به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، مشاهدات نشان میدهد نیلکوه سبز که تا همین یک دهه قبل، سبزی چشمنوازش به مردم محلی آرامش میداد، با یک مجوز استخراج معدن شن و ماسه، تبدیل به زخمی بر دل جامعه محلی شده است. معدن شن و ماسه مثل یک وصله ناجور کوه را میخورد، درختان را حذف میکند و مردم منطقه را بیش از گذشته به ادامه حیات جنگلها ناامید میکند. کمی پایینتر از نیلکوه، چشمهای به نام چشمه لال وجود دارد که فقط مردم محلی به آن دسترسی دارند. بستر جنگلهای اطراف چشمه که تا همین دو سال قبل پوشیده از علف بود تبدیل به بیابان شده، جنگل و لاشبرگ ندارد، خبری از حتی یک نهال نیست و با اندک وزش باد، خاکی به آسمان بلند میشود که درختان چندصد ساله دل جنگل هم قادر به کنترل آن نیستند. مردم محلی بر این باورند که بخشی از گرد و غباری که چند هفته اخیر از گلستان به سمت مازندران حرکت کرده، از بستر همین جنگلها و تالابهای خشک استان بوده است.
این تمام ماجرا نیست. از بلندای کوه که به جنگلها نگاه کنید، به وضوح شاهد قهوهای شدن لکههایی از درختان انجیلی و دیگر گونههای داخل جنگل هستید. گویی جنگلهای شرق گلستان اصرار دارند پیش از موعد به استقبال پاییز بروند اما سوغات آنها برای رهگذران دیگر رنگهای چشمنواز پاییزی نیست. درختان رخت عزا به تن کرده و با جامهای قهوهای یک هفته مانده به مهر، به فصل خزان سلام میکنند. اما چه عواملی باعث شده که جنگلهای شرق گلستان به بیابان تبدیل شوند؟
وابستگی معیشتی و تغییر اقلیم؛ متهمان اصلی
حمید سلامتی مدیر کل منابع طبیعی گلستان دلیل اصلی بروز مشکل برای جنگلهای شرق گلستان را تغییر اقلیم و مسائل اقتصادی اجتماعی منطقه میداند و میگوید: در دو سال اخیر بارندگی در شرق گلستان نسبت به بلند مدت و در مقایسه با سایر نقاط استان کاهش بیشتری را نشان میدهد. در شرق استان تعداد روستاهای محاط در داخل جنگل نسبت به غرب آن بیشتر است و این میتواند دلیلی باشد که کیفیت جنگل در شرق نسبت به غرب آن پایینتر باشد.
سلامتی با اشاره به تعطیل شدن طرحهای جنگلداری به دنبال اجرای قانون تنفس، صدور مجوز برای برداشت از قارچ ترافل در شرق استان را اشتباه استراتژیک اداره کل منابع طبیعی گلستان در دوره مدیر قبلی اعلام میکند و میگوید: در سال 97 به بهانه برداشت از محصول فرعی جنگل، مجوزی برای برداشت قارچ ترافل به یک پیمانکار- به نوعی با خود مجموعه هماهنگ بود- داده میشود و بدون حضور درمنطقه شروع به خرید قارچ ترافل از مردم محلی میکند.
او ادامه میدهد: متأسفانه دوره آموزشی و ترویجی هم برای برداشت این قارچ ارزشمند توسط منابع طبیعی برگزار میشود و به مردم یاد میدهند که روی ریشه درختان بلوط، قارچی زندگی میکند که ارزش اقتصادی دارد. برداشت قارچ ترافل طرح مصوب نداشت و نظارت دقیق روی آن انجام نشد. بنابراین طی سال 96 تا 98 تعداد بسیار زیادی از مردم محلی با مجوز منابع طبیعی، برای برداشت قارچ ترافل به سمت جنگل رفتند. به این ترتیب با دست خودمان تیشه به ریشه جنگل زدیم.
او درباره هجوم مردم به جنگل میگوید: مردم برای امرار معاش به قاچاق چوب، قاچاق چلم (همیشک) و حتی برداشت بذر بلوط برای تغذیه دام و فروش آن روی آوردهاند. تغییرات آب و هوایی در تخریب جنگل بیتأثیر نیست اما باید عوامل انسانی را هم کنترل کنیم.
نبود قانون کافی برای مقابله با ورود ماشین به جنگل
در جنگلهای شرق گلستان، مسافران و مردم محلی تا پای درختان قطور جنگل و تا ارتفاعی که امکان تردد با خودرو وجود دارد را تصرف میکنند. به اعتقاد سلامتی قانون کافی برای مقابله با این روند مخرب وجود ندارد.
او ورود بیقاعده ماشین به جنگل را خیلی مضر میداند و میگوید: هر ماشینی که داخل جنگل میرود باعث کوبیدگی خاک شده و نهالها را از بین میبرد. ضمن آنکه امکان قاچاق چوب، خاک و سایر محصولات جنگل با ورود ماشین به جنگل فراهمتر است.
سلامتی با تأکید بر اینکه هیچ قانونی برای منع ورود ماشین به جنگل وجود ندارد، بر لزوم اصلاح قانون و افزایش نیروهای حفاظتی در این استان تأکید میکند. به گفته او وقتی وابستگی معیشتی به جنگل وجود دارد، نیاز به نیروهای بیشتری برای حفاظت داریم. در حال حاضر 450 هزار هکتار جنگل در استان وجود دارد و حداقل باید 450 نیروی حفاظتی داشته باشیم اما اکنون 350 نیروی حفاظتی داریم. این تعداد نیرو جوابگو نیست.
سلامتی درباره امکانات مورد نیاز برای نجات جنگلهای شرق میگوید: 25 واحد حفاظتی در بخش جنگل داریم. در بعضی واحدها صرفاً یک ماشین داریم. باید حداقل 10 موتور داشته باشیم. امکانات ما در حد استاندارد لازم نیست، ضمن اینکه استهلاک ماشین در مجموعه ما بیشتر از دیگر ساختارهای اداری است و هزینه تعمیر و نگهداری ماشین به دلیل تردد در مناطق صعبالعبور در منابع طبیعی بالاتر است که باید در بودجههای سالانه لحاظ شود.
او درباره اقدامات انجام شده برای بهبود وضعیت جنگلهای شرق هم میگوید: ما برای نجات جنگل آسیبشناسی کردیم. در وهله اول وظیفه ما این است که جلوی عوامل تخریب را بگیریم. گلستان اگرچه بارش کمتری نسبت به مازندران و گیلان دارد اما خوشبختانه تنوع گونهای خوبی داریم که باعث میشود اگر بستر را برای قرق و حضور کمتر انسانها فراهم کنیم و عوامل تخریب را کم کنیم، جنگل احیا شود.
تعریف استراتژی، اولین گام نسخه نجات
هادی کیادلیری رئیس دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه علوم و تحقیقات نیز در گفتوگو با «ایران»، نخستین گام برای نجات جنگلهای شرق گلستان را شناسایی عوامل تخریب میداند تا بر اساس آن استراتژی کوتاه مدت و بلند مدت تعریف شود.
به اعتقاد کیادلیری اگر عامل تخریب جنگل، اقتصادی اجتماعی باشد، مشکل در کوتاه مدت قابل حل نیست و باید برای حل آن در بلند مدت برنامهریزی کرد. زیرا آن عامل بستگی به معیشت مردم دارد. مشکل دامداری را به راحتی نمیتوان حل کرد و مردم را از بهرهبرداری جنگل منع کرد. زیرا وابستگی آنها بر اساس آزمندی نیست و از روی نیاز است.
کیادلیری میگوید: در برنامه کوتاه مدت باید فشارهایی که به جنگل وارد شده و باعث خشکیدگی و طغیان آفات شده را شناسایی کرده و التیام بخشید.
اواعتقاد دارد ورود خودرو و تردد ماشین زمینه مرگ جنگل را فراهم میکند. زیرا بر اساس اصول علمی در محدوده قطر تاج در روی زمین، منطقه خطر برای درخت شناخته میشود و از نظر فنی نباید حتی یک نیمکت هم در این محدوده گذاشته شود. او کوبیدگی خاک را عامل ایجاد سرخشکیدگی در درختان معرفی میکند و بر این باور است که در خیلی از پارکهای جنگلی به دلیل تردد بیش از حد، درختان از بالا درحال خشک شدن هستند.
به گفته کیادلیری بیماری زغالی به درختان ممرز در گلستان هم سرایت کرده است. عوامل بیماری در داخل درخت هستند و به محض اینکه درخت میزبان تحت استرس، فشار و کوبیدگی خاک قرار بگیرد، بیماری طغیان میکنند. او فشار مضاعف شامل فشار دام، گردشگری بیقاعده، کشاورزی، تغییر اقلیم و بهرهبرداری -که در گذشته داشتیم - را چالش جنگلهای گلستان میداند و اعتقاد دارد این چالشها، امروز تبدیل به ابر چالش شده است و اکوسیستم از عهده ترمیم خود برنمیآید.
کیادلیری نیز همچون سلامتی، برداشت عوامل فشار از روی جنگل را تنها نسخه نجات جنگلهای شرق گلستان از بیابانی شدن معرفی میکند.
نظر شما