ناترازی‌ها صدای مردم را درآورده است. قطعی برق و گاز با پیامد تعطیلی مدارس و ادارات در شرایط اقتصادی نامساعد این روزها به ناامیدی عمومی منجر شده است.

نارضایتی اجتماعی در سایه ناترازی انرژی

به گزارش سلامت نیوز به نقل از هم میهن، تاثیر ناترازی‌های جدید برق و انرژی، حالا موجی از هشدارهای جدید درباره افزایش اعتراض‌ها و نارضایتی اجتماعی به‌راه انداخته است؛ نمونه‌اش تقی آزادارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره تاثیرات قطعی برق و نارضایتی مردم بر زندگی‌ اجتماعی مردم می‌گوید که مشکلات روی هم قرار گرفته و درنهایت ما با یک جامعه ناراحت و معترض مواجه‌ایم. این جامعه گرفتار و عصبانی، وقتی در مقابل مسئله‌ای مانند قطعی دوساعته برق مواجه می‌شود، بهانه‌ای پیدا می‌کند تا صدای اعتراضش را بلند کند و بی‌اعتمادی‌اش را نشان دهد. 

‌به‌نظر شما اتفاقاتی مانند قطعی برق، تعطیلی‌های مکرری که علت آنها هم چندان مشخص نیست و قبل از آن هم افزایش ناگهانی نرخ ارز، بی‌ثباتی قیمت‌ها، نگرانی از تورم در سال آینده، شرایط منطقه و تهدیدهایی که علیه ایران می‌شود، چطور زندگی اجتماعی مردم را مختل کرده است؟ 

به‌طور کلی، در کشورهای دیگر که نظام سیاسی کارایی دارند، وقتی اختلالی مانند قطعی برق رخ می‌دهد، وضعیت به‌گونه‌ای است که شاید با گلایه مردم همراه باشد، اما آنها به‌سرعت عبور می‌کنند. تقریباً همه جوامع اینگونه‌اند، مثلاً در آمریکا وقتی قیمت انرژی از یک‌ونیم دلار برای یک گالن به چهار دلار می‌رسد، مردم ناراحت و عصبانی می‌شوند اما چون کشورشان در بخش‌های دیگر خوب عمل کرده، جامعه هم به‌سرعت از آن عبور می‌کند و به انتظار می‌نشیند تا نفر بعدی وضعیت را اصلاح کند. اما این مسئله شامل ایران نمی‌شود، چون اساس جامعه ما دچار بی‌اعتمادی به سازمان‌های اجتماعی و نهادهای رسمی است.

در مطالعات اجتماعی هم این مسئله مشخص است، زمانی‌که درباره سطح اعتماد اجتماعی سوال می‌شود، هم به‌صورت افقی و هم به‌صورت عمودی، مردم کمترین اعتماد را به نهادهای رسمی، دولت، عناصر دولتی، مجلس و... دارند. چرا؟ چون بی‌اعتمادی، به نارضایتی اجتماعی تبدیل شده است. مشکلات روی هم قرار گرفته و درنهایت ما با یک جامعه ناراحت و معترض مواجه‌ایم. این جامعه گرفتار و عصبانی، وقتی در مقابل مسئله‌ای مانند قطعی دوساعته برق مواجه می‌شود، بهانه‌ای پیدا می‌کند تا صدای اعتراضش را بلند کند و بی‌اعتمادی‌اش را نشان دهد. 

‌اما در این شرایط شاهدیم که به‌جای حل این مسئله یا حتی صحبت کردن درباره‌اش، به مسائل دیگر پرداخته می‌شود. چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟ آیا مشکلات مردم از سوی مسئولان نادیده گرفته می‌شود؟

برای ما هم عجیب است که سران قوا می‌نشینند و درباره سیب‌زمینی تصمیم می‌گیرند. چقدر باید سطح تصمیم‌گیری پایین و نابه‌هنجار باشد که درباره چنین موضوعی جلسه می‌گذارند درحالی‌که باید برای رابطه ما با دنیا و آمریکا تصمیم‌گیری شود. غیرخردمندانه بودن سطح تصمیم‌گیری مسئولان، قابل قبول نیست. جامعه احساس می‌کند کسی نیست به دادش برسد و به همین دلیل شروع به کنش رادیکال می‌کند. یعنی چه؟ یعنی سعی نمی‌کند اعتماد ازدست‌رفته را ترمیم کند. تلاش می‌کند فقط به منافع شخصی خود و خانواده‌اش فکر کند و در مقابل با دیگران، تخریب را پیشه کند، اگر قبلاً ترمیم می‌کرد الان تخریب می‌کند، یعنی تبدیل به ضد دیگری می‌شود و آنجاست که مفسده بزرگی در انتظار کشور است. 

‌در این شرایط به‌نظر نمی‌رسد که مسئولان و تصمیم‌گیرندگان، هراسی از واکنش اعتراضی مردم داشته باشند، چرا؟

حاکمیت دچار ایراد بزرگی شده است، درحال‌حاضر مسئله وفاق از سوی دولت آقای پزشکیان مطرح شده، آنها بین خودشان به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر با هم اختلافی نداشته باشند. اما اینکه با هم به توافق رسیده‌اند، به این معنی نیست که جامعه هم با آنها به توافق رسیده است. در شرایطی که وفاق باید به‌سمت جامعه می‌رفت، به‌سمت وفاق سیاسی در حاکمیت رفت.

حاکمیت منسجم در مقابل جامعه ایجاد شد، نه حاکمیت منسجم متعهد با جامعه. تصورشان این است که مردم با آنها همراه می‌شوند. وفاقی که درباره آن حرف زدند، به وفاق اجتماعی و فرهنگی تبدیل نشد، مسئولان فراموش کرده‌اند که این مسئله چه خطراتی برای جامعه دارد. مسئولان به جامعه گوش نمی‌دهند اما جامعه کار خود را می‌کند و هر لحظه ممکن است حادثه عجیب‌وغریبی در کشور رخ دهد. 

‌در مقایسه با دولت قبل، چقدر شرایط تغییر کرده؟

دولت وفاق هیچ کاری نکرده است، همه‌چیز را مسکوت نگه داشته، گفتند نارضایتی و ناترازی را کاهش می‌دهیم، رابطه با جهان را از حالت خصومت خارج می‌کنیم، دانشگاه‌ها را تقویت کرده و نظام را کارشناسی می‌کنیم. شما به من بگویید که این دولت، چقدر توانسته عناصر مدیریتی‌اش را کارشناسانه کند؟ اقتصاددانان متخصص کجا هستند؟ در حوزه فرهنگ و اجتماع هم همین وضعیت را دارد.

مشکل دولت، بی‌تصمیمی است، جامعه رها شده و نارضایتی و نابه‌سامانی بیشتر شده، اگر دیروز دولت اصولگرا تصمیم گرفت به‌سمتی برود که پول چاپ کند یا اقدامات عجیب و غریب داشته باشد، در دولت فعلی جامعه از بی‌تصمیمی‌، در حال سرکوب‌شدن است. من دولت جدید را دولت معطل می‌دانم تا دولت موثر. به‌هرحال نتیجه این شده که نارضایتی‌ها بیشتر و وضعیت خطرناک شده است. 

‌به اعتقاد شما آنهایی که به آقای پزشکیان رأی دادند به این امید که شرایط بهبود پیدا کند، اشتباه کردند؟ یا فریب خوردند؟

نه. مردم فریب نخوردند. مردم انتخاب درستی کردند، ما نمی‌خواستیم رادیکال‌های راست‌گرا، دولت را به دست بگیرند و ما را به‌سمت خشونت و نزاع با جامعه جهانی ببرند. ما در وضعیت جنگ قرار داشتیم و مردم تصمیم درستی گرفتند. ما از دولت آقای پزشکیان تشکر می‌کنیم که کشور را وارد جنگ نکرد، اما یک‌ کار دیگر هم باید می‌کرد، آن‌هم آشتی ملی بود.

بعد از انتخابات، مردم خواسته‌های دیگری دارند، زندگی‌شان سخت‌تر شده، اقتصاد وضعیت خوبی ندارد و نمی‌توان با جهان ارتباط برقرار کرد.گام اول دولت این بود که کشور را وارد جنگ نکرد ولی گام دوم این است که وارد جامعه جهانی شویم و تعارض با جهان تشدید نشود. جهان تنها ایران و افغانستان و عراق نیست، ما نه سفیر ممتاز و نماینده بین‌المللی داریم، نه نیرویی داریم که قدرت چانه‌زنی در دنیا را داشته باشد، مانده‌ایم که بالاخره ترامپ به ما حمله می‌کند یا خیر. رئیس دولت، باید مسیر را تغییر دهد.

حتی وزیر خارجه ما هم توانایی ساختن مسیر جدید را ندارد و در تمام این اتفاقات، یک‌بار صدای وزیر امور خارجه را نشنیده‌ایم. در این بن‌بست ایجاد شده، مردم احساس تنهایی می‌کنند و در این شرایط خودکشی و مهاجرت استمرار پیدا می‌کند، مردم دچار انزوا و بیماری‌های روحی ـ روانی می‌شوند و درنهایت عصیان‌های اجتماعی، برون‌ریزی خشم‌ و درگیری‌های خیابانی محتمل است. 

‌این به معنی یک هشدار برای مسئولان است؟

بله. ما در شرایط پیش‌بحران‌های خیابانی هستیم. باید هرچه زودتر مسئولان کشور به داد جامعه برسند تا در این شرایط مشکلات انباشت نشود. باید مسائل را حل کرد، با مردم وارد گفت‌وگو شد؛ البته نه با ادبیات تحکم. باید راه‌های ارتباط با جهان را فعال کرد، اما همه‌ راه‌ها رها شده است، ایرانیان خارج از کشور، منابع خوبی هستند، آنها می‌توانند لابی‌گری داشته باشند، دولت باید از آنها دعوت کند که به کمک بیایند. همه که ضدانقلاب نیستند، آنها سرمایه‌های خوبی به‌شمار می‌روند، اما این اتفاق نمی‌افتد که نشأت‌گرفته از خودخواهی نظام سیاسی ماست که فقط به خود و نیروهایش توجه می‌کند. باید اقداماتی صورت گیرد که بتوان از بحران‌ها عبور کرد.  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha