تصاویر نوزادانی که در سطل زباله مکانیزه،میان جوی آب یا زیر یک درخت در گوشه ای از شهر گذاشته شده این روزها در فضای مجازی زیاد دست به دست می شود و همه ما از دیدنش ابتدا شوکه می شویم و بعد با فکر اینکه شاید فوتوشاپ باشد یا شاید فقط یک عکس است و حقیقت ندارد از کنار این تصاویر عبور کرده ایم. اما درست در لحظاتی که ما فکر می کنیم چنین تصاویری ساختگی است اطراف بیمارستان هایی در جنوب پایتخت نوزادانی با قیمت هایی بین ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومان خرید و فروش می شوند.یعنی به اندازه پول دو یا سه کیلو گوشت قرمز ، ولی به جایش سه کیلو نوزاد می خرند.

نوزادانی که به قیمت دو کیلو گوشت قرمز خرید و فروش می شوند!

سلامت نیوز: تصاویر نوزادانی که در سطل زباله مکانیزه،میان جوی آب یا زیر یک درخت در گوشه ای از شهر گذاشته شده این روزها در فضای مجازی زیاد دست به دست می شود و همه ما از دیدنش ابتدا شوکه می شویم و بعد با فکر اینکه شاید فوتوشاپ باشد یا شاید فقط یک عکس است و حقیقت ندارد از کنار این تصاویر عبور کرده ایم. اما درست در لحظاتی که ما فکر می کنیم چنین تصاویری ساختگی است اطراف بیمارستان هایی در جنوب پایتخت نوزادانی با قیمت هایی بین ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومان خرید و فروش می شوند.یعنی به اندازه پول دو یا سه کیلو گوشت قرمز ، ولی به جایش سه کیلو نوزاد می خرند.

به گزارش سلامت نیوز،مردادنیوز نوشت:  در این گزارش به یکی از این بیمارستان ها رفته و با یکی از زنانی که تصمیم به این کار گرفته صحبت کرده که در ادامه می خوانید.

نوزادم را ندیدم،گفتند بغلش کنی وابسته می شوی

 حیاط سرد بیمارستان را با این هدف طی می کردیم که راهروهای بیمارستان مخصوصا بخش زایمان به شدت گرم است.وارد راهروی بخش زایمان که شدیم نه تنها هیچ گرمایی حس نشد بلکه هیچکس نبودکه بپرسد کجا می رویم و چه کسی را می خواهیم؟ یک راهروی سرد وطولانی که دو ایستگاه پرستاری سرتاسر آن دیده می شد که هیچکس هم داخلش نبود.سقف و زمین و در و دیوار همه سفید بود و زباله هایی که روی زمین افتاده بود تنها سوژه های رنگی این لوکیشن بود.بله درست است زباله. زباله در بیمارستان آن هم در بخش زایمان که معمولا تمیزترین بخش هر بیمارستان است و به دلیل حساسیت نوزادان عاری از هر الودگی و میکروب است.

با کمک شماره هایی که روی اتاق ها زده شده بود خود را به طبقه سوم رساندیم و وارد اتاق ۱۰۹ شدیم که میترا آنجا خوابیده بود.تا وارد شدیم چشمانش را باز کرد و سلام کرد.با اینکه پوست سبزه ای داشت اما مشخص بود رنگ به صورت ندارد، گونه های برجسته و بینی که به دلیل لاغری زیاد صورت، درازتر دیده می شد جلب توجه می کرد.دیدن صورتش باعث شد هر چه سوال داشتم از ذهنم بیرون برود و فقط بپرسم:«از وقتی زایمان کرده ای چیزی خورده ای؟» با صدای گرفته که معلوم بود پیش از آن با هیچکس حرف نزده پاسخ داد:«اینجا نهار داد ولی فقط توانستم سوپ بخورم».دوباره پرسیدم:«خب پس چطور می خواهی به پسرت شیر بدهی وقتی چیزی نخوری؟» با تعجب گفت:« اگر بگذارند شیرش بدهم غذا می خورم.فعلا که انگار می خواهند بچه ام را ازم بگیرند.با تصور اینکه منظورش مسئولان بهزیستی باشد گفتم: «اگر ترک کرده باشی که نمی گیرند.بچه ات است بزرگش می کنی .اگر رنگ چشمانش به خودت رفته باشد که خیلی خوشگل است.چشمانش طوسی است؟».با تعجب گفت:«پسرم؟ من که هنوز ندیدمش.به یک پرستار گفتم بچه ام را نمی آورید؟ گفت اگر بیاورم ببینی بغلش می کنی و وابسته اش می شوی.می شود کاری کنید من ببینمش؟» باورم نمی شد هنوز بچه اش را ندیده است.

ادامه داد: «گفت تو که نمی توانی بچه را بزرگ کنی پس بهتر است ۱۰۰ هزار تومان او را بفروشی.گفت همین الان مشتری دارند،دو دلم کرده است».دلم فشرده شد و اشکان خودش جاری. کمی لرز داشت .اتاق برای ما هم سرد بود چه برسد به کسی که تازه زایمان کرده است.گفت شوفاژها خراب است و می گویند یک هفته طول می کشد درست شود.با صدای لرزان ادامه داد:« در این چهار ماه فقط به عشق او مواد مصرف نکردم،فکر می کردم برمیگردم نطنز پیش برادرم و پسرم را بزرگ می کنم.ولی می گویند من که برایش مادر نمی شوم.راست هم می گویند.»

پرسیدم چرا داری به این سادگی قبول می کنی؟ آن پرستاری که گفتی این حرف ها را زده چه شکلی بود اسمش چه بود؟ لابد برایش نفعی دارد که اینطور مغزت را شست و شو داده وگرنه تو هیچ چیزی برای مادر شدن کم نداری تازه یک اراده قوی هم داری که به خاطر او ترک کرده ای».سرش را به نشانه آنکه تو از دردهای من چه می دانی تکان داد و آه عمیقی کشید.روبروی خود را که یک تخت خالی بود نگاه کرد و گفت: آن پرستاری که این پیشنهاد را داد بهم گفت به کسی نگویم با او حرف زده ام.امروز با برادرم حرف زدم،با اینکه فهمیده نمی دانم پدر بچه ام کیست حاضر شد من را ببخشد و به خانه راه بدهد ولی نمی دانم چه کنم. تا حالا نمی دانستم بچه هم فروختنی است،ولی حالا می گویند شاید تا ۱۵۰ هزار تومان هم بهم بدهند ولی چون شاید ایدز داشته باشد بیشتر نمی دهند.پرسیدم مگر خودت هم نمی دانی بابای بچه ات کیست؟ فکر می کردم وقتی حامله شده ای ولت کرده و رفته. با تعجب نگاهم کرد و گفت: «وقتی محتاج مواد باشی به هر کاری تن می دهی و وقتی صد بار محتاج مواد شوی صد بار به هر کاری تن می دهی.

یک پرستار لاغر با یک امپول که اماده تزریق بود وارد اتاق شد و با نگاهی خشمگین گفت:«چه کسی شما را راه داده است؟ این خانم ممنوع الملاقات است بفرمایید بیرون.بفرمایید» همینطور که از اتاق بیرون می رفتم صدای ضعیفش را شنیدم که گفت : دوستم است . پرستاری که حالا مطمئن شدم همان دلال نوزاد بود جواب صدای ضعیف را اینطور داد: «از کی تا حالا کارتن خواب های معتاد دوست هم دارند.بزن بالا آستینت را.بزن آمپولت را بزنم کار دارم.» بدون اینکه صورت میترا را ببینم متوجه شدم این حرف پرستار چطور تا مغز استخوانش را سوزاند و آتش زد.

 
مسئولان خریداران نوزاد را هنوز ندیده اند

این تنها بیمارستانی نیست که به راحتی در آن خرید و فروش نوزاد اتفاق می افتد. در تمام بیمارستان هایی که موظف به پذیرش زنان کارتن خواب یا فقیر برای زایمان شده اند این اتفاق به چشم می خورد.در همین بیمارستانی که میترا پسرش را به دنیا آورده نرخ نوازد از ۱۰۰ هزار تومان است به بالا.با اینکه نوزاد را از همان اول در  آی سی یو می گذارند تا اثرات مخدر از بدنش خارج شود ولی با این بهانه که مادر معتاد داشته و ممکن است معتاد باشد مادران را گول زده و قیمت های پایین تری هم پیشنها د می کنند.از آن سو دانشور رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران گفته بود اطراف بیمارستان های جنوب تهران نوزاد خرید و فروش می شود. پلیس گفته بود برخورد می کنیم و شهرداری گفته بود تاحالا موردی گزارش نشده است و کمیته گشت شهری مدام در حال گشت در اطراف این بیمارستان ها است.از زمانی که گشت های شهری در حال گشت زدن بود اند تا الان بیش از ۱ هزار نوازاد خرید و فروش شده و این اتفاق همچنان ادامه دارد.حالا به گفته دانشور روزی ۳ تا چهار زن کارتن خواب زایمان می کند .او همچنین به مرداد کفت: اگرچه این آمار نسبت به آمار کارتن خواب ها آمار زیادی است اما این آمار متاسفانه صحیح است.رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران همچنین گفت: بهزیستی نیز برای این زنان کاری نمی کند.آنها نیز در جریان این خرید و فروش ها هستند ولی راهکاری نیز ارائه نمی کنند و زنان پس از زایمان در آنجا جایی ندارند.

مراجعه به کوچه پشتی بیمارستان برای خرید و فروش نوزاد

خرید و فروش نوزاد اما تنها به زنان کارتن خواب مربوط نمی شود.در همین بیمارستانی که در جنوب شهر برای نگارش این گزارش مراجعه کردیم افرادی به دلیل فقر خواهان این کار بودند.طبق گفته های میترا به نقل از همان پرستار ،دلال ها در کوچه پشتی بیمارستان هستند.نوزاد را به دست مشتری می دهند و از ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان دریافت می کنند. یکی از کسانی که در این بیمارستان فعالیت می کرد به مرداد گفت: فروش نوزاد با رضایت مادر که تکراری شده ،اینجا نوزاد دزدی هم اتفاق افتاده است.تا یک ماه پلیس مدام می آمد و می رفت.دوربین ها و همه چی هم دیدند ولی هیچ خبری نشد.»با قول اینکه هرگز نگویم شماره آن خانواده را از این کارمند گرفته ام به شماره موبایل زنگ زدم. زن جوان ابتدا راضی به صحبت نشد ولی در ادامه گفت: به فرض هم در روزنامه عکسی که همان روز اول از نوزادم گرفتم  را چاپ کنید.بچه ام حالا تغییر کرده و هیچکس او را نمی شناسد.گفتم دادگاه چه می گوید؟ پاسخ داد: تا شش ماه اول پیگیر پیدا شدن نوزاد بودیم اما بعد از آن همسرم گفت بهتر است این موضوع را پیگیری نکنیم. همه خانواده همسرم به من سرکوفت می زدند که تو مراقب فرزندت نبودی.او درباره نحوه دزدیده شدن نوزاد گفت: وقتی مرخص شدم با مادرم و کودکم که بغل او بود کنار راهرو ایستاده بودیم و همسرم مشغول گرفتن برگه ترخیص و ولادت بود. نوزاد را روی پیشخوان ایستگاه پرستاری بود.در یک چشم بر هم زدن دیگر او را ندیدیم.هر چه گشتیم خبری نبود و مسئولان بیمارستان هم گفتند وقتی برگه ولادت و ترخیص صادر شده انگار که شما بیرون از بیمارستان بچه را گم کرده اید و ربطی به بیمارستان ندارد.او همچنین گفت: یک زنی از اول زایمانم تا ساعات ملاقات همه ش در اتاق ما رفت و آمد داشت و ما فکر می کردیم از همراهان بیماران اتاق های دیگر است.این زن زمان ترخیص من هم آن طرف ها راه می رفت. ولی بعد از این اتفاق هرگز او را ندیدم.همیشه فکر می کنم کار او بوده است.این زن درباره مخالفت همسرش با پیگیری شکایت گفت: همسرم می گوید نوزاد در این ۶ ماه تغییر شکل داده و با عکسی که داریم نمی توانیم به هیچ نتیجه ای برسیم و بهتر است یک بچه دیگر بیاوریم.ولی من خیلی در دوران زایمانم سختی کشیدم و آرزو دارم بچه ام برگردد.نمی دانم چه سرنوشتی در انتظار او است و گرسنگی و گریه هایش را چه کسی می بیند.زن گریه می کند و من آن حرفی که از نگهبان بیمارستان شنیدم  در ذهنم مرور می شود: «اینجا کودکان را ۱۰۰ هزار تومان می خرند و از آن یک کودک کار پر درآمد در می آورند.» صدای همسر این زن به گوش می رسد که مخالفت شدیدی برای ادامه صحبت دارد.زن اول تماس گفته بود همسرش بیاید قطع می کند.صدای بحث بالا گرفت و تماس قطع شد.

حالا یک سال از روزی که فاطمه دانشور طرح عقیم سازی زنان کارتن خواب را ارائه کرده در حالی می گذرد که هنوز مسئولان در گیر و دار این هستند که نکند عقیم سازی انگیزه ترک را در زنان معتاد از بین ببرد،نکند کارتن خواب ها افزایش پیدا کنند و نکند های دیگر،ولی کسی به آمار خرید و فروش نوزاد که هر روز بالا تر می رود کاری ندارد و هنوز به مسئولان موردی گزارش نشده است!!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha