به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، سالها پس از ماجرای جنجالی شاهرخ و سمیه که در دهه 70 شوک بزرگی به جامعه وارد کرد، اتفاقی مشابه در شیراز، خاطره این پرونده قدیمی را تکرار شد. حادثهای که شاهرخ و سمیه آن را رقم زدند، زمستان سال 75رخ داد و آنها که تنها سد ازدواج با هم را والدین سمیه میدیدند، نقشه جنایت را کشیدند و هر چند توانستند خواهر و برادر سمیه را به قتل برسانند، اما نقشهشان ناتمام ماند و درنهایت دستگیر شدند.
با گذشت سالها از این پرونده جنجالی، پنجم تیرماه امسال در روستای تفیهان شیراز حادثه هولناکی رخ داد که خیلیها را شوکه کرد. شروع ماجرا اما به حدود یک سال قبلتر برمیگشت؛ زمانی که تانیا که فقط 13سال داشت با پسری 16ساله آشنا و یک دل نه صد دل، عاشق هم شدند. پسر نوجوان اهل افغانستان بود و در یک میوهفروشی کار میکرد. علاوه بر آن نگهبان باغی در اطراف روستا بود که شبها را در آنجا میگذراند.
از سوی دیگر، تانیا دختر بزرگ خانوادهای 6نفره بود که در خانهای ویلایی در تفیهان زندگی میکردند. پدر و مادرش در یک شرکت بستهبندی میوه مشغول بهکار بودند و او یک خواهر دوقلو به نام تارا، برادری 8ساله به نام متین و یک برادر 3ساله داشت که وابستگی زیادی به او داشت.
خواستگاری
از زمانی که تانیا و پسر افغان با هم دوست شده بودند، تصمیم به ازدواج گرفتند. یک سال از آشنایی آنها میگذشت که برآن شدند تا تصمیمشان را عملی کنند. پسر افغان به خواستگاری تانیا رفت اما وقتی موضوع خواستگاری را مطرح کرد، با مخالفت شدید پدر تانیا روبهرو شدند. پدر 39ساله میگفت که دخترش هنوز به سن ازدواج نرسیده و از طرفی او قصد ندارد تن به ازدواج دخترش با یک تبعه خارجی بدهد. حتی اصرارهای تانیا برای تغییر تصمیم پدر هم نتیجه نداشت و همین باعث شد که دختر و پسر نوجوان نقشهای هولناک بکشند.
شب حادثه
حدود ساعت 10شب پنجم تیرماه بود که طبق هماهنگیای که از قبل تانیا و خواستگارش انجام داده بودند، پسر افغانستانی بار دیگر راهی خانه پدر تانیا شد.یکی از آشنایان این خانواده به همشهری میگوید: آن شب پسر نوجوان آمده بود که بار دیگر از تانیا خواستگاری کند. اما وقتی باز هم جواب رد شنید، بین او و پدر دختر بحث و جدل شد.
پسر نوجوان ناگهان با چاقو به پدر تانیا حمله کرد و چند ضربه به او زد. سپس با گلدان به سر مادر تانیا کوبید و به خواهر دوقلوی تانیا هم حمله کرد. این در حالی بود که متین با دیدن این صحنه از ترسش به حمام گریخته و در آنجا مخفی شده بود.وی ادامه میدهد: پسر افغان پس از آن به همراه تانیا تصمیم به آتش زدن خانه میگیرند. آنها از قبل برای این کار نفت تهیه کرده بودند. تانیا که به برادر 3 سالهاش علاقه زیادی داشت، دست او را میگیرد و از خانه بیرون میبرد. پسر افغان هم خانه را به آتش میکشد و بعد به همراه تانیا و برادرش به همان باغی میروند که در آنجا نگهبان بود.
همسایهها وقتی از آتش گرفتن خانه باخبر شدند، پلیس و آتشنشانی را خبر کردند و برای خاموش کردن آتش دست بهکار شدند. اما آتش زمانی خاموش شد که کار از کار گذشته بود و پدر، مادر، خواهر دوقلو و برادر 8ساله تانیا جانشان را از دست داده بودند. مأموران پلیس در همان تحقیقات اولیه وقتی از عمدی بودن آتشسوزی مطمئن شدند تحقیقات برای یافتن تانیا و پسر افغان را شروع کردند و درنهایت 2روز بعد آنها را که در باغ مخفی شده بودند دستگیر کردند.
با دستگیری متهمان، هر دوی آنها اواخر هفته گذشته به محل جنایت منتقل شدند و در آنجا نزد بازپرس جنایی و کارآگاهان آگاهی توضیح دادند که چطور نقشه شوم خود را اجرا کرده و جان 4نفر را گرفتند. براساس این گزارش، رسیدگی به این پرونده همچنان در مرجع قضایی و اداره آگاهی ادامه دارد.
راهکارهای گذر از بحران نوجوانی ساحل گرامی، روانشناس
در سنین نوجوانی شدت هیجاناتی که فرد با آن مواجه میشود، بالاست و منطق نمیتواند به این حجم از هیجان حاکم شود. بههمین دلیل وقتی نوجوان با فرد دیگری آشنا میشود، نمیتواند به خوبی به همه ابعاد موضوع نگاه کند و فقط تب و تاب و جذابیت اولیه شخص است که برایش اهمیت دارد و به آن فکر میکند.
وقتی نوجوان احساس میکند این رابطه جدی شده و باید خانوادهها در جریان قرار بگیرند، همزمان کشش او نسبت به فرد مورد نظرش بیشتر میشود و احساس میکند که باید این ماجرا به ازدواج ختم شود. اما خیلی اوقات واکنشهای هیجانی که خانوادهها نسبت به این ماجرا از خود نشان میدهند باعث میشود که این مسئله به لجبازی بین نوجوان و خانواده کشیده شود.
به این ترتیب 2 نوجوان منطق را از دست داده و با لجبازی فقط بهسوی یکدیگر جذب میشوند و همین اتفاق موضوع را پیچیدهتر میکند. گاهی اوقات بهخاطر اینکه مهارتهای حل مسئله در خانواده یا یکی از نوجوانان کمتر است، از راهحلهای هیجانی استفاده میشود. این راهحلها میتواند در موارد حاد بهسوی خودکشی یا دگرکشی سوق پیدا کند یا به فرار از خانه، اعتیاد یا اقدامات تلخ دیگری منجر شود.
اما در چنین مواقعی چه باید کرد؟ اول خانوادهها نباید نسبت به این مسئله گارد بگیرند. چون هرقدر سفت و سخت به مقابله با نوجوان پرداخته و مثلا گفته شود که باید از طرف مقابل جدا شوی و... نتیجه عکس گرفته میشود و نوجوان بیشتر جذب طرف مقابل میشود. پس باید کاری کرد که نوجوان به مرور متوجه انتخاب اشتباهش شود. وقتی پدر و مادر ارتباطی که دختر و پسر با یکدیگر دارند را کنترل میکنند،آنها نیز بهخاطر اعتمادی که خانواده به آنها کرده، اجازه یکسری رفتارها را بهخودشان نمیدهند. دستکم رفتار پرخطر، فرار از خانه، رفتار هیجانی و... را مرتکب نمیشوند.
از سوی دیگر والدین باید نوجوان را به استفاده و کمک گرفتن از مشاور ترغیب کند. مثلا گفته شود که با توجه به سن کم شما باید با کمک مشاور بتوانید به یکسری از مهارتهای زندگی برسید که اگر در زندگیتان دچار مشکل شدید بتوانید مشکلات را برطرف کنید. در عین حال که والدین نمیخواهند این وضعیت به ازدواج برسد اما با حمایت از فرزندشان و گذاشت شرط مشاوره گرفتن، کاری میکنند که نوجوان در فرایند متوجه انتخابش شود و به این نتیجه برسد که تصمیمی که گرفته درست و منطقی نیست و فقط بر پایه احساسات زودگذر است.
نظر شما