به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، بیماران سرطانی به امید درمان راهی بیمارستان میشدند ولی بهجای دارو، به آنها آب مقطر تزریق میشده که بهمرور منجر به مرگ یا پیشرفتهترشدن بیماری آنها شده است؛ ماجرایی که اول بهمنماه دادستان تبریز به طور کامل ماجرا را برای رسانهها توضیح داد. براساساین، در تاریخ سوم آبانماه سال جاری شکایتی مبنیبر سرقت دارو در بیمارستان ولیعصر تبریز در کلانتری از سوی فردی ثبت شد که موضوع در دستور کار و بررسی قرار گرفت.
بعد از آن هم مشخص شده چهار نفر در این ماجرا دست داشتند و داروهای بیماران بخش آنکولوژی را در بازار آزاد میفروختند. با وجودی که حتی از شهرهای اطراف هم بیماران سرطانی برای درمان به بیمارستان ولیعصر تبریز میآمدند، بنابراین مراجعه بیماران سرطانی آن مجموعه درمانی در طول روز بالا بوده. بیشتر همراهان یا بیماران اشاره میکنند که ماجرای دریافت آب مقطر بهجای دارو براساس مدارک پزشکی حدود یک سال به صورت پنهانی صورت میگرفته، هرچند مشخص است بیمارستان نهتنها توضیحی به آنها ارائه نداده، بلکه هنوز قربانیبودن آنها در این ماجرا را به صورت قطعی تأیید نکرده؛ درحالیکه روند نزولی درمانی آنها در همان زمان طبق مدارک پزشکی مشخص شده و بیشتر آنها از مسببان ماجرا شکایت کردهاند و امید به پیگیری دارند.
بعد از این ماجرا تودههای من فعالتر شده است
یکی از آنها مرد میانسالی است که با سرطان روده دستوپنچه نرم میکند و بعد از دریافتنکردن درست دارو، حالا با نگرانی، از احتمال درگیری ریههایش میگوید. برای پاسخ به بیشتر سؤالات به زبان ترکی از دیگر اعضای خانه سؤالات را میپرسد تا توضیحات دقیقتری بدهد. اینطور شروع میکند که من سرطان روده و متاستاز کبد دارم که در مقایسه با بیماران دیگر وضعیت کبدم بد نبود، ولی بعد از آن ماجرا، آشفتهتر شده و توده فعالتر شده. من در طول درمان تا حدودی به یک وضعیت ثابت رسیده بودم و سلولهای سرطانی کم شده بود. بعد از آن مدت که داروی درستی نگرفتم، دوباره آرامآرام از وضعیت ثابت بیرون آمدم.
همان زمان پزشکم تلاش میکرد با عوضکردن دارو یا نسخههای خارجی داروها، شرایط را کنترل کند. بعد از آن دیگر سلولهای سرطانی من خیلی بالا رفته بود، ولی حتی با زیادکردن دوز داروها هم توفیقی حاصل نمیشد. یک موضوعی که آن زمان شاهد بودم، این بود که عوارض دارو روی من کم شده بود. قطع نشده بود، ولی کم شده بود که این نشان میداد دارو را کامل به من تزریق میکنند، اما با میزان کمتر. حتی به دکتر انکولوژیست هم گفته بودم دیگر حتی عوارض داروها را هم کمتر تجربه میکنم. قبل از آنکه فساد این چند نفر در بیمارستان افشا شود، من به فرزندانم گفته بودم که احتمالا دارو را یا کم میزنند یا اشتباه میزنند، چون دیگر عوارض چندانی ندارد و روند بهبودی هم از بین رفته است. بعد از این قضیه که منتهی به بازداشت آنها شد، دوباره اسکن دادم.
گویا ریهام هم مشکوک است که درگیر شده باشد. وقتی این افراد دستگیر شدند و مدیریت در بیمارستان بیشتر شد، من برای تزریق همین دارو به بیمارستان رفتم. تا پرستار تزریق کرد، به دلیل اثربخشی، من از حال رفتم. یعنی اثر این دارو بسیار زیاد بوده، ولی چون به ما نمیزدند یا دز کامل را نمیزدند، ما اثر اصلی آن را متوجه نمیشدیم. چیزی که ما متوجه شدیم، حدود یک سال داروها درست به ما تزریق نشده است. این داروی گرانی است و هر ویال این دارو در بازار آزاد حدود شش میلیون تومان قیمتش بوده است. من هشت ویال در دو هفته میزدم که من شاید کمترین ویال را مصرف میکردم. شما تصور کنید از هر بیمار سه ویال هم برداشته باشند، به درآمد میلیاردی رسیده بودند.
آنها دوتا پرستار، یک سرپرستار و یکی هم کمکبهیار بود که نیروهای امنیتی آنها را بازداشت کردند و از آنها اعتراف گرفتند و اعتراف کردند که این کار را میکردند. بعد از آن تومور مارکرهای من از هزارو خردهای به 300تا رسید که با توجه به این موضوع متوجه شدم من هم قربانی چنین چیزی بودم. وقتی آزمایشها را در کنار هم قرار دهیم، کاملا مشخص است که در همین زمان روند بیماری من تغییر کرده است. حتی همه میدانستیم که بیماران دیگر از اینها دارو به صورت آزاد میخریدند. یک بیمار فقط یک میلیارد از آنها دارو گرفته بود. برخی داروها که در بازار نبود یا کم بود، اینها به ما میگفتند ما برای شما پیدا میکنیم.
مثلا یکی از همراهان بیمار را که در بیمارستان چند روز قبل دیدیم، میگفت یک مدت روفولین کم شده بود و از اینها به قیمت یکمیلیونو 200 هزار تومان خریده بودند. این داروی اصلی نیست و کاملا یک داروی حمایتی است، درحالیکه همین دارو 35 هزار تومان قیمت دارد. به ما گفتند مدرک تحصیلی برخی از اینها هم کامل نبوده است. در همان زمان ما کمکم میدیدیم این افراد ماشینهای خیلی گران سوار میشوند، یک پرستار یا کسی که هنوز دانشجو است و در بیمارستان کار میکند، ماشین بالای 700 میلیون سوار میشود، درحالیکه قبل از آن چیزی نداشت و یکدفعه همه آنها وضعشان خوب شد. البته همین هم باعث شده به آنها مشکوک شوند. یکی از آنها همیشه یک کیف ورزشی همراهش بود که داخل آن و حتی کمدش در بیمارستان دارو نگه میداشت که بعدا مأمورها همه اینها را پیدا کردند.
سرطان مادرم رشد بیشتری کرد
دختر جوان دیگری از مادرش میگوید که به دلیل ابتلا به سرطان سینه از تیرماه سال قبل شیمیدرمانی را شروع کرده است و به دلیل آنکه روند درمان در همان زمان نتیجهبخش نبوده، احتمال میدهند آنها هم با دریافتنشدن دارو مواجه بودند. این دختر جوان اشاره میکند که مادر من سرطان سینه و زیربغل دارند که از تیر 1402 شیمیدرمانی را شروع کردند. ایشان تا خردادماه تارگتتراپی داشت و باید آمپول هرسپت دریافت میکرد که هرکدام 22 میلیون قیمت دارد. اما مارکر مادرم بهجای آنکه پایین بیاید، بالا میرفت و ما فکر میکردیم درمان مادرم جواب نمیدهد که متوجه جریان دستگیری این چند پرستار بیمارستان شدم. طبق روند درمانی که ما دیدیم، مشخص است که مادر من هم قربانی بوده، اما دکتر مادرم که در همین بیمارستان کار میکند، به ما گفت این ماجرا برای مادر شما اتفاق نیفتاده و فقط در مردادماه بهجای آمپول، آب مقطر دادند، برای همین ما شکایتی نکردیم.
مادرم را از دست دادم
زن جوان به دلیل متاستاز مغز، مادرش را در آخرین روزهای سال 1402 در سن 63سالگی از دست داده است. او توضیح میدهد که درمان برای مادرم جواب نداد. شرایط روحی من آنقدر در زمان درمان مادرم بد بود که اصلا متوجه چنین موضوعاتی نمیشدم، اما بعدا که مادر را از دست دادم و ماجرای بازداشت این افراد منتشر شد، با بررسی آزمایشهای مادرم در همان زمان متوجه شدم با مادر من هم همین کار را کردهاند، اما همین الان هم آنقدر شدت افسردگیام بالاست که به توصیه پزشک فعلا وارد پروسه شکایت نمیشوم. اما قصد دارم با گرفتن وکیل این موضوع را حتما پیگیری کنم. بعد از این ماجراهای دستگیری وقتی به بیمارستان رفتیم، متوجه شدیم تمام کادر بیمارستان عوض شده، حتی آنهایی را که صادقانه کار میکردند هم تغییر داده بودند. بیمارستان هم بیانیه داد که عدهای در بیمارستان چنین کاری کردند و ما منتظریم نتیجه پیگیریها مشخص شود.
همسرم فوت شد
مرد جوانی است که بهتازگی همسرش را از دست داده است. او هم مشابه بسیاری دیگر به دلیل آنکه داغدار است، حوصله چندانی برای گفتوگو ندارد. چند جمله پشت هم میگوید و دیگر پاسخ سؤالات بعدی را نمیدهد: «بیمار بنده، همسرم بود. مهرماه فوت شد و تمام داروهایی را که 60 یا 70 میلیون قیمت داشت، به بیمارستان میبردیم به ایشان تزریق کنند که این کار را نکرده بودند. متأسفانه بیماری همسرم عود کرد. من از همه مسببان و مسئولان بیمارستان شکایت کردم و ولکن این ماجرا نخواهم بود».
نظر شما