شنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۰
کد خبر: 340642

یک فرد دارای سلامت روان که خودخواهانه عمل می‌کند قرار نیست دیگران را نادیده بگیرد و یا به آن‌ها آسیب بزند، بلکه چنین فردی یاد گرفته است که دست از نادیده گرفتن دائمی خود بردارد.

چرا نیاز داریم خودخواهی بیشتری داشته باشیم؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات، هدف از ایجاد یک خودخواهی سالم این است که از این پس خود را مورد کاوش و مطالعه قرار دهیم تا در فرآیند یک توسعه اصیل قرار بگیریم و حتی برای هوس‌های محترمانه خود در چارچوب هنجارهای اجتماعی ارزش و احترام قائل شویم. پس فردی که خودخواهی اصیل و سالم را آموخته، این توانایی را دارد که بدون زیر پا گذاشتن حقوق دیگران خود را در اولویت قرار دهد.‏

تفکر عمومی راجع به مفهوم واژه خودخواهی به ما می‌گوید که ما ـ همه ما ـ در هرگونه رفتاری که خودخواهانه باشد، بایستی نسبت به دیگران خود را بسیار مقصر بدانیم. ما ظاهراً به طور غیرقابل درمانی به رضایت خود در مقام مقایسه با دیگران معتاد هستیم و خود را سزاوار آن می‌دانیم که تقریباً با هر نسلی که روی کره زمین قدم گذاشته‌اند به طور نامطلوبی مقایسه شویم. این امر شاید در ظاهر قانع‌کننده به نظر برسد اما واقعیت ممکن است تا حدودی بسیار زیادی متفاوت باشد و ما هرگز نتوانیم خود را با دیگران و میزان رضایت آنها بسنجیم.

باور غالب راجع به خطرات واقعی ناشی از جذب شدن بیش از حد به خود و لذت جویی بی‌رویه اینگونه است که ما قرار است افراد پیرامون خود در جامعه و نیازهای آن‌ها را نادیده گرفته و یا به آن‌ها آسیب بزنیم، در حالی که این نگاه کاملا اشتباهی به یک خودخواهی سالم است.

یک فرد دارای سلامت روان که خودخواهانه عمل می‌کند قرار نیست دیگران را نادیده بگیرد و یا به آن‌ها آسیب بزند، بلکه چنین فردی یاد گرفته است که دست از نادیده گرفتن دائمی خود بردارد؛ هدف از ایجاد یک خودخواهی سالم این است که از این پس خود را مورد کاوش و مطالعه قرار دهیم تا در فرآیند یک توسعه اصیل قرار بگیریم و حتی برای هوس‌های محترمانه خود در چارچوب هنجارهای اجتماعی ارزش و احترام قائل شویم. پس فردی که خودخواهی اصیل و سالم را آموخته، این توانایی را دارد که بدون زیر پا گذاشتن حقوق دیگران خود را در اولویت قرار دهد.‏

نادیده گرفتن وجودمان‏

بایستی این نکته مهم را مورد توجه قرار دهیم که مشکل اصلی این نیست که ما خیلی خودخواه هستیم، بلکه دقیقا برعکس، مسئله اینجاست که ما از خودمان غافل شده‌ایم. در واقع همه ما نسخه بسیار ضعیفتری از آنچه که می‌توانستیم باشیم هستیم، درست به این دلیل که به اندازه کافی و متناسبی خودخواه نیستیم. برای مثال ما بخش قابل توجهی از زندگی خود را در صفحات اجتماعی صرف دیدن و دنبال کردن زندگی افرادی می‌کنیم که هیچ شباهتی به آنها نداریم و حتی عقاید و سبک زندگی آن‌ها را نمی‌پسندیم. در مشاغلی کار می‌کنیم که برای شخصیت ما مناسب و منطقی به نظر نمی‌رسند. ولع تایید شخصیت‌هایی مشابه والدینمان را داریم که اولویت های دیگری در زندگی به غیر از ما دارند.

به مهمانی‌هایی که از حضور در آنها می‌ترسیم می‌رویم و یا شروع به چاپلوسی کردن از همکارانی که از آنها متنفر هستیم می‌کنیم. فیلم هایی که برایمان خسته‌کننده هستند انتخاب می‌کنیم زیرا دیگران می‌گویند حتما باید آن‌ها را ببینیم. حتی عقایدی را باور می‌کنیم که به آنها شک داریم زیرا ممکن است در فضای اطرافمان زیاد دست به دست شده باشد. گاهی تعطیلات خود را در جاهایی می‌گذرانیم که از آنجا لذت نمی‌بریم، فقط به این دلیل که عده زیادی به آنجا می‌روند. اگر با همین آهنگ پیش برویم، در بهترین حالت در یک دهه آخر زندگی ممکن است سعی کنیم برای خودمان زندگی کنیم اما تا آن زمان دیگر خیلی دیر شده است، زیرا پیوندهای ما با ذائقه‌ها، مراکز لذت و علایق مان از بین رفته است. اگر کمی به خود توجه کنیم متوجه می‌شویم که خودمان را با میلیون ها تقاضا که متعلق به ما نیستند به هم ریخته‌ایم؛ از این رو زنده‌ایم اما از زندگی خود دور مانده‌ایم و زندگی دیگران را زندگی می‌کنیم.

خودخواهی به شکل درست‏

یک اولویت اصیل، کسب مهارت محترمانه اما انرژی بخش خودخواه بودن است. ما باید از امروز به سادگی از دیدن افرادی که دوستشان نداریم دست برداریم و تا این حد نگران نظرات دیگران نباشیم. ما نیاز داریم روی آنچه برایمان معنادار است تمرکز کنیم، زیرا زمانی که در بستر مرگ هستیم از خود می‌پرسیم که چه کارهایی باید انجام می‌دادیم که آنها را انجام نداده‌ایم. ما احتمالاً از زندگی‌ای که باید داشته باشیم فقط یک تصویر امیدوارانه باقی گذاشته‌ایم در حالی که دیگر نباید تنها به امیدوار بودن تکیه کنیم تا کسی یا چیزی از آسمان نازل شود و مهر تایید قطعی به ما بدهد تا انجامش بدیم. همه ما نیاز داریم هنر مقداری با دیگران سخت بودن، کمتر لبخند زدن و نه گفتن بیشتر و در صورت لزوم ترک کردن و رفتن را به دست آوریم. اگر برخی از تعهدات خود را نادیده بگیریم، جهان از هم نخواهد پاشید؛ شاید بتوانیم روز تولد کسی را فراموش کنیم، یا اجازه دهیم خانه کمی به هم ریخته شود، غذا درست نکنیم و یا اینکه راه خودمان را از اقوام بدخلق و پرحاشیه جدا کنیم. ما از طریق همین فداکاری های مداوم و غیرضروری، بی سر و صدا بیمار شده‌ایم و یا حداقل روح و روانمان کسل شده است. اگر صادقانه مرور کنیم شاید به این نتیجه برسیم که ما دیگر به اندازه گذشته سال های زیادی را پیش رو نداریم، پس شاید زمان آن فرارسیده باشد که چند گامی به سمت خودخواهی هوشمندانه برداریم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha