دکتر توماج خسروی با انتقاد از وضعیت نظام سلامت ایران، این سیستم را گرفتار ناکارآمدی و سیاست‌های طبقاتی دانسته که نه تنها توان پاسخگویی به نیازهای جامعه را ندارد، بلکه با سیاست‌های مخرب، کادر درمان را به قربانیان بی‌دفاع این بحران بدل کرده است. از طبابت تدافعی تا مهاجرت پزشکان و نادیده گرفتن توریسم سلامت، همه از ضعف مدیریت و بحران فهم حکایت دارند.

نظام سلامت نمادی از ناکارآمدی مدیران کشور


دکتر توماج خسروی در کانال تلگرامی قوانین صنفی پزشکان نوشت : اصلی‌ترین بحران ما «ندیدن» است، یا بهتر بگویم، «نخواستنِ دیدن». نظام سلامت ما دیگر نه آینه‌ای شفاف، که شیشه‌ای ترک‌خورده از ناکارآمدی مدیران است. ما گرفتار سیستمی طبقاتی و نئولیبرالی شده‌ایم که کادر درمان و خدمات سلامت را همچون قربانی ذبح می‌کند. سیستمی که چهره واقعی‌اش در هیبت داف-پلنگ‌های اینستاگرامی و زیباجویان اکسپلور نمایان می‌شود. تقاضای بازار را نمی‌شناسد، و هرگونه مقابله کورکورانه با آن، فاجعه‌ای تازه می‌آفریند. آنچه روزگاری بحران روزمینی بود، اکنون در حال تبدیل‌شدن به فاجعه‌ای زیرزمینی است.

دولت نه توانایی درک نیازهای جامعه را دارد و نه برنامه‌ای برای مدیریت آن. به جای تقویت زیرساخت‌ها و حفظ کادر درمان، سیاست‌هایش مانند شلیک گلوله‌ای به پای خود است. امنیت شغلی پزشکان را به حراج گذاشته، مدرک‌ها را گروگان گرفته، رفاه را نابود کرده و کارانه‌ها را به بازی گرفته است. گویی سیستم تصمیم گرفته آخرین بازماندگان خود را نیز فراری دهد.

از طرفی، حتی از بحران‌ها و ظرفیت‌های موجود هم به نفع اصلاح وضعیت استفاده نکرده‌ایم. خروج پزشکان از طبابت، طبابت تدافعی، یا حتی پتانسیل بازار توریسم سلامت را به هدر داده‌ایم. این در حالی است که همسایه‌هایمان، مثل ترکیه، هاب سلامت شده‌اند و ما هنوز مشغول شوخی‌های تلخ “ترکیش هیرلاین” هستیم.

آنچه ما را زمین‌گیر کرده، نه فقط فقر منابع، بلکه فقر فهم است. بحران فهم، چالشی است که اگر هزار جلسه هم برگزار شود، نه درمان را بهبود می‌بخشد، نه جلوی مهاجرت پزشکان را می‌گیرد، و نه حتی توریسم سلامت را رونق می‌دهد. وقتی بالایی‌ها نمی‌دانند پایینی‌ها چه می‌کشند، این ندانستن دیر یا زود بلای جان خودشان هم خواهد شد.

ما با جامعه‌ای روبه‌رو هستیم که فقر پنهانش مثل آتشی زیر خاکستر، آماده شعله‌ور شدن است. سفره‌ها کوچک‌تر شده‌اند، کالری کافی به بدن‌ها نمی‌رسد، غذای مناسب لوکس شده، و پوسیدگی دندان‌ها تبدیل به نمادی از فلاکت اقتصادی است. مردم حتی پول ترمیم دندان‌های خرابشان را ندارند، چه برسد به کاشت دندان! و چون نمی‌خواهیم ریشه مشکلات را ببینیم، فقط بلدیم دندان را بکشیم و صورت مسئله را پاک کنیم!

در میان این همه بحران، آنچه عجیب‌تر است، عطش بیمارگونه جامعه برای دیده‌شدن است. بحران جنسی به اوج خود رسیده، و در همین میان، وزارت بهداشت با اولویت‌هایی مضحک، به دنبال این است که فقط تربیت بکند و در نهایت هم در شرایط بحرانی می گویند خودت بمال!!این یعنی درمان بحران را نمی‌خواهیم؛ فقط می‌خواهیم بگوییم: ما هم کاری کردیم!


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha