سلامت نیوز: این روزها کمرنگ شدن اخلاق به تمامی عرصههای جامعه ما سرایت کرده است. هرچند که ذهنیت افراد خصایصی معناگرا و ارزشی را برای جامعه ایرانی قائل باشد و رسانههای جمعی دولتی تصویری کاملا اخلاقی و مبتنی بر آموزههای اسلامی از آن ارائه دهند. اما آنچه در واقعیت اجتماعی جامعه کنونی ایران در حال وقوع است روایت غمانگیزی از رواج بیاخلاقی و پولمداری در روابط انسانی و اجتماعی دارد. قابل توجه است که مصادیق این جریان ناخوشایند بیش از همه در حوزههای حساس و بحثانگیز جامعه نمود پیدا میکند؛ حوزههایی که تا چندی پیش کسی به جایگاه تقدسیافته و قدرت بلامنازعشان راه نمییافت و انتقاد به آنها در حکم تعرض به حریمی مقدس، ناموجه و در زمره خط قرمزها قلمداد میشد.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جهان صنعت نوشت: نظام پزشکی و سلامت جامعه ما با چنین شان و مرتبهای، مدتی است که با نوعی از بیاخلاقی و ابتذال ارزشی دست و پنجه نرم میکند. ابتدا، باور این مساله برای مردم نسبت به جامعه پزشکی ایران با سبقه طولانی و موفق در درمان بیماران آسان نبود؛ عرصهای که همواره حفظ کرامت و شرافت انسانی را در اولویت قرار میداد و از منظر عامه مردم از حرمت و قداست ویژهای برخوردار بود. اما به تدریج با تعدد تجربههای غیراخلاقی و سهلانگارانه برخی پزشکان در ساختار نظام پزشکی در یکی، دو سال گذشته به تبع تعمیم این تجارب به کلیت آن، موضوع از صورت عادی و متعارف خارج شده و توجه عموم را به خود جلب کرد. در این میان با توجه به تسلط شبکههای اجتماعی مجازی در هدایت جریانهای مردمی، رسانهای شدن برخی از حوادث باور نکردنی و رفتارهای غیراخلاقی در حوزه پزشکی، روز به روز پایههای اعتماد مردم را نسبت به نظام سلامت جامعه دچار تزلزل کرد و به مرور زمان، این احساس بیاعتمادی افراد به مسوولیتپذیری و تعهد پزشکان در قبال بیماران به نوعی از تشویش و وسواس فکری در بین افراد جامعه دامن زد. بدون تردید در شکلگیری این نوع نگاه به نظام درمانی و جامعه پزشکی عوامل متعددی دخیل هستند که به چند مورد از آنها میتوان اشاره کرد؛ تجاری شدن فرآیندهای درمانی به موازات پیشروی نظام پزشکی به سمت خصوصیسازی، ساختار نابسامان بهداشت و درمان و ترویج بیرویه فساد مالی در بین پزشکان، اشتغال کادر درمانی در ساعات طولانی و غیراستاندارد و طبیعتا افزایش آمار خطاهای پزشکی، قوانین الزامآور و محدودکننده در روند اداری و مالی مراکز بهداشتی و درمانی، جایگزینی روابط پولی بین پزشک و بیمار بهجای روابط عاطفی و دلسوزانه و کاهش تعهدات مراجع بیمهگر و...
اینگونه اخلاقزدایی و رفتارهای خلاف ارزشهای انسانی از سوی نظامی که افراد جسم و روح خویش را در اختیار آن قرار میدهند، موجی از نارضایتی را در میان اقشار مختلف جامعه پدید آورده است. این انتقادها عموما نسبت به خطاهای غیرمعمول پزشکان در تشخیص بیماریها، بیتوجهی پرستاران در تزریق دارو و سهلانگاری جراحان در اتاق عمل صورت میگیرد که در اغلب موارد به مرگ بیمار منتهی شده است. اعتراضهایی که بهمانند زمینلرزهای هولناک ساختار نظام سلامت جامعه را در پیش چشمان متعجب پزشکان مورد تزلزل قرار داد.
نباید به خاطر اشتباه پزشکان کل ساختار وزارت بهداشت را مورد هجمه قرار داد
اما این اتفاقات و قصور و کوتاهیهای حوزه پزشکی سویه دیگری هم دارد. در روزهای اخیر خبر دلخراش عملکرد غیراخلاقی کادر پزشکی بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینیشهر با کودک بیماری که تنها بهدلیل عدم بضاعت مالی خانوادهاش از پرداخت هزینه درمان ناتوان بود، به گوش همه رسید و سرخط اخبار روزنامهها و نقل محافل دوستانه شبکههای مجازی شد. گزارشی جنجالی که دهان به دهان چرخید و شاخ و برگهای فراوان پیدا کرد. تاجایی که این روزها حتی اخبار ضدونقیضی از صحت و سقم اصل وقوع این حادثه نیز رد و بدل میشود. این موج غیرقابل کنترل از خبرپراکنی در پیگیری اتفاق پیشامد کرده یا پیشگیری از وقوع مجدد چنین رخدادهایی کمتر راهگشاست و کمکم واکنشهای احساسی و بعضا به دور از تفکر را از سوی کاربران فضاهای مجازی و مردم کوچه و بازار به همراه دارد؛ اعتراضهای عموما لفظی که در بیشتر موارد بهجای متهمان اصلی دامنگیر وزیر بهداشت و مسوولان ارشد نظام پزشکی میشود. گویی از آنها انتظار میرود هر لحظه در تمام مراکز درمانی و بیمارستانهای کشور حضور داشته و بر کم و کیف خدماترسانی کادر پزشکی و پرستاری آنها نظارت کنند. به عبارتی هر گونه خطا و تخلفی در نحوه درمان بیماران از سوی مراکز پزشکی سراسر کشور به پای قصور مدیریتی و عملکردی وزیر بهداشت و وزارتخانه تمام میشود و در این میان ارتباط فقدان وجدان کاری بیدار و روحیه تعهد و مسوولیتپذیری کادر پزشکی و کاستیهای موجود در این رابطه با وقوع رخدادهایی از این دست در بین اقشار متفاوت جامعه بهویژه پزشکان نادیده گرفته میشود. همچنین کلیت ساختار انعطافناپذیر جامعه به واسطه اجرای قوانین سفت و سخت پولی و اداری که در تار و پود روابط انسانی آن نفوذ کرده است، از چشم ناظران بیرونی پنهان میماند؛ قوانینی که نهتنها تسهیلگر روابط اجتماعی افراد نیستند، بلکه در مسیر کمکرسانی شهروندان به همنوعانشان در مواقع بحران و اضطرار مانع ایجاد میکنند و در گزینش میان مسیر اخلاقی و رویه قانونی جامعه، آنان را مجبور به انتخاب گزینه دوم میکنند. چه بسیار حوادث ناگواری که در آنها افراد از امدادرسانی به مصدومان صرفا به دلیل مسوولیت سنگین حقوقی و قانونی سر باز زدهاند و تنها با اظهار تاسفی بیهوده از کنار آنها گذشته و مجروحان حادثه را به حال خود رها کردهاند. در صورتیکه قوانین جامعه باید حتیالمقدور منعطف و در راستای بهبود تعاملات اجتماعی موثر افراد تدوین شود. اگرچه نمونه اتفاق تلخی که در بیمارستان خمینیشهر رخ داد به اشکال مختلف بارها تکرار شده است و در عرصههای دیگر جامعه نظیر اقتصاد، فرهنگ و هنر نیز به صورتهای متفاوت مشاهده میشود اما هنوز افراد جامعه در بهکارگیری شیوههای صحیح و اصولی واکنش به چنین شرایطی ناتوان بوده و نیز در نحوه انتقاد به گروههای دخیل در آنها نامعقول و شتابزده عمل میکنند. طی چند سال گذشته با شیوع تب و تاب شبکههای اجتماعی در زندگی فردی و اجتماعی افراد، سمت و سوی واقعیتها و وقایع اجتماعی بر دوش کاربران فضاهای مجازی هدایت و مشایعت میشود و خواسته یا ناخواسته جو پرتنش و ناآرامی را در متن جامعه ایجاد میکنند و بعضا همانند گلوله برفی که از ارتفاعی رها میشود، لحظه به لحظه بزرگتر و بزرگتر میشود تا در برخورد با مانعی متلاشی شود.
رفتار عجیب کاربران شبکههای اجتماعی در مواجهه با اتفاقات اینچنینی
گروهی از این کاربران که گویا همیشه آماده هجمه در مسایل مختلف هستند، در به راهاندازی تمام جریانهای پرسر و صدا و جنجالی در سطح جامعه دست دارند. آنان غالبا به دنبال ایجاد فضاهایی آلوده به بیاخلاقی، توهین و تحقیرهای غیرمنطقی هستند که در آنها هیچ نمودی از انتقادهای اجتماعی سالم و سازنده قابل رویت نیست. این شیوه از نقادیهای داغ و شتابزده در شبکههای اجتماعی عرصه گستردهای دارد که از هتک حرمت به شخصیت و فعالیتهای یک هنرمند یا فوتبالیست تا فحاشی به رانتخواران اقتصادی و بچهپولدارها را دربرمیگیرد؛ مواجههای که در بهبود و اصلاح شرایط ناخوشایند موجود و ناهنجاریهای بهوجود آمده، حتی قدمی به جلو برنمیدارد. این نوع برخورد نسبت به هر فرد، گروه یا قشری پیش از همه، معرف شخصیت اجتماعی شهروندان ایرانی خواهد بود که همواره با ادعای در اختیار داشتن فرهنگ غنی ایرانی و عمل به آموزههای ارزشمند اسلامی به خود میبالند. همه بر این امر اذعان دارند که سکوت و بیتفاوتی در برابر نابرابریهای اجتماعی یا رفتارهای منافی ارزشهای انسانی بیانصافی و خیانت به نوع بشر است، اما سپردن دیدگاههای انتقادی به جریانهای احساسی و جانبدارانه که صرفا به دنبال ایجاد فضایی پرتنش و مسموم در جامعه هستند، گرهای از این کلاف در هم باز نخواهد کرد. در حالیکه اگر به مساله انتقاد به عنوان مهارتی اجتماعی نگاه کنیم، قضیه صورت دیگری به خود میگیرد. صورتی که الزاما باید در مسیر خیرخواهی و بهبود امور شکل گیرد و ترجیحا پیشزمینهای از مطالعه و بررسی پیرامون موضوع مورد نظر را با مدارکی قابل استناد به همراه داشته باشد تا به نتایجی سازنده و مثمرثمر ختم شود. در غیر این صورت بهعنوان رفتاری متحجرانه و انعطافناپذیر از سوی گوینده، همسنگ ناسزا، بهتان و تهمت کمارزش و بیمقدار تلقی میشود. باید توجه داشت که تعمیم عملکرد ضعیف یک فرد یا مجموعه درخصوص موضوعی مشخص به کلیه فعالیتهای گذشته یا آینده آن قضاوتی ناجوانمردانه و دور از انصاف است.
تا زمانی که همه چیز به همین منوال پیش میرود و ما تنها تماشاگران پرشور و هیجان دوئلی نافرجام میان بیاخلاقی در حوزه پزشکی و بیمبالاتی در حیطه انتقاد هستیم، کاری از پیش نخواهیم برد. نه جامعه پزشکی به کفایت اخلاقی و ارزشهای انسانی مزین خواهد شد و نه عموم مردم به مهارت نقد اجتماعی توانمند میشوند و این جدال بیثمر تنها به سمت هرجومرج فضای جامعه پیش میرود. باید بیاموزیم که چگونه به نیت اصلاح و تغییر و نه به قصد تخریب و تحقیر انتقاد کنیم و همچنین خویش را به مهارت دریافت و پذیرش انتقاد مسلح نماییم و سرانجام به قول معروف «چون که صد آمد نود هم پیش ماست»، فردی که توانایی تحمل نقد اجتماعی را در خود پرورانده است، در اصلاح خویش مسیر هموارتری را پیش رو خواهد داشت.
نظر شما