایران کمک کرده است. اما سوال اصلی این است که این بودجه کجا صرف شده، آنهم در شرایطی که تالابهای ایرانی یکی پس از دیگری خشک و چشم مسئولان به آسمان برای برف و باران است؟
این تصور که فکر کنیم همه این پول صرف امور اجرایی دریاچه ارومیه و تالابها شده، اصلا درست نیست. اصولا براساس قانون اساسی ژاپن، دولت آن کشور موظف است ۵/۰ درصد تولید ناخالص ملی که چیزی حدود ۲۵ میلیارد دلار در سال میشود را خرج توسعه محیط زیست در کشورهای جهان سوم کند. البته این هزینه در ایران، صرف فعالیتهای عمرانی یا جامعه شناسی و اجتماعی مرتبط با زیست محیطی نمیشود بلکه بیشتر در قالب کمک به انجام پژوهشها و جمع آوری اطلاعات زیست محیطی میشود. گرچه در برههای- یعنی دهه ۶۰- جایکو به دنبال اجرای طرح یکپارچه سازی اراضی در شمال کشور بود و ۶-۷ هزار هکتار از اراضی را نیز یکپارچه سازی کرد ولی این اقدام ادامه پیدا نکرد.
ولی تاجاییکه میدانیم جایکا برای کشورهای دیگر هم چنین بودجههایی را صرف کرده ولی، در این کشورها به نظر می رسد این بودجه ها توانسته نقش موثری را در احیای تالاب های آنها داشته باشد.
بله. بستگی به سیاستهای آن کشور و تعامل آنها با جایکا دارد. البته جایکا با همین سیاست و روش تاکنون محیط زیست و کشاورزی چندین کشور را متحول کرده است کمااینکه می توان ادعا کرد که کشاورزی مصر نوین را جایکا و از همین طریق ساخته است.
-اما چرا با تمام این تفاصیل این کمک هزینه نتوانسته مانع از خشک شدن بسیاری از تالاب های مهم ما شود؟
من فقط میتوانم در مورد دریاچه ارومیه صحبت کنم و اطلاع چندانی در مورد سایر تالابها ندارم!. واقعیت این است که میزان بارش سالیانه در دریاچه ارومیه تقریبا یک دوم تبخیر آن است. بنابراین اگر تدبیری برای جبران آب های تبخیر شده نشود، مسلم است که این دریاچه به تدریج خشک خواهد شد. احیای دریاچه هم برمی گردد به مدیریت مسئولان.
یعنی شما مدعی هستید که در دوره شما اقداماتی که انجام دادید، مانع از ادامه روند خشک شدن دریاچه ارومیه شده است؟
من نگفتم که ما موفق شدیم دریاچه ارومیه را به حالت اول آن برگردانیم بلکه فقط می گویم با تلاش متخصصان و کارشناسان خبره این حوزه موفق شدیم مانع از ادامه خشک شدن دریاچه شویم و در کنار آن، با تدابیر اندیشیده شده مقداری هم به حجم آب آن بیافزاییم. ولی دولت کنونی چه کرده است؟ ۲ سال پیش که ما دریاچه ارومیه راتحویل دادیم حجم آب آن ۳میلیارد و۹۵۰ میلیون لیتر بود اما الان این رقم به حدود ۲۲۰ میلیون لیتر رسیده. بنابراین با توجه به شرایط جوی و تبخیر آب، پیش بینی می شود که اگر با همین رویه جلو برویم و کاری نکنیم طی ۶ سال آینده دریاچه ارومیه کاملا خشک خواهد شد و وجود نخواهد داشت!.
برای احیای این دریاچه بهترین گزینه ای که شما به آن رسیده بودید، چه بوده است؟
الان دوره طرح های فیزیکی مانند انتقال آب به دریاچه ارومیه گذشته است. بهترین گزینه در حال حاضر این است که دولت تدبیری اتخاذ کند که حق آبه دریاچه ارومیه را به آن بدهند. ما در دوره های قبل حتی با برخی از استاندارها نیز می جنگیدیم. مثلا استاندار آذربایجان غربی در چند دوره مخالف پرداخت حق آبه دریاچه ارومیه بودند و معتقد بودند باید این آب صرف کشاورزی و رونق خود استان شود. حتی در برهه ای در دوره روحانی کار چنان بالا گرفت که استاندار برکنار شد.
اما حالا وضعیت چگونه است؟! با توجه به خشکسالی و کمبود آب، حق آبه دریاچه ارومیه را به کشاورزان و زراعت کاران داده است. درحالیکه ما حق آبه را با هزار دردسر و طرفند و حتی جنگ و جدال می گرفتیم. الان دریاچه ارومیه را با دریاچه وان و ارمنستان مقایسه می کنند و می گویند همانگونه که حجم آب این دریاچه ها کم شده، کم شدن آب دریاچه ارومیه نیز محتمل است.
درحالیکه این دودریاچه اصلا با دریاچه ارومیه قابل مقایسه نیست. مثلا عمق دریاچه وان ۲۹۰ متر بوده ولی عمق دریاچه ارومیه تنها ۵/۳ متر بوده است ضمن آنکه تبخیر آب در این دریاچه ها هم کمتر از دریاچه ارومیه است. بنابراین طبیعی است که دریاچه ای باعمق ۲۹۰ متر بسیار دیرتر از دریاچه ارومیه ما با عمق ۵/۳ متر خشک می شود. تازه این دریاچه ها حق آبه خود را کامل می گیرند.
ولی مسلما خشک شدن دریاچه ارومیه تبعات زیست محیطی وحشتناک تری از کم رونق شدن کشاورزی در استان دارد! مثل همین بحث وقوع طوفان های شن و نمک که بخش های عطیمی از کشور را در بر می گیرد.
دقیقا همین طور است. اگر دریاچه ارومیه خشک شود محدوده وسیعی از شهرها، از مراغه و عجب شیر و تبریز گرفته تا زنجان و… به شدت تحت تاثیر طوفان های نمکی و شنی قرار خواهد گرفت و زندگی در این نقاط را تحت تاثیر قرار خواهد داد. پس بهتر است دولتها، به دور از انگیزه های سیاسی و جناحی واقعا به فکر احیای این دریاچه و جلوگیری از مرگ آن باشیم. چرا که مرگ این دریاچه مصادف است با تبعات جبران ناپذیری که برای سلامت شهروندان و زیست بوم کشورمان به همراه دارد.
آنطور که از صحبتهای شما دریافتم قوانین سفت و سخت و بازدارنده در رابطه با محیط زیست وجود ندارد، با توجه به تجارب شما در حوزه محیط زیست، چرا این بیقانونی موج میزند؟
مشکل اصلی ما در کشور این است که قوانین زیادی داریم ولی آقایان اجرای قانون را نمیپسندند و اصطلاحا وقتی قانون به مرحله اجرا میرسد سیاستهای عوام فریبانه پیش گرفته میشود. قانون میگوید دام نباید در جنگل رفت و آمد کند، ولی تا جنگلبان بخواهند دامها را از جنگل خارج کنند، مسئولان میگویند «وامصیبتا جلوی تولید را گرفتند و دام را از جنگل خارج کردند، روستایی بیچاره شد و اشتغال روستایی از بین رفت!». در حالیکه این سیاستها مانع از اجرای درست قانون میشود.
این سیاستهای عوام فریبانه جاری در کشور اعم از محلی تا ملی، مانع از اجرای سیاستهای درست در حوزه حفاظت از محیط زیست میشود. میگویند چرا می خواهید دام و دامدار را از جنگل اخراج کنید؟ او برای کشور تولید میکند، و همین حرفها و سیاستهای عوام فریبانه در کشور، یکی از موارد نابودی منابع طبیعی است.
سیاستهای عوام فریبانهای که بهعنوان حمایت از روستایی و حمایت از تولید، در برخی عرصهها از جمله در جنگلها اعمال میشوند، بخش عمدهای از جنگلها را نابود کردهاند. این سیاستهای عوام فریبانه باعث شده تا منابع طبیعی از پایه نابود شود. از سوی دیگر امکانات جنگلبان نیز مثل محیطبان محدود است.
جنگلبانان باید منطقه وسیعتری را نسبت به محیطبانان پوشش دهند و با ابزار قانون میتوانند دامها را بهزور از جنگل بیرون کنند، ولی به جنگلبان اجازه این کار را نمیدهند. افراد سیاسی، نمایندهها، استانداران و… اجازه اینگونه اقدامات را نمیدهند و میگویند کاری نداشته باشید تا هر غارتی که میخواهند، بکنند.
نظر شما