دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۵

ارزیابی تطبیقی عملکرد دانش‌آموزان یک رشد کمی بدون کیفیت را نشان می‌دهد و این نشان از گسترده‌ شدن فقر و همچنین کیفیت پایین آموزش در عموم مدارس کشور است.

افت کیفیت تحصیلی دانش آموزان ایرانی

به گزارش سلامت نیوز به نقل  از اعتماد، در یک گزارش درباره وضعیت آموزشی دانش‌آموزان ایرانی ادعا شده است که 40درصد از کل دانش‌آموزان دوره ابتدایی و متوسطه اول کشور به حداقل سطح یادگیری در خواندن، ریاضی و علوم دست نیافته‌اند؛ همچنین بیش از 70درصد از آنها عملکردی پایین‌تر از متوسط جهانی داشته‌اند! معاونت راهبردی ریاست‌جمهوری در زمستان سال گذشته گزارشی با عنوان «طفیلی‌انگاری مدرسه در نظام حکمرانی کشور» منتشر کرده است.

این گزارش براساس عملکرد دانش‌آموزان ایرانی در آزمون‌های بین‌المللی تیمز (سنجش علوم و ریاضی کلاس چهارم و هشتم) و مطالعه بین‌المللی پرلز (سنجش سواد خواندن کلاس چهارم) جمع‌آوری شده است. نویسندگان این گزارش مهم‌ترین دلیل وضعیت دانش‌آموزان ایرانی را در ساختار آموزش و پرورش، ضعف نیروی انسانی آموزگار، نداشتن آموزش پیش‌دبستانی و ... اشاره کرده‌اند، اما در این گزارش درباره گزینش‌های سلیقه‌ای و عقیدتی معلم‌ها، سرفصل‌های قدیمی و دور از بازار کار کتاب‌های درسی و چرایی دور ماندن از تحصیل دانش‌آموزان اشاره‌ای دقیق نشده است.

۷۰درصد از دانش‌آموزان ایرانی عملکردی پایین‌تر از حد متوسط جهانی دارند!

در آزمون‌های تیمز و پرلز که هر ۴ و ۵ سال یک‌بار برگزار می‌شود، ایران در میان کشورهای با عملکرد ضعیف قرار دارد. رتبه جهانی ایران در هر یک از دروس در جدول زیر آمده است:

علاوه بر این آزمون تیمز ۲۰۲۳ و پرلز ۲۰۲۱ نشان می‌دهد که از هر ۱۰ دانش‌آموز ایرانی ۴ دانش‌آموز به حداقل سطح یادگیری در خواندن، ریاضی و علوم نیز دست پیدا نکرده‌اند و عملکردی بسیار ضعیف دارند. همچنین بیش از ۷۰درصد از آنها عملکردی پایین‌تر از حد متوسط جهانی داشتند. نتایج این امتحانات نهایی و عملکرد دانش‌آموزان ایرانی در مطالعات بین‌المللی در مجموع حکایت از رشد کمی بدون کیفیت دارد. طبیعی است که زمانی که از ۷۰درصد دانش‌آموزان یک کشور نتایجی پایین‌تر از نرمال دارند، سخن گفتن از نابرابری بی‌معناست. درواقع این آمار نشان از فقر مفرط یادگیری در کشور دارد که ناشی از گسترده شدن فقر و همچنین کیفیت پایین آموزش در عموم مدارس کشور است.

همچنین در این گزارش آمده است که ارزیابی تطبیقی عملکرد دانش‌آموزان یک رشد کمی بدون کیفیت را نشان می‌دهد و این نشان از گسترده‌ شدن فقر و همچنین کیفیت پایین آموزش در عموم مدارس کشور است.

58.4درصد از جمعیت زیر 24 سال سیستان و بلوچستان مدرک دیپلم ندارد!

در این گزارش گفته شده است که پوشش تحصیلی در دوره دبستان بالای 95 درصد است اما براساس آخرین گزارش شاخص‌های عدالت اجتماعی مرکز آمار در سال 1401 حدود 930 هزار کودک و نوجوان بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند. نرخ پوشش واقعی تحصیل در دوره متوسطه اول 90.1 و در دوره متوسطه دوم تقریبا 80 درصد است.

طبق این نمودار، بدترین وضعیت مرتبط با دانش‌آموزان سیستان و بلوچستان با 58.04درصد جمعیت زیر24 ساله بدون مدرک دیپلم است. پس از آن استان‌های آذربایجان غربی با 41 درصد و گلستان با 38درصد در رده‌های بعدی قرار دارند.

در یک نمودار دیگر از این گزارش هم میانگین وضعیت آموزش دانش‌آموزان در کل دروس در امتحانات خرداد ۱۴۰۳ به تفکیک استان‌های کشور، مشخص است:

در این نمودار هم سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان به‌ترتیب با ۷.۵۹، ۸.۵۹ و ۹.۰۴ در بدترین رده‌های نمره‌های این شاخص هستند.

وضعیت ترک تحصیل

طبق سالنامه آموزش و پرورش کشور، ۲۱۰۲۲۱ نفر در سال تحصیلی ۹۹-۱۴۰۰ از تحصیل ابتدایی، ۲۰۴۷۳۵ نفر از تحصیلات متوسطه اول، ۵۶۵۹۱۵ نفر از متوسطه دوم بازماندند. همچنین طبق همین سالنامه آمار ترک تحصیل در سال تحصیلی 98-99 در دوران ابتدایی ۹۹۸۵۴ نفر در دوره متوسطه اول، ۱۲۴۸۹۴ نفر و در متوسطه دوم هم 45807 نفر اعلام شد. به این ترتیب 980871 دانش‌آموز از تحصیل در سه مقطع ابتدایی، متوسطه اول و دوم بازماندند و 270555 دانش‌آموز هم از تحصیل انصراف دادند.

شیرازه امر از دست آموزش‌وپرورش در رفته است!

مهرداد عربستانی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران  درباره این گزارش می‌گوید « مشاهده یافته‌های گزارش معاونت راهبردی ریاست‌جمهوری، مایه تاسف است. البته این تنها حوزه آموزش ابتدایی نیست که از کیفیت نازل، سردرگمی، و عدم چشم‌انداز روشن و مبتنی بر توسعه رنج می‌برد. همین امر را می‌توان در سیاست‌گذاری انرژی، آب، راه و ترابری، کسب و کار و تجارت، وضعیت صندوق‌های بازنشستگی، نظام [نا]هماهنگ پرداخت کارمندان که قرار بود هماهنگ باشد، تورم مهارگسیخته، و حاصل جمع آنها، یعنی کاهش امید اجتماعی، نیز مشاهده کرد». عربستانی درباره دقیق شدن این مساله می‌گوید که سوال این است که نظام آموزشی ما برای برنامه‌ریزی آموزشی چه چشم‌اندازی دارد و چه هدفی را دنبال می‌کند؟ بناست دانش‌آموزان ما برای چه چیزی تربیت شوند؟ نکاتی همچون تمرکزگرایی شدید و عدم چالاکی برای واکنش منعطف و سریع به نیاز دانش‌آموزان و جامعه، که در گزارش هم قید شده است، و گم شدن هدف آموزش در نظام بوروکراتیکی که بیش از هرچیز مشغول رتق و فتق امور روزمره، یا آنگونه که در گزارش آمده است «تدارکچی »‌گری، و توجیه وجود خودش است، به بحرانی منتج شده که بر اساس این گزارش «40% دانش‌آموزان دوره ابتدایی و متوسطه به حداقلی‌ترین سطوح در خواندن، ریاضی و علوم دست نیافته‌اند. » زمانی بود که از دوره راهنمایی تا انتهای دبیرستان به دانش‌آموزان زبان انگلیسی آموزش می‌دادند، و جالب بود که بعد از حدود 7 سال تحصیل انگلیسی تقریبا هیچ دانش‌آموزی قادر نبود این زبان را در حد ابتدایی به کار بگیرد. البته الان ظاهرا سیاست زبانی در مدارس تغییر کرده، ولی آنگونه که ما در دانشگاه‌ها می‌بینیم، میزان مهارت دانشجویان در به کارگیری زبان انگلیسی به‌طور چشم‌گیری از زمان گذشته بهتر شده است.»

این استاد دانشگاه، یک نظام آموزش کارآمد را تعریف می‌کند و می‌گوید: «باید ارتباط مشخص و مستقیمی با توسعه کشور و هم راستای با آن، ارتقای فردی داشته باشد. ولی وقتی گویا برای مراجع بالاسری بخش‌ها و وزارتخانه‌ها، توسعه و رفاه اصولا در اولویت قرار ندارد، قابل انتظار است که خروجی این نهادها هم ربط روشنی به توسعه فردی و اجتماعی نداشته باشد. به نظر می‌رسد که دغدغه امنیتی در تصمیم‌گیری‌های کلان، امر توسعه را به محاق برده است. حال آنکه خود امنیت امری غایی نیست. به امنیت نیاز است که در سایه آن رشد و توسعه و برابری محقق شود. امنیت همچون ریشه درخت است و توسعه، رفاه و برابری میوه آن است. اگر این امنیت منجر به توسعه، چه توسعه آموزشی چه ابعاد دیگر توسعه، نشود، همچنان هدف غایی مغفول واقع شده است.

بی‌تردید کاهش سهم بودجه آموزش و پرورش از کل بودجه کشور در دهه‌های اخیر هم در کاهش کیفیت بی‌تاثیر نبوده است، که خود این امر هم نشان از جایگاه آموزش به عنوان نهادی مهم، ولی دیر بازده، در جامعه‌ای دارد که به قول محمدعلی همایون کاتوزیان جامعه‌ای کوتاه‌مدت است که امکان و چشم‌اندازی برای برنامه‌ریزی بلندمدت ندارد».

محافظه‌کاری نهادینه شده نکته دیگری بود که عربستانی در تحلیل وضعیت نظام آموزش و پرورش کشور بیان کرد و گفت: «محافظه‌کاری در این نهاد باعث شده این نظام برای تغییر سیاست و برنامه‌ریزی درسی و استخدام افراد مناسب (امری که در گزارش هم آمده است) چالاکی کافی را نداشته باشد. این محافظه‌کاری از دو علت ناشی می‌شود. یکی از این فانتزی که با آموزش و تکرار می‌توان انسان‌های معیار و هم‌شکل ساخت، که اینگونه نیست چرا که مدرسه تنها مرجع جامعه‌پذیری کودکان و نوجوانان نیست؛ و دوم کم‌توجهی به جهان متغیر و نیازهای مهارتی و آموزشی در چنین جهانی است. در این صورت نظام آموزشی با خطر بی‌ارتباط شدن با واقعیت اجتماعی تهدید می‌شود. امروزه با ورود انواع ابزارهای هوش مصنوعی، کل نظام آموزشی در معرض یک چالش اساسی است که نیاز به بازنگری کل فلسفه آموزش و برنامه‌ریزی درسی دارد. ادامه اینرسی و تداوم همین می‌تواند شیرازه کار را بالکل از دست نظام آموزشی خارج کند».

گزینش‌های عقیدتی و استانداردسازی سلیقه‌ای معلمان

جذب معلم‌ها در آموزش و پرورش در چند روش دانشگاه فرهنگیان، دستورهای اجرایی جذب یا آزمون‌های دوره‌ای است. آزمون‌ها پس از مرحله تخصصی و کتبی در دو مرحله آزمون شفاهی (مصاحبه‌)‌ی تخصصی و یک مرحله هم به عنوان گزینش عقیدتی انجام می‌شود. برخی از افرادی که به‌تازگی این مراحل آزمون‌ها را طی کردند، گفت‌وگو کردند:

«فاطمه» فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد یک دانشگاه دولتی از تهران است. او به‌تازگی در آزمون آموزش‌وپرورش قبول شده است اما در مرحله گزینش عقیدتی به علت نپوشیدن چادر رد شده است. او  درباره این موضوع می‌گوید: «من نمی‌دونم معلم چرا باید انقدر احکام و موارد عقیدتی رو بلد باشه. من دانش عمومی‌ای در این زمینه داشتم و رشته تحصیلی‌ام هم چیز دیگری بود. اما نهایتا به دلیل حجاب و موفق نبودن در پاسخ مناسب به سوال‌های عقیدتی از این مرحله از جذب آموزش‌وپرورش حذف شدم».

«حسین»، فرد دیگری بود که به دلیل برخی از فعالیت‌های دانشجویی در دوران دانشگاه از این مرحله از گزینش‌ها رد شد. او در این باره می‌گوید: « من عضو انجمن اسلامی دانشگاه بودم و فعالیت سیاسی ویژه‌ای نداشتم. با این حال حتی اگر فعالیت ویژه‌ای هم داشتم نباید مانع از رد صلاحیت من برای آموزگاری شود. مصاحبه‌کننده‌ها این فرآیند را بسیار سلیقه‌ای پیش می‌برند. تا آن‌جا که به روستای پدری‌ام رفتند و در پرس‌وجوی محلی از متولی مسجد آن روستا درباره کودکی من و اینکه آیا نماز جماعت را می‌خواندم یا نه، پرسیدند!».

همه اینها را باید در کنار گزارش معاونت راهبری ریاست‌جمهوری گذاشت.

در این گزارش گفته شده است که 61درصد معلم‌ها گزینش می‌شوند و 39 درصد آنها همین گزینش را هم ندارند! و مشخص نیست که با چه سازوکاری وارد کلاس درس می‌شوند.

سرفصل‌های قدیمی درسی و دور از نیاز بازار

برخی از بررسی‌ها نشان می‌دهد که یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های دانش‌آموزان نسل جدید و اصطلاحا نسل اینترنت، سرفصل‌های سنتی درسی است. پرسش اصلی این است که بسیاری از دانش‌آموزان این نسل که پیشرفته‌ترین سرفصل‌های آموزشی را از بستر اینترنت دریافت می‌کنند، سرفصل‌های درسی که سال‌هاست به همان شکل قدیمی مانده است، می‌تواند برایشان مناسب باشد؟ «احمد» متولد 88 است و دانش‌آموز دبیرستانی یکی از مدارس تهران است.

او ، نظرش درباره مدرسه و سرفصل‌های درسی را اینگونه بیان می‌کند: «معلم و مدل درس‌ها و فضای مدرسه خیلی کندتر از چیزهاییه که من از یوتیوب یاد می‌گیرم. برای همین میلی به رفتن مدرسه ندارم و فقط برای گرفتن مدرک، آزمون‌های آخر سال رو شرکت می‌کنم».

«میثم» دانش‌آموز دیگری است که به دلیل مشکلات اقتصادی تصمیم به ترک تحصیل گرفته است. او در این باره می‌گوید: «خیلی از دوستام تا سیکل درس خوندن تا فقط حساب‌و کتاب رو یاد بگیرن. من نمی‌تونم تا دیپلم بدون کار بمونم و تازه بعد 17سالگی که دیپلم می‌گیرم برم تعمیرگاه یا کار فنی رو یاد بگیرم؛ مدرسه وقتمو می‌گیره».

به‌نظر می‌رسد عوامل کلی جدی‌ نگرفتن آموزش و پرورش (آن‌طور که در گزارش معاونت راهبردی آمده) و استانداردسازی‌های ایدیولوژیک با یک نهاد آموزشی، موجب خروج دانش‌آموزان ایرانی از مدرسه می‌شد. همه این مسائل را باید در کنار وضعیت فقر و میل به ورود زودهنگام بازار کار (قبل از سن قانونی) بررسی کرد. به این ترتیب به نظر می‌رسد دولت با گسترش ساخت مدرسه و پوشش کمی آن، از توسعه کیفی سرفصل‌های درسی و ساختارهای آموزشی بازمانده است و این همان حلقه مفقوده چارچوب‌های توسعه‌محور کشور است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha