سلامت نیوز: مرکز خرید یا پاساژ مکانی است متشکل از حجرهها یا مغازهها، که در طول دوران مختلف نقش بازار را ایفا میکنرهخد. امروزه این مراکز خرید و پاساژها در ساختمان یا مجموعهای از ساختمانها قرار دارند که از فروشگاههای گوناگون و مختلفی شکل گرفتهاند و توسط راهرویی به هم مرتبط هستند.
به گزارش سلامت نیوز، فرهیختگان نوشت: گذشته بازارها نقش قلب حیات تجاری شهرها را برعهده داشتهاند و این نقش امروزه برعهده مراکز بزرگ خرید و پاساژهاست. اما حال سوای این وظایف که شاکله اصلی شکلگیری چنین مکانهایی است چیزی که بیش از رسالت اصلی آنها در جامعه امروزی بهخصوص در کشور ایران و کلانشهرهای آن جلب توجه میکند، پدیدهای موسوم به پاساژگردی است. پاساژگردی تعریف دقیقی ندارد و بهطور کلی پدیدهای رسمی و جاافتاده در اجتماع نیست اما میتوان از آن بهعنوان پدیدهای که عدهای از مردم جهت گذران اوقات فراغت خود به آن روی میآورند، یاد کرد.
پاساژگردی؛ روبنایی با زیربنایی از سنت و تجدد
اگر اهل سفر هستید و به شهرستانهای مختلف کشور زیاد سفر کردهاید، احتمالا به این نکته پی بردهاید که تهران، در میان تمام شهرهای کشور، شهری متفاوت است. تهران نهتنها پایتخت سیاسی کشور است، بلکه به خودی خود، پایتخت نوع خاصی از سبک زندگی است. شهر تهران همواره از قبل انقلاب تاکنون، واماندهای بین سنت و مدرنیته بوده است؛ سنتی دیرینه بهعنوان بخشی از هویت مردم و تجددی که روزبهروز با بزکدوزکهای گوناگون، وارد لایههای فرهنگ مردم میشود و این ماجرا برمیگردد به همان زمانی که تهران پایتخت شد، از همان زمان، هویت پایتخت بودن ایجاب میکرد که اتفاقات گوناگون سیاسی و فرهنگی، اولین بار در تهران بیفتد و از همین جهت، تهران همواره دروازه ورودی تجدد به ایران بوده است. در پس این واماندگی اما برخی پدیدههای فرهنگی نوظهور، استعارهای ناقص، از واقعیاتی هستند که در غرب جریان دارد. یکی از همین استعارههای ناقص، پدیده پاساژگردی است، پدیدهای که امروز تبدیل به یک تفریح در سطح تهران شده است. پاساژگردی شاید در نگاه اول، یک ناهنجاری فرهنگی نباشد، اما آنچه این قضیه را امروز به پدیدهای عجیب تبدیل کرده، این است که این پدیده بیانگر بحرانی جدی در هویت تفریحی جوانان ماست.
همانطور که بالاتر ذکر شد، پدیده پاساژگردی، تنها یک روبنا است با زیربنایی که ملغمهای است از سنت و تجدد. وقتی از دنیای متجدد و مدرن صحبت میکنیم، یعنی دقیقا از مفهومی صحبت میکنیم که ماهیتش پذیرش تکثر است؛ مفهومی که هیچگاه وحدتپذیر نیست و این مهمترین چیزی است که گفتمان مدرن را تا به امروز سرپا نگه داشته است. ماهیتی که درست در مقابل سنت شیعی_ایرانی و تکثرناپذیر جامعه ما وجود دارد. جامعه ایرانی، به سردمداری تهران، همواره از بعد از مشروطه درگیر این تناقض بوده است و همین تناقض باعث شده است نوع مواجهه جامعه ایران با پدیدههای مدرن، همیشه مانند یک تصادف غیرمنتظره باشد، تصادفی که ما از رخ دادنش آگاهی نداریم و خودمان را برای مواجههاش آماده نکردهایم و وقتی این تصادف رخ میدهد، آنچنان برایمان غیرمنتظره است که فرصت تفکر را از ما سلب میکند. درست به دلیل همین سلب تفکر، ما ناخواسته مجبور به پذیرش پدیدههای جدیدی در زندگی خود شدهایم که تا قبل از آن، درکش نکرده بودیم. این پذیرش ناخواسته جدید، بحرانساز است و ساحت این بحران، هویت فرهنگی، هویت، اقتصادی، هویت سیاسی، هویت دینی، هویت تفریحی و... است.
با این تفصیل، به این نتیجه رسیدیم که ریشه بحران تفریحی، که یکی از مصادیق بروزش، پدیده پاساژ گردی است، تنها در پذیرش ناخواسته هویتی جدید صادره از غرب بوده است. البته این گزاره به معنای آن نیست که هرچه صادره از غرب باشد، مذموم است، بحث بر سر این است که هر پذیرش ناخواسته بدون فکری، بحرانساز است و باید به دقت موشکافی شود. اما سوال اینجا است که چرا بحرانهای اینچنینی، جدی گرفته نمیشوند. به نظر میرسد سه دلیل برای این جدی گرفته نشدن وجود داشته باشد:
۱ نظریهزدگی نخبگان نظام آموزشی ایران طوری طراحی شده است که دانشجویان و طلاب، همواره با مسائل اصلی جامعه، بیگانه باشند یا حتی در صورت شناخت آن مشکلات، دستشان در ارائه راهحلهایی مشکلگشا، کوتاه باشد. به همین دلیل در کشور با حجم عظیمی از نخبگان روبهرو هستیم که علم آنها هیچ سودی برای جامعه ندارد. هرگاه بحرانی در جامعه بروز میکند، این جماعت غالبا با بیانی ثقیل و خاصپسند، جوری پای نظریههای مختلف را به بحرانهای روز جامعه باز میکنند که گویی آن نظریهپرداز قرن نوزدهمی، این بحران را در تهران امروز دیده بود و نکته جالبی که در این عرصه وجود دارد این است که سندروم نظریهزدگی، همواره قدرت پیشبینی را از نخبگان سلب میکند و نخبگان در صورتی میتوانند برای بهبود جامعه تلاش کنند که مشکلات واقعی مردم را در ساحتهای گوناگون درک کرده باشند وگرنه اینکه یک بحرانی ایجاد شود و اکثر نخبگان صف بکشند تا برای آن بحران راهحلی ارائه کنند، هنر نیست؛ هنر آن است که نخبگان بروز بحرانها را پیشبینی کرده و از وقوع آن جلوگیری کنند.
۲ فعال بودن شکاف «نخبه_توده» و فقدان «جامعهشناسی مردمدار» در آخرین بحثهای جامعهشناسی، امروزه «جامعهشناسی مردمدار» در دانشگاههای غرب مطرح شده است. جامعهشناسی مردمدار به تعبیر مایکل بوراووی(جامعهشناس مطرح آمریکایی) نوعی جامعهشناسی است که فراتر از مرز و محدودههای دانشگاه با مردم گوناگون سر و کار دارد و مدام با آنها درباره ارزشهای بنیادین صحبت میکند. مطرح شدن جامعهشناسی مردمدار در غرب نیز نشان از ایجاد شکافی عمیق بین نخبگان با توده مردم است، شکافی که امروز در ایران بیش از گذشته به چشم میخورد و همین شکاف باعث شده است فضای جامعهشناسی، با فضای زندگی روزمره مردم زمین تا آسمان فرق کند.
۳ حاکم شدن فضای سیاستزده در جامعه زمانی که این فضا در جامعه غلبه پیدا کند به تدریج معضلات و مشکلات اصلی جامعه فراموش میشوند و همهچیز معطوف به بحثهای سیاسی میشود. رسانهها، نخبگان، افراد شاخص اجتماعی و تودهای از افراد تاثیرگذار مانند سلبریتیها.
اینکه چرا بحران هویت تفریحی، در ایران جدی گرفته نمیشود، تا حدی مشخص شد، اما آنچه در این میان مغفول مانده است، این نکته است که ما همواره با ظهور پدیدههای جدید غیرمتعارفی که زیربنایشان بحرانهای گوناگونی هستند، درس عبرت نمیگیریم. وضعیت فرهنگی جامعه بهشدت سیال و بیثبات شده است، شکاف بین هویت سنتی و هویت متجدد روزبهروز بیشتر میشود و همه اینها، دست به دست هم دادهاند تا اوضاع فرهنگی جامعه را به سمت یک بحران اخلاقی کاملا جدی ببرند، نخبگان ما این مسائل را جدی نمیگیرند و مردم هم، ناخواسته در زمین سیالیت فرهنگی بازی میکنند. امروز همگی منتظر تصادف غیرمنتظره هستیم، تصادفی که ما را با استعارههای جدیدی از سبک زندگی عربی روبهرو کند و در این میان، اگر نخبگان، متولیان فرهنگی، نهادهای مربوطه و... مسیر جامعه را به سمت ثبات فرهنگی نبرند، جامعه به سمت پرتگاه بیاخلاقی و هنجارشکنی میرود. پرتگاهی که امروز، پدیدههایی چون پاساژگردی، نوید آن را به ما میدهند.
پاساژ به مثابه خانه فرهنگ
اما خارج از تعریف اصطلاحی و مفهومی پاساژ و مرکز خرید از جهت مکان جغرافیایی و تعریف پدیده پاساژگردی بهعنوان یک گزاره فراگیر در جامعه امروز، علل و چگونگی حرکت میل عمومی جامعه به این گونه گذران اوقات فراغت و پرسهزدنهای اکثرا بیدلیل در پاساژها موضوع اصلی گزارش ماست که در همین ارتباط گفتوگویی با جامعهشناسان، روانشناسان و مردم عادی انجام دادهایم که در ادامه به آن میپردازیم.
دکتر محمد عیدی استاد مردمشناسی دانشگاه فرهنگ و هنر با بیان چهار نوع فراغت به تبیین پدیده پاساژگردی و خیابانگردی پرداخت و به «فرهیختگان» گفت: «در جامعهشناسی چهار نوع فراغت داریم که یکی از آنها، خلع فراغت است. پدیده پاساژگردی و پرسه در خیابانها در ذیل عنوان خلع فراغت طبقهبندی میشوند و در ایران ارقام فوقالعاده نجومی را شامل میشود که اگر این ساعات در راستای خلاقیت و خودشکوفایی جهت دهی و سازماندهی شود، اتفاقات خیلی خوبی رقم خواهد خورد. اوقات فراغت یعنی اوقاتی که فرد باید به خودش بپردازد و با اعمالی همچون پاساژگردی دچار بدترین نوع فراغت یعنی خلع فراغت شده و زمانی را که میتواند صرف خودشکوفایی و رشد خود کند، منهدم و عملا به خودش ظلم میکند.»
عیدی ضمن اشاره به نقش خانوادهها در بروز و بسط چنین پدیدهای ادامه داد: «خانوادهها علاوهبر این اجحاف در حق خودشان این نوع از گذران اوقات فراغت را به فرزندانشان نیز تزریق میکنند.»
وی با بیان این نکته که بیشترین حجم فرهنگ از طریق یادگیری اجتماعی صورت میپذیرد، گفت: «وقتی مادری با فرزندش بدون هدف مشخصی در پاساژ به گشت وگذار میپردازد، به نوعی در حال درونی کردن مدلی از فرهنگ ناکارآمد و ناصحیح در فرزند خود است.»
استاد مردمشناسی دانشگاه فرهنگ و هنر با اشاره به اینکه در هیچ کجای دنیا این حجم از پاساژگردی و خیابانگردی وجود ندارد، افزود: «از لحاظ درونمایههای معرفتی و فرهنگی گزارههای ملی و دینی عمیق بسیاری داریم که متاسفانه به آنها نپرداختهایم، همچنین فرهنگ عامه کشور نیز فرهنگی قوی است که از آن هم به دور افتادهایم و بهطور کلی از منظر مردمشناسی دچار فرهنگ دورگه شدهایم که موید زندگی ملالآور است. این نوع زندگی یعنی اینکه اتفاقات و شیوه زندگی فقط برای ما جالب است و ارزشمدارانه نیست. به گذران این اوقات فراغت میپردازیم چراکه جالب است، به تماشای ویترینهای جذاب مغازهها در پاساژ میپردازیم چراکه جالب است.»
عیدی با اشاره به این نکته که در گذران اوقات فراغت خود فقط به فرآورده توجه میکنیم، گفت: «از منظر خیلی از مردم، یک بازه زمانی داریم که باید بگذرد و چون نگاه فرآوردهای به آن داریم نه نگاه فرآیندی، به جای استفاده صحیح از آن یعنی تفریح، نشاط، آموزش و خودشکوفایی فقط در پی تمام شدن این بازه زمانی هستیم. نگاه فرآوردهای، ما را به سمت نگاه حیرتآور سوق میدهد، یعنی بهطور مثال امروز یک تلفن همراه خریدهام و فردا با یک تلفن همراه دیگر دچار حیرت میشوم و برایم جالب است و بدون توجه به رسالت فنی و واقعی ارتباطات و تلفن همراه و صرفا به خاطر اینکه دستگاه جدید برایم حیرتآور و جالب است آن را تهیه میکنم و این پروسه باعث ایجاد مقوله بیثباتی شخصیتی در فرد میشود.»
وی اظهار داشت: «وقتی فرهنگ نتواند پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی باشد، دچار رکود میشود و وقتی فرهنگ دچار رکود شود این ویترین مغازههاست که ذهن مخاطب را شکل میدهد.»
عضو هیاتعلمی دانشگاه فرهنگ و هنر در ارتباط با وظایف مدیران وسیاستگذاران در رابطه با مقابله با این پدیده بیهدف و نادرست، ادامه داد: «نیازمند یک برنامهریزی کلان هستیم تا نیازهای مردم و مخاطبان را برآورده کنیم. پاساژهای فعلی شهروند مفعول میخواهند نه شهروند فعال چراکه میتوانند به راحتی روی شخص تاثیر بگذارند و سلیقه او را شکل بدهند، بر همین اساس سیاستگذاران باید در جهت تربیت شهروند فعال حرکت کنند. خانه فرهنگ نیاوران، جوان و... نداریم، بستر شهر خانه فرهنگ است، باید به استقبال مخاطب برویم نه اینکه مخاطب به سمت ما بیاید. بهطور کلی پاساژها نباید فقط محل فروش کالا باشد، پاساژها هم نوعی خانه فرهنگ محسوب میشوند و باید به آنها با دید بازتر و مسئولانهتری نگاه و توجه کرد.»
بهانهای برای لاکچری بودن
پس از دریافت نظرات و دیدگاههای گوناگون این دو کارشناس، از خود مردم نیز در ارتباط با این رفتار و چرایی بروز آن سوال کردیم و آنها در ابتدای امر به نبود امکانات و فضاهای کافی متناسب با هیجانات و نیازهای فراغتی خود اشاره کردند و گفتند در نبود چنین امکاناتی فضای مناسبتری جهت گذران این زمانها نداریم. تعدادی دیگر از مردم نیز شباهت این نوع از رفتارها به زندگیهای غربی و مشاهده افراد و وسایل لوکس و لاکچری را انگیزه خود برای این عمل برشمردند که هردوی آنها نشان از نوعی هدررفت زمان مفید زندگی بسیاری از مردم است. در پایان با اشاره به وجود جدی و قابل توجه چنین رفتارهای اجتماعی در سطح جامعه و نبود توجه کافی و نگاههای کارشناسانه جهت بررسی آنها، باید متذکر شد که اجتناب از بررسی و پرداختن به چنین گزارههای اجتماعی و حفظ گارد هجومی در مقابل آنها و نفی آن هیچ بازخورد و نتیجه مثبتی را به دنبال نخواهد داشت و ساعتهای زیادی از عمر و جوانی بسیاری از شهروندان کاملا بیهوده و پرت از دست خواهد رفت و این درحالی است که از تمام لحظات این زمانها میتوان در جهت رشد و شکوفایی آنها بهرهمند شد.
آیندهکُشی
حال که فصل تابستان تمام شد و بسیاری از نمیدانم چهکارکنمها و بیکاریهای جوانان از بین رفت، شاید کمی دیر باشد که از اوقات فراغت و متعلقات و پدیدههای بیخودی و پرت موجود جهت پر کردن آن در ایام تعطیل تابستان سخن به میان آوریم. اما خب از این باب که این تابستان هم از عمر خیلی از جوانان گذشت و شخص و نهادی در جهت ساماندهی اوقات فراغت و ارضای هیجاناتشان گامی بر نداشت خالی از لطف نباشد که چند خطی را بنویسیم و گلهای بکنیم.
همواره در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای کلان در سطح ملی، استانی و... یکی از مهمترین مقولههای قابل توجه سیاستگذاران و برنامهریزان، بحث پرداختن به نیازها و برنامههای مربوط به حوزه جوانان بوده است. از نامزد انتخابات شورای شهر فلان شهرستان کوچک محروم لب مرز تا وزیر و نماینده و حتی رئیسجمهور کشور، یکی از بزرگترین و مهمترین برنامهها و توجهات خود را حوزه جوانان و استفاده از توانمندیها و ظرفیتهای این جامعه فعال و کارآمد بیان میکنند. این مصداق و هزاران هزار مثال و مصداق دیگر همگی گواهی بر اهمیت جایگاه جوانان در سیاستگذاریهای کلان کشور است.
جوانان البته همواره سازمان و نهاد و خانه و وزارتخانه هم داشتهاند اما همگی آنها جز یدک کشیدن این پسوند مهم، باری از مشکلات آنها را به دوش نکشیدند و گرهی از مصائب آنها باز نکردند. حال فارغ از گلهگذاریهای کلان و مطالبهگریهای این جامعه وسیع آنچه خون خیرخواهان را به جوش و قلب دل سوزان را به درد میآورد، هزینه عمر و جوانی آنها در پای اهداف پوچ و بینتیجهای است که در قدم زدنهای طولانی و بیسرانجام در مراکز خرید و پاساژها و دوردورهای شبانه در خیابانهای شهر معنی میشود. اینها علیرغم تمام بیفایدگیها و بیریشه بودنهایشان روی مثبت سکه تفریحات جوانانی است که خیلی از این اوقات به اصطلاح فراغتشان را در آن هزینه میکنند.
پارتیها و میهمانیهای پر خطر و حضور در قهوهخانهها و اعمال پرخطر و استعمال انواع مواد دخانی و اعتیادآور روی دیگر این سکه به اصطلاح فراغتی است که همهاش را نه، اما بخش زیادی از آن را میتوان به پای اهمال و کمکاریهای سیاستگذاران فرهنگی و اجتماعی کشور دانست. کشوری که بیش از هر کشور و جامعه و حکومتی در جهت رشد و تعالی و پشت سر گذاشتن مصائب اقتصادی و بینالمللی خود نیازمند بهرهبرداری و استفاده بهینه و کافی از جمعیت جوان قابل توجه خود است. سیاستگذارانی که در دنیای فرزند کمتر، زندگی بهتر امروزی قدر این پتانسیل وسیع و کارآمد خود را نمیدانند و کاملا بیتفاوت و سهلانگار شاهد و ناظر ذبح زمان و آینده توانایی جوانان خود در راهروهای فلان پاساژ لوکس شمال شهر و فلان خیابان لاکچری هستند. این ظرفیتی که باید محرک چرخهای صنعت و فرهنگ و قدرت یک جامعه باشد بدون استفاده از آنها و با حرکت هرز و بطالتگونه آن نهتنها موجب رشد جوانب مختلف جامعهاش نمیشود، بلکه همچون پتکی بر سر حرکت رو به جلوی جامعه خواهد بود و جریانات مختلف فرهنگی و اجتماعی و همچنین فرهنگ عمومی جامعه را دستخوش تغییرات گسترده و گوناگون خواهد کرد.
این جوانان سوای جایگاه فعلی اجتماعیشان، دانشجو، کارگر، کارمند یا بیکار پدران آینده این کشور خواهند بود و عدم ارضای هیجانات و فشارهای روحی آنها که ناشی از عدم گذران مناسب اوقات فراغتشان بوده است، میتواند ابتدا در زندگی زناشویی و سپس در روند تربیت فرزندان آنها تاثیرگذار باشد و این شیوه ناصحیح فراغت و به نوعی خوشگذارانیهای مقطعی و بیحاصل که در پاساژها و خیابانها صورت میگیرد، به نسل بعدی منتقل و جامعه را بیش از زمان حال و جامعه فعلی دچار مشکلات گوناگون کند. بازهم و در پایان یادداشت تنها میتوان ندای مطالبهگری سر داد و آرزوی بهبودی اوضاع جامعه را در سر پروراند.
پاساژگردی؛ نیاز فرد به دیده شدن
محمدرضا شاهآبادی، روانشناس و عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب نیز در ارتباط با پدیده پاساژگردی با بیان این موضوع که شلوغی و ازدحام جذابیتزاست به چگونگی شکلگیری این پدیده پرداخت و گفت: «در گذشته شاهد بودیم یکی از پاساژهای معروف در منطقه گیشا تهران با 300 باب مغازه فعالیت میکرد. این مغازهها هرکدام توسط دو نفر اداره میشدند و یکی از آنها معمولا در فضای بیرونی مغازه پرسه میزد، بدون آنکه هدف خاصی داشته باشد. حال شما تصور کنید در یک مجتمع تجاری 300 نفر در فضای بیرون از مغازه درحال گشتزنی هستند و خب این موضوع باعث میشد مردمی که از بیرون به پاساژ نگاه میکنند، تصور کنند چقدر این مکان مورد استقبال و شلوغ است؛ بر همین اساس با این توجیه آنها هم راغب به حضور در این پاساژ میشدند و از اینجا کمکم جرقههای مقوله پاساژ گردی آغاز شد.
البته باید گفت این موضوع و شروع آن فقط معطوف به مراکز خرید و پاساژها نبوده است بلکه از خیلی قبلترها یادمان هست که رانندگان تاکسی هم با هم اجماع میکردند و در یک خودرو مینشستند و مسافر به گمان اینکه خودرو آماده حرکت است سوار آن میشد، در حالی که واقعیت این چنین نبود.» وی درخصوص چگونگی شکلگیری این پدیده به چند موضوع اشاره میکند: «عدم وجود مکانهای مناسب برای گذران اوقات فراغت بهخصوص در میان قشر جوان یکی از علتهایی است که مردم به موضوعات و سرگرمیهایی همچون پاساژگردی رجوع میکنند.
درست است که در سطح شهرها مکانها و امکاناتی جهت گذران اوقات فراغت وجود دارد اما همین مکانها و امکانات خود دچار مشکلاتی هستند که یا جذابیت کافی را برای ارضای زمان فراغت افراد ندارند یا اینکه فقط قشر خاص و محدودی توان استفاده و بهرهوری از آن را دارند. برای مثال بهرغم احداث پارکها و بوستانهای فراوان در شهرها، این اماکن همواره با عدم استقبال از طرف مردم مواجه هستند و یکی از علل آن نیز عدم وجود جذابیتهای فرهنگی، ورزشی و بصری در ترغیب روحیه جوانان و سایر اقشار از آنهاست و همینطور که شاهدیم بسیاری از پارکها محل نشیمن و ورق زدن خاطرات پیرمردها و بازنشستگان شده است و جای خالی بسیاری از برنامههای جذاب و مهیج و نشاطآور در این مکانها خالی است.»
عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب خاطرنشان کرد: «دومین موضوعی که باعث بروز پدیدهای تحت عنوان پاساژگردی میشود، بحث نیاز فرد به دیده شدن است که در جامعه امروز بسیار با آن درگیر هستیم. افراد با هزینههای بالایی که برای ظاهر خود از لوازم آرایشی تا انواع و اقسام لباسها و کفشها و... صرف میکنند نیازمند مکانی هستند تا آنها را عرضه کنند و در معرض دید بگذارند تا در نتیجه جلب توجه کرده و ابراز وجود کنند. بسیار دیده شده که خیلی از جوانان دختر و پسر فقط و فقط با همین انگیزه به پاساژها مراجعه میکنند و قصد یافتن دوست و ارتباط با جنس مخالف را در سر خود میپرورانند. از دیگر سو فروشندگان و کاسبان نیز در راستای همین موضوع جلب توجه و ابراز وجود خود و البته با تفکر تاثیرگذاری روی ذهن مخاطبان و افراد حاضر در مرکز خرید هزینههای زیادی را خرج وضعیت ظاهری خود و همکارانشان میکنند و همانطور که واضح است فروشندگان سنتی هیچ شباهتی به جوانان فروشنده و کاسب امروزی ندارند و امروزیها نقش مدلینگ و عامل جذب را نیز در کنار فروشندگی بازی میکنند.»
شاهآبادی با اشاره به بهرهبرداری صحیحتر از محیط پاساژها ادامه داد: «حال که به شکل قابل توجه و گستردهای با چنین پدیدهای مواجه هستیم، بهتر این است که به جای مقابله صرف با آن، به یافتن راهکار و ایده جهت بهرهبرداری از این ظرفیت موجود بپردازیم چراکه این پدیده و پدیدههای مشابه آن به سرعت در حال گسترش در اجتماع است و مخالفت یکجانبه با آنها دردی از اجتماع دوا نمیکند. همچنین بهعنوان راهکار کاربردی میتوان به ایجاد پایگاههای فرهنگی و گعدههای مباحثاتی بین افراد حاضر در این مراکز نیز اشاره کرد که میتواند از میزان بیهودگی و بیحاصلی این رفتار اجتماعی بکاهد.»
نظر شما